از آنجایی که آقایان معمار ، مسلمی نژاد و باقری عزیز ؛ حرکتی برای این فیلم کرده بودند ، خواستم در ترویج گیر دادن به یک موضوع این پست را بزنم که یک وقت احیانا از ارزش این فلیم کسر نشه یا این فیلم از صفحه اصلی خارج نشه و خلاصه هروقت آمدیم همکلاسی عکس توکلی را اون بالایش دیدم یک پستر جدید تر هم از این فلیم ببینیم !
تشریح عنوان پست با یک عکس در پیوست .
پ.ن: کاهش سهمیه بنزین برای خورد های معمولی شخصی از 100 لیتر در ماه به 80 لیتر .
پ.ن شماره 2 : آب پز کردن قورباغه یا همین نحوه صفر کردن سهمیه بنزین ابتکاری تو در دولت n ام .
پ.ن شماره 3 : استعاره از این پدیده، استفاده های بسیاری (در حوزههای مختلف) شکل گرفته و البته در آینده نیز شکل خواهد گرفت. به عنوان مثال، در حوزهی «علوم استراتژیک» از این پدیده برای نوع خاصی از مقابله با دشمن استفاده میشود. مزیت استفاده از «استراتژی قورباغه» این است که دشمن متوجه مبارزه نمیشود، به این ترتیب واکنشی نشان نمیدهد و در بلندمدت، بدون مقاومت و نیاز به اعمال فشار فیزیکی، بطور طبیعی از بین خواهد رفت.
پ.ن شماره 4:طبیعی است که هرکس قورباغهی زندهای را در ظرف آبجوش بیندازد، بلافاصله منتظر بیرون جهیدن قورباغه باشد! البته قورباغه هم همین کار را خواهد کرد.
آن سال ها ،تمام جهان
کف دستی برای دویدن من بودحالا پیدا کنید امروز چندم دی ماه بنفشه و آینه و پروانه است ؟
این یعنی معادله ی آسان عشق و ما تنبل بودیم و مسئله هم مشکل بود . مشکل بود مثل نوشتن نخستین نامه با شرم قشنگ همان در پیچ سینه به سینه شدن در شبی بی گاه که کوچه تنگ بود و بی پایان .ما بوی باران می دادیم ( مثل همین امروز ) بوسه یعنی تمام کار .
و کار تمام بود.
حالا این سال ها ؛هر کف دستی برای من
جهانیست بی پایانی ، مشق های مجبور نوشتنم تمام از خواب تَرَکه ، خط خورده اند ..بنفشه در باد و پروانه ها مرده و آینه کثیف ... و تاریک است کوچه بی پایان خانه یمان کوتاه است و پاگردش گِلی ( مثل همین امروز ) حالا از صخره های کارهای گنگ می آیم ، کار های احمقانه .. حماقت های قشنگ کودکانه و تکرار های بی وقفه در پوست سرگردان باد که همه اش خلاصه می شود در اینکه نامی را به یاد بیاری و یادی را به نام بخوانی . این یعنی تمام کار .
و کار تمام شد .
پ.ن : تهران سالی یک بار میزبان باران است .
و دندان های تیزشان را به شما نشان می دهند ؛
آن وقت است که فقط باید به چشمانشان خیره شوید .. جیغ نزنید و فرار نکنید؛در آن لحظه وقتی دیدند که شما همینطور ایستاده اید و نگاهشان میکنید ، خاموش می شوند و میروند به دنبال زندگی سگی خودشان .
زندگی سگی ، ماه نمایی متفاوت در شیداب .
قالب فعلی همکلاسی ؛ نسخه تعمیم یافته قالب پیشفرض "ترنج" اثر خود طراحان بلاگاسکای است و صد البته قالبی زیبا ، استاندارد ( استاندارد سال 1342 ) و چشم نواز است ./
یکی از 1000 آن وبلاگی که از ترنج استفاده میکنند و اتفاقا ما را هم لینک کرده اند :
ما حق داریم تغییر کنیم ؛ ما حق داریم رشد کنیم و بزرگ شومیم ؛ ما حق داریم که که تکراری و کپی بردادری نباشیم .. و این حق ماست ( بماند که همین قالب فعلی از خود ترنج هزران فرسنگ بالاتر است .. و همه ار مدیون طراح قبلی اش هستیم ) قالب تست هم که دیدید قبول کنید که تست بود اگر چشمتان را اذیت کرد تست بود ؛ اگر بهم ریخته بود تست بود ، اگر باهاش غریبه بودید تست بود و تست بود و تست..
یک بار دیگر همکلاسی را با فشردن کلید Ctrl+F5 همکلاسی را ببنید !
فکر میکنم این رنگ بهتر باشه !
-- قالب نظرات تغییر کرد --
پ.ن :قالب که باگ نداره برای تست یک ی دو روز روی سایته .. این که نهایی نیست دوستان؛ قالب قلبی یک قالب آمده خود blogsky به تام "ترنج" بوده که تغییرات بسیار دوستانی چون آقای بالکانی به اون شکل رسیده بود ؛
ولی این قالب قالی ائه که از صفر برای هملاسی درست شده ! پس قطعا مشکلات بی شماری داره که رفع میشه ؛ و فقط چند روز روی سایت قرار میگیره تا نظر شما را هم جویا شویم
قالب جدید !
خواهش میکنم نظر بدید ..( راحت انتقاد کنید اسم نگذارید راحت باشید )
الان کلی اشکال داره قطعا .. که بر طرف میشه!
( اگر با ایراد گذاشتیم ، فقط برای این بود که به 20 ام برسه! و خوستیم زود تر نشون بدیم ..ریزه کاری هایش حتما بر طرف می شود .. ) شکیبا باشید .
با تشکر و احترام
کیارش مظفری .
حرف بزن
نگذار نهال تنهایی من بزرگ شود
آن قدر بزرگ که تمام شاخه هایش را سکوت بگیرد
کجا رفت آن میم که به پرنده ی نام من می چسباندی
و پرنده مال آسمان تو می شد ...
مرسی از همه 20 نفر شد ؛ عمومی برگذار کردم همه شرکت کنند و تبعیض نشه !
مثلا آقای توکلی جا ماند! شانس دیگه :دال !
برای ایم 20 نفر یک لوگو آپلود می شود و باید تو پست هاشون بگذارند ؛
پست های اون رون روز نباید کپی یا خبر رسانی باشید ./
هر نگرشی آزاد است .
یک عکس برای همراه شدن به آن 20 نفر داده میشه تا در تاریخ مورد نظر پست هاشونو ارسال کنند .. اون 20 نفر هم باید خودشون پست ها شون را سر ساعت بزنند تا یاد بگیرن نمنوه ای کوچکی از کار گروهی را ./
باز هم مرسی .
با سلام و احترام
روزگارتان آزاد ID:kiarashmozaffaryطی تصمیمی که اخذ شده روزی از همین روز ها قالب جدید رو نمایی میشه برای برگذاری هرچه زیباتر این رونمایی ؛ پیشنهاد شده گروهی با هم متحد شده و در همون ساعت خاص 20 پست تازه به همکلاسی اضافه نماییند تا این تغییر فقط در ظاهر نباشه ..
از تمامی علاقه مندان با هر جهبه و منطق ای استقبال می شود .
برای هم آهنگی و شرکت در این جنبش و اطلاع از روز و ساعت رونمایی خواهش میشود که با من تماس حاصل نماییند./
لازم به ذکره که برای برگذاری این جنبش فقط به 20 نفر نیاز مندیم .
mail:art[at]kiafilm.[dot]com
"
"
"
"
./
باور می کنی یک سال از رفتنت گذشته، اما چهار سال است که آمده ای!
هیچ می دانی سالهایی که با منی از سالهای بی من زیادتر استو من چقدر با همین خوشم که بیشتر از نبودنت با من خواهی بوددیر یا زود
بارانی ام را می پوشمو به دیدن باران های تمام روزهای هفته از سال نیامده می روم..
بی بروز ، بی واژه ، بی اتفاق .. تمام دنیا اینجاست در دستان من ..درست همانجای که در گوشت گفتم: تنها خواهم ماند با آن که می دانم قد همان صبح جمعه ی آخر دی ماه دوستم دارد./
پ.ن : پارازیت این هفته فوقالعاده بود! احسنت ....درخت را تنها با مداد زرد می تواند بکشد ؛
واژه را با مداد زرد ، آسمان را با مداد زرد ، کوچه را با مداد زرد ..
زرد تنها مدادیست که دارد ؛ پرنده در زردی، واژه درخت را پاییز می بیند و کوچ می کند و می رود ..
صبح دیروز به مادرش گفت :برایم مداد رنگی بخرید!!مادر خندید..
صبح امروز پرنده برگشت و به او گفت :درخت را با رنگ سبز بنویس تا من اینجا بمانم ..
شده جریان اون داستان دو تا خیاط پادشاه .. کلی پول میگرفتن و می گفتتند داریم لباس پادشاه را میدوزیم با طلا .. آخرشم بعد کلی زمان گفتند این لباس رو فقط آدم ها فرهیخته می بینند ./
نقطه سر خط .
یک فوتو بلاگ ایجاد کردمـ
هرکی علاقه داشت می تونه از آین آدرس دنبال کنه .
از آنجایی که سیستم بلاگ اسکای در بعضی موارد به واقع ضعیف عمل کرده ؛ شما باید سن خود را به مرور زمان درشناسه تان افزایش دهید و از طرفی دیگر ممکن است نگرش ها و دیدگاه های فردی هر یک از ما بر اثر زمان تا حدی تغییر کند ، از این رو تکمیل کردن اطلاعات فردی و بروز رسانی مکرر آن امریست ضروری ( البته ممکن است فرد کیارش نامی اصلا تمایل به پر کردن اطلاعات شخصی خود نداشته باشد ! پس ضروری نیست ) چندی پیش هم فردی بی نامی گفتتند شما با چه پشت وانه ای اسم و مشخصات خود را در این وبلاگ می نویسید تا دست همه به آن برسد ؛ بد نیست بدانید وبلاگ نویسی با این اندیشه بی ارزش ترین کار دنیاست و هر آنکه بخواهد چیزی بداند هزار طریق دیگر بریش فراهم است و این شناسه فقط برای آشنایی بیشتر خدمون با خودمون است .
در ضمن امکان فرستادن پیغام خصوصی به نویسنده از داخل شناسه آن فراهم گردیده است .
یادآوری : برای دست رسی به شناسه افراد روی نام آنها کلیک کنید .
بی مقدمه؛ یکی از امکانات جدیدی که برای سرویس های وبلاگ بلاگ اسکای در نظر گرفته شده ، امکان فراخوانی عکس نویسنده ( همان avatar ) به داخل محتوای وبلاگ است ، یعنی جایی خارج از محل شناسنامه فعلی!
بر این شدیم تا در قالب جدید که قطعا با تغییر و تحولاتی چند در همکلاسی همراه است اصلول های منطقی ای را به عنوان قانون درآورده تا به سهولت از آن استفاده کنیم . یکی از امکانات جدید و قانون شامل بر آن گذاردن عکس نویسنده در کنار متن وی است ( از نظر اندازه و .. خطری در ظاهر قالب ایحاد نمی شود ) همچنین از آنجایی که خیلی از ماها دوست نداریم اصلا عکس یا ه رچیزه دیگری از ما تو وسط وبلاگ کنار اسمون قرار بگیره !باید یک عکس پیش فرض به ما داده شود که از اون استفاده کنیم ! و اما قانون استفاده از avatar در محیط عمومی همکلاسی :
این بند فقط یک قانون کلی دارد و بس !
ادامه مطلب ...
می خا(نه خوا) هم بروم؛ بروم تمام جاده ها ساخته نشده را ببینم از میان مردم بی نام بگذرم ؛ صدای تمام سیب های نیافته را بشنوم ؛ از بودن رد شوم و دور شوم .. آینه را پیدا کنم و برایش گریه کنم و بگویم اینجا کجاست !! بگویم اینجا کجاست و بگوید از اینجا تا آنجا که تو هستی به وقت و خیال من 18 رنگ فاصله است ! جایی از دنیا را نشانم بدهد که هیچ وقت هیچ کس نرفته ، جای که اگر گذرت آنجا خورد لحظه ای به ایستی و فکر کنی.. بفکر کنی به سیبی که هنوز روی درخت است..
نمی دانم آن روز که مرا می خوانی آن سیب چه شده ؛ به دست کی با یاد کی چیده شده ..
نگفتمت که ظلمت بر جاده ها نشسته ؟
صد پیچ کاروان کش تا شهر ما نشته ..
گفتی مهم نیست ؛ یکی هست این ور کوها که همیشه به یادته !
هیچ خائنی بزرگ تر، موزی تر ، بی بته تر از خبرگزاری BBC نیست !
حتی نقد خبر هایش ، دیدن برنامه های مستندش ، صحبت راجب صحت یا دروغ حرف هایش همگی خیانت به من به تو به تن و به وطن است !
پ.ن : هیچ ربطی به این مضوع پژوهش دکتر فولانی راجب قضیه فِلان نداره؛ حتی اگه این شبکه از همین امروز دقیق ترین اخبار و با صحت 100% منتشر کنه نمیتونه پرونده کثیف چنیدن ساله خود را پاک کند یا ذاتش را تغییر دهد ..
با توجه با اینکه من اصلا همه دوستان را نمی شناسم و می دانم که آدم های مختلف و زیادی از این وبلاگ بازدید داردند ؛ پیشنهاد همکاری ام را برای افتتاح یک مجله ادبی اینترنتی میدهم ؛
قصد داریم که یک مرجع کامل و بزرگ از ادبیات معاصر و کهن ایرانی را یک جا جمع آوری کینم ، این امر هرگز در یک زمان کوتاه اتفاق نخواهد افتاد و پروژه ایست طولانی ..
از تمامی کسانی که قصد همکاری دارند ، تقاضا دارم یک E-mail به art[at]kiafilm[dot]com
بفرستند ..
حافظ اسرار الهی کَس نمی داند خموشــــ !
از که میپرسی که دورِ روزگارانت چه شد!!
پ.ن: باز گم میشوم میان انبوه مردم بی نام ، نامم را صدا میکنند و سر تا سر شوق می شوم ؛ .دور می شوی،دور میشوم و به حرمت تمام رفتار آدمی صدا می شویم …دلم گرم بود به فصل های سرد! وقتش رسید که برویم .. برویم برای آینه گریه کنیم و قدر تمام سال ها خاک خرده ازش گله کنیم...بگویم :"آن روز که می رفتی آن سوی سوت قطار ها ،تعبیر بازگشت را می دانستیــــــ ؟"
ساده ساده باز می گردیمـ .!!!
تنظیم نبودن فشار باد لاستیک ها علاوه بر افزایش احتمال حادثه حین رانندگی ، باعث افزایش مصرف سوخت ، کاهش عمر مفید لاستیک ، کاهش قدرت فرمان پذیری مناسب و.. می شود !
خونه از گریه پره، کوچه از مرگ غزل
توی ویرونیه باغ، نعش گل بغل بغل
قطره ای اشک اینجا، شعلهای آب اونجا
پارهای گل اینجا، تیکهای ماه اونجا
کوچه تا کوچه هراس، خونه تا خونه عزا
دل به دل نفرین و لب به لب نعش دعا
قرن ما قرنی چنین بود :
قرن زندان ؛ قرن میله ؛ قرن اعدام حقیقت ؛ قرن تن دادن به دار ، و قرن کشتار شحامت،قرن استعمار خاک و قرن استسمار انسان ، قرن دلا لان خون و قرن همخـانه فروشان ؛ قرن ضحاکان پیر و سلطه افعی بدوشــان.
دنیا مربع شد !
هی به گوشه هایش گیر می کنم ..
"
"..
اولی: زن شوهر دار و که نمیشه صیغه کرد!!
دومی : خب بده شوهرش و زیر بگیرن ..
اولی :امــ...
"
"
"...
حال فردا ها خوش نیست ؛
حال فردا ها خوش نیست ؛
حال فردا ها خوش نیست ؛
سلام ؛ راجب کلاس های که آقای قهرمانی فرموده اند نمی خوام نان اون استاد را آجر کنم ولی با این شرایط که دیدم بعیده به حد نصاب برسه ؛ همین جا اعلام میکنم و توانیی تدریس تمامی مبحاحث یاد شده را دارم و حاظرم به صورت ( رایگان )به هر جمع دوستانه ای تدریس کنم !
رزومه ام هم فکر میکنم به حد کافی درخشان باشه ؛ تو یه آموزگاه علمی گراف هم تدریس Actionscript میکنم ، همین پارسال هم یکی از کار هایم روی وب سایت شرکت adobe قرار گرفت و دعوت نامه هم برای همکاری گرفتم ! مدارکش موجوده ! همین درسی که میگید مشکل دارید را هم با 19.5 پاس کردم .
( برای 3 خط بالا جز تعریف از خود نمیشه عنوانی گذاشت ؛ فقط چون خیلی ها دنبال رزموه بودنند گفتم )
می نمیدونم اصلا به حد نصاب می رسه یا خیر !
اگر رسید جاش و .. را خودتان جور کنید من تدریسش را بر عهده میگیم و هیچ هزینه ای بابت این کار طلب نمیکنم ..
زندگی تان آزاد کیارش مظفری
بهار است زیر برف
...
صدایش زدم بهار! نشنید.
فریاد زدم : ب ه ا ا اااا ر
گفت : گوشهایم را برف گرفته چه می گویی؟
بلندتر بلندتر
بلند بلند! گفتم رنگ چشمانت را گم کرده ام
مگر سبز نبود؟!!
گفت خواب زمستان دیده ام سفید شده؛
راست می گفت
نشان به آن نشان که فردای همان شبی که بهار آسمان را بوسید برف آمد..
وقتی که دور می شوی
نیستی که ببینی این آفتاب داغ
فخرش را بر سر من می گذارد
وآن وقت است که سایه ی هیچ بیدی آرامم نمی کند..،
نه که فنجان چای هم دلچسب نیست!
دیگر بی خیال ِ هرچه اتفاق ِ در حال وقوع…
بعد از این هم باز دور می شوی !؟؟
باران چه می شنوی ؟
ادامه مطلب ...کاش که تا بهار تو زنده بمونم ..
به وقت و خیال من امشب نیز ماه کامل است ؛
ساعت 6 بعد از ظهر است ؛ هوا ابر است و در کوچه باد می آید ..
"برای دیدنت همیشه باید بالا را نگاه کرد، ماه من"