KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

ده شماره رویای شادی ؛ شماره دوم

..

هر شب  همین موقع رو به این خیابانها که پررنگ برای دلتنگیه من  چراغان میشوند

رو به همین دیوار های بلند دنیا ؛ به خواب میروم از روزهای سکوت...

همسایه! میخواهم بروم جایی دورتر از سوت قطارها، همیشه ام را فراموش کنم

همسایه!

..

عطر گل یاس در نماز جمعه

دیشب این طبع، بی‌قرار شما
خواست عرض ارادتی بکند
دست کم از دل شکسته‌تان
واژه‌هایم عیادتی بکند

***

چشم بد دور، عمرتان بسیار
کس نبیند ملالتان آقا!
ما نمردیم خون دل بخوری
تخت باشد خیالتان آقا!

ادامه مطلب ...

ده شماره رویای شادی ؛ شماره اول

من قوی ترین موجود جهانم !!!!

مگر کم است تحمل بار سنگین دوست داشتن تو  بر روی شانه هایم ....


هوس تنهایی کرده ام.جای خلوتی می خواهم و صدای او را که دائم بگوید:

((دوستت دارم،دوستت دارم.))

ومن با صدایش در خودم غرق شوم و بغض کنم و آرام گریه کنم تا کلافه شوم و بگویم :

((بس است دیگر! بگو دوستت ندارم ، بگو   از تو متنفرم، بگو برو گم شو!))

و او با بغض بگوید :(( دوستت ندارم ،از تو متنفرم، برو گم شو!))

ومن از شنیدن آنها سبک شوم وبخندم وکیف کنم و دوباره هوس کنم آن صدا از پشت پنجره باز با ناز و خنده سرک بکشد و آهسته بگوید:((هر چه گفتم دروغ بود. دوستت دارم، دوستت دارم، دوستت دارم، دوستت دارم، دوستت دارم.))


ادامه مطلب ...

آموزش زبان انگلیسی، ترکی، فرانسه، ایتالیایی...

آموزش زبان

50% تخفیف افتتاح...


انگلیسی، آلمانی، فرانسه، روسی، ایتالیایی، اسپانیایی، عربی، فارسی( به هر زبان دیگر)، نروژی، سوئدی، هلندی، فنلاندی، اردو، هندی، ژاپنی، چینی، کره ای، یونانی-قبرسی، دانمارکی، پرتغالی، رومانی، مجاری، اسپرانتو، ترکی(آذری-استامبولی)،...!


فقط شعبه های دولت، مطهری و ولی عصر


پ.ن : نمی دونستم کجا دسته بندیش کنم!


ادامه مطلب ...

خشته ام ..

خسته ام

مرخصی می خواهم

ـ استعلاجی ـ

کارگزینی دنیا کجاست ؟!


پ.ن : استعلاج : از علاج ، طلب علاج کردن ، درمان خواستن ، چاره جویی


گ ل ا ی ل










گ ل ا ی  ُ  ل ه ا ی پ َ ر پ  َ ر

عاطفه شفیعی

من آن ولع قبل از استعمال,من آن گیجی قبل از ارتحال,من همان که میگویند استثمار,من متولد جغرافیای جبار,من افتاده در مختصات چندش افکار,اصلا من متعارض به این گنبد دوار,من هیجان خالی قبل از انتخاب,من همیشه مایوس بعد از انتخاب,من خنده های این روزهاـ بی لعاب,من سیاست امروز ایران ـبی حساب,من سوال هایی که مردند بی جواب,من منازعه ی دائم ـبی اساس,من صدای امروز ـ بی صدا,من مجرم امروزـبی دفاع,من کسی که دیده است مرگ ندا,من ـ امروز ـ بی اعتماد ـ همان که شک میکند به ماهیت دعا.

خط

ضربان قلب یکی, دیگه اون خطهای هفت و هشتی پشت هم نیست
قلب ایستاد
خطها صاف شد...  

و تنها نشان عزا ماند دور دستان ما.

 

 

شراب تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش (حافظ)

معنایش را نخواهی فهمید ...

شیرینی اش را  ؛ گریه اش را ؛ زیبایی اش را ..

انتظار، پس از سالها؛

حرمتش به کلکسیونی از عکسهای هرزگی

به حجمی از خاطرات ناپاک ختم شد.

به خودت باخته ای

نقطه ؛ سر خط ...

دلم بگرفته

یه غزل که حال و هوای آدم رو این روزها نشون میده

دلم واقعا گرفته .....گرفته


دلم بگرفته از این آشیانه


                                       به سر دارم روم زینجا شبانه



نشانی جویم از آن سوی گلزار

                                       که بلبل خواند از شوقش ترانه


ادامه مطلب ...

به نوعی وصف حال امروز ماست!!!!

نمیدونم چرا دلم خیلی گرفته داشتم توی تنهاییها سیر میکردم ناگاه یادم به شعر زیبایی اومد که مدتها پیش شنیده بودم شعری بسیار رسا و شیوا بود نمیدانم که شاعر این شعر زیبا چه کسی است از یکی شنیدم که مال آقای سیامک جهانبخش یکی هم میگفت که از اشعار آقای حمیدرضا رجائی خلاصه هر چه بود و هر چه هست دوست داشتم که شما هم این شعر زیبا رو بخوانید شایدهم قبلا شنیده باشید ولی باز هم دوباره شنیدنش خالی از لطف نیست:

ادامه مطلب ...

سلام

ساعت درست 0:00 است

به خاطره که میرسم ، همیشه حرف هایم میلرزد ؛

حالا هم  قلمم .

هیــس. . .. برو .

مرد که نباشی ، میتوانی گناه تمام زنان را بر گردن بگیری ..


پ.ن شماره یازده .

کاش قد نمی کشیدم ودر سرزمین بزرگترها رهگذر نمی شدم؛


پ.ن شماره نه :: فانی قریب

گفتم:  اینجا آدم ها غریبه اند و همه  غریبه ها آشنا...

گفتی: فانی قریب « من که نزدیـــکم -بقره/۱۸۶»
گفتم: هرآنکه را که داشتم ؛ از دست داده ام ...
گفتی: الیس الله بکاف عبده « خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ - زمر/۳۶»

پ.ن شماره هشت :: بهار تمام می شود

تو نیستی…تمام حرفت این بود که دلمان جا بماند…که ماند؛
نمی دانم چرا انار دلت، ترک بر نمیدارد؟
…بگذار دلت بلرزد
بگذار بگیرد و به اندازه ی دنیای من کوچک شود؛ به اندازه این مشت ؛
دلت را همین جا ؛جا بگذار و برو..

امشب بهار نیز تمام می شود و من باز تکیه میدهم ؛ تکیه بر دیوار های بلند دنیا و آرزو میکنم باز باران را  ./



یک شب آتش در نیستانی فتاد...

همه این شعر معروف و زیبای مجذوب علیشاه را با صدای گرم و زیبای شهرام ناظری شنیده‌ایم، از آن کارهایی است که آدم بعد از شنیدن به دنبال متن شعرش می‌گردد تا داشته باشد، یا گاهی برای خودش زمزمه کند. 

آتش در نیستان

ادامه مطب...

ادامه مطلب ...

.پ.ن شماره هفت :: قسم به ه ر م نفسهایت .

من با گناه بی کسی همبسترم هنوز؛

قضای بوسه ام را تو به جای آور .

در این گوشه که از دنیا بیرون است

من در این گوشه که از دنیا بیرون است آسمانی بسرم نیست

ازبهاران خبرم نیست 

آنچه میبینم دیوار است

آه این سخت سیاه آنچنان نزدیک است

که چو برمی کشم از سینه نفس 

نفسم را برمی گرداند

راه چنان بسته که پرواز نگه 

در همین یک قدمی می ماند

کور سویی زچراغی رنجور قصه پرداز شب ظلمانیست

نفسم میگیرد که هوا هم اینجا زندانیست

                                                                                         ه.ا.سایه

پ.ن شماره شش -

مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم

شعر ... ماه ... و تو را ...

امروز که به اجبار قلبم را ورق میزدم ؛ هنوز اولین سطر را نخوانده ،

تو را به خاطر آوردم و امواج دریا را ... ولی نه ...!!

باید ترک کنم هم شعر ....

هم تو .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی که به ماه نگاه می کردم

پنج شنبه ..

پنج شنبه میآید از دور .. 

صحبت از مهر و محبت چیست ؟ جای آن قلب ما خالیست ..

روزی انسان بنده عشق و محبت بود ؛ جز ره اِ مهر و وفا راهی نمی پیمود .

این روز ها مدام خودم را می بینم ؛ همه جا ..

این نیز میرود ؛درست مثل تمام پنج شنبه های که قد می کشند و جمعه می شوند ؛

برویم .. آری برویم برای آینه گریه کنیم .


ادامه مطلب ...

مردم همیشه مردم ؛ ایران همیشه ایران

در شیداب ثبت نام کنید ، تا درصورت update  از طریق E-mail  با خبر شوید ؛

به این دلیل این کار رو کردم که به روز رسانی شیداب رو هیچ حسابی نیست.

برای ثبت نام فقط یک username  و یک E-mail  وارد کرده ؛ بک رمز برای شما ارسال میشه که  در صورت تمایل ، در شیداب login  کنید و با  اسم  خود به  صورت ایمن نظر دهید .


دو ترانه ی قدیمی و انقلابی از ابی ؛ که این روز ها خیلی جای گوش کردن داره (هدیه من به شما )

نون و پنیر  : http://forum.kiafilm.com/download/file.php?id=813 ( هم خوانی ابی و داریوش )

گل ســرخ  : http://forum.kiafilm.com/download/file.php?id=1289 


شیداب | SHIDAB

شیداب از "شید" به معنی روشنایی مثل بهشید و خورشید ؛ و  آب از آب و پاکی، مثل" تو" ./


پ.ن : وبلاگ نوشته های خودم  ؛ همین امروز تولدش بود ، بهش تبریک بگید .

آتش بر همه آفاق زد!!!



از خدا جوییم توفیق ادب

بی ادب محروم ماند از لطف رب
بی ادب تنها نه خود را داشت بد
بلکه آتش بر همه آفاق زد*


*مولانا

« سادگی »

ابرها واسطه اند... 

                   طوفان را 

                              از چشم آسمان می بینم. 

وقتی 

       با تمام سادگی 

                           زیر چتر پلک ها 

                                            قطره ها را می شمارم.

 

نسرین موحدیان  

         وادی خیال          

« فصل سرد »

پیچید در تن لحظه ها...  

پیچک های انتظار  

و پراکنده  

برگ هایی که رویشان پاییز حک بود. 

خسته از دشت 

در وسعت فاصله ها 

ابرها سایه هایی گستردند 

که دلیل فصل سردند. 

نسرین موحدیان  -->  وادی خیال

در ماه باران می بارد..

در ماه باران می بارد... /

و تو از تمام روزهای رفته که تاب آوردی به شبهای تاریکت پناه می بری...!

چقدر غم در دلم آرام است......!

یادش به خیر سادگیهایم.........!

عصر دلگیره جمعه نزدیک است./

( شکوه ی هجران ) با برداشتی از دعای عهد

به صبر از هجر او خو کرده بودم     تهی شد صبر و دیدارم نیامد

این شعر رو تقدیم میکنم به آقا امام زمان


این شعر سروده یکی از بنده های خدا (ان شاءالله که باشه ) هست که به نظر من عاشق امام زمانه.

این شعر به اسم ( شکوه ی هجران ) با برداشتی از دعای عهدهستش که ، تفسیر و یا بهتر بگم ترجمه تفسیری از دعای عهد هست.

این شعر رو که بیشتر از ۲ ماه هم براش زحمت کشیده برای این گذاشتم تا اون دوستانی که با دعا آشنا هستند با معنی و معارفش هم بیشتر آشنا بشند و اونایی هم که نمی دونند بچه شیعه ها صبح ها به عشق امام زمانشون بلند می شند و با امام زمانشون عهد می بندند چی می گند و چی چی بلغور می کنند بفهمند و از ناله هاشون با خبر بشند از مذاکراتشون با امامشون سر در بیارند

ادامه مطلب ...

یک روز دیر می فهمی همسایه ؛

همسایه !

بچگی کردم نه...!؟

خیال می کردم خدا در رگ من راه می رود...!

دیروز شبانی که دستهای خدا را می شست با من گفت:

سالهاست تنهایم ...

در بادها و راهها، کنار رویای تاریک شب، سالهاست.......

همسایه ؟

شهریار شاعر ترک

یاشاسین آذربایجان                    


یاشاسین شهریار                                

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ما سوا فکندی همه سایهٔ هما را
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

« پستچی »

خطوط کاغذهای سپید 

نامه های بی جواب 

گیج در صفحات مچاله شده 

در متن های مبهم 

از واژه های سرد 

مچاله می شوم. 

حالا که همه چیز از یاد رفت 

بگو ... 

کدام پستچی دیار فراموشی را می داند؟! 

وادی خیال -- نسرین موحدیان

امشب روح ندارم ؛

داستانک ائه امشب روح ندارم ، یکی از نوشته های خودمه که تو وبلاگم منتشرش کرده بودم ؛ گفتم امشب اینجا بگذارم ، شاید  علاقه مندان استفاده کنند.

تو ادامه مطلب بخونید .

شب بخیر .. 

ادامه مطلب ...

انگاه اولین دارکوب تمدن را نابود میکرد

اگر بنّا ها و معماران ساختمان ها را به همان شیوه که برنامه نویسان ، برنامه ای را مینویسند ؛ میساختند ، انگاه اولین دارکوب تمدن را نابود میکرد.

در جمهوری یادهایمــــــ

در جمهوری یادهایم مهاجری جواز اقامت دائمی می خواهد...

آه که چه قدر تنها یست .


تامل ..

باز از مولانا و به یاد مولانا ..


ای برادر تو همان اندیشه ای          مابقی خود استخوان و ریشه ای


اینو چندین با بخونید روش تامل کنید ..

غزل

بس است در تن یخ بازی جوانه زدن                برای چشم تو گیتار عاشقانه زدن 

بس است اسم تو را توی شعر آوردن                   دوباره خنجر غم بر تن ترانه زدن 

دوباره در تب تو سوختن گدازه شدن!                 مذاب در دل کوه عاشق زبانه زدن 

برایت آبی رنگین کمان شدم اما               چقدر عشق تلف شد در این کمانه زدن 

تو از حقیقت احساس من خبر داری                 هوای آمدنت یا سری به خانه زدن 

در انتظار دو دست تو نیست گیسویم                 به دام باز بیفتد به دام شانه زدن 

من و تو حادثه عشق را نفهمیدیم                بس است در تن یخ بازی و جوانه زدن 

بهانه پشت بهانه و آخر غزلم                  همین که خسته ام از حرف شاعرانه زدن 

 

« متین فطرتی - رشت »

« مشق شب »

« نسرین موحدیان »  

خانه در سکوت و سرما 

نان٬ بابا 

 مشق شب و درد فردا 

شمع٬ تاریکی 

تراکم قبض های بی وصول 

این مشق ها که نان نمی دهند 

وقتی دست مادر٬ خالی تر از هر حساب و ... 

ادامه مطلب ...

ای که همیشه سفری

ای تو همیـــشه سفری ؛ از همه هم بیخبری ..

به جرم بی ستارگی ... شب هـمه شـب به سادگی ،کشته شدم زنده شدم ؛

ستاره چیـن تو شدم .


اندر احوالات امشب تهران.

با تو در خیابانهای تهران که راه می افتم سه رنگ چهار راه ها هم دیدنیست..
عطراسفندهای پسرک ...
خیس گلهای دخترک...
تو که عجله ای نداری ...؟؟ بیشتر می مانی ...؟.
امشب را بی خیال تا صبح بر من ببار
باران می شنوی؟
می دانم به شیشه که می زنی دلم یک فنجان چای می خواهد و من بی قرار؛ قرار تورا ، کوچه ها را دیده ای !؟ ...سنگها…برگها علفهای هرز… ریشه ها ... دیوار ها ....حتی سایه ها را شسته ای …

باران می شنوی؟
با تو حرف دارم.. قدر تمام روزهایی که پیش من نبودی ؛ بیشتر بمان

________________________

پ.ن : به راستی که بهار است ؛

زندگیتان غــــــزل باران - کــیارش

گریه آماده

اینقدر ساده گریه میکنی که؛

گمان برم داشته از فردا دست فروشان شهر ، گریه آماده می فروشند .

_______________________

زندگی تان غزل باران _ کیارش

به هر بارانی پوشه دست در جیبی از کنارم می گذرد، مشکوکم. .

مشکوکم،

به هر بارانی پوشه دست در جیبی از کنارم می گذرد، مشکوکم. .



ادامه مطلب ...

چراغ ها

 نسرین موحدیان - رشت

شب... 

چراغ های منتظر 

مسافران در تکاپو 

یک خط 

فاصله تا تقاطع 

چراغ قرمز باید ایستاد 

وقتی برای کودکی  

بساط دستفروشی 

ادامه مطلب ...

چشمهایم


اگر خنده از لبهایم گریزد 

 

 اگر اشک از چشمهایم گریزد 

 

اگر از گریه دریایی بسازم 

 

 اگر از خنده رویایی بسازم 

 

لحظه ای از یاد تو غافل نخواهم ماند

ادامه مطلب ...

آرزوی من این است......

آرزوی من این است  

آرزوی من اینست که دو روز طولانی
در کنار تو باشم فارغ از پشیمانی 

ادامه مطلب ...

میان آنچه باید باشد و نیست

نه دیداری ؛

نه بیداری ؛

نه دستی از سر یاری .

none comm allowed

پروین اعتصامی

آذربایجان قیزییام *** گؤی لرین اولدوزویام *** اؤلکه مه قوربان اولوم *** توپراغینین دوزویام

پیرو پست مارال مبینی در مورد شاعر نامی ایران پروین اعتصامی، شرح زندگی این شاعر نامی ارسال می گردد.

ادامه مطلب ...

یاشاسین آذربایجان

پروین اعصتامی شاعر ترک 

پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل
تیشه‌ای بود که شد باعث ویرانی من


نت بهار

 «نت بهار»

« نسرین موحدیان »


آخرین برگ تقویم سال 

شاخه های سپید پوش

آدمک های برفی

خداحافظ.

موسیقی رود

ادامه مطلب ...