KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

صلح

تقنگ اگر به همراه داری در زیر سایه ی درخت پنهانش کن برای خشونت جایی باقی نیست حالا تفنگی از صلح با خود بیاور وّ درونش را از آرامش پر کن و دیگر نگران پرنده هایی که قرار است شکار بشوند نباش چون با شکار شدن از صلح به آرامش میرسندّ وآن وقت تفنگ بعد را از جنس عشق انتخاب می کنند .

تگرگ

گذرنامه ی ستاره ی تو در تگرگی از شب باطل شده بود  نیازی به اثبات بی گناهی  تگرگ نیست همین که خود میداند عاشق است کافیست وبس

 حالا بخاطر حضور توست که  کلمه ها به رنگ صدف شده اند  فکرمی کنم باید جایی را برای صعود ستاره ها انتخاب کنیم . از تو می خواهم که در این تصمیم تازه مرا کمک کنی از آنجایی که تو را خوب میشناسم میدانم که افکار تو با من یک دوستیٍ قدیمی را تکرار می کند پس بهتر است من کمی بیشتر از تو یاد بگیرم.

 شاید می گویی برای این تصمیم باید پا به مرزهای احساس بگذاریم خُب حرفی نیست

 همانطور که گفتم تو تصمیمت را بگیر تا من هم بند کفشهایم را محکم کنم .  

استاد فلاح درخواست تدریس را نپذیرفتند /////\\\\\

به نام خدا

پیرو  اطلاعیه ی قبلی بدینوسیله به اطلاع همکلاسی های عزیز می رساند که متاسفانه جناب استاد فلاح درخواست ما را برای تدریس ریاضی ۱ ، نپذیرفتند .

به امید تشکیل هرچه زودتر انجمن علمی دانشجویان الکترونیکی

 

ریاضی ۱ - استاد فلاح

به نام خدا

از دوستانی که موافقند که در مورد تشکیل کلاس تقویتی ریاضی ۱ با استاد فلاح صحبت کنیم، خواهشمندم قبلا از ساعت ۱۸ امروز در این متن نظر بدهند تا در صورت امکان با ایشان هماهنگ شود.

pl1989@yahoo.com

  متشکرم

 استاد فلاح درخواست تدریس را نپذیرفتند

از اعضای انجمن ادبی دانشجویان الکترونیکی خواهشمند است،

به نام خدا

از اعضای انجمن ادبی دانشجویان الکترونیکی خواهشمند است، جهت افزایش ارتباط و هماهنگی بیشتر بین اعضا، ایمیل خود را همراه با اسم در نظرات درج نمایند .

با تشکر

pl1989@yahoo.com

ایستگاه

قطار که حرکت می کند بارانیم را بر روی دستان تو می گذارم،دفترم را باز می کنم و ریلها را در تکه سنگ ها تنها می گذارم و سفری پر از سکوتهای شیرین را مرور می کنم چایم را قبل از سوار شدن

ادامه مطلب ...

نسیم واژه

سمفونی بتون فضای اتاق را از فاصله دور کرده است وُمن به بهانه ی دیدن آخرین کلمات شب زده قدم زنان  فنجانی قهوه را در یک لحظه گم کرده ام  . لحن جملاتم خیلی بهت زده است با وجود اینکه تازه از فکر سفر برگشته اند اما هنوز

ادامه مطلب ...

التهاب لحظه ها

سایه ای از دستان تو بر روی تمامی نوشته هایم افتاده است دلم می خواهد کمی  در کنار آسمان ِ سایه ات بنشینم وُ نامه ای برایت بنویسم .

 چیزی به عنوان اتفاق برایَم معنا ندارد پس با کمی عطر بهار نارنج بی دلیل به دنبالت می گردم.

ادامه مطلب ...

سال جدید

 

 

عمر جدید سال شروع شده و بارانی از شکوفه های تازه به فردا رسیده در کنار پنچره نشسته است امروز می خواهم به موازات سایه ها پرواز کنم و از بالای درخت های تازه شبنم زده بگذرم .

 

 دفعه ی پیش که تو را دیدم به دنبال کاغذی برای ترسیم خط های نامتقارن می گشتی و حالا  من به دنبال تونلی در کوه می گردم تا شمع هایی که با خود آورده ام را روشن کنم .

جایی برای نگرانی نیست تا روسریت را درست کنی برگشته ام و آن موقع باد روسریت را برده است.

 

 

sale no mobarak

bashad ke saale no eshgh, solh, araamesh va doosti va zibaaie baraye hamegiman be armaghan avarad 
 
 

راین

 

ملودی های من  هنوز خود را پیدا نکرده اند و خواب اطلسی ها را در نت های قدیمی تکرار می کنند  وقتی که بیدار می شوند پرنده های خسته را صدا می زنند و اشک های آنان را پاک می کنند ازخواب های خود برایشان می گویند.

 حالا خواب پرستوها تکیه گاهی برای آنان می شود دیگر جایی برای خستگی پرندگان زخمی وجود ندارد آنها به دنبال مرحمی می گردند تا درد آنان را آرام کند امروز آسمان شهر هوای رودخانه ی  راین را دارد تا با آن به سراغ ستاره ی گم شده ی  خود برود و کمی هوای او را داشته باشد.

  شاید ستاره را صدا کند و با خود به لانه ی جادویی قصه بیاورد شاید هم مدتی پیش او زندگی کند سخت گیج شده ام  ولی حالا میدانم که چرا رازقی ها خانه ی تو را جست و جو می کنند فکر میکنم رمز شب تو را همسفر خود نکرده است .

خب مگر نگفتم کلید خانه را از دست باد پاییزی بگیر. نگران نباش ! خنده های تو نشان میدهد که نیمه ی گمشده ی ماه پیدا شده خب شاید امروز تولد نیلوفر آبی باشد لااقل لبخند  فراموش شده ات را فراموش  نکن !

 فکر کنم یادت رفته که به او گفته بودی  هدیه ای از زورق و آرزو را در چمدان غریبانه ی چشمان ماه گذاشته ای   تا دریا راهی نمانده شاید ۲۰مایل وشاید بیشتر هنوز نبض برگ ها آرام می زند میدانم مدتی ست که کلمه هایت  را گم کرده ای  ولی امروز عروس دریایی  صدای موج های آرام را با گوش خود شنیده است.


نت های آشنا

دغدغه ها به زیر پایم نشسته اند و انگار تکانم میدهند از من می خواهند از آنها فرار کنم

 و فرار کردن را با تو تجربه کنم کفشی آهنی بپوشم و برای اولین بار با تو صحبت کنم  وقتی با تو صحبت میکنم نت های کلام تو کلاویه های پیانو ی مرا فشار میدهد و بهانه کردن را از دغدغه ها می گیرد

 این بار آن ها در حال فرار هستند البته تا زمانی که تو نت های تازه ای را برای پیانوی من تعریف می کنی وقتی که دلت می گیرد شاید با دوستان قدیمی من یعنی با همان دغدغه ها به مهمانی رفته ای و اگرچه می دانم نمی خواهی ما  را با هم آشتی دهی  اما نمی شود،

 برای دوباره صدا کردن تو باید یکبار دیگر آن ها را ببینم این بار که به سراغشان می روم از آن ها می خواهم که تو را هم رها کنند ویا چهارشنبه ها ما را تنها بگذارند تا با هم لیوان قهوه را بار دیگر بی دغدغه در دست بگیریم  و فال مرغابی های سرگردان را درسر در گمی های آشنا ببینیم.

  اگر تو بخواهی باز هم ادامه میدهم سلام کردن تو هم  نت های مخصوص خودش را دارد هیچ وقت نمیدانم  ا ز کدام یک شروع میکنی حتی وقتی که آنها تازه نیستند از ضعف خود، خودشان را تازه نشان می دهند یعنی نا خواسته جایشان را عوض می کنند حالا می خواهم به ریچارد مارکس بگویم تا آهنگ صدای تو را بنویسد به این خاطر که او مرا خوب می فهمد پس زیبا ترین آهنگش را برای تو می نویسد و می تواند زیر و بم سکوت را برای تو تعریف کند .

چتری از باران

صدای در را که شنیدم به حیاط آمدم هوای سرد در سردی هوا گم شده بود جلوترکه رفتم پروانه ها به سراغم آمدند  و با بال های یخ زده یشان حال تو را پرسیدند  می گفتند چند روزیست آرامش ندارند و دلشان سخت هوای تو را دارد  خب  آنها معنای دوست داشتن را فهمیده اند وقتی در کنارشان قدم می زدی وزنبور های زرد را از آنها دور می کردی آنها بوی محبت های تو را در آب پاشی های خانه به خاطر سپرده اند و شهد گل هایی را که برای آنها سوغات آورده ای خاطره های تو را برای آنان دوباره کرده است پس می توان به این نتیجه رسید که دوست داشتن را دوست دارند و احساس  می کنم تکرار دوست داشتن بهانه ای برای پرواز آنهاست در روز های بارانی به دنبال چتر نمی گردند وبه زیر سایبانی که بعد از رفتن تو برای خود ساخته اند شب را سر می کنند من به آنها حق می دهم و آنها را خوب درک می کنم شاید دلیلش این است که مدتی تب کردن پروانه های عاشق را دیده ام  شنیده اند که سخت دلتنگ شده ای و لحظه ها را آشفته در آغوش گرفته ای و خنده هایت را به باد داده ای نا آرامی پروانه ها نگرانی ها را در من بیشتر کرده و حالا که نمی توانم به این زودی ها تو را بیبینم دلم هوای شنیدن صدایت را دارد  ولی صدای تو همان صدای گرم همشگی ست  پس تو هم معنای دوست داشتن را خوب فهمیده ای و روز های ابریت را در کنار کاناپه ات پنهان کرده ای و پرواز را تکرار می کنی!!

ستاره

 

تپش اشک ستاره

توی زندان قناری

می نویسه از ترانه

صدای خش خش برگا

زیر چکمه های مهتاب

این روزا باید بمونه

توی کوچه های بیداد تکُ تنها

 برفای روی خیابون

جادَ رُ تو دست گرفته

پارو رُ داده به خورشید

تا بتابِ روی تاغچه

کادُ ی کاج شکسته

روی شاخه هاش نشسته

یه سبد تو دست بادِ

که پر از مریمُ رازِ

قـَدمای سرو تنها

یخ زده از سوزِ سرما

دوباره رسیده از نو

کوله بار برفُ بوران

ماهیای توی دریا

امشبُ بیدار می مونن

 توی کوچه های فریاد

دنبال ِ صدا می گردن

عطش ِ تاک شکسته

لحظه ای آروم نداره

چترشُ داده به بارون

دیگه اون کاری نداره با زمونه

 

کوچه های نارنج

امروز صبح که برای چک کردن نامه ها رفته بودم صندوق نامه ها حال عجیبی داشت به سراغ جدیدترین نامه رفتم. نامه از یک شخص ناشناس و برای دعوت به نوشیدن یک فنجان قهوه بود. آن را که باز کردم نوشته بود می پرسی یک فنجان قهوه ی تلخ؟ پس حالا خوب گوش کن! دیشب خواب تو را در کوچه های نارنج دیدم خب این عادت کوچه ها ست که به همه کارت دعوتی یکسان نشان می دهند البته شاید کوچه های نارنج جایی برای آشنایی و یا برای آشنایی با آشنایی های تکراری باشد با زنگ ساعت بیدار شدم اما حس عجیبی به من می گفت خوابهایم را دنبال کنم ساعت را خاموش کردم و به خواب رفتم باز هم خواب تو را در یک فنجان قهوه دیدم پس میان تو وخواب های من باید رابطه ای وجود داشته باشد تصمیم گرفتم برای پیدا کردن آن تو را به نوشیدن یک فنجان قهوه دعوت کنم از خواب که بیدار شدم ساعت را نگاه کردم این بار دقیقه های ساعت من به خواب رفته است ساعت روی میز ۷صبح را نشان می داد حالا یادم می آمد که چرا ساعت زنگ زده بود امروز صبح من پرواز داشتم اکنون که پرواز را از دست داده ام آمدم و برای تو این نامه را نوشتم و عطر ترخون خشک شده را ضمیمه ی نامه کردم حالا باز می پرسی چرا صندوق نامه ها حال عجیبی داشت؟

نبض شب

نبض شب

دیشب خواب کلمه های تو را دیدم عجیب با هم انس گرفته بودیم صدای تو دوباره  نو شدن را در گوش من زمزمه می کرد از حوالی فاجعه که می گذشتیم باران شروع به باریدن کرد کلمه های تو خیس شده بودند و به هم برخورد می کردند و متن ها را می نوشتند.

 مشتی ترانه ی تازه به دست من دادی  و در زیر باران قدم زدن را در خواب های سوخته شروع کردیم در کوچه های اتهام خیس شدن را برای با هم بودن بهانه کرده بودیم آنقدر خیس شده بودیم که سایه ها را هم بارانی می دیدیم  و می گذشتیمُ     می گذشتیمُ می گذشتیم.

 از در های چوبی که رد می شدیم آنها  با واژهای تو باز می شدند و ما هم قدر هم را بیشتر   می دانستیم برای چند لحظه صدای تو را گم  و باآهنگ قدم هایت تو را احساس می کردم .    ساعت های ما خوابیده بودند و خوابیده ما را تعقیب می کردند وعروسک های خسته در کوچه های انتظار بیدار می شدند ونبض شب را در پشت پنجره حس می کردند و سراب را در آب باران صدا می زدند و ما را جست و جو   می کردند.

  عصر دلگیریست چای سبز را دم کرده ام و به امید آنکه دوباره نوشتن را شروع کنم می آیم و دستهای فیروزه ایِ مادر بزرگ را در دست می گیرم و شیشه های    غم زده ی عینکش را پاک می کنم  برایم شال گردنی آورده از مخملِ ناب آن را در کوله ام می گذارم تا بوی مادرم را بدهد شاید او راه سفر را باور نکرده است و چکمه هایش را جست وجو می کند پس کمی تگرگ برای   پنجره های مه گرفته سفارش می دهم و چمدانش را با واژه های دوباره نو شدن پر می کنم .

 

 

لحظه های آبی

لحظه های آبی

سلام

 از دریای ساحلی که می گذشتم ردپای رنگ صدف ها بر روی ماسه هایش  به خوبی لمس می شد  و حالا که به تو رسیده ام می خواهم  کمی سکوت در حوالی متن کنار  بگذارم تا  شاید شهر هم پوست گمشده ی خود را پیدا کند و من هم سعی می کنم صدا ها را در چارچوب صدا شدن رها کنم.

 درست فکر می کردم در زمستانی که تازه ترنه اش را شروع کرده ام  کریسمس شتابان و با لباسهای گرم خود رسیده است حدود ساعت ۵ عصر نانوایی ها کارشان را شروع  می کنند و  اطمینان داشته باش حتا اگر  برف هم ببارد قرار امشب را فراموش نمی کنم.

 امروز برای اولین بار از مداد های نقاشیم می خواهم تا تصویرت را برایم بکشند و امیدوارم که تورا به زیبایی کلماتت تجسم کنند والبته من هم مداد ها را تنها نمی گذارم و با پیانو آن ها را همراهی می کنم .

رقص کلمه های چهره ی تو برایم خیلی مبهم است     !

 چگونه می توانم چکمه هایم را در گوشه ای از حیاط بگذارم در حالی که لحظه ها را برای رسیدن زمستان در ایستگاه ها مننتظر قدم زدن های من شده اند اگر خوب نگاه کنی     واژه هایی را خواهی دید که هنوز به مقصد نرسیده اندُ  با تکرار تو زنده شده اند .

حالا بگذار کمی از عطر چوب های سوخته که در گوشه ای از پاکت نامه برایت گذاشته ام بگویم امروز که در جنگل قدم می زدم احساس می کردم صدایی تکرار می شود فریادی از اضطراب های صنوبری شکسته که در میان برگ های خشک سازدهنیش را گم کرده بود و شبیه آینه ای از جنس تو شده بود .

ساعتی از جنس شن برایت گرفته ام و می خواهم آن را در دست های آبی ِ جزیره بگذارم و به اقاقی ها می سپارم تا هوای جزیره را بیشتر داشته باشند و به محض رسیدن تو خاکستری از چوب های سوخته برایم بفرستند

پویا لطفیان

 

اولین گردهمایی اعضای انجمن موسیقی ِ دانشجویان الکترونیکی

 

به نام خدا

از اعضای محترم انجمن موسیقی دانشجویان الکترونیکی، تقاضا می شود ، جمعه بعد از امتحان زبان ۱، جهت هماهنگی در سالن ِ ساختمان ملاصدرا ( دانشکده مهندسی مکانیک و مهندسی صنایع ) حضور به هم رسانند.

 ۰۹۱۲۳۶۸۸۹۴۳

1.       علی رستمی - فناوری اطلاعات

2.       یاسمن حمیدی  - صنایع  

3.       آوا رزازیان - صنایع

4.       علیرضا قهرمانی  - نرم افزار

5.       نیما ابراهیمی- نرم افزار  

6.       مهرداد سلیمی-نرم افزار

7.       حسین مالکی-فناوری اطلاعات

8.       حسین رنجبر-نرم افزار

9.       سید محمد مهدی دزفولی-نرم افزار

10.   مجتبی معصوم پور- نرم افزار

11.   آرمان دیناروند- نرم افزار

12.   پویا لطفیان - فناوری اطلاعات  

13.   محمدرضا غفاری - صنایع

14.   علی کلانتری - نرم افزار

15.   فرزان بالکانی - نرم افزار

16.   مهیار مرادی- صنایع

17.   مریم دوست عباسی-نرم افزار

18.   سالار عدیلی-فناوری اطلاعات

19.   احسان یوسف بیک-نرم افزار

20.   پگاه شعبانی - صنایع

21.   شیدا طائفه-نرم افزار

22.   پویا ضیائی-صنایع

23.   زهرا متمنی- فناوری اطلاعات

24.   الناز ختمی - نرم افزار

25.   آناهیتا بحرانی - فناوری اطلاعات

۲۶. محمد حسین زهره وند - فناوری اطلاعات

۲۷. خطیبی - نرم افزار

۲۸. امیر رضا قاضی پور - فناوری اطلاعات

 

از دانشجویان علاقه مند به عضویت در این انجمن که تا کنون ثبت نام نکرده اند، خواهشمند است، با ذکر نام و نام خانوداگی و رشته ی تحصیلی در قسمت نظرات، به عضویت در این انجمن اقدام نمایند .

با تشکر از همکاری همگی شما


دانشجویان الکترونیکی علاقه مند به موسیقی چه کسانی هستند ؟

 

اطلاعیه ی شماره ی ۲ گروه کوهنوردی

 

۶  اخبار دانشکده الکترونیکی