KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

دانیال نبی و کوروش هخامنشی


دانیال نبی:خداوندی که من را از دست شیر نجات داد کوروش را خواهد فرستاد
درباره دانیال نبی بهتر است بدانید او در  بابل به دست بخت نصر اسیر بود و به قفس شیرها انداخته شد اما شیرها به او اسیبی نه رساندند
 

 دست هایی که کمک میکنند مقدس تر از

 

 لب هایی اند که دعا میکنند
 

 

کوروش

 

کبیر

نقش زنان درانحطاط ایران


بدون شک در تاریخ ده هزار ساله ایران چند حادثه بسیار مهم هستند که بعضی از انها مهم تر از بقیه اند  و همان طور که از عنوان مشخص است حادثه هایی که با دخالت نابجا زنان در امور کشور داری به نحطاط ایران امد را بررسی میکنیم
البته به اختصاروخلاصه گویی در عنوان و متن  

پهرست 

حمله اعراب به ایران 

حمله مغول 

کشته شدن میرزا تقی خان امیر کبیر

ادامه مطلب ...

پیامبری که به دست کوروش کبیر ازاد شد

مقبر حضرت حیقوق نبی پیامبر بزرگ بنی اسرائیل  را مشاهد میکنید که از انبیای۱۲گانه یهودیان به شمار میاید که به دست کوروش کبیر ازاد شد که هم اکنون مقبره ای این پیامبر بزرگ در همدا ن قرار دارد 

                                   

    • مومنان پیروز شدند چون بر خدا توکل کرده اند اما کافران شکست خوردند چون بر خودشان توکل کردند             حضرت حیقوق نبی         

پیش بینی ظهور کوروش کبیر به دست دانیال نبی پیامبر بنی اسراییل

                                       کتاب مقدس  

 

 

 عین متن کتاب مقدس با ایات برای اثبات

اوست که نجات می‏دهد و می‏رهاند و آیات و عجایب را در آسمان و در زمین ظاهر می‏سازد و اوست که دانیال را از چنگ شیران رهایی داده است(28 دانیال 6) پس این دانیال در سلطنت داریوش و در سلطنت کورش فارسی می‏بود(29 دانیال 6)

ادامه مطلب ...

از اصلاحات تا انحرافات


خوب حدود چند ماه تا دهمین انتخابات ریاست جمهوری مانده و هر روز رقابت بین گروه های اصلاح طلب و اصولگرا
را بیشتر می شود و به اقتضای این مهم مروری ناچیز بر گروه  دوم خرداد را خواهیم کرد 

 

 


ادامه مطلب ...

مروری بر اندیشه های بودا

بیش از 2500سال از مرگ بودا میگذرد اما افکار او همچنان زنده 

 

 به نظر میرسد 

 


که دلیل ان را باید در اندیشه های بودا جستوجو کرد که من به نوبت  

 

خودم این مهم را به وسع خودم انجام دادم

ادامه مطلب ...

راه سبز

او را از من گرفتند بی آن که بدانند با من چه می کنند گناهی بر آنان نیست مقصر منم 

  

. سر راهم سبز شدند و آسان بردندش گناهی بر آنان نیست مقصر منم 

  

. کسی او را نگرفت خودم دادمش.........چه آسان و ساده مقصر منم. 

  

 او را از دست دادم و به بیهودگی رسیدم...در تاریک ترین لحظه ها به روشنایی اش دادم و در تنها ترین اوقات به آنها سپردمش. 

  

 

 سکوتم از دستم رفت و گناه از دست رفتنش بر من است آری مقصر منم

دوستان من

روز وصل دوستان یاد باد  *   * یاد باد ان روزگاران یاد باد  

 


گرچه یاران فارغ اند از یاد من   *   * از من ایشان را هزاران یاد باد 

  

دلم برای همهتون تنگ شده

سخن طلایی

عشق از اول سرکش خونی بوود

            تا گریزد  هر که بیرونی بوود

 

مولانا شیخ رومی۶۰۴-۶۷۲

و

گفتند از این نکته هزار نکته بیاموز

ادامه مطلب ...

ایرانیان و اعراب


این سومین بار که اشاره به تاریخ جنگ های ایران و

 

 اعراب میکنم

میدانم که در کتاب های درسی توجه کمی به

 این مطالب میشود

پس من وظیفه میدانم انرا برای شما بگویم

 

همانا ذکات علم یاد دادن ان است

ادامه مطلب ...

قصه غصه

غصه خوردم هیچ کس یادم نکرد**در قفس ماندم هیچ کس ازادم نکرد

 

اتش عشق چنان اززندگی سیرم بکرد**ارزوی مرگ کردم ولی مرگ هم یادم نکرد

اثبات برتری حضرت علی از حضرت موسی

خوب انگار مطلب قبلی من کمی شکاکیت اورده اما من این مطلب را ادامه میدهم چون در سخن خود یقین دارم

ما چو افسانه دل بی سر پایانیم **تا مقیم دل عشاق چو افسانه شدیم

پس می نویسم

اثبات برتری حضرت علی از حضرت موسی

ادامه مطلب ...

اثبات برتری حضرت علی نسبت به حضرت عیسی

بچه ها فردا تولد پیشوای باورمندان  حضرت علی هست و من میخام

 

 برای نشان دادن بزرگی ان حضرت اثبات برتری حضرت علی رو

 

 نسبت به حضرت عیسی  رو بهتون بگم

 

ادامه مطلب ...

ما زه یاران چشم یاری داشتیم

ما زه یاران چشم یاری داشتیم اما.... چه شد و اکنون من با دلی سوخته این گونه میگوییم :

 

خدایا عاشقان را غم مده شکرانه اش با من

 

 عشق خون است و حسرت زاری **عاشق نشوید اگر توانید

 

 

بهترین سخن

عمری در ادب و ادبیات  مرید و مراد . دل و دلدادگی عشق عاشقی غوته ور بودم اما از این سخن زیبا تر ندیدم

 

زه شمشیر غمش رقص کنان باید رفت* کان که شد کشته او نیک سرانجام افتاد

 

با من دل سوخته هر دم لطفی دگر است * این گدا شایسته کدامین انعام افتاد

لاله خونین دل


دل از من برد و روی از من نهان کرد *خدا را با که این بازی توا ن کرد

 

شب نتهاییم در قصد جان بود *  *خیالش لطف های بیکرا ن بود


 چرا چون لاله خونین دل نباشم* *که با ما نرگس او گران کرد


گر گوییم که با این درد جان سوز** طبیبم قصد جان ناتوان کرد

حافظ

خواجه نصیر الدین طوسی

یکی دردیکی درمان پسندد**یکی هجر یکی هجران پسندد

من از درد و درمان و هجر هجران** انچه پسندم که جانان پسندد

خواجه نصیر الدین طوسی ۵۹۷-۶۷۲

کوروش کبیر

فرمان دادم تا بدنم را بدون تابوت به خاک بسپارند تا

 

بدنم تمام خاک ایران را تشکیل دهد

 

 

می دانم که روزی خواهی امد

 

کوروش کبیر

من تو رو نمی بخشم

می بخشمت .... بخاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی ....

 

بخاطر تمام غمهایی که بر صورتم

 

 
نشاندی .... نمی بخشمت .... بخاطر دلی که برایم شکستی .... ..

 

بخاطر احساسی که برایم پرپر کردی


ادامه مطلب ...

خون خوار

۰ای مفتی شهر از تو پر کارتریم

 

 

با همه مستی زه تو هشیار تریم

 

 

تو خون کسان خوری ما خون رزان

 

 

انصاف بده کدام خون خوار تریم

 

 

خیام

شور خدا

عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ **قران زبر بخوانی بر چهارده روایت

 
خوب دوستان هرکس میخاد بگه تا روایت اولش رو من بگم اما 13 روایت بعد با خودش


صبح خیزی و سعدت طلبی چون حافظ**هر چه کردم همه از دولت قران کردم

ادامه مطلب ...

استاد عشق بازان جهان

خوب راستش سراغ معشوق رو از عاشق پرسیدن خیلی سخته اما با این که معشوق من توصیف شدنی نیست من به گوشه از دریا بی کرانش رو میگم

 

ادامه مطلب ...

عاشق و عشق


عشق یعنی مستی دیوانگی     عشق یعنی با جهان بیگانگی


  **********************************************
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر   عشق یعنی سجده ها با چشم تر

******************************************************

عشق یعنی سر به دار اویختن  عشق یعنی اشک حسرت ریختن

*******************************************************

 

ادامه مطلب ...

یک سوال مهم

کدام رو می پسندی:کسی که دوسش داری         یا کسی که دوستت داره ؟

مردم رشت شجاع ترین و با غیرت ترین مردم ایران

خوب این بعضی صحبت ها بسیار اتفاق افتاده اما این کار کاری بس فوق العاده هست

مردم رشت شجاع ترین و با غیرت ترین مردم ایران

 

ادامه مطلب ...

تنهایی


هیچ از یادم نمیره 3سال پیش یکی از دوستانم وقتی دید من چه طور شیدا و عاشق هستم به من گفت ((باور کن تمام لذت عشق و عاشقی نتهاییشه))خوب من اون موقعه باور نکردم ولی الان باور میکنم با تمام وجودم الان میگم ((شاید قشنگی عشق اینه که ادم به اون کسی که دوستش داره نرسه)) اگر برسه خراب میشه


 

ادامه مطلب ...

مژده ظهور حضرت محمد در انجیل با اصل متن و تحلیلی کوتاه

مژده ظهور حضرت محمد در انجیل با اصل متن انجیل نکته بسیار مهم واژه فاراقیط است که این جا به معنای تسلی بخش هست اما مورخان اسلامی ان را به احمد ترجمه میکنند ادامه مطلب ...

پیش نهادی به حمید توکلی برای تغییرات در هم کلاسی


خوب میدونید بچه ها من این  موضوع رو میتونستم به طور تلفنی به حمید بگم اما این موضوع رو تو پست میذارم که شما هم از این پیشنهاد با خبر بشین
ادامه مطلب ...

زندگی نامه مولانا

گر گل است اندیشه تو گلشنی**وربود خار وهمیه گلخنی
مولانا در این شعر گوید اگر اندیشه تو خوب و از خوبی هاست تو از گل و گلستانی هستی و پرورش خواهی یافت مثل گلستان اما اگر فکر و اندیشه تو از بدی بینی ها و کژخیمی هاست تو مثل هیمزم  اتش دان هستی و خواهی سوخت و ازبین خواهی رفت

ادامه مطلب ...

تاریخ جنگ های ایران و اعراب(ویرایش شده)


این جنگ به نظر اکثر محققین مهم ترین جنگ ایرانیان در طول تاریخشان بوده به طوری که این جنگ باعث تقسیم تاریخ ایران شد

 

ادامه مطلب ...

تاریخ جنگ های ایرانیان و اعراب

مثنی ابن حارث رفت پیش ابوبکر و با برشمردن ضعیف ساسانیان ابوبکر را به حمله به ایران تشویق کرد
 مثنی از مرتدان بود به این نکته توجه داشته باسشید
اعراب که از ایرانیان به خاطر لشکر کشی های زیاد خسرو به روم مینترسیدند امنتا کردند که با اصرار مثنی این امر محقق شد
ادامه مطلب ...

زردتشت از پیامبران الهی بود

حضرت محمد :زردتشت از پیامبران بر حق الهی بود ادامه مطلب ...

چند حرف طلایی از قران


 : آنگاه که تنها شدی و در جستجوی یک تکیه گاه مطمئن هستی بر من توکل کن (نمل آیه 79) آنگاه که نومیدی بر جانت پنجه افکنده و رها نمی شوی به من امیدوار باش (زمر آیه 53) آنگاه که در پی تعالی وکمال هستی نیتت را پاک والهی کن (فاطر آیه 29) ادامه مطلب ...

یک حقیقت تلخ

این پست کوتاه اما خواندنی هست ادامه مطلب ...

محمد بخششی بود برای انسان ها

ترجمه و اصل شعر سامی یوسف ایرانی در مدح حضرت محمد

ادامه مطلب ...

دوستت دارم


مرا صد بار از خودت برانی دوستت دارم

به زندان خیانتت هم کشانی دوستت دارم

چه سود از مهر ورزیدن چه حاصل از وفا کردن

من را لایق بدانی  یا ندانی دوستت دارم

 

حقایق اقتصاد ایران


  economic of iran

 

 من برای شما حقایق اقتصاد ایران رو به زبان انگلیسی نوشتم که دلیل خاصی داشت که برای من قابل توجیه بود

ادامه مطلب ...

حسرت جوانی


افسوس که نامه جوانی طی شد
وان تازه بهار زندگانی دی شد
ان مرغ طرب که  نام  او بود شباب
فریاد ندام کی امد کی شد

حکیم خیام

ادامه مطلب ...

خواجه نصیر الدین طوسی و محمد فتاحی

کی‌ درد و یکی‌ درمان‌ پسنددیکی‌ وصل‌ و یکی‌ هجران‌ پسندد*
من‌ از درمان‌ و درد وصل‌ و هجران‌پسندم‌ آنچه‌ را جانان‌ پسندد
خواجه نصیر الدین طوسی
ادامه مطلب ...

من خدای احساس هستم پاک باز وعاشق

باز نوبت ما شد نوبت گفتن سوختن ساختن نمیدونم چرا این طوری شدم اما میدونم این قشنگ ترین احساس یک انسانه من میخام این جوری بمونم
عشق خون است حسرت زاری *عاشق نشوید اگر توانید
ادامه مطلب ...

بنی اسراییل :خدا بخیل است


 در این مجموعه گوشه ای از افکار یهود بر شما اشکار خواهند شد0 کسانی که دشمن ترین افراد نسبت به
مسلمانان هستند کسانی که پیامبران خود را زنا کار وشراب خوار میدانند

علل مغضوبیت بنی اسراییل

ادامه مطلب ...

شهادت امام حسین و به مناسبت روز توابین


خوب دیروز روز توابین بود روز ی که مردم برای اتفاقی که برای امام حسین اتفاق افتاده بود قیام برای خون خواهی ایشان کردند
 
که چند وقت بعد مختار که در زمان واقعه عاشورا در زندان به سر میبرد قیام کرد و چنان

ادامه مطلب ...

از دوستان صدیقم دفاع خواهم کرد وپاسخی به توهین کنندگان


خوب وظیف دینی و غیرت مسلمانی من به من میگویید که از دوستان که من را تایید میکنند دفاع کنم .

خوب دوستانی بی مهری که فقط به دلیل اینکه من حقیقت رو نوشته بودم  به من توهین کردند.مثلا منابع من را نامعتبر میدانند این دوستان به ایه قران نیز بی احترامی کردند حال من چگونه احترام انان را نگه دارم ایا موقف علماء السلام من الیهود، کتاب بی اعتباری است یا میدانید نویسنده ان کست و ایا کتاب تاریخ طبری که تفسیر قران مولف ان بین علما زبان زد است ایا بی اعتبار است گرچه این خطا های کمی هم داردکه این خطاها را من تصدیق نمیکنم.

دوستان عزیزی که حرف من رو در باره قران  قبول ندارید پس حرف مرد یهود رو قبول کنید که درباره قران گفته. قران کتاب فلسفه و حساب نیست بلکه مهم ترین دستورات زندگی و ایین ان و چیز های دیگر است که که خداوند بر محمد نازل کرده .البرت انیشتین فیزیکدان یهودی نامی قرن بیستم


 به من توهین کردند که البته برای من به اندازه مویی ارزش نداردسخن انان میدانید دوستان عرب در ضرب المثلی میگوییند که به درخت پر بار تر سنگ بیشتری پرتاب میشود خوب کار من  این گونه است خوب نازنین ها شما میدانید کاروانی که قصد رفتن به جایی را میکند از صحراها میگذرد اما این را بدانید در صحراها سگ ها بر او پارس میکنند اما ایا کاروانیبان باید از پارس کردند سگان بترسندخوب مسلما نه خوب جریان من و دوستان صدیقم مثل اقای طهرانی که من را تصدیق میکند همین گونه است

البته ما پیروز هستیم و کسی توانایی مقابله با ما را ندارد شاید کمی مقاومت کند اما سرانجام ما پیروز هستیم چون حق با ماست و حق نیز خداوند است و چه زیبا امامان ما گفتند هر کس خدا را بندگی کند خداوند تمام موجودات را به بندگی او خواهند اورد پس راه خویش راادامه میدهیم گرچه بعضی ها من را بی فرهنگ و بعضی ها من را کولی خطلاب کردند اما بدانید هر کس رو به اسمان تف کند تف به صورت خود او باز میگردد وتا ابد بر او تف خواهد بارید چون تف به اسمان پاکیها راهی ندارد

 البته من ان اسمان هستم و دشمن من زیر پای من در زمین قصد من را ندارد که این کار چنان بیهوده است که همانند ان که بخواهیم در کوزه آّب بریزیم

.چون همیشه سخن حق میگویم همیشه پیروز هستم دوستان کسی توانایی مناظره علمی با من را ندارد چون مبارزه من مبارزه حق و باطل هست آیا باطل پیروز خواهد شد

.اما این موضوع را برای شما باز کنم که پیروزی حق بر باطل چگونه خواهد بود دوستان همیشه همه چیز بر حسب ظاهر اتفاق نمی افتد گاهی پیروزی از ظاهر اتفاق میافتد اما این را بدانید خورشید هیچ وقت پشت ابر باقی نخواهد بماند یا به طور دیگر بگویم اینکه ایا میتوان با سرخاب صورت را سرخ کرد خوب نه باید دانست که صورت باید در اثر لطف خدا سرخ شود نه عاریت  سخن از این امد که اگر دوستان گاهی شکست خوردند بدانند پیروزی از ان انهاست نباید از لطف خدا نا امید شد

 
نه انکه چهره برافروخت دلبری داند *نه انکه اینه سازد سکندری داند


پس هر کس امد و حرف از چنگ عود زد گمان نکنید او ایین مغان را مبداند که این حکایت بعضی از دوستانمان شده که قصد ندارم اسم ببرم
به من میگویند که بحث با شما فایده ای ندارد اما بگویید چرا فایده ندارد  به من میگویند چون عقاید شما اینقدر محکم هست که شبیه سنگ شدن است خوب ایا نباید اعتقاد به خدا ان قدر محکم باشد که حتی اگر من را به اتش بیفکنند باز هم دست از خداییم بردارم ما مثل ابراهیم هستیم بر عقیده خود استوار و از تمام ارزش های پاک الهی دفاع خواهیم کرد


به من میگویند .
چرا از اهل سنت مطالبی را نیاوردی ایا این عقلانی است مذهبی که پایه و اساس ان بر پایه انحراف از بعضی فرمان خداوند است مااز انان پیروی کنیم البته به موضوع خلفای راشیدین نیز میپردازم .
که البته بعد از خاتمه این بحث .

به عتوان مثال عمر دستور قران را تکذیب کرد البته مجال برای گفتن ان نیست البته به سوال ها هم پاسخ خواهم داد.

و سخن به ان عزیزی که به من گفت تحجرت را جای دیگه ای بروز بدهید بگوییم تحجر از بی فرهنگی خواهد امد که من این گونه نیستم تمام تلاش من مبارزه با تحجر و بی فرهنگی است ا ین رو از حرف های من میتونید احساس کنید.

اما ایا میدانید چه دوستانی بر من عیب میگیرند دوستی بیسوادی که عایشه رو نوشته آیشه یا سبحانی رو نوشته صبحانی تایپ میکنند دوستان این ها اشتباه تایپبی یا بر اثر بی دقتی نسیت این ها از علم زیاد ناشی میشوند
حال شما کجا من کجا
ای تورا پیر غلام حلقه به گوش      تو کجا ما کجا که از شرمت دختر رز نشته برقع پوش

حرف اخر اینکه بگوییم حرف و صحبت از اقای سروش اغاز شد که گفت قران کلام محمد است که من بازمن شمارا با این سوال درگیر میکنم و از اقایانی که از

سروش طرفداری میکنند پاسخ میخواهماگر قران کلام محمد است این ایه چه میگویید ((انا نحن نزلنا الذکر و نحن له الحافظون))سوره حجر 15

 

عاشقانه ترین پیام ها از عاشق ترین فرد

حرف از چنگ عود افتاد باز دل عاشق مایاد یار رو کردپس خوب گوش کنید که حرف از عشق راستین رو میخام بزنم اما نامحرمان اگر هم این رو بخونند باز هم چیزی رو نمی فهمن چون این رو من برای عاشقان راستین مینویسم هرچند تعدادشون کمه اما...مینوسیم
درنیابد حال هیچ پخته خام   *   پس سخن کوتاه کنم والسلام

بوی جانی سوی جانم میرسد* بوی یار مهربانم میرسد
چون کس اگاه نبود زین راز دل من *با هر ناکسی گفتم زین داغ دل

 

ان سگی که باشد در کوی اوی*من به شیران کی دهم یک موی او
نوازش سگی که در کوی لیلی بود به دست مجنون
وقتی مجنون میفهمد ان سگ در کوی لیلی بود شروع به نوازش و محبت به سگ میکند و میگوید من یک موی این سگ را به 100شیر هم نمیدهم
 خوب من ان مجنونم اما لیلی زمانه کجاست

 

 زندگی اجبار است/ مرگ انتظار است/ عشق یک بار است/ فکر تو تکرار است/ جدائی دشواراست/ کاش گناهی کنم که مجازاتش تبعید به قلب او باشد
چه گناهی که من را هفتاد تازیانه بزنند؟

اما
 این حرف جدی دارم میگم که با دوست بد در هر شرایط که شد دوست نشوید یک شعر معروف هم از سنایی در همین رابطه است که میگوید
با بدان منشین که تو که گر چه پاکی تورا پلید کند     *   آفتاب به آن بزرگی را تکه ابری نا پدید کند

 

 سکوتم را به باران هدیه کردم//، تمام زندگی را گریه کردم//، نبودی در فراق شانه هایت// به هرکسی رسیدم تکیه کردم

 


 یه شب یه ستاره شانس از اسمون افتاد رو زمین بهم گفت دنیارو می خوای یا یه دوست خوب ؟؟؟ گفتم هیچ کدوم . چون یه دوست دارم که واسم مثل یه دنیاست.گرچه مدتی هست که از اون دور افتادم اما گاهی  انتظارو جدایی هم قشنگه البته اگر امید دیدار دوست باشد
چه خوش بود روز اشنایی  *اگر با وی نیاشد بی وفایی


من نه بی کس  بودم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من...........من خودم بودم و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزدپس میمانم

 

 
چه زیبا! گفتم دوستت دارم !چه صادقانه پذیرفتی! چه فریبنده ! آغوشم برایت باز شد !چه ابلهانه! با تو خوش بودم !چه کودکانه ! همه چیزم شدی ! چه زود ! به خاطره یک کلمه مرا ترک کردی ! چه ناجوانمردانه ! نیازمندت شدم ! چه حقیرانه! واژه غریبه خداحافظی به من آمد! چه بیرحمانه! من سوختم !............ولی هنوز هم دوستت دارم! غریبانه

 

 
 اما با این وضعیت باز هم نمی دانم محبت را بـر چه کاغذی بنویسم که هرگز پاره نشود بـرچـه گلـی بـنویـسم که هـرگز پرپر نشـود بـر چه دیواری بنویسم که هرگز پاک نشود بـر چه آبـی بنویسم که هـرگز گل آلود نشود وسرانجام بـر چه قلـبی بنویسم که هـرگز سـنگ نشود


 
یادته یه روزی بهم گفتی هر وقت خواستی گریه کنی برو زیرِ بارون که نکنه نامردی اشک هاتو ببینه و بهت بخنده ... گفتم اگه بارون نیومد چی؟؟ گفتی اگه چشم های قشنگ تو بباره آسمون گریه ش میگیره ... گفتم یه خواهش دارم ؛ وقتی آسمونِ چشام خواست بباره تنهام نزار ... گفتی به چَشم ... حالا امروز من دارم گریه میکنم اما آسمون نمی باره ... و تو هم اون دور دورا ایستادی و داری بهم می خندی


گفتم تو شیرین منی گفتی تو فرهادی مگر؟ گفتم خرابت میشوم گفتی تو ابادی مگر؟ گفتم ندادی دل به من گفتی تو جان دادی مگر؟ گفتم ز کویت میروم گفتی تو آزادی مگر؟ گفتم فراموشم نکن گفتی تو در یادی مگر؟ گفتم خاموشم سالها گفتی تو فریادی مگر؟ گفتم که بربادم مده گفتی نبر بادی مگر


دل دل گفت اشتباه دیده ام ؛ سیاهی قلبت ، تزویر چشمانت و بیگانگی دستانت را ، و باور نکرد ! در گوشش چه گفتی که حال اینچنین ضجه وار می گرید


نگران دنیا نباش بگذار دنیا خودش نگران خود باشد آنچه تو آرزو می کنی ،‌آنچه می پنداری و آنچه امید داری مهم نیست &‌آنچه تو هستی مهم است
دل حرم خداست در حرم خدا جز خدا کسی راه مده


تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست ... تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست ... تنهایی را دوست دام زیرا تجربه کردم ... تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند هم تنهاست .. . تنهایی را دوست دارم زیرا.... در کلبه تنهایی هایم در انتظار خواهم گریست و انتظار کشیدنم را پنهان خواهم کرد


 این جمله قشنگ رو هم بخونید و یاد بگیرید زور وقدرت فصلی و زود می گذرد اما سخن حق تا قیامت باقی می ماند
 که این سخن رو جز دلدلدگان چه کسی میتواند بگوید

 آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبیم شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیریم


: زیباترین... تو را برای زیبائی‌ات نمی‌خواستم... شیرین‌ترین... تو را برای شیرینی‌ات نمی‌خواستم... عاشق‌ترین... تو را برای عشقت نمی‌خواستم... تو را برای آرامش ابدی می‌خواستم... همواره در دو چیز آرام می‌گیرم... یکی در گهوارهء مرگ... یکی در آغوش تو... بنظرت کدامین، زودتر نصیبم خواهد شد...

 

 تو اولین عشق من و آخرین عشق من تویی نرو منو تنها نذار که سر نوشت من تویی هرگز نمی شد باورم از جدایی حرف بزنی بعد خدا تو زندگی تو خدای قلب منی دوست دارم به خدا بی نهایت به عشق تو به روی تو دیگه دل کرده عادت به خدا این ظلم دل عاشق رو بشکنی به تو محتاجم من مثه ظلمت به روشنی عشق من با من باش دردامو دامن باش تا که دنیا دنیاست پا رو قلبم نگذار دل به عشقم بسپار که دل من تنهاست دوستت دارم به خدا بی نهایت به عشق تو به روی تو دیگه دل کرده عادت


 اواز من پرسید من رو بیشتر دوست داری یا زندگی تو خوب من هم گفتم زندگیمو اون هم ناراحت شد اما عشق ساده من نمی دونست که زندگی من اونه

اما بدانید که اگر روزی مرده باشم از دوری دوست خواهم مرد
کان لحظه که مرده باشم  ** از دوری دوست مرده باشم

اما حرف اخر اینکه میدانم که این عشق روزی بلای  درد بی درمانم میشود و باعث شکار من خواهد شد همان طور که صیاد اهو را به خاطر ناف او شکار میکند
این شعر خواجه نصیر نیز حکایت ما شده

دشمن‌ طاووس‌ آمد پر اوای‌ بساشه‌ را بکشته‌ فر او

گفت‌ من‌ آن‌ آهوم‌ کزناف‌ من‌ریخت‌ آن‌ صیاد خون‌ پاک‌ من‌

داستان شهادت حضرت محمد به دست زن یهود

داستان شهادت حضرت محمد با منبع موثق
 کشتن پیامبران،آن قدر در بین آنها معمول شده بود که صورت‏
طبیعی به خود گرفته بود چنانچه در روایات است که:«یهود،ما بین طلوع فجر،
تا طلوع آفتاب هفتاد پیامبر را سر می‏بریدند،و سپس دکانهای خود را باز
می‏کردند مثل این که هیچ کاری نکرده‏اند».
قصص الانبیاء
از جمله پیامبرانی که به دست آنها به قتل رسیدند،«یحیی»و«زکریا»بودند
که فقط به خاطر آن که آنها را از فحشاء و منکرات منع می‏کردند،مستحق قتل‏
شدند».
چنانچه می‏خواستند«هارون»را به قتل برسانند.
و برای عیسی علیه السّلام چوبه‏ی دار نصب کردند.
و از همه بزرگ‏تر پیامبر اسلام را شهید کردند،چنانچه در تاریخ می‏نویسند:

 

«پس از فتح«خیبر»همسر«سلام بن مشکم»یهودی که ظاهرا اسلام آورده بود
طعامی از گوشت سردست گوسفند مهیّا کرده و به خدمت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله‏
فرستاد،پیامبر که هیچ وقت عادت نداشت غذا را تنها میل کند«بشر بن براء»را
دعوت کرد بشر هم دست برده،و قطعه‏ای از آن گوشت را تناول کرد،اما همینکه‏
پیامبر گوشت را در دهان گذاشت و مقداری از آن را جوید،یک مرتبه لقمه را از
دهان انداخته،و فریاد زد:«به خدا قسم که این گوشت به من خبر می‏دهد که‏
مسموم است»آن زهر آن قدر قوی بود،که بشر را در جا مسموم نمود و
پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را پس از چند هفته شهید کرد.»(1)
 منبع موقف علماء السلام من الیهود،ص 29؛


معروف این است که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمودند:این بیماری از آثار غذای مسمومی است که آن زن یهودی پس از فتح برای من آورد ‏

پروتکل دانشوران یهود

بهرام محسن پور

 

 

 

دعوت به مبارزه و بحث علمی در مقابل سخنان سروش

اما دوستان من میدانم که سخنان من خوشایند بعضی از دوستان نیست که خوب هر کس نظر و عقیده ای دارد حال درست یا غلط اما من چنان از سخنانم مطمئن هستم که هر کس که دوست داشته باشد را به مبارزه و بحث علمی و بنیادی در این زمینه دعوت میکنم من  اماده هستم

در مقابل سخنان انحراف امیز سروش خواهیم ایستاد


خوب بحث ما درباره سخنان انحراف امیز سروش بود راستش وقتی میبنم دوستانی مثل اقای صفری سخنان من رو میفهمن انگیزه من هم برای نوشتن این مطالب زیا د میشه .خوب برمیگردیم به اصل موضوع راستش وقتی من میبینم فردی با اگاهی سطحی و عاریت نه اصل از اسلام و پیامبر این گونه با مهمترین ارزش ها بازی میکنند ناراحت میشوم گرچه این خود زمینه را برای مبارزه من و دیگر افراد میشود.خوب میدانید دوستان سخن مثل شمشیری دو رویه است و میتوان از ان به دو نوع گوناگون برخورد کرد که برای مثال ما  این بحث را در بخش ادبیات این موضوع را به طور واضح داریم داریم مثل ایهام . خوب ابن موضوع در مورد های فراوانی میتوان موجود باشد مثل سخنان محاوره ای که هر کدام از ما این را تجربه کرده ایم حال سخنان پیامبر و دیگر اشخاص مثل مولانا  همین طور است همان طور که شیخ رومی در مثنوی بارها گفته ((پرده از سخنان و کلمات بردارید و به اصل سخن پی ببرید))خوب با این اوصاف من مطمئن میشم که سروش هم درچار این حالت شده او از سخنان اشخاص به طور کاملا یک طرفه برخورید میکند واین وضع را به وجود میاورد مثلا در داستان پر جبرئیل و محمد از مثنوی معنوی این وضع را به طور کامل مشاهده مکنیم

احمد ار بگشاید آن پر جلیل
تا ابد مدهوش ماند جبرئیل

این شعر رو سروش در نامه به پیر روشن گر ایت الله سبحانی گفته بود که داستان این بود که محمد از جبرئیل درخواست کرد که جبرئیل روح و وجود خودش را به محمد نشان دهد که جبرئیل محمد را از این انجام کار امتناورزید اما محد اصرار کردتا سرانجام جبرئیل تسلیم خواسته محمد شد  با نشان دادن و انجام این کار محمد ترسید و  و نیمه هوش شد و شروع به لرزیدن کرد جبرئیل محمد را در اغوش گرفت و گفت نترس . شیخ میگوید  اگر محمد وجود خود را به جبروئیل نشان میداد جبرئیل تاابد از هوش میرفت

احمد ار بگشاید آن پر جلیل
تا ابد مدهوش ماند جبرئیل

خوب شما از این داستان چه برداشتی میکنید بیایید خرد را به داوری بر گزینیم .اما درباره قران سروش میگویید چرا قران به عربی نازل شده من در جواب او میگوییم سروش ایات اول سوره فصلت را بخوان و بر کار خدا عیب نگیر .اما این که می گویید قران اثر محمد است من میگویم که بیا به لغت رسول در عربی و پیامبر در فارسی بنگر معنی این کلمه که  پیام رسان معنی میدهد نه پیام ساز پس دیگر فتنه و اشوب درست نکن.و این را بدان که خداوند در قران به محمد خطاب کرده تو رسولی بیش نیستی فقط همین پس تو ای سروش چه طور میگویی محمد افریننده قران است تو  سخن خدا را نیز داری به انحراف میکشانی و خداوند بارها در قران فرموده که این کتاب فقط از جانب اوست.بگو این کتاب از جانب کسی است که دانای غیب و اشکار است(( قران کریم)). اما سخن اخر من این که اگر سخنان سروش درست و بی طرفانه بود چرا و چرا دشمن  ترین  دشمنان محمد همان کسانی که او به قتل رساند به سروش پناه میدهند میدانیم او از او از اوستادان مهمان دانشگاه هلند بوده مرکز صهیونیست ها در اروپا اقای سروش بگو چرا دشمنان قصم خورده اسلام تو را به اغوش میکشند ما منتظر جواب تو  هستیم.
به خدا میشود و میتوانم صفحه ها و صفحه ها  مطلب بنویسم اما مجال نیست و امکان انحراف بعضی ها وجود دارد پس لب خود را میگزم و سخن را تمام میکنم محمد فتاحی 87.1.15

وصیت نامه داریوش کبیر که درود خدا بر انسان های پاک باد


داریوش هخامنشی بر او سلام ورحمت خدا باد

اینک من از دنیا میروم بیست وپنج کشور جزء امپراتوری ایران است. و در تمام این کشور ها پول ایران رواج دارد وایرانیان در آن کشور ها دارای احترام هستند . و مردم کشور ها در ایران نیز دارای احترام هستند.
جانشین من خشایار شا باید مثل من در حفظ این کشور ها بکوشد . وراه نگهداری این کشور ها آن است که در امور داخلی آنها مداخله نکند و مذهب وشعائر آنان را محترم بشمارد.اکنون که من از این دنیا می روم تو دوازده کرور در یک زر در خزانه سلطنتی داری و این زر یکی از ارکان قدرت تو میباشد . زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست . البته به خاطر داشته باش تو باید به این ذخیره بیفزایی نه اینکه از آن بکاهی . من نمی گویم که در مواقع ضروری از آن برداشت نکن ، زیرا قاعده این زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند ، اما در اولین فرصت آنچه برداشتی به خزانه برگردان . مادرت آتوسا برمن حق دارد پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن .
ده سال است که من مشغول ساختن انبار های غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن این انبار ها را که از سنگ ساخته می شود وبه شکل استوانه هست در مصر آموختم و چون انبار ها پیوسته تخلیه می شود حشرات در آن بوجود نمی آیند و غله در این انبار ها چند سال می ماند بدون اینکه فاسد شود و توباید بعد از من به ساختن انبار های غله ادامه بدهی تا اینکه همواره آذوقه دو و یا سه سال کشور در آن انبار ها موجود باشد . و هر ساله بعد از اینکه غله جدید بدست آمد از غله موجود در انبار ها برای تامین کسری خواروبار از آن استفاده کن و غله جدید را بعد از اینکه بوجاری شد به انبار منتقل نما و به این ترتیب تو هرگز برای آذوغه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سال پیاپی خشکسالی شود .
هرگز دوستان وندیمان خود را به کار های مملکتی نگمار و برای آنها همان مزیت دوست بودن با تو کافی است . چون اگر دوستان وندیمان خود را به کار های مملکتی بگماری و آنان به مردم ظلم کنند و استفاده نامشروع نمایند نخواهی توانست آنها را به مجازات برسانی چون با تو دوست هستند و تو ناچاری رعایت دوستی بنمایی .
کانالی که من میخواستم بین شط نیل و دریای سرخ بوجود بیاورم هنوز به اتمام نرسیده و تمام کردن این کانال از نظر بازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد تو باید آن کانال را به اتمام برسانی و عوارض عبور کشتی ها از آن کانال نباید آنقدر سنگین باشد که ناخدایان کشتی ها ترجیح بدهند که از آن عبور نکنند .اکنون من سپاهی به طرف مصر فرستادم تا اینکه در این قلمرو ، نظم و امنیت برقرار کند ، ولی فرصت نکردم سپاهی به طرف یونان بفرستم و تو باید این کار را به انجام برسانی . با یک ارتش قدرتمند به یونان حمله کن و به یونانیان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجایع را تنبیه کند .
توصیه دیگر من به تو این است که هرگز دروغ گو و متملق را به خود راه نده ، چون هردوی آنها آفت سلطنت هستند و بدون ترحم دروغ گو را از خود دور نما . هرگز عمال دیوان را بر مردم مسلط نکن ، و برای اینکه عمال دیوان بر مردم مسلط نشوند ، قانون مالیات وضع کردم که تماس عمال دیوان با مردم را خیلی کم کرده است و اگر این قانون را حفظ کنی عمال حکومت با مردم زیاد تماس نخواهند داشت .
افسران وسربازان ارتش را راضی نگه دار و با آنها بدرفتاری نکن . اگر با آنها بد رفتاری کنی آنها نخواهند توانست معامله متقابل کنند . اما در میدان جنگ تلافی خواهند کرد ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد و تلافی آنها اینطور خواهد بود که دست روی دست می گذارند و تسلیم می شوند تا اینکه وسیله شکست خوردن تو را فراهم کنند .
امر آموزش را که من شروع کردم ادامه بده وبگذار اتباع تو بتوانند بخوانند وبنویسند تا اینکه فهم وعقل آنها بیشتر شود وهر چه فهم وعقل آنها بیشتر شود ، تو با اطمینان بیشتری میتوانی سلطنت کنی . همواره حامی کیش یزدان پرستی باش . اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هرکس باید آزاد باشد و از هر کیش که میل دارد پیروی نماید .
بعد از اینکه من زندگی را بدرود گفتم . بدن من را بشوی و آنگاه کفنی را که من خود فراهم کرده ام بر من به پیچان و در تابوت سنگی قرار بده و در قبر بگذار . اما قبرم را که موجود است مسدود نکن تا هرزمانی که میتوانی وارد قبر بشوی و تابوت سنگی مرا در آنجا ببینی و بفهمی ، که من پدر تو پادشاهی مقتدربودم و بر بیست وپنج کشور سلطنت میکردم ،مردم و تو نیز مثل من خواهی مرد . زیرا سرنوشت آدمی این است که بمیرد ، خواه پادشاه بیست وپنج کشور باشد خواه یک خارکن و هیچ کس در ان جهان باقی نخواهد ماند . اگر تو هر زمان که فرصت بدست می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت را ببینی ، غرور وخود خواهی برتو غلبه خواهد کرد ، اما وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی ، بگو قبر مرا مسدود نمایند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا ینکه بتواند تابوت حاوی جسد تو را ببیند .زنهار زنهار ، هرگز هم مدعی وهم قاضی نشو اگر از کسی ادعایی داری موافقت کن یک قاضی بیطرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار دهد . و رای صادر نماید . زیرا کسی که مدعی است اگر قاضی هم باشد ظلم خواهد کرد .
هرگز از آباد کردن دست برندار . زیرا که اگر از آباد کردن دست برداری کشور تو رو به ویرانی خواهد گذاشت زیرا این قاعده است که وقتی کشوری آباد نمی شود به طرف ویرانی می رود . در آباد کردن ، حفر قنات و احداث جاده وشهر سازی را در درجه اول قرار بده .
عفو وسخاوت را فراموش نکن و بدان بعد از عدالت برجسته ترین صفت پادشاهان عفو است و سخاوت ، ولی عفو باید فقط موقعی بکار بیفتد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد و اگر به دیگری خطایی کرده باشد و تو خطا را عفو کنی ظلم کرده ای زیرا حق دیگری را پایمال نموده ای.بیش از این چیزی نمیگویم این اظهارات را با حضور کسانی که غیر از تو در اینجا حاضر هستند ، کردم . تا اینکه بدانند قبل از مرگ من این توصیه ها را کرده ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس میکنم مرگم نزدیک شده است

ترور اجداد پیامبر به دست یهود

 

 تروریسم تاریخی یهود
اگر تروریسم را در تاریخ پی‌جویی کنیم، در‌می‌یابیم که یهود‌یان بنیان‌گذار آن‌‌اند. ترور که واژه‌ای فرانسوی است، معادل «فتک» در عربی و در فرهنگ سیاسی، به معنای کشتن غافلانه و مخفیانة هدفمند است؛ بنابراین ترور کور معنا ندارد. با نگاهی به سیره و روایات معصومان(ع) در می‌یابیم که آن بزرگواران چنین امری را تجویز نکرده و خود نیز از آن پرهیز می‌کرده‌اند. کشتن مجرمی که خود می‌داند تحت تعقیب و حکمش اعدام است، ترور و فتک به شمار نمی‌آید؛ بلکه آن را «اغتیال» گفته‌اند. بنابراین ترور به مواردی اطلاق می‌شود که از سوی قاتل هشداری به فرد مورد هدف و تعقیب نمی‌دهند.


یکی از شخصیت‌های یهودی که به دست یاران پیامبر(ص) کشته شد، کعب بن اشرف است. برخی کشته شدن کعب را نوعی ترور می‌دانند که رسول خدا(ص) مرتکب آن شده است. در حالی که با توجه به تعریف و ویژگی‌های ترور، این قتل از این تعریف خارج است. فتنه‌گری‌های کعب از اندازه گذشته بود و پیامبر رسماً و به طور علنی در مسجد النبی فرمود: کیست که شر او را کم کند؟ کعب نیز به خوبی می‌دانست اگر مسلمانان به او دست یابند، خونش را خواهند ریخت؛ چرا که به رویارویی تبلیغاتی و نظامی با پیامبر و مسلمانان کمر بسته بود و آنان را آزار می‌داد. بنابراین کشته شدن کعب از مفهوم ترور خارج است.
یهود با شناسایی نور نبوت در اجداد پیامبر(ص) و با تطبیق آن با علائم ذکر شده در کتاب‌های آسمانی سعی در خاموش کردن این نور داشتند.


. ترور هاشم
حضرت هاشم، جد اعلای پیامبر(ص)، مکی است، اما قبر ایشان در غزة فلسطین است! ایشان از مکه برای تجارت به سوی شام خارج شده و در یثرب مهمان رئیس یکی از قبایل مستقر در مدینه به نام عمربن زیدبن لبید می‌شود. هاشم با دختر عمر، سلمی، ازدواج می‌کند. پس از ازدواج، هنگام رفتن به سفر، به همسرش سفارش می‌کند: احتمال دارد از این سفر باز نگردم. خداوند به تو پسری خواهد داد. از او سخت نگهداری کن. هاشم به غزه می‌رود و پس از پایان تجارت، آهنگ بازگشت می‌کند. اما در همان شب، به ناگاه دچار بیماری می‌شود. اصحابش را فرا می‌خواند و می‌گوید: به مکه باز گردید. به مدینه که رسیدید، همسرم را سلام برسانید و سفارش کنید فرزندم را که از او متولد
 خواهد شد؛ به او بگویید که آن بزرگ‌ترین دغدغه من است. پس قلم و کاغذی می‌خواهد و وصیت‌نامه‌ای می‌نویسد که بخش  عمده‌ای از آن در سفارش به پاسداری از فرزند است

موسی(ع) به یهودیان خبر آمدن پیامبراکرم(ص) را داده بود. اینان از قیافة او، پدر و مادر و نسل او، آگاه بودند وگنجینه‌ای از اطلاعات را در اختیار داشتند و آنان مسلط به علم چهره‌‌شناسی بودند که از موسی(ع) آموخته بودند و نسل به نسل به آنان منتقل شده بود. بنابراین، هاشم، آشنای آنان بود و یهودیان به خوبی می‌دانستند که پیامبر آخرالزمان، از نسل اوست. اما تیر آنها دیر به هدف خورد، و هنگامی هاشم ترور شد که نطفة عبدالمطلب در مدینه بسته شده بود.

 

 ترور عبدالمطلب
 فرزند هاشم در مدینه به دنیا آمد و رشد کرد. او را شیبه نامیدند. به توصیة هاشم، مادر پاسداری او را بر عهده گرفت و جالب است که مادر دیگر ازدواج نکرد.
نُه سال بر او گذشته بود که یهودیان از وجودش آگاه شدند و به او حمله بردند و دایی‌های وی نجاتش دادند. مُطلب، برادر هاشم، هنگام رفتن برای تجارت، مهمان خانه هاشم بود. می‌بیند یکی از بچه‌ها که در این خانه بازی می‌کند، خود را از فرزند هاشم می‌خواند. از حال او می‌پرسد. از پاسخ او سربرمی‌تابند، اما اصرار می‌کند تا او را معرفی کنند. به او می‌گویند: بنا به وصیت پدرش، ما تا به حال این را افشا نکردیم، تا از دست یهود در امان بماند. گروهی می‌گویند: مطلب، کودک را از این خانه فراری داد و همراه برد و دسته‌ای دیگر می‌گویند: توافق کردند و مطلب او را به مکه آورد و مردم به گمان اینکه او غلام مطلب است، او را عبدالمطلب نام نهادند و این نام بر او ماند


. ترور عبدالله
یهود در ترور عبدالمطلب ناکام ماند و از او عبدالله به دنیا آمد. عبدالله اهل مکه است و قبرش در مدینه در مقر یهود! و این عجیب می‌نماید.
دربارة عبدالله داستان‌ها صریح‌تر است. یهودیان بارها دست به ترور او زده‌اند و ناکام مانده‌اند. گفته‌اند: خانمی یهودی را فرستادند که همسر عبدالله شود تا نطفة پیامبر آخرالزمان به این زن منتقل گردد. زن هر روز سر راه عبدالله را می‌گرفت و به او پیشنهاد ازدواج می‌داد. یک روز نیامد. عبدالله از او پرسید چرا نیامدی؟ گفت: نوری که در پیشانی تو بود دیگر نیست. عبدالله، ازدواج کرده بود.
روزی وهب ‌بن عبد مناف، یکی از تاجران مکه، عبدالله را که آن روز جوانی بیست و پنج ساله بود، دید که یهودیان در میانش گرفته‌اند و می‌خواهند او را بکشند. وهب ترسید و گریخت. میان بنی‌هاشم آمد و فریاد زد: عبدالله را دریابید که دشمنان او را در میان گرفته‌اند. عبدالله معجزه‌آسا نجات یافت. وهب که شاهد نجات معجزه‌آسای عبدالله بود و نور نبوت را در چهره او می‌دید، پیشنهاد ازدواج دخترش، آمنه و عبدالله را داد. این ازدواجه مبارک سر می‌گیرد،17 اما دو ماه پس از ازدواج، عبدالله در راه تجارت، در مدینه از دنیا می‌رود. تیر یهود برای بار دوم دیر به هدف می‌خورد. آمنه دو ماه است که باردار است و عبدالله به گونه‌ای کاملاً مشکوک در یثرب رحلت می‌کند. اما نمی‌توان خط ترور را ردیابی کرد.
 تلاش برای ترور پیامبر


آورده‌اند: فردای شب میلاد رسول‌الله یکی از علمای یهود به دارالندوه آمد و گفت: آیا امشب در میان شما فرزندی متولد شده است؟ گفتند: نه. گفت: باید متولد شده باشد و نامش احمد باشد. هلاک یهود به دست او خواهد بود.
پس از جلسه دریافتند که پسری برای عبدالله بن عبدالمطلب به دنیا آمده است. آن مرد را خبر کردند که آری، آن شب پسری در میان ما به دنیا آمده است. عالم یهودی را نزد محمد(ص) آوردند، تا ایشان را دید، بیهوش شد. چون به هوش آمد، گفت: به خدا قسم، پیامبری تا قیامت، از بنی‌اسرائیل گرفته شد. این همان کسی است که بنی‌اسرائیل را نابود می‌کند. چون دید قریش از این خبر شاد شدند، گفت: به خدا قسم، کاری با شما کند که اهل مشرق و مغرب از آن یاد کنند.
 محمد(ص) از همان نخستین روز تولد شناسایی شد. تیرهای یهود برای جلوگیری از پیدایش ایشان، همه، به خطا رفته است و آنان برای دسترسی به هدف، باید محمد(ص) را از میان بردارند