KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

برای زوج های بچه دار

ا کودکان چگونه رفتارکنیم؟

۱) خـودت تـصـمـیم بگیر: کودک و دوستش در اتاق مشغول بازی هستند. سر و صدای آنها باعث اذیت و آزار شماست، بهتر است بگویید: "بچه ها تصمیم بگیرید یا بی سر و صدا بازی کنید، یا از اتاق خارج شوید." اگر بعد از ۵ دقیقه هنوز سر و صدا ادامه داشت، بگویید: "خوب می بینم تصمیم گرفتید که از اتاق بیرون بروید." این جمله، شما را از داشتن نقش منفی نجات می دهد، زیرا آنها می دانند این تصمیم آنها بوده که منجر به این نتیجه شده است. به این ترتیب کودک مسئول عمل خودش است.

۲) من تو را دوست دارم ولی این کار تو را نمی پسندم: اگر می خواهید لفظی را به کودک بیاموزید، کار خوب و بد را برایش مشخص کنید. به او بیاموزید ما کار خوب و کار بد داریم ، نه بچه خوب و بچه بد. هدف از وضع قوانین، آموزش رفتارهای مناسب است نه تنبیه کودک. اگر چه به رفتار ناپسند او اعتراض می کنید ولی محبت خود را به او قطع نمی کنید.

۳) از تو می خواهم مشکل مرا حل کنی: اگر کودک کاری را انجام می دهد که باعث رنجش شماست، به او بگویید که دچار مشکل شده اید. مثلا ً به او بگویید: "صدای بلند تلویزیون باعث می شود دچار سردرد شوم" و ازاو بخواهید در حل مشکل به شما کمک کند. در این صورت او که خود را دشمن شما نمی بیند خود را موظف می داند کاری انجام ندهد که برای شما مشکل آفرین باشد. اگر به رضایت خاطر شما اهمیت دهد، رفتار بد را خاتمه خواهد داد.

۴) احساس تو را درک می کنم: وقتی کودک عصبانی است جملاتی را به کار می برد تا دیگران را متوجه احساس خود کند. مثلا ً می گوید: "از تو متنفرم" یا "خیلی بدی." این تنها جملاتی است که همه ذهن او را پرکرده. شما می توانید به او کمک کنید تا جمله مناسب را به کار ببرد.

۵) "آیا دوستت چیزی گفته که واقعیت ندارد و تو عصبانی شده ای؟:" افراد متفاوت، نـیازهای متفاوتی دارند. اغلب کودکان در اعتراض به والدین می گویند: "عدالت را رعایت کنید و منصف باشید" و این جملات زمانی مطرح می شوند که کودک می خواهد وسیله خاصی برایش تهیه شود؛ صرفاً به این دلیل که برای برادرش تهیه شده است. باید به کودکان بیاموزیم "انصاف و عدالت این است که هر فرد، هر چه را نیاز دارد تهیه کند. اگر شما به عینک نیاز داری و خواهرت به کفش، هر کدام وسایل مورد نیاز خود را خریداری خواهید کرد و این است اجرای عدالت. گمان نمی کنم زمانی که خواهر شما به عفونت گوش مبتلاست و آنتی بیوتیک مصرف می کند لازم باشد شما هم آنتی بیوتیک مصرف کنی"!

● ۷ جمله ناخوشایند برای کودکان

۱) مناسب سن خودت رفتار کن! گاه والدین به رفتار کودک انتقاد می کنند، زیرا آن رفتار تأثیر بدی بر بزرگترها داشته است. در صورتی که رفتار کودک، نشان دهنده احساس درونی اوست و والدین وظیفه دارند احساس کودک را درک کنند. کودک ۶ ساله ای که نمی داند چه می خواهد و گریه می کند ، یا کودک ۴ساله ای که از محدود شدن در صندلی اتومبیل ناراحت است و گریه می کند ، هر دو متناسب سنشان عمل می کنند؛ اگر چه ما انتظار داریم رفتار آنها ما را آزار ندهد. به جای اینکه به کودک بگویید "مناسب سن خودت عمل کن" بگویید: "به نظر می رسد خیلی عصبانی هستی"، "می دانم وقتی چنین اتفاقی برایت افتاده بسیار ناراحت شده ای" این جملات به کودک آرامش می دهد و شرایط را قابل تحمل خواهد کرد.

۲) شوخی کردم: دست انداختن کودک اگر چه ظاهراً شرایط را شاد می کند ولی در واقع به شدت مخرب است. هنگامی که کودک عصبانی است، خندیدن به او باعث می شود احساس بدتری پیدا کند. شما به عنوان والدین کودک وظیفه دارید او را حمایت کنید نه اینکه باعث اذیت و آزار او شوید. اگر چنین منظوری ندارید هنگامی که کودک ناراحت است شاد نباشید.

۳) چـرا مـثـل ... نـیستی؟ با مقایسه کـودکـان، آنـهـا احـسـاس مـی کـنـنـد در مرتبه پایین تری قرار گرفته اند و این راه مناسبی برای وا داشتن آنها به فعالیت نیست. زمانی که کودک خود را پایین تر از دیگری احساس کند ، روحیه خود را می بازد و دست از فعالیت خواهد کشید. شما باید ضعف و قوت کودکان را بپذیرید و آنها را بر اصلاح رفتار خودشان تشویق کنید.

۴) ندو و گرنه می افتی! علی رغم تمام توجه شما به محافظت از کودک، به کار بردن این نوع جملات باعث می شود کودک بیفتد، زیرا به او القا می کنید منتظرید که او به زمین بخورد و این برای کودکی که تلاش می کند مستقل باشد بسیار مضر است. بهتر است در این موارد بگویید: "قبل از دویدن از محکم بودن بند کفش هایت مطمئن باش." در این صورت شما در مورد اشکال کفش صحبت کرده اید نه ناتوانی کودک.

۵) چی بهت گفتم؟ چرا سوالی را می پرسید که خودتان جواب را می دانید؟ انتظار دارید کودک چه پاسخی بدهد؟ وقتی می پرسید: لباست را کجا پرتاب کردی؟ لبخندی موذیانه می زند و می گذرد. اگر از رفتار او رنجیده اید بگویید: "من متاسفم که مجبورم برای بار سوم تکرار کنم که لباست را روی چوب لباسی آویزان کن."

۶) به تو قول می دهم که ... : به کودکان باید نه وعده داد و نه وعده از آنها گرفت. روابط ما با فرزندانمان باید بر اساس اعتماد و اطمینان باشد.

وقتی پدر و یا مادر برای تأیید گفته خود مجبور است وعده بدهد، یعنی دارد اقرار می کند که "وعده داده نشده اش" اعتبار ندارد و قابل اعتماد نیست. وعده ها باعث می شوند که توقعات غیرواقعی در کودکان به وجود بیاید. وقتی به کودک وعده داده می شودکه او رابه باغ وحش ببرند، او آن وعده را یک تعهد به حساب می آورد و فکر می کند که براساس این تعهد، در روز موعود نه باران خواهد بارید، نه اتومبیل عیب و ایرادی پیداخواهد کرد و نه خود او مریض خواهد شد.

از طرفی نباید از کودکان وعده گرفت که درآینده رفتاری خوب داشته باشند یا رفتار بدشان را اصلاح کنند. وقتی کودک وعده ای ناخواسته می دهد، وعده ای که متعلق به خود او نیست، در واقع چکی بانکی می کشد که در آن بانک اصلاً حساب ندارد. ما نباید مشوق و محرک این قبیل اعمال فریب آمیز باشیم.

۷) آخر چند بار باید یک چیز را تکرار کنم؟ پدر یا مادری که در استفاده از سخنان نیشدار و طعنه آمیز استعداد ذاتی دارد، خطر و تهدیدی جدی برای سلامت روانی کودک به حساب می آید. این پدر یا مادر جادوگری است که از واژه ها استفاده می کند و با بیان این واژه ها، مانعی در برابر ایجاد ارتباط موثر برقرار می کند و مانع از پدید آمدن رابطه ای مثبت بین پدرومادر با کودک می شود. " آخر چند بار باید یک چیز را تکرار کنم ؟ مگر تو کری ؟ پس چرا گوشت به من نیست؟ ..."

این پدرو مادرها شاید ندانند که سخنان طعنه آمیز و کنایه دار جملاتی هستند که برخوردی متقابل طلب می کنند. این پدر و یا مادر آگاه نیست که با این اظهار نظرهای توهین آمیز، کودک را تحریک کرده و ذهن او را از نقشه های خیالی انتقام، پر می سازد ودر نتیجه باعث مسدود شدن راه ارتباطی بین خود او و کودکش می شود.


خیلی خوبه که ...


نکات ریزی که خوبمونه انجام بدیم ...


ادامه مطلب ...

اندر حکایات خرگوش، روباه، گرگ و شیر...

خرگوش می ره تو جنگل روباه رو می بینه که داره تریاک می کشه!  می گه آقا روباه این چه کاریه پاشو بدوییم شاد باشیم !

می رن تا می رسن به گرگه می بینن داره حشیش می کشه ! خرگوش می گه اقا گرگه این چه کاریه پاشو شاد باشیم بدوییم! 

گرگم پا می شه می رن 3تایی می رسن به شیره می بینن داره تزریق می کنه!!  خرگوش می گه آقا شیره این چه کاریه پاشو بدوییم ورزش کنیم شاد باشیم! 

 شیره می پره میخورتش! گرک و روباه می گن چرا خوردیش این که حرف بدی نزد؟ شیره می گه نه بابا این لعنتی هرروز ( اکس) می زنه می یاد مارو میدوونه !

منبع: دنبالر

قویترین سلاح



فرشته از شیطان پرسید: قویترین سلاح تو برای فریفتن انسانها چیست؟


شیطان گفت: به آنها میگویم «هنوز فرصت هست».

شیطان پرسید: قدرتمندترین سلاح تو برای امید بخشیدن به انسانها چیست؟

فرشته گفت: به آنها میگویم «هنوز فرصت هست».



اولین روز بارانی را به خاطر داری؟ / دکتر علی شریعتی

اولین روز بارانی را به خاطر داری؟

غافلگیر شدیم، چتر نداشتیم، خندیدیم، دویدیم و به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم..

دومین روز بارانی چطور؟

پیش بینی اش را کرده بودی، چتر آورده بودی، و من غافلگیر شدم، 

سعی می کردی من خیس نشوم، و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود...

و سومین روز چطور؟

گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری، چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد...

و .... و ... و ... و ...

چند روز پیش را چطور؟

به خاطر داری؟

که با یک چتر اضافه آمدی

و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر راه برویم ...

...فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم، تنها برو ..... دکتر علی شریعتی

پند

                                چه بسیار است پند

و چه اندک است پند گرفتن

پیروی از سخن چین

                                آن که از سخن چین پیروی کرد،

                       دوست را از دست داد

سلاح فرد ناتوان

                  پشت سر دیگران بد گویی کردن، 

سلاح فرد ناتوان است

سخن

                    با آن کس که تو را سخن گفتن آموخت

به تندی سخن مگو ...

بپرس!

                                       برای دانستن بپرس

                  نه برای آزار دادن

روزی ...

روزی به عقب برمی گردی و به آنچه گریه آور بود، می خندی

حاجت و نااهل ...

از دست دادن حاجت بهتر از درخواست کردن از نا اهل است

رسیدن ...


           هر رفتنی رسیدن نیست


                                        ولی برای رسیدن باید رفت ...

به آن چشم نگاهش مکن ...

اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی،

فردا به آن چشم نگاهش مکن شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی ...


امام علی علیه السلام


ادامه مطلب ...

آرام

بزرگترین اقیانوس جهان آرام است،

پس آرام باش تا بزرگ شوی ...

دزد ...

گویند روزی دزدی در راهی، بسته ای یافت که در آن چیز گرانبهایی بود و دعایی نیز پیوست آن بود.
آن شخص بسته را به صاحبش برگرداند.
او را گفتند: چرا این همه مال را از دست دادی؟
گفت: صاحب مال عقیده داشت که این دعا، مال او را حفظ می کند.
و من دزد مال او هستم، نه دزد دین.
اگر آن را پس نمیدادم و عقیده صاحب آن مال، خللی می یافت؛ آن وقت من، دزد باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است.

آدم ها ...

آدم ها را از آنچه درباره دیگران می گویند بهتر می توان شناخت


 تا از آنچه درباره آنها می گویند!

پیامبر(ص) اینگونه بود... شما چطور؟

 

به نظافت و بوى خوش علاقه شدید داشت، هم خودش رعایت مى کرد و هم به دیگران دستور مى داد. به یاران و پیروان خود تاکید مى نمود که تن و خانه خویش را پاکیزه و خوش بو نگه دارند بخصوص روزهاى جمعه وادارشان مى کرد غسل کنند و خود را معطر سازند که بوى بد از آنها استشمام نشود، آنگاه در نماز جمعه حضور یابند .

دستان خدا ...

آرام باش، توکل کن، تفکر کن، آستین ها را بالا بزن


آنگاه دستان خداوند را می بینی که زودتر از تو دست به کار شده اند

دایره یا خط راست!

انسان هم میتواند دایره باشد و هم خط راست.

انتخاب با خودمان هست،

تا ابد دور خودمان بچرخیم یا تا بینهایت ادامه بدهیم.

۱۰ نکته که می توانیم از حیوانات خانگی مان بیاموزیم!




۱۰ نکته ی پندآموز که

بد نیست از حیوانات خانگی مان

برای زندگی یاد بگیریم . . .



ادامه مطلب ...

نقطه کور دید کامیون

کلیپ پیوست ضمن نمایش صحنه تلخ تصادف کامیون، به نقطه کور دید راننده کامیون تاکید دارد.

لطفاً هم خودتان مراقب بوده و هم مخصوصاً به کودکان این نکته را تاکید کرده و آموزش بدهید!


دانلود کنید ( حجم یک مگابایت)

نیکی که از حد بگذرد ...


                                 نیکی که از حد بگذرد

          

                 نادان گمان بد برد


همه ی دنیا ...

        برای دنیا ممکن است یک نفر باشید،


اما می توانید برای یک نفر همه ی دنیا باشید

سه پند ...

روزی پدری به پسرش گفت:


امروز به تو سه پند می دهم تا کامروا شوی


ادامه مطلب ...

عــــابــد مـغـرور ! ...

روزی حضرت عیسی (ع) از صحرایی می گذشت.
در راه به عبادتگاهی رسید که عابدی در آنجا زندگی می کرد.
حضرت با او مشغول سخن گفتن شد.
در این هنگام جوانی که به انجام کار های زشت مشهور بود از آنجا گذشت.
وقتی چشمش به حضرت عیسی (ع) و مرد عابد افتاد پایش سست شد و از رفتن باز ماند و همان جا ایستاد و گفت : خدایا ! من از کردار زشت خویش شرمنده ام، اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند چه کنم ؟! خدایا عذرم را بپذیر و آبرویم را مریز.

اما هنگامی که چشم عابد به جوان افتاد سر بر آسمان برداشت و گفت : خدایا مرا در قیامت با این جوان محشور مکن.

در این هنگام خداوند بر پیامبرش وحی فرستاد که به این عابد بگو ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمی کنیم، چرا که او به دلیل توبه، اهل بهشت شد و تو، به دلیل غرور و خود بینی اهل دوزخی !

انسانهای بزرگ ...

انسانهای بزرگ، بزرگ به دنیا نمی آیند

بلکه در دنیا بزرگ می شوند

تو ...

                             تو نه در دیروزی، و نه در فردایی

                       ظرف امروز، پُر از بودن توست

درازترین سفر ...


درازترین سفر با یک گام برداشتن آغاز می شود

راستی

راستی، یگانه سکه ای است که همه جا قیمت دارد.

برنده

برنده شدن همیشه به معنی اولین بودن نیست

برنده شدن به معنی انجام کار، بهتر از دفعات قبل است

نرم افزار باشیم نه سخت افزار ...

در زندگی و معاشرت با دیگران، نرم افزار باشیم نه سخت افزار ...

لبخند ...

هیچ کس آنقدر فقیر نیست که نتواند لبخندی به کسی ببخشد

و هیچ کس آنقدر ثروتمند نیست که به لبخندی نیاز نداشته باشد.


یکی دلبر ...

خنده از لطفت حکایت می کند         

                        گریه از قهرت شکایت می کند

این دو پیغام مخالف در جهان
                                                از یکی دلبر روایت میکند

گل صداقت ...

دویست و پنجاه سال پیش از میلاد در چین باستان شاهزاده ای تصمیم به ازدواج گرفت. با مرد خردمندی مشورت کرد و تصمیم گرفت تمام دختران جوان منطقه را دعوت کند تا دختری سزاوار را انتخاب کند. وقتی خدمتکار پیر قصر ماجرا را شنید بشدت غمگین شد، چون دختر او مخفیانه عاشق شاهزاده بود، دخترش گفت او هم به آن مهمانی خواهد رفت. مادر گفت: تو شانسی نداری، نه ثروتمندی و نه خیلی زیبا. دختر جواب داد: می دانم هرگز مرا انتخاب نمی کند، اما فرصتی است که دست کم یک بار او را از نزدیک ببینم. روز موعود فرا رسید و شاهزاده به دختران گفت: به هر یک از شما دانه ای می دهم، کسی که بتواند در عرض شش ماه زیباترین گل را برای من بیاورد....  ملکه آینده چین می شود. دختر پیرزن هم دانه را گرفت و در گلدانی کاشت.

ادامه مطلب ...

نکته ای جالب از زبان دکتر علی شریعتی در کتاب "حسین وارث آدم"

در قبایل عرب همواره جنگ بود. اما مکه زمین حرام بود و چهار ماه رجب و ذی القعده و ذی الحجه و محرم زمان حرام: یعنی که در آن جنگ حرام است. دو قبیله که با هم در جنگ بودند تا وارد ماه حرام می شدند جنگ را موقتا تعطیل میکردند اما برای آنکه اعلام کنند که در حال جنگند و این آرامش از سازش نیست٬ ماه حرام رسیده است و چون بگذرد جنگ ادامه خواهد یافت٬ سنت بود که بر قبه خیمه فرمانده قبیله پرچم سرخی برمی افراشتند تا دوستان و دشمنان و مردم همه بدانند که جنگ پایان نیافته است. آنها که به کربلا میروند می بینند که جنگ با پیروزی یزید پایان یافته و بر صحنه جنگ آرامش مرگ سایه افکنده است. اما می بینند که بر قبه آرامگاه حسین پرچم سرخی در اهتزاز است. بگذار این «سالهای حرام» بگذرد.


کتاب حسین وارث آدم   دکتر علی شریعتی

با تشکر از دوست خوبمون "فهیمه قجاوند"

همسایه ام از گرسنگی مرد



همسایه ام از گرسنگی مرد ، خویشاوندانش در عزایش گوسفندها سر بریدند . دکتر شریعتی

با تشکر از دوست خوبمون "فهیمه قجاوند"

پیروزی ...

می دانی؟!

همیشه نتیجه مهم نیست. کاری که تو از سر عشق و وظیفه انجام می دهی مهم است. مهم آن کسی است یا آن چیزی است که تو باید به خاطرش کاری انجام دهی.

 پیروزی یعنی همین!

قدری حقیقت ...

کوله ‌پشتی‌اش‌ را برداشت‌ و راه‌ افتاد.
رفت‌ که‌ دنبال‌ خدا بگردد و گفت: تا کوله‌ام‌ از خدا پر نشود برنخواهم‌ گشت.
نهالی‌ رنجور و کوچک‌ کنار راه ایستاده‌ بود، مسافر با خنده‌ای‌ رو به‌ درخت‌ گفت: چه‌ تلخ‌ است‌ کنار جاده‌بودن‌ و نرفتن؛
درخت‌ زیرلب‌ گفت: ولی‌ تلخ‌ تر آن‌ است‌ که‌ بروی‌ و بی‌رهاورد برگردی. کاش‌ می‌دانستی‌ آنچه‌ در جست‌وجوی‌ آنی، همین‌جاست...

ادامه مطلب ...

چطور می فهمی که در سال 2010 هستی؟

۱. یهو نگاه میکنی می بینی خانوادت ۳ نفر بیشتر نیستن ولی ۵ خط موبایل دارن
 

۲. واسه همکارت ایمیل میفرستی، در حالیکه پشت میز بغل دستی تو نشسته 

ادامه مطلب ...

حقیقت


اگه همیشه حقیقت رو بگی مجبور نیستی چیزی رو به خاطر بیاری ...

ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجد !!



ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجد !! (گلستان سعدی)



تبسم ...

تبسم بدون اینکه دهنده اش را فقیر کند گیرنده اش را ثروتمند می کند . . .

چه درسی میتوان گرفت؟!

از این تصاویر واقعی که در آلمان اتفاق افتاده چه درسی میتوان گرفت؟! ادامه مطلب ...

راز موفقیت

مرد جوانی از سقراط پرسید راز موفقیت چیست؟
سقراط به او گفت: "فردا به کنار نهر آب بیا تا ‌راز موفقیت را به تو بگویم." صبح فردا مرد جوان مشتاقانه به کنار رود رفت.
ادامه مطلب ...

میخواهم صورت برادرم را ببوسم ...

داد می زد گریه می کرد،می گفت:می خواهم صورت برادرم را ببوسم...

اجازه نمی دادند.

یکی گفت:خواهر است مگر چه اشکالی دارد؟ بگذارید برادرش را ببوسد.

گفتند:شما اصرار نکنید نمی شود...

ادامه مطلب ...