همسایه !
بچگی کردم نه...!؟
خیال می کردم خدا در رگ من راه می رود...!
دیروز شبانی که دستهای خدا را می شست با من گفت:
سالهاست تنهایم ...
در بادها و راهها، کنار رویای تاریک شب، سالهاست.......
همسایه ؟
وچه زود دیرمی شود!متن زیبایی بود!
زود دیر نمیشه ؛ دیر میفهمیم فقط ..ممنون .
همسایه !بچگی کردم نه...!؟ نه!!!!!!!!!!!!!!!!!
اتفاقا ، این دفعه آره .!
لایک
مرسیـــــــــ
وچه زود دیرمی شود!
متن زیبایی بود!
زود دیر نمیشه ؛ دیر میفهمیم فقط ..
ممنون .
همسایه !
بچگی کردم نه...!؟
نه!!!!!!!!!!!!!!!!!
اتفاقا ، این دفعه آره .!
لایک
مرسیـــــــــ