KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

از عشق بگو..........

عشق وحشی است وان لحظه که کسی تلاش در اهلی کردنش کند نابود میشود
عشق گردبادی است از ازادی از بودن وحشی از بودن خود به خود
نمی توانی عشق را اداره کنی کنترلش کنی کنترل که شود دیگر مرده است عشق ان زمان کنترل میشود که کشته باشیدش اگر زنده باشد کنترلت می کند

ادامه مطلب ...

اقایون نخوانند ... (طنز روز بر ضد مردان ایرانی)

faghat tanzeee....
فرق شوهر کردن و سگ نگه داشتن چیه؟
سگ گند به فرشت میزنه ، مرد به زندگیت
به مردی که نود و نه درصد مغزش از بین رفته چی میگند؟
خواجه
فالگیر : فردا شوهرتون میمیره
زن : اینو که خودم میدونم . بهم بگو گیر پلیس می افتم یا نه؟
وقتی یه زن میبینه که شوهرش داره زیکزاک تو حیاط میدوه باید چیکار کنه؟
هیچی ، باید بهتر هدف بگیره و به شلیک کردن ادامه بده
چرا روان درمانی مردها کمتر از زنها طول میکشه؟

ادامه مطلب ...

پیام خوش آمد گویی در پروازهای ایران

با درود به روان پاک بنیانگذار انقلاب اسلامی و مقام معظم رهبری و رئیس جمهور شب تاب، ورود شما رابه هواپیمای جمهوری اسلامی ایران خوشامد

ادامه مطلب ...

سوال روانشناسی

بترتیب کدوم رو دوست داری؟
ماه
دریا
خورشید

جنگل 

 


جوابش رو واستون تو کامنت می نویسم

کارنامه


پدر در حال رد شدن از کنار اتاق خواب پسرش بود، با تعجب دید که تخت خواب کاملاً مرتب و همه چیز جمع و جور شده. یک پاکت هم به روی بالش گذاشته شده و روش نوشته بود «پدر». با بدترین پیش داوری های ذهنی پاکت رو باز کرد و با دستان لرزان نامه رو خوند :
پدر عزیزم،

ادامه مطلب ...

soale ravanshenasi

age tu ye balon bashi,ke sorakh shode va dare soghot mikone,va gheyr az to, 

asb 

gosfand 

meymon 

gorg  

ham bashe. 

be tartib kodomo mindazi payin? 

yekisho bayad negahdari. 

kodomo negah midari?

(manisho zire commentaton minevisam)

همیشه کسانى که خدمت می‌کنند را به یاد داشته باشید

در روزگارى که بستنى با شکلات به گرانى امروز نبود، پسر 10 ساله‌اى وارد قهوه فروشى هتلى شد و پشت میزى نشست. خدمتکار براى سفارش گرفتن سراغش رفت. پسر پرسید: بستنى با شکلات چند است؟ خدمتکار گفت: 50 سنت پسر کوچک دستش را در جیبش کرد، تمام پول خردهایش را در آورد و شمرد. بعد پرسید: بستنى خالى چند است؟ خدمتکار با توجه به این که تمام میزها پر شده بود و عده‌اى بیرون قهوه فروشى منتظر خالى شدن میز ایستاده بودند، با بی‌حوصلگى گفت: 35 سنت پسر دوباره سکه‌هایش را شمرد و گفت: براى من یک بستنى بیاورید. خدمتکار یک بستنى آورد و صورت‌حساب را نیز روى میز گذاشت و رفت. پسر بستنى را ادامه مطلب ...

ده دلیلی‌ که خدا زن را آفرید.


1- خدا نگران بود که آدم در باغ عدن گم بشه چون اهل پرسیدن آدرس نبود.

2-خدا میدونست یه روزی آدم نیاز داره یک کسی‌ کنترل تلویزیون رو بهش بده.

3-خدا میدونست که آدم هیچ وقت خودش وقت دکتر نمیگیره!

4-خدا میدونست اگه برگ انجیر آدم تموم بشه، هیچ وقت خودش برای خودش یکی‌ دیگه نمیخره. ...

5- خدا میدونست که آدم یادش میره آشغالا رو بیرون ببره

6- خدا می خواست آدم بارور و تکثیر شود ، اما خدا میدونست که آدم تحمل درد زایمان رو نداره

7- خدا میدونست که مانند یک باغبون ، آدم برای پیدا کردن ابزارهاش نیاز به کمک داره

8- خدا میدونست که آدم به کسی برای مقصر دونستش برای موضوع سیب یا هر چیز دیگری نیاز داره

ادامه مطلب ...