KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

بزرگ ترین تامین کننده بنزین ایران به قرارداد خود پایان می دهد

بزرگ ترین تامین کننده بنزین ایران به قرارداد خود پایان می دهد


اعتماد:در حالی که دور دوم سهمیه بندی بنزین از امروز آغاز می شود خبرگزاری رویترز در خبری آورده است؛ «بزرگ ترین تامین کننده بنزین ایران به قرارداد خود با ایران پایان می دهد.»

بنابر ادعای رویترز شرکت ویتولی سوئیس که بزرگ ترین تامین کننده بنزین ایران به شمار می رود، قرارداد باسابقه خود را برای تامین بنزین ایران، سال آینده پایان می دهد.

منابع مطلع با اعلام این خبر افزوده اند که ویتولی این تصمیم را به این دلیل گرفته است که در سال مالی 2007 و در قرارداد موجود با ایران با زیانی 70 میلیون دلاری مواجه شده است. این منابع هیچ دلیل سیاسی را پشت این تصمیم دخیل ندانسته اند. رویترز در ادامه گزارش خود تاکید کرده به علت عدم دسترسی به مقامات ایران و سخنگوی ویتولی اظهارنظری در این زمینه تاکنون صورت نگرفته است.

منابع تجاری اعلام کرده اند که شرکت ویتولی یکی از بزرگ ترین تامین کننده بنزین ایران بود.

در حالی که هنوز جایگزین این شرکت برای تامین منابع بنزین مشخص نشده است، به طور معمول هند، هلند، فرانسه و امارات تامین کنندگان سنتی بنزین ایران هستند.

بر اساس این گزارش، ایران برای کاهش هزینه واردات به سهمیه بندی روی آورده است. ایران در حال حاضر به تمام سوخت ها یارانه می دهد به طوری که راننده ها 100 تومان (معادل 11 سنت) بابت هر لیتر بنزین می پردازند.

اجرای طرح سهمیه بندی در ماه ژوئن (تیرماه) سبب شد که حجم واردات بنزین در ماه های اکتبر و نوامبر به 315 هزار تن (88 هزار بشکه در روز) کاهش پیدا کند.

این در حالی است که این میزان حدود 60 درصد پایین تر از سطح پیش از سهمیه بندی بنزین است که معادل 770 هزار تن در ماه ژوئن ارزیابی می شد.

معاون بازاریابی شرکت ملی نفت در گفت وگو با «اعتماد» در مورد انتشار خبر «بزرگ ترین تامین کننده بنزین ایران به قرارداد خود پایان می دهد»، می گوید؛ من این خبر را نشنیده ام. ویتولی از تامین کنندگان باسابقه بنزین ایران است.

محمدعلی خطیبی در مورد اینکه آیا ویتولی یکی از بزرگترین صادرکنندگان به ایران بوده است، اظهار می کند؛ مطمئن نیستم اما فکر نمی کنم این رقم درست باشد.

وی در مورد اینکه در صورت صحت این خبر جایگزین آن چه شرکتی خواهد بود، می گوید؛ تامین کننده بنزین ایران تنها یک شرکت یا کشور نیست. ایران در حال حاضر از منابع مختلف بنزین را تامین می کند و ما به شرکت خاصی وابسته نیستیم.

آغاز دور جدید سهمیه بندی بنزین

همزمان با اجرای دور دوم طرح سهمیه بندی بنزین، سهمیه جدید بنزین از ساعت 24 دیشب اول دی ماه وارد کارت های سوخت خودروها شد.

سیدناصر سجادی در گفت وگو با فارس با اشاره به اجرای دور دوم سهمیه بندی بنزین اظهار کرد؛ سهمیه بندی بنزین خودروهای سواری شخصی از ابتدای دی ماه تا پایان فروردین سال 87 ماهانه به 120 لیتر افزایش می یابد. دوره ذخیره سهمیه نیز از 6 به 4 ماه کاهش یافته و در مجموع 480 لیتر به طور یکجا در کارت ها لحاظ می شود.

وی افزود؛ باقیمانده سهمیه مصرف نشده از دور اول به صورت کامل به دوره دوم انتقال خواهد یافت.

سجادی با اشاره به اینکه سهمیه بنزین موتورسیکلت ها از ابتدای دی ماه جاری ماهانه 36 لیتر خواهد بود، اظهار کرد؛ سهمیه وانت های نوع دو که در دوره قبل ماهانه 450 لیتر در نظر گرفته شده بود، از ابتدای دی ماه ماهانه 400 لیتر بنزین دریافت خواهند کرد. سهمیه وانت های نوع یک کماکان ماهانه 600 لیتر است.

سجادی در مورد رمزگذاری کارت های سوخت نیز تصریح کرد؛ پخش برنامه های تبلیغاتی آشنایی با نحوه رمزگذاری کارت های سوخت از تلویزیون آغاز شده که امید می رود از اوایل دی ماه رمزگذاری در کلیه جایگاه ها عملیاتی شود.

   پایان خبر

متن نامه دکتر ستاری‌فر به احمدی‌نژاد درباره درآمد 140 میلیارددلا

متن نامه دکتر ستاری‌فر به احمدی‌نژاد درباره درآمد 140 میلیارددلاری نفت


نوروز: دکتر محمد ستاری‌فر از امضاکنندگان نامه 57 اقتصاددان به رییس‌جمهور در نامه‌ای تفصیلی به محمود احمدی‌نژاد و در پاسخ به این پرسش وی که «برای مصرف درآمدهای ناشی از فروش نفت با بالاترین اثربخشی، باید چه رویکردهایی اتخاذ شود؟»، نظرات خود را که آن را نامه چهارم اقتصاددان‌ها نامیده است ارائه کرد. رییس پیشین سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی و عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی نظرات خود را در پنج محور «روش‌شناسی، پرسش جناب آقای رییس‌جمهور»، «جایگاه برنامه چهارم و حدیث مکرر استنادات کلی و مبهم دولت به آن» ، «جایگاه و اهمیت نفت و درآمدهای حاصل از آن برای کشور»، «با درآمدهای حاصل از فروش نفت چه کار نباید کرد؟» و «دولت و جامعه باید با نفت و درآمدهای آن چه کار کنند؟» ارائه کرده است.

متن کامل این نامه به شرح زیر است:

حضور محترم جناب آقای دکتر احمدی‌نژاد
ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران
با عرض سلام و احترام،

در پاسخ به فرمایشات حضرتعالی خطاب به اقتصاددانان کشور که دولت درخصوص چگونگی مصرف درآمدهای ناشی از فروش نفت با بالاترین اثربخشی، باید چه رویکردهائی را داشته باشد.

احتراماً نظرات خود را در قالب نامه بپیوست که دربرگیرنده امور زیر است:
الف ـ‌ روش‌شناسی، پرسش جناب آقای رئیس جمهور
ب ـ جایگاه برنامه چهارم و حدیث مکرر استنادات کلی و مبهم دولت به آن،
ج ـ جایگاه و اهمیت نفت و درآمدهای حاصل از آن برای کشور،
د ـ با درآمدهای حاصل از فروش نفت چکار نباید کرد؟
هـ ـ دولت و جامعه باید با نفت و درآمدهای آن چکار کنند؟

تقدیم می‌دارد. امید به آن دارد رویکرد این نامه که بیشتر متکی به موازین اقتصادی و اسناد قانونی چشم‌انداز، سیاست‌های کلی، برنامه چهارم کشور و سیاست‌های ابلاغی اصل 44 است، بتواند یاری دهندة دولت و مجلس شورای اسلامی در تدوین و تصویب برنامه‌های آتی و بویژه بودجه سال 1387 کشور باشد. انشاءالله. برای شما و دولت محترم موفقیت، توفیق در خدمت به مردم و اعتلای جامعه و کشور را دارد.

در پاسخ به درخواست رئیس‌جمهور (در مورد چگونگی مصرف درآمدهای نفتی) نفت، دولت و توسعه در ایران

ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران
جناب آقای دکتر احمدی‌نژاد

چرا این نامه؟

با عرض سلام و احترام،
به استحضار حضرتعالی می رساند که تاکنون تعداد زیادی از اساتید اقتصاد دانشگاههای ایران به صورت گروهی و فردی تذکرات، هشدارها و یادآوری هایی پیرامون جهت گیری هاو رویکردهای اقتصادی دولت نهم داشته‌اند. در این میان چند ماه پیش 57 نفر از اقتصاددانان طی دو نامه رسمی و سپس طی یک نشست6 ساعته که همراه با قرائت نامه سوم بود، فارغ از هر نوع گرایش سیاسی و منفعت طلبی فردی دل نگرانی های خود را خدمت شما و جمعی از اعضای هیئت دولت ابراز کردند. نگرانی هایی که پس ازچند ماه از انتشار نامه ها ،امروزه مضاعف‌تر شده به طوریکه بعضی از اعضای هیئت دولت و شماری از نمایندگان مجلس هرروزه مشابه همان دغدغه های اقتصاددانان را ابراز و مطالبی را در رسانه ها مطرح می‌کند.

امروز قطعا اعضای دولت بیش از گذشته وقوف پیدا کرده‌اند که چگونگی کنش و واکنش سیاست‌های اتخاذشده در افزایش حجم نقدینگی و نرخ تورم، افزایش نرخ بیکاری، وابستگی تمام عیار بودجه به درآمدهای نفتی، تعطیلی تعدادی از واحدهای تولیدی، واردات بی‌رویه تعدادی از کالاهای مصرفی و شکل گیری موانع متعدد در تجارت خارجی ایران به ویژه در ورود کالاهای سرمایه‌ای و واسطه‌ای، مشکلات نقل و انتقال ارزی بین بانکی نمود پیدا کرده است، برای کشور و بویژه برای اقتصاد آن جای نگرانی دارد. از اینرو باید برای این نگرانی‌ها چاره‌ای اندیشیده شود، اندیشه‌ای که قطعاً نمی‌تواند تأییدکننده بخشی از رویکردهای دولت در این زمینه باشد.

در نشست جنابعالی و جمعی از اعضای دولت با 57 نفر از اقتصادانان کشور هم به صورت کتبی (قرائت نامه سوم در جلسه) و هم به صورت شفاهی در بیانات حدود 10نفر از اقتصاددانان پیرامون متغیرهای اقتصادی و چگونگی وضعیت آنها در حد کفایت سخن گفته شد به ویژه دل نگرانی جمعی آنها ازرویکرد دولت در زمینه مصرف بی‌رویه درآمدهای نفت و آثار زیانبار حال و آینده آن بیان شد.

در پایان آن نشست، حضرتعالی از مباحث مطرح شده نکاتی را جمع بندی کردید که موارد آن تاکنون تحقق نیافته است از جمله اینکه تأکید داشتید از 13 فراز نامه دوم (که 3 فراز آن در جلسه مطرح شد) دستگاههای مربوطه با نشست‌هایی که بر پا خواهند داشت امور را اصلاح و برای 10 فراز دیگر نامه نشست‌هایی برپا خواهد شد که تاکنون این امر تحقق نیافته است.

همچنین حضرتعالی و وزیر محترم اقتصاد بیان کردید که دولت نهم کلیه منابع ارزی حاصل از فروش نفت را به مصرف خواهد رساند و اعتقادی به ذخیره کردن آن ندارد. در حالی که اقتصاددانان طی نامه‌ها و مذاکرات خود در آن نشست و همچنین مصاحبه‌هایی که با رسانه‌ها داشته‌اند به صورت جدی مخالفت خود را با این رویکرد دولت و آثار و خطرات بزرگی که برای کشور ایجاد کرده و می‌کند اعلام داشته‌اند.

با این حال درپایان نشست اعلام نمودید که اقتصاددانان به دولت کمک کنند و پیشنهاد دهند که دولت با منابع و درآمدهای حاصل از فروش نفت چه کند؟ که این سئوال به دفعات در صدا و سیما و تریبون‌های مختلف مطرح شده و می‌شود.

در اجابت درخواست جنابعالی بسیاری از اقتصاددانان مطالب و پیشنهاداتی را به اشکال مختلف مطرح کرده‌اند که تاکنون مورد توجه و بررسی دولت قرار نگرفته و گویا نخواهد گرفت. نکته مهم و حائز اهمیت دیگر این است که اقتصاددانان دارای گرایش‌های فکری گوناگونی در حوزه گسترده علم اقتصاد هستند، چه آنها که ج‍زء 57 نفر بودند و چه آنها که نبوده‌اند همگی به لحاظ آموزه های علم اقتصاد، تجارب کشورها و تجربه‌های کشور ایران مخالفت خود را با رویکرد مصرف تمام عیار منابع ارزی نفت ابراز داشته‌اند و صدای اعتراض و مخالفت آنها با این رویکرد ویران‌کننده مصرف منابع ارزی درآمدهای نفتی متأسفانه تاکنون به جایی نرسیده است.

همچنین پس از درخواست جنابعالی مبنی بر اینکه اقتصاددانان بگویند منابع حاصل از فروش نفت چگونه توسط دولت بکار گرفته شود، بسیاری از افراد و گروهها، احزاب و رسانه ها این اشکال را به اقتصاددانان وارد کردند که دولت شما را وسیله‌ای برای پیش برد اهداف خود قرار داده است و به تعبیری شما بازیچه قرار گرفته‌اید و همچنین تبلیغات تریبون‌های دولت و صدا و سیما در این باره نیز به افکار عمومی این نظر را القا نمود که دولت دلسوزانه دنبال چاره و اندیشه‌ای برای استفاده مطلوب از درآمدهای حاصل از فروش نفت می‌باشد ولی اقتصاددانان برای حل این مشکل نظر و راه حلی نداشته و از طرفی در بعضی از تریبون‌ها نیز تبلیغ شد که 57 نفر اقتصاددان یک گروه سیاسی بوده و به دنبال اهداف سیاسی و انتخاباتی و قدرت و مقام هستند.

برای خنثی کردن این تبلیغات و فضایی که برخی تریبون‌ها ایجاد کرده بودند، پیشنهاد شد که نامه چهارم توسط اقتصاددانان پیرامون جایگاه نفت در اقتصاد ایران و درآمدهای حاصل از فروش آن نوشته شود که با این اقدام، هم به پرسش شما پاسخ رسمی گفته شود و هم اقدام عملی باشد به این معنا که جمع 57 نفره اقتصاددانان وابسته به هیچ حزب و گروهی نبوده و نخواهند بود و جمع شدن آنها صرفاً به خاطر تعلق و عشق آنها به کیان این کشور و وضعیت اقتصادی آن بوده است از این رو نامه‌های آنها بدور از گرایشات سیاسی و حزبی بوده است و الزاماً هیچگونه تصمیمی برای بهره برداری سیاسی از این نامه ها برایشان متصور نیست.

مهمتر از همه چون شواهدی از تحرک دولت برای ترتیب اثردادن به اظهار نظرهای اقتصاددانان دیده نشده است لذا به خاطر تداوم رویکرد ویران‌کننده مصارف ارزی نفت در بودجه‌های دولت، مصلحت دیده شد که در آستانه تدوین و بررسی بودجه 1387 کشور یک بار دیگر مطالبی را پیرامون نفت و درآمدهای ناشی از فروش آن و از همه مهمتر مصارف آن توسط دولت تدوین و تقدیم شود، شاید مورد توجه قرار گیرد.

قبل از ورود به مباحث این نامه لازم می داند اعلام نماید که اینجانب به رغم تفکر سیاسی ،اجتماعی و اقتصادی که دارم تاکنون در میدان عمل و مسئولیت هایی که داشته ام نه از تفکر سیاسی اطرافیان و همکاران پرسیده ام و نه تفکر شخصی خود را در کار اجتماعی‌ام ذیمدخل دانسته‌ام بلکه با همکاران مختلف با ایده‌های بسیار متنوع در اهداف و وظایف و مسئولیت‌هایی که داشته‌ام شبانه روزی تلاش کرده‌ام. از این رو مرحمت فرموده به همکاران دولت تذکر این نکته را داشته باشید که مطالب نامه که برخاسته از موازین عقلی ،اقتصادی و از همه مهمتر اسناد قانونی چشم انداز، سیاستهای کلی و برنامه چهارم توسعه است و فقط برای موفقیت مردم و دولت و سربلندی کشور ایران نوشته شده است.

لذا پیش از آنکه با دید سیاسی و جناحی به آن نگاه کنند (که جغرافیای این روزهای کشور دیگر توان جنگ حیدری و نعمتی را ندارد) و اینکه چه کسی با چه اندیشه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی این نامه را نوشته است به مفاد آن پرداخته شود که محتوای آن تا چه میزان درست است و تا چه میزان می تواند کاربرد داشته باشد. این نامه دربرگیرنده بخش‌های زیر است:

الف ـ روش‌شناسی، پرسش جناب آقای رییس جمهور
جناب آقای رییس جمهور عنوان نموده‌اند که با منابع درآمدهای ارزی نفت باید چکار کرد و اینکه آیا تزریق درآمدهای نفتی اقتصاد ایران باید ریالی یا دلاری باشد. آیا منظور از این پرسش این است که فقط باید پروژه‌هایی را مقایسه نمود که فقط هزینه ریالی و یا هزینه دلاری دارند؟ آیا طبقه‌بندی پروژه‌ها به ریالی و دلاری اصلاً درست است؟ آیا نباید همه پروژه‌های ممکن که هم دربرگیرنده اجزای ریالی و دلاری است در مجموع با یکدیگر مقایسه شوند؟ و چون مجدداً عنوان نموده‌اند که درآمد نفت چگونه به اقتصاد تزریق شود که آثار نامطلوبی به همراه نداشته باشد عرض می‌شود که:

1- مطالعات گسترده تجربی و نظری صورت گرفته و ادبیاتی غنی در این زمینه وجود دارد. معروفترین نمونه‌های تجربی صندوق ارزی نروژ و کویت است. کشف ناشناخته‌ها مطرح نیست. ضرورت فعلی فقط توجه به شناخته‌های جهانی و علمی از جمله پژوهش‌ها و پایان‌نامه‌های تهیه شده در داخل و خارج از کشور است که باید مدنظر صاحبان قدرت و اختیار و مسئولان اجرایی کشور قرار گیرد. حال پرسش محتوم این است که چرا این تجربیات مورد توجه قرار نگرفته و نمی‌گیرد؟ و به جای آن این پرسش کلی مجدداً مطرح می‌گردد؟

2- آیا دولت به لحاظ وظایف تعیین شده برای آن، امکانات گسترده کارشناسی، و نهادهای بزرگ متعدد ستادی و اجرایی نباید به دنبال چهارچوب پاسخ عمومی به پرسش عنوان شده و سپس جزئیات فنّی و هزینه‌ای پروژه‌های متعدد مورد نیاز باشد؟ یا آن که دولت باید هر تصمیمی را (کارشناسانه یا غیرکارشناسانه) به اجرا بگذارد و سپس از گروهی دانشگاهی غیرمتشکل که شرح وظایف آن‌ها روشن است بخواهد که به صورت تفصیلی بگویند چه باید کرد؟

3- آیا اگر به فرض محال دانشگاهیان خارج از شرح وظایف خود و علیرغم نداشتن تشکیلات مورد نیاز، عدم امکان تشکیل گروه‌های کاری، عدم امکان تأمین هزینه‌های تحقیقاتی لازم، طرحی جامع در مورد چگونگی هزینه کردن درآمدهای نفتی ارائه دادند و به عنوان مثال پیشنهادهای کارشناسانه و دقیق دولت‌های قبلی کشور را در مورد حساب ذخیره ارزی یا صندوق ذخیره ارزی تکرار کردند، و یا چند گام پیشتر طرح‌های تفصیلی پروژه‌هایی را نیز پیشنهاد نمودند ضمانتی برای قبول آن خواهد بود و آیا اصولاً چنین ضمانتی و توقعی باید وجود داشته باشد؟ آیا تمام این مقدمات‌ نشان از عدم توجه کارشناسی در طرح حتی خود سؤال نیست؟ آیا این نگرانی پیش نمی‌آید که گویا دولت به جای پاسخگویی و اصلاح روش‌های نادرست شناخته شده خود که مورد تأکید اکثریت قریب به اتفاق همه اقتصاددانان است، فعالیت پژوهشی دیگری به استادان پیشنهاد نمی‌نماید؟

4- آیا جایگاه و توان دانشگاهیان اقتصادی کشور از جمله امضاءکنندگان نامه اخیر 57 اقتصاددان و نامه‌ها و بیانیه‌های قبلی کاری به جز ارزیابی عمومی فعالیت‌های اقتصادی کشور و سیاست‌های اتخاذ شده برای حرکت عمومی اقتصاد است؟ آیا دانشگاهیان می‌توانند به جز اصول جهت‌گیری‌های عمومی و اصول سیاست‌های اقتصادی، پیشنهادهای ریز و تفصیلی نیز برای فعالیت‌های مجموعه عظیم اجرایی دولت ارائه دهند و آیا تهیه طرح جامع بدون آشنایی نزدیک از فعالیت‌ها و استفاده اطلاعات، آمارها و توان بالای بدنه کارشناسی دولت عملی است؟ باز این پرسش مطرح می‌گردد که نتیجه غایی چنین پژوهشی در حالی که هنوز پاسخ عملی و اجرایی برای عدم انجام توصیه‌های پژوهش‌های قبلی و نامه‌های گذشته دریافت نشده است، چه خواهد بود؟

از این ،رو فارغ از دغدغه‌های فوق اینجانب نیز وظیفه خود دانستم در کنار اقتصاددانان دیگری که تاکنون پیشنهادهایی را عنوان داشته اند مطالبی را در ارتباط با پرسشهای عنوان شده طرح نمایند که طبیعتاً محدود به ارائه یک چارچوب عمومی بوده و تهیه و طرح تفصیلی آن در صورتی که مورد توجه قرار گیرد به عهده دولت و بدنه کارشناسی آن است و در آن مرحله است که می‌توان به قضاوت درست‌تری رسید.

ب- جایگاه برنامه چهارم و حدیث مکرر استنادات کلی و مبهم دولت به آن
جناب آقای رئیس جمهور!
چون جنابعالی و معاون محترم اول و بعضی از وزرا و سایت‌ها و رسانه‌های خاص مکرر اعلام نموده‌اید که مستندات برنامه چهارم دارای اشکال است و علیرغم ایجاد فضای سنگین که در نشست‌ها، همایش‌ها و انعکاس آن در صدا و سیما برای برنامه چهارم و اسناد قانونی بالادستی آن بوجود آمده است، هنوز کسی به درستی یا نادرستی مفاد برنامه چهارم نپرداخته است و فقط ادعا شده است که این برنامه از نادرستی برخوردار است. در همین‌جا باید گفت مستندات برنامه چهارم فقط این دو کتاب مورد اشاره جنابعالی، معاون اول و دیگران نیست حدود صدها مقاله دیگر را نیز در بر می‌گیرد که با تغییر و تحولات دولت نهم فرصت چاپ آن فراهم نشد. ولیکن گنجینه آن در سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور وجود دارد.

صاحبان این مقالات که اهل خرد، معرفت و در حوزه علم و پژوهش صاحبنظر بودند آن موقع با آزادی در اندیشه و منطق در گفتگو بیاناتی را برای برنامه عرضه کردند از این‌رو نباید به تفکرات آنها اشکالی وارد کرد، بلکه آنچه مهم می‌باشد این است که از این دیدگاهها در اسناد چشم انداز، سیاست های کلی و برنامه چهارم چه برداشتی شده است.

همانگونه که مستحضرید برنامه چهارم به همت کارشناسان این مرزو بوم در سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور و وزارتخانه‌ها به صورت لایحه رسمی تدوین شده و به صورت پیش نویس تقدیم دولت آقای خاتمی گردید و دولت پس از بررسی و تصویب آن را بصورت رسمی و قانونی روانه فرایند تصمیم‌گیری کشور نمود (مقام رهبری، مجمع تشخیص مصلحت، مجلس شورای اسلامی، کمیسیون‌های تخصصی مجلس، گردش امور برنامه در دو دوره مجلس ششم و هفتم و گردش دوباره آن در شورای نگهبان) و در نهایت ابلاغ سند قانون توسط ریاست مجلس هفتم به دولت نمود.

از این رو آیا بهتر نیست به جای نقد کلی و مبهم که از یکی دو تا از مقالات ارسالی صاحبنظران به سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور داشته‌اید از تعمیم این نظرات به اسناد قانونی (چشم انداز، سیاست‌های کلی و برنامه چهارم که همگی در یک فرایند به هم پیوسته در سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور تدوین شده است) خودداری شده و در نقدهای خود مشخصاً به مواد قانونی که مبنا و زیر بنای تفکری آن موارد را نادرست می‌دانید اشاره کنید؟ تا از این رهگذر هم موجبات افزایش معرفت عمومی کشور و هم موجبات اصلاح قانون را فراهم سازید.

آیا نباید توجه کرد که این اسناد قانونی ظرفیت کارشناسی کلیت نظام و کشور در مقطعی از زمان بوده است. ظرفیتی که در آن به صورت فعال از مقام معظم رهبری، اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام، وزرا، روسای قوای سه گانه، نمایندگان مجلس، شورای نگهبان، کارشناسان ارشد کشور و ... شرکت داشته‌اند. حال که دولت بنا به دلایلی نامعلوم و مجهول این اسناد را قبول ندارد و خود را معتقد و پایبند به آن نمی‌داند چرا به جای اعلام بی‌اعتقادی خود به این اسناد قانونی حمله به مبانی تفکری یکی دو مقاله که صاحبنظران برای تدوین برنامه فرستاده‌اند و بسیاری از آنها به لحاظ ساختار برنامه نیز مورد استفاده و توجه قرار نگرفته است، اشاره می‌کند و انتقادات مبهم خود را در محافل عمومی و رسانه‌ای متوجه قانون می‌کند.

از این رو به منظور رعایت عدالت و انصاف بهتر است در فرمایشات شما گفته شود که فلان مقاله از مستندات برنامه که در پی‌ریزی فلان ماده قانونی به کار رفته و مجموعه نظام (دولت، مجلس، شورای نگهبان، مجمع تشخیص و مقام رهبری) متوجه این خطا نشده‌اند و از آن غفلت کرده‌اند و چون دارای اشکال است باید اصلاح شود که اگر این کار را کردید بخشی از انصاف و موازین علمی و ارزشی را در نقدتان به کار گرفته‌اید. زیرا در این صورت بخش دیگر این کاستی بروز می‌کند که اگر ریاست محترم جمهور و دولت این مواد قانونی و یا کلیت برنامه چهارم و اسناد بالا دستی آن را قبول ندارند با این شتابی که کلیه نهادها و قواعد زیرساختی، کلیدی، حقوقی، قانونی و سازمانی را دگرگون می‌کنند، چرا نسبت به اصلاح قانون برنامه چهارم و اسناد بالادستی با زیر بنای تفکری غیر اسلامی و غیرملی که برای آن باور دارند، اقدام نکرده‌اند و یا نمی‌کنند؟ قطعاً تاریخ کشور خواهد پرسید که وقتی دولت و ریاست آن که از تندترین برخوردها در غیر منصفانه‌ترین اشکال آن نسبت به برنامه چهارم دریغ نکرده‌اند چرا برنامه چهارم را اصلاح نمی کنند و آیا نباید تا موقعی که آن را اصلاح نکرده‌اند، طبق قانون لازم است با تمام وجود نسبت به اجرای آن تعهد و الزام قانونی ، شرعی، ملی و تاریخی داشته و از ایجاد ابهام و تشکیک در قانون پرهیز کنند. آیا این کار عین صواب برای خود و کشور نیست؟

در دوره‌ای که دولت‌ها در تلاش برای برپایی اقتدار، ثبات، امنیت و بالندگی هستند و این تلاش نیازمند وضع قانون و قواعد نهادی توسعه‌ای است، آیا دولتی که به قوانین و قواعد نهادی به طور همه جانبه تعرض کند و منزلت قانون را زیر سوال برده و نسبت به اجرای آن خود را متعهد ندانسته و از همه مهمتر با وجود این موارد نسبت به اصلاح قانون مورد نقد خود نیز اقدام نمی‌کنند؟ آیا خواهد توانست جامعه، مردم و تعاملات گسترده اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی درون و برون کشور را قانونمند کند و دیگران را دعوت به اجرای قانون کند؟ آیا محصول این فرایند فروپاشی ظرفیت‌های نهادی، سرمایه انسانی و سرمایه اجتماعی کشور نیست؟

برنامه های توسعه‌های محصول اندیشه یک نفر و یا دونفر و یا یک جریان فکری و یا یک حزب نیست، بلکه محصول نظم، سامان و سازمان دستگاه فکری کشور یعنی سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور و انباشت اطلاعات و تجارب 60 ساله نهفته در آن با مشارکت فعال صاحب‌نظران، وزارتخانه‌ها، وزرا، معاونین، استانداران، نمایندگان مجلس و شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت است . همه این برنامه‌ها محصول ماشین کارشناسی نظام که دربرگیرنده حوزه های فوق است، می باشد.

این ماشین کارشناسی برای تدوین برنامه توسعه پیکره ای حدود 5000 نفر در مناصب مختلف دولت، مجلس، شورای نگهبان، وزارتخانه، سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی را در بر می‌گیرد. بنابراین شایسته نیست این برنامه ها که هم اکنون شکل قانون به خود گرفته و دولت باید بیش از هر نهاد دیگری پایبندی خود را به آن نشان دهد، به تمسخر گرفته شود و جهت‌گیری این تمسخرها طوری باشد که فرد یا افرادی را خالق این برنامه‌ها بداند، فرایند، تعاملات همه جانبه، تجارب و دانش گسترده و افراد و نهادهای زیادی خالق برنامه توسعه چهارم بوده‌اند. فکری، علمی، حقوقی و قانونی این برنامه‌ها یکی از بزرگترین ثروت‌های کشور است که باید با تمام وجود از آن بهره گرفت این طور نباشد که آن‌ها را به بایگانی دفاتر سپرده و یا ذکر آن‌ها یا حمله به آن‌ها زینت محافل دولت شود.

ج ـ جایگاه و اهمیت نفت و درآمدهای حاصل از آن برای کشور
کیان و اهمیت نفت و درآمدهای حاصل از فروش آن از گستره اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، زیست محیطی، ملی و بین المللی برخوردار است اما ظرف 60 سال نظام برنامه‌ریزی کشور این اهمیت آنطور که باید و شاید مورد توجه قرار نگرفته است به طوریکه هم اکنون کشور به خاطر این بی توجهی دارای ساختار اقتصادی و اجتماعی با کارکردهای غیرکارآمد است. سرآمد این بی‌توجهی به مصارف درآمدهای نفت در این کشور موجب زایش و بالغ شدن پدیده غیرتوسعه‌ای بنام دولت نفتی و رانتی با بودجه نفتی بوده است.

از آنجا که حسب اسناد قانونی چشم انداز، سیاست‌های کلی، قانون برنامه چهارم و ابلاغیه اصل 44 مقرر شده است ساختار دولت و بودجه دولت از این وضعیت ناهنجار وابستگی به نفت جدا شود و با یک برنامه، اصلاحات زیر بنایی لازم در ابتدا ساختار و کارکردهای دولت و سپس جامعه امور آن اصلاح گردد. از اینرو لازم است نسبت به اهمیت و جایگاه نفت مروری داشته باشیم تا همگان متوجه شوند که با این جایگاه می‌توان چه ساز و کارها و عرصه‌های گسترده از رشد و بالندگی پایدار را برای مردم، دولت و جامعه به دست آورد جایگاهی که کشور فعلا از آن محروم است.

1 ـ 140 میلیارد دلار ارزش نفت و گاز ایران در سال 86 : چنانچه میزان استخراج نفت در هر روز بین چهار تا 4.2 میلیون بشکه و قیمت متوسط آن بین 75 دلار فرض شود، ارزش این ثروت طبیعی و خدادادی و صد البته مشاعی و بین نسلی در سال حدود 110 میلیارد دلار می‌شود. همچنین ارزش گاز تولید شده ( مصرف داخلی و صادرات ) آن حسب نظر کارشناسان و همچنین بر اساس قیمت گاز صادراتی بیش از یک سوم درآمد نفتی و حدود 30 میلیارد دلار باید فرض شود از اینرو جمع ارزش نفت و گاز استحصال شده در کشور در سال 86 بالغ بر 140 میلیارد دلار می‌شود و پرسش تاریخی در اینجا این چنین مطرح میشود که آیا سیاست‌های توزیعی، تثبیتی، تخصیصی و تنظیمی دولت ها تاکنون در ارتباط با این جایگاه و اهمیت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، زیست‌محیطی، ملی و بین المللی این ارزش 140 میلیارد دلاری بوده است یا خیر ؟

2 ـ کشورهای دیگر در مقایسه با ایران برای کسب یک ارزش 140 میلیارد دلاری باید چه کار کنند؟
این امتیاز 140 میلیارد دلاری ارزش نفت و گاز که کشور و دولت نهم در سال 86 از آن برخوردار بوده است باید با رویکردها و راهبردهای توسعه‌ای تخصیصی، تنظیمی، توزیعی و تثبیتی دولت موجبات افزایش سرمایه‌های مولد و پایدار، رشد مستمر و بالنده، توانمندسازی مردم و اقتصاد را فراهم سازد که متأسفانه باید گفت جهت‌گیری دولت‌ها طی نیم قرن گذشته و دولت نهم ویژه‌تر و خاص‌تر با جهت‌دهی آن به مصارف و بویژه بودجه جاری و بزرگ نمودن حجم دولت همراه بوده است که این خود به دور از رویکردهای علمی و عملی برای تحقق این تبدیل ثروت از زیر زمین به روی زمین بوده است.

استحضار دارید که با پایان گرفتن جنگ دوم جهانی اقتصاد کشورهایی همچون کره جنوبی، تایوان، چین، هند، ترکیه، مالزی، سنگاپور، تایلند از لحاظ برخورداری از فرصت های انسانی، منابع طبیعی و مادی، موقعیت جغرافیایی، تاریخی، ژئو پلتیک و ... بسیار بسیار عقب‌تر از کشور ما بوده‌اند در آن ایام اگر این سوال پرسیده می‌شد که آیا می‌توان تصور کرد که این کشورها روزی از ایران جلوتر باشند به اتفاق آرا و با ادله و با نگاه به مزیت‌ها و فرصت‌های پیش روی همگان این جواب را داشتند که عقب افتادگی ایران نسبت به این کشورها غیرممکن است. اما امروز باید افسوس خورد که بر خلاف آن تصور، این کشورها که بسیاری از مزیت‌ها و فرصت‌های پیش روی ما را نداشتند در عرصه اقتصاد، کارایی و رقابت جویی از ما بسیار پیشی گرفته‌اند. سرعت این پیشی گرفتن در عصری که ما دارای سند چشم انداز 20 ساله هستیم، سرعت بیشتری به خود گرفته است. به طوریکه سرعت رشد اقتصادی و توسعه‌ای این کشورها بیانگر این واقعیت تلخ است که این کشورها با توجه به روندهای کنونی، در افق چشم‌انداز 20 ساله از سطح بالاتر در جهان و منطقه و کشور ایران در مراتب پایین‌تر قرار خواهدگرفت.

هم اکنون رشد شتابان اقتصادی کشور ترکیه حدود 9- 8 درصد و رشد کند و نالان اقتصاد ایران حدود 5 درصد است. این مفهوم بیانگر این است که در افق چشم انداز 20 ساله، ترکیه بدون نفت و گاز و بدون داشتن بسیاری از مزایا، منابع و فرصت‌های پیش روی ایران در منطقه اول و قطعا عربستان و امارات کشورهای بعدی خواهند بود. ایران با این همه امکانات‌ و مزیت‌های خدادادی در مراتب پائین دست منطقه قرار خواهد گرفت. آیا با این روند حرکت کشور، متعهدین به سند چشم انداز نباید نگرانی از عدم تحقق آن داشته باشد؟

کشور ترکیه برای اینکه بتواند به درآمد 140 میلیارد دلاری نفت و گاز ایران برسد باید با تلاش و کوشش، نظم و انضباط، سامان و سازمان، تدبیر و خرد، پس انداز و امساک و ... تولیداتی برابر با 1400 میلیار دلار را صادر کند (اکنون در مرز صادرات 200 میلیارد دلار است) تا اگر نرخ سود در عرصه تجارت بین‌الملل 10 درصد فرض شود (که این رقم بسیار غیر واقعی است و رقم حدود 6 - 4 درصد می‌باشد) در این صورت ترکیه می‌تواند از صادرات 1400 میلیارد دلاری 140 میلیارد دلار درآمد و به اندازه ارزش نفت و گاز ایران درآمد کسب نماید. حال برای اینکه این کشور بتواند 1400 میلیارد دلار تولید برای صادرات داشته باشد باید حداقل 9800 میلیارد دلار سرمایه گذاری صورت گیرد تا تولیدات این 9800 میلیارد دلار ارزشی برابر 1400 میلیارد دلار برای صادرات را داشته باشد تا از رهگذر آن بتواند درآمدی برابر با 140 میلیارد دلار کسب کند (نسبت سرمایه به تولید، سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک دلار تولید اگر زیر ساخت‌های قانونی و نهادی و زیر ساختی فراهم باشد در اینجا 7 فرض شده است که در عمل در ایران این نسبت و این میزان سرمایه‌گذاری باید بسیار بیش از این باشد)

جناب آقای رییس جمهور!
کشور همسایه ما ترکیه که مقرر شده است، اقتصاد ایران در افق چشم‌انداز از آن پیشی گیرد، اکنون بدون داشتن این پشتوانه درآمد عظیم 140 میلیارد دلاری، شتابان و بالنده از ما پیشی گرفته و هر روز فاصله خود را از ما دارد بیشتر می‌کند. ما با این پشتوانه عظیم درآمد نفتی کجا ایستاده‌ایم؟ به کجا می‌نگریم؟ و به کجا می‌خواهیم برویم؟ که نباید نگران باشیم؟ رشد اقتصادی کُند ایران به اضافه موانع و مسائل پیش روی آن چه تصویر و چشم‌اندازی به ما نشان می دهد که نگران نباشیم؟ به راستی اگر ترکیه یا چین، هند، مالزی، تایلند، کره، تایوان این منبع عظیم و ارزش 140 میلیارد دلاری سالانه را داشته باشند اکنون کجا بودند و در آینده با تزریق این نیروی جهش دهنده 140 میلیارد دلاری به کجا که نمی‌رفتند. آیا نباید در ایران هم چون سایر کشورهای دنیا این مقایسه‌ها، هزینه و فایده کردن‌ها، صورت گیرد؟ اگر پاسخ مثبت است برای آن باید چگونه چاره‌اندیشی شود؟

3 ـ چگونه باید منزلت انفال و ثروت های عمومی و بین نسلی را پاس داشت؟

معادن و نفت در چهارچوب موازین دین اسلام و قانون اساسی قبل و بعد از انقلاب جزء انفال و یا مالکیت‌های عمومی محسوب شده است. مالکیت عمومی به آن دسته از مالکیت ها اطلاق می شود که تعلق دارایی آن و بهره‌برداری از مزایای آن متعلق به ملت (Nation ) یعنی تمام نسل ها ی حال و آینده کشور است. این بهره برداری فقط تعلق به 72 میلیون نفر جمعیت فعلی کشور ندارد، بلکه به نسل های بعدی این مرز و بوم نیز تعلق دارد. در واقع دولت در اینجا مالکیت ندارد بلکه به نمایندگی از ملت عهده دار تصدی این مال و مالکیت است. از اینرو دولت متعهد به حفظ حقوق ملت و پایبند به پاسخگویی آن است، باید این امانت را به صورت همه جانبه و کارآمد صیانت کند و دولت اسلامی نیز به صورت ویژه تر باید تعهد خود را نسبت به حفظ و صیانت از مالکیت عمومی و بین نسلی در نظر و عمل و به صورت مستمرو پایدار نشان دهد.

دولت متعهد به حفظ این امانت و مالکیت عمومی از طریق ابزاری به نام شرکت ملی نفت ایران است (خوب است توجه لازم به نام شرکت از لحاظ مضامین اسلامی، حقوقی، قانونی و توسعه‌ای شود که با وجود اینکه شرکت ساختار و کارکردش دولتی است که باید عهده دار استخراج و بهره برداری از نفت باشد دارای که مالکیت عمومی دارد و نه دولتی است، آگاهانه و متعهدانه نام شرکت ملی نفت ایران بر روی آن نهاده‌اند نه نام شرکت دولتی نفت ایران و این مهم که با مبارزات همه جانبه مردم دلاور ایران و رهبری‌های دکتر مصدق نخست وزیر دولت ملی ایران، حاصل شده است نفت را از صیانت کشورهای بیگانه خارج گردید و قوانین حاکم بر جریان ملی شدن نفت حکایت از مالکیت عمومی و تعلق ان به ملت و همه نسل‌ها برای این منبع باارزش را دارد.)

متاسفانه با دولت کودتا و حاکمیت های بعدی آن به تدریج کشور شاهد و ناظر این مساله شد که مقوله نفت ملی تبدیل به نفت دولتی شود یعنی فرایند توسعه‌ای تبدیل نفت خارجی به نفت ملی که می‌توانست موجبات بالندگی کشور را فراهم سازد، به فرایند بد یمن و عقب برنده‌ای به نام نفت ملی به نفت دولتی تبدیل گردید. فرایندی که جامعه و دولت را دارای ساختار و کارکردی همچون معتادین کرده ، معتادین محتاج و دربند مواد مخدرو افیون هستند و دولت ما محتاج افیونی به نام نفت و درآمدهای آن شده و مردم ما متصل به منابع نفت در دست دولت شده‌اند و بجای اینکه دولت از طریق مالیات، متکی به مردم باشد مردم متکی به درآمدهای نفت در دست دولت شده‌اند تا از طریق دریافت صدقه‌ای از منابع نفت بصورت یارانه‌های آشکار و پنهان آن، لقمه‌ای از آن را بدست آورند. جهت‌گیری این فرایند دارای پیامدهائی است که بارها و بارها بدتر از آثار زمانی است که نفت کشور در دست بیگانگان بوده است.

دولت‌ها طی این 60 سال و در برنامه‌های توسعه به صورت افقی و عمودی حاکمیت بلامنازع خود بر نفت را عمق بخشیدند و مالکیت دولتی نفت را آنچنان استحکام بخشیدند که در این دوره و زمانه اگر کسی ادعا کند که نفت ملی است نه دولتی، همگان با دیده تعجب به این سخن نگاه می کنند از این رو با غفلت مردم، جامعه و دولت در پدیده شوم و عقب برنده و ضد توسعه ای به نام دولت نفتی و بودجه نفتی با ساختار و کارکردهای زیان بار خود شکل گرفت.

در این فرایند تاریخی به جای اینکه عقلانیت، سامان، سازمان، انضباط و تعهد لازم برای صیانت از این مالکیت عمومی و نسلی شکل گیرد، درآمدهای حاصل از نفت باعث شد که بنیان های سست و ضعیف ساختاری و نهادی کشور (دولت و جامعه) برای فرایند سازی بالندگی و تبدیل سرمایه های زیر زمینی به سرمایه‌های رو زمینی به صورت مولد و پایدار بکار گرفته نشود، در این صورت فرایند تولید ثروت پایدار فرایند توزیع و مصرف سرانه از آن شکل گرفته و برخاسته می‌شود. فرایند توزیع و مصرف غیر پایداری که خود را در فرایندهایی چون کامجوئی از نفت برای مصالح و موانع کوتاه مدت پیش روی دولت و یا جامعه، بهره‌جوئی از نفت در رقابت دولت و جامعه نشان دهد. آنهم در یک فضای غیر توسعه‌ای، غیر عقلانی و غیر کارآمد با رویکرد چانه زنی و زور هر یک از دو طرف نسبت به همدیگر. پیامدهای فرایند توزیع و مصرف غیر پایدار باعث خواهد شد درآمدهای نفتی بین بخش‌های اقتصادی (کشاورزی، صنعت و خدمات) بین مناطق (استان‌های مختلف) بین نسل (طبقات برخوردار و بالاتر نسبت به طبقات و اقشار کم درآمد و فقیر) به صورت نامتوازن و نابرابر توزیع شود. این فرایند تخریبی رویکرد توزیع و مصرف نفت به این خاطرصورت گرفته و می‌گیرد که نفت و جایگاه آن از منزلت مالکیت عمومی و نسلی به طور کامل به مالکیت دولتی تغییر منزلت یافته است و دولت ها به خاطر مصالح روزمره خود به جای تولیدی کردن این ثروت تمام سیاست های توزیعی ، تخصیصی ، تثبیتی و تنظیمی خود را معطوف به مصرف آن کرده‌اند.

در این فرایند کارنامه دولت نهم در ایجاد و تشدید ساختار و کارکرد دولت و به ویژه بودجه‌های سالانه آن و همچنین توزیع اعتبارات استانی (که همگی سر در غیرکارامدی سیاست های توزیعی، تخصیصی، تثبیتی و تنظیمی دارد) از کلیه دولت های قبل و بعد از انقلاب در این زمینه‌ها اسف بارتر است و کارنامه عملی این دولت با انتظارات و شرایط عصری کشور و جهان و همچنین قانون اساسی و قوانین دائمی و از همه مهمتر با رویکردهای اسناد قانونی کشور (سند چشم انداز، سیاست های کلی و برنامه چهارم) که موارد آن اعلام خواهد شد در تعارض جدی قرار دارد.

در ادامه به منظورجلوگیری از تعرض های فکری که به منتقدین رویکردهای دولت می شود لازم است بجای نقد و نظر امضاءکننده در این زمینه به جایگاه نفت در اسناد قانونی پرداخته شود تا میزان تعهد و التزام دولت به این قوانین مشخص شود.

4- جایگاه نفت در اسناد قانونی و توسعه‌ای کشور: قبل از انقلاب مطابق با اسناد موجود مقرر بود با هدایت سازمان برنامه، ارزش منابع زیر زمینی پس از استخراج و فروش به ثروت‌های رو زمینی و پایدار تبدیل شود. به همین جهت بوده است که برنامه‌های توسعه‌ای این مقطع از تاریخ اقتصاد ایران عنوان برنامه های عمرانی اول تا پنجم را به خود گرفت و این مهم در بازنگری و تدوین نهایی قانون برنامه و بودجه در سال1353 مورد تاکید قرار گرفته است و سازمان برنامه مکلف گردید منابع تخصیصی حاصل از نفت را در قالب بودجه عمومی کشور صرف طرح‌های انتفاعی (ذوب آهن، شرکت‌های صنعتی، آب و برق منطقه ای و ...) نماید و پس از راه اندازی این طرح‌ها اصل و بهره این منابع را باز پس گیرد تا مجددا در سیکل سرمایه گذاری های نوین قرار گیرد (ماده 32 قانون برنامه و بودجه) اگر از آن زمان تاکنون این مهم مورد توجه قرار می‌گرفت، علاوه بر شکل‌دهی فرایند محاسبه‌پذیری، قیمت پذیری و شفافیت در این واحدهای اقتصادی، فرایند بهره گیری از درآمدهای حاصل از فروش نفت نظام‌مند می‌شد و امروزه کشور دارای میراث باارزشی از سرمایه های مولد و پایدار و منابع بسیار با ارزش ارزی و ریالی عودت داده شده این شرکتها به خزانه بود.

فرایندی که متاسفانه دولت های وقت قبل از انقلاب آن را قربانی مصالح روزمره خود کردند. به همین جهت یکی از شعارهای مهم انقلاب اسلامی در اعتراض به آن دولت‌ها برخاسته از این وضعیت بود. به همین جهت در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران توجه ویژه‌ای به نفت و جایگاه آن صورت گرفت و انتظار می رفت پس از جنگ تحمیلی و شروع بازسازی و نوسازی کشور، این مهم سرلوحه امورقرار گیرد که متاسفانه به خاطر مسائل روزمره دولت ها و جامعه ورعایت اصل همیشگی که در این کشور رایج شده، و آن ترجیح مصلحت امروز بر منافع و مصالح فردا و پایدار است، کشور نتوانست در برنامه های اول و دوم توسعه به این مهم دست پیدا کند.

برنامه سوم توسعه در حد توان کشور گوشه چشمی به این مهم داشت و آن تشکیل حساب ذخیره ارزی بود که در جغرافیای با طل کشور در مصارف بی محابای منابع حاصل از فروش نفت، بذر و نهالی کاشت که نیازمند باغبانی و صیانت از این نهال بود. صیانتی نوین که عقلانیت، نظم، سازمان و سامان دولت، مجلس، شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت را طلب می کرد. گام اولیه برای این رویکرد این بود که طی سالهای برنامه سوم حدود 26 میلیارد دلار در حساب ذخیره ارزی جمع آوری گردید و اعتباراتی به میزان 6 میلیارد جهت طرح‌های مهم به ویژه در امور آب ، سدسازی ، برق ، حمل و نقل و حدود 8 میلیارد دلار جهت یکسان سازی نرخ ارز (که از منظر حقوقی این منابع ارزی از مالکیت دولت خارج و به ذخائر بانک مرکزی اضافه گردید) وحدود 12 میلیارد دلار جهت بهره گیری اقتصاد در سرمایه گذاریهای نوین توسط مردم و بخش خصوصی، از این حساب شکل گرفت.

با شروع کار دولت دوم آقای خاتمی در نشست دولت با مقام معظم رهبری ایشان توصیه و تاکید داشتند به اموری چند همچون خودکفایی گندم و رها کردن بودجه دولت از نفت.

باید به استحضار آنجناب رسانید که این انتظارات وهمچنین مولفه‌های آن، شرایط عصری در تدوین فرایند اسناد چشم‌انداز، سیاست‌های کلی و برنامه چهارم آنچنان مورد تاکید قرار گرفت که باید گفت از بعد انقلاب تاکنون، جامع‌ترین، فراگیرترین، با کفایت‌ترین رویکرد در اسناد برنامه‌های توسعه کشور در اسناد برنامه چهارم درباره نفت و جایگاه آن تجلی پیدا کرده است. مجموعه نظام (مقام رهبری، مجمع تشخیص مصلحت نظام، دولت، مجلس، شورای نگهبان، کارشناسان و متخصصین سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی و وزارتخانه‌ها) با عشق و علاقه تلاش کردند که با نگرش جدید و نو امور را مدنظر قرار دهند و برنامه همه جانبه‌تری برای کشور تدوین کنند. از همین روست که در ابلاغیه مقام رهبری در سیاست‌های کلی که در ذیل هر ورقه آن امضای ایشان را می‌توانید مشاهده کنید موارد ذیل در رابطه با نفت و گاز آمده است.

بند 44: «حرکت در جهت تبدیل درآمد نفت و گاز به دارایی های مولد به منظور پایدار سازی فرایند توسعه و تخصیص و بهره برداری بهینه از منابع.»

بند50 :«اهتمام به نظم و انضباط مالی و بودجه ای و تعادل بین منابع و مصارف دولت.»

بند51 :« تلاش برای قطع اتکای هزینه های جاری به نفت و تامین آن از محل درآمدهای مالیاتی و اختصاص عواید نفت برای توسعه سرمایه گذاریها بر اساس کارایی بازدهی.»

جناب آقای رییس جمهور!
بندهای فوق که در سیاست های کلی برنامه چهارم توسط سازمان مدیریت و برنامه ریزی تدوین و مورد بررسی مجموعه نظام و مورد تصویب آنها قرار گرفت و به شکل قانون ابلاغ گردید نیازمند عملیاتی شدن است. از این رو برای این رویکردهای مهم و کلیدی در این شرایط عصری و تاریخی نمی‌توان به صورت کلی ادعا کرد که زیر بنای فکری این رویکردها غیر اسلامی و غیر ملی است و تعهد به اجرا و عملیاتی شدن آن را در هاله‌ای از ابهام قرار داد. این رویکردها امضای بالاترین مقام نظام را دارا است و ایشان در ابلاغیه خود و خطاب به جناب آقای خاتمی از نقش آفرینان این اسناد صمیمانه ترین سپاس گذاری را کرده‌اند. ایشان در ذیل ابلاغ این رویکردها نوشته‌اند: «شاخص های کمی و نحوه انطباق محتوی برنامه ها و بودجه‌های سالانه متناسب با سیاست‌های کلی برنامه چهارم باید تهیه و ارائه شود.»

در همین راستا و توجه به این مهم بود که مواد 1 و 2 و 3 و رویکرد سایر مواد و به ویژه جداول 2و 1-2 و 2-2 و 3 و 4 و 5 و 6 و 7 بطور اخص جدول شماره 8 قانون برنامه چهارم پس از رفت و برگشت‌های طولانی بین مجلس ششم و شورای نگهبان تصویب و توسط ریاست مجلس به دولت ابلاغ گردید. انتظار می‌رفت که دولت نهم در برنامه‌ها و بودجه های خود و نیز مجلس شورای اسلامی حسب وظایف نظارتی خود و از همه مهمتر شورای نگهبان که در این روزگار به راحتی نظریات دولت را تایید می‌کند، نیم نگاهی به رویکردهای سیاست‌های کلی برنامه چهارم ابلاغی مقام رهبری جهت تحقق اهداف چشم انداز می‌داشتند.

شورای نگهبان در بودجه سال 82 برداشت 2 میلیارد دلار از منابع ارزی را جهت اتمام طرح‌های مهم و اساسی و ظرفیت‌ساز آبی و برقی، راه و فرودگاه امام خمینی که به عنوان طرح‌های بند "م" معروف بود به بهانه اینکه این 2 میلیارد دلار موجبات افزایش نقدینگی و تورم را فراهم می سازد مصوبات دولت و مجلس را رد کرد. حال باید پرسید با وجود اینهمه قیود قانونی که برای بازسازی و نوسازی دولت و رها شدن از نفت که در اسناد چشم انداز، سیاست‌های کلی و برنامه چهارم در این عصر مصوب شده است چه اقدامی و چه نظارتی کرده‌اند؟

دو برابر شدن نقدینگی کشورظرف 2 سال پدیده نادر ، بهت آور در علم اقتصاد و جهان است. منتقدین به این پدیده ویرانگر، از طرف دولت و بعضی از نمایندگان و برخی از رسانه ها به وابستگی به خارج متهم شدند. نگرانی منتقدین این بوده است که با افزایش سیل آسای نقدینگی که در سالهای 84 و 85 و 86 و در پرتو تزریق بی‌محابای درآمدهای حاصل از فروش نفت صورت گرفته است، وابسته‌ترین روزگار دولت و بودجه در تاریخ یکصد ساله را به نفت نشان می دهد. تشدید وابستگی که در ظرف 2 سال گذشته شکل گرفته است مدت‌ها تلاش و کوشش فراوان توأم با عقلانیت نظم و سازمان را طلب می‌کند تا تشدید وابستگی به نفت را خنثی کند.

در این سالها، نفت و درآمدهای آن به طور دربست شکل مالکیت دولتی به خود گرفته است و از حقیقت خود که باید مالکیت عمومی و نسلی داشته باشد کاملاً دور شده است و چنین فرایند ضد توسعه‌ای که شکل گرفته است باعث شکاف طبقاتی، افزایش فقر، رکود و تعطیلی بسیاری از واحدهای تولیدی ، افزایش واردات بی‌رویه را باعث شده است و آنقدر این آثار بین مردم و ملت آشکار شده که هر روز نمایندگان مجلس هفتم نیز لب به اعتراض گشوده‌اند و رئیس محترم دولت و همکاران ایشان که تا دیروز منکر تورم بودند این روزها از برنامه بزرگ مبارزه با تورم و از افزایش غیر قانونی نقدینگی سخن می گویند. آیا افزایش حجم پول و اسکناس به جز مجاری دولت مجاری دیگری دارد که ادعا می‌شود نقدینگی به صورت پنهان و غیرقانونی افزایش یافته است؟

اگر دولت، مجلس و شورای نگهبان به وظایف قانونی خود در چارچوب اسناد چشم‌انداز، سیاست‌های کلی و برنامه چهارم توجه دردمندانه می‌داشتند و رویکردهای آن را به بایگانی و یا به حاشیه نمی‌راندند، امروز شاخص‌های اقتصادی این مرز و بوم با اتکای به منابع ارزی عظیم حاصل از فروش نفت، بدینگونه در حد شکننده نبود.

مقام معظم رهبری در متن ابلاغیه سیاست‌های کلی برنامه چهارم به رئیس جمهور وقت نگرانی خود را از عدم تحقق همه جانبه و لازم سیاست‌های کلی بدینگونه اعلام کردند: « انتظار می رود چارچوب این سیاست ها و نقاط مورد تکیه در آن بتواند به تدوین برنامه‌ای جامع و عملیاتی برای دوره پنج ساله بیانجامد و ... تاکید براین معنا بدین علت ضرورت می‌یابد که برخی از سیاست‌های کلی مطرح در برنامه سوم از توجه کافی درتقنین و اجرا برخوردار نگشت و مجمع تشخیص مصلحت و نیز خود دستگاههای تقنینی و اجرایی می توانند این کمبود را به نحو شایسته‌ای در این برنامه‌ها برطرف کنند »

اکنون در رابطه با این ابلاغیه مقام رهبری، دولت، مجلس، شورای نگهبان چگونه می خواهند به ایشان، جامعه، کشور و تاریخ جوابگو باشند. زیرا بسیاری از رویکردهای اساسی و جدی سیاست های کلی برنامه چهارم که به چند بند آن در فوق اشاره شد دچار دگردیسی اساسی و در مغایرت جدی با این اسناد قانونی قرار گرفته است. هم اکنون عملیاتی توسط دولت صورت می گیرد که نه تایید اسناد چشم انداز و برنامه چهارم را دارد و نه قانون جدیدی را به همراه خود دارد که اصلاحگر این اسناد باشد. باید از قوای مختلف که مقام رهبری در ابلاغیه خود از آن یاد کرده‌اند پرسیده شود که رویکردهای دولت نهم از مرداد سال 84 تا کنون که بهره‌جویی از منابع حاصل از فروش نفت به میزان 150 میلیارد دلار را در بر دارد با کدامین رویکردهای برنامه چهارم و سیاست های کلی تطابق دارد و چه مؤلفه هایی از مؤلفه های سند چشم انداز 20 ساله و سیاست‌های کلی را تحقق بخشیده است ؟

ریاست محترم جمهور!
اکنون با ذکر مقدمه فوق که به اجبار به درازا کشیده شد و با وجود اینکه اقتصاددانان در نامه های 3 گانه و در نشست های حضوری راهکارهای کلی پیرامون جایگاه نفت در بودجه دولت را ابراز کردند، من نیز اجازه می‌خواهم پرسش شما را در رابطه با چگونگی مصارف درآمدهای حاصل از فروش نفت با تکیه به این قوانین که مصوب نظام است و امضای مقام رهبری را در ذیل خود دارد پاسخ دهم. در آغاز باید گفت که بر این باورم که پرسش مهم باید این باشد که با درآمدهای حاصل از فروش نفت چه نباید کرد چون طی سالهای پیدایش نفت تا کنون و به ویژه در دولت نهم هر کاری که خواسته شده با این درآمدهای بین نسلی و عمومی صورت گرفته است و پس از آن به این سوال پرداخته خواهد شد که با درآمدهای نفت باید چه کار کرد.

د ـ با درآمدهای حاصل از فروش نفت چه کار نباید کرد؟
طی یکصد سال از پیدایش نفت در ایران دولت‌ها با درآمدهای نفتی هرکاری خواسته‌اند، کرده‌اند به طوریکه طی این مدت و به ویژه در رویکردهای بودجه های سنواتی دولت ها قبل و بعد از انقلاب فرایندی به نام دولتی رانتی (دولت نفتی - بودجه نفتی) با ساختار و کارکرد رانتی و ضد توسعه‌ای شکل گرفته است که پیامدهای زیان بار این مدار دولت نفتی و بودجه نفتی به شرح زیر است.

بی‌توجهی به بخش کشاورزی و رکود در این بخش و عدم شکل گیری فرایندهای تبدیل کشاورزی معیشتی به کشاورزی تخصصی و تجاری، مهاجرت سیل‌آسا از روستاها به چند کلان شهر، پیدایش پدیده حاشیه نشینی با پیامدهای گسترده ضد توسعه‌ای خود در قلمرو اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، زیست محیطی و امنیتی، پیشی‌گرفتن سطح مصرف جامعه از میزان تولیدات آن، ایجاد صنایع وابسته و مونتاژ و عدم تحرک و بالندگی لازم جهت تکامل کارایی و تکنولوژیکی آنها، پائین بودن سطح کمیت و کیفیت تولیدات بخش‌های کشور، توزیع ناعادلانه امکانات و فرصت ها بین دهک‌های بالا و پایین، بین مناطق، بین ده و شهر و بین بخش‌های اقتصادی، ناهنجاری‌های گسترده در شالوده های اجتماعی و فر هنگی و ... را باعث شده است.

در این رهگذر درآمدهای حاصل از فروش نفت از حقیقت و رویکرد خود یعنی مالکیت عمومی و نسلی (انفال) خارج شده و شکل تام و تمام مالکیت دولتی به خود گرفته است به طوری که بلامنازعه به ابزار حاکمیت و تصدی دولتی تبدیل شده است که کیفیت حاکمیتی و تصدی آن بیشتر دغدغه رسیدگی به مشکلات روز خود و جامعه را دارد تا با رویکرد بلندمدت و آینده‌نگری پاسخگوی مصالح فردای کشور باشد. متأسفانه کیفیت حاکمیتی که دغدغه فردا و فرداها، پاسخگویی به مردم، بسط رقابت جویی و اشتراک مساعی بین احاد مردم ، بین بخش ها و مناطق، ارتقای سرمایه انسانی و سرمایه اجتماعی ، بسط عزت نفس بین آحاد جامعه ، ارتقا منزلت و جایگاه کشور در جامعه جهانی و ... را داشته باشد، به فراموشی سپرده شده است.

در بستر و مداری که نفت و درآمدهای آن بدون چون و چرا در تیول دولت و ساختار و کارکردهای آن قرار گرفته باشد، رویکردهای مصرف بر تولید ارجحییت پیدا می کند و بودجه دولت که باید به مثابه برنامه یکساله کشور باشد تا با کارامدی و اثر بخشی و هدفمندی سیاست گذاری های توزیعی ، تنظیمی ، تخصیصی و تثبیتی آن بتوان کشور را به اهداف توسعه و سند چشم‌انداز 20 ساله به رسانید، از جوهره بالندگی خود خارج شده و بودجه به عنوان برنامه یکساله نه بودجه به عنوان منابع و مصارف و یا دخل و خرج دولت تنزل مقام پیدا کرده است. بویژه در این روزگار با نفت بشکه‌ای نزدیک به 100 دلار درآمدهائی حاصل می‌شود که میزان آن در ظرف 2 سال از 8 سال دولت‌های قبلی بیشتر بوده است. در غیاب بودجه برنامه‌ای، تلاش بسیار شده و می‌شود که این منابع را به خرج گرفت. در این رهگذر است که درآمدهای حاصل از فروش نفت به عنوان قلک و دخل و خرج دولت تلقی شده و در چارچوبی به عنوان بودجه جاری به مصرف می‌رسد. درحالیکه توجه دولت باید به بودجه به عنوان برنامه یکساله و برشی از برنامه توسعه 5 ساله بوده و آن نیز برشی از سند چشم انداز 20 ساله باشد. در این مسیر است که دولت توسعه گرا، آینده نگر و اصلاح‌گر شکل خواهد گرفت و هم جامعه را می‌تواند هدایت توسعه‌ای کند.

اما وقتی نگرش روزمرگی دخل و خرج اولویت یابد، بودجه جاری اهمیت پیدا می‌کند، دولت‌ها به فکر موانع پیش روی خود هستند و چون نفت و درآمدهای حاصل از فروش آن به عنوان ثروت بادآورده‌ای برای آنها تلقی می‌شود، و آنها هیچ تلاش و کوششی برای تولید و جمع آوری آن نکرده باشند، ارزش این ثروت به اصطلاح بادآورده را نیز ندانسته و بی‌محابا نسبت به هزینه کردن آن اقدام می نمایند. لذا به جای رویکرد صیانت از نفت و درآمدهای آن، به جای صیانت از مالکیت های عمومی و مشاعی درآمدهای نفت، شوق و انگیزه زیاد برای هزینه کردن این ثروت‌ها در دولت‌ها شکل می‌گیرد.

دولت آینده نگر، دولت وفادار به اسناد قانونی چشم انداز و سیاست های کلی برنامه چهارم، دولت قانونمند، دولت اصلاح گر باید نگران این وضعیت باشد که اگر در آینده این چنین درآمدهای نفتی نباشد چه کار خواهد کرد؟ این دولت، این جامعه، این الگوهای تولیدی و مصرفی، رفتاری، فکری و سازمانی تا چه میزان می‌تواند بدون اتکا به نفت و یا با کاهش قیمت نفت نفس بکشد. به علاوه این وابستگی تام و تمام دولت و جامعه به نفت که علاوه بر اینکه ضد توسعه و ضد رویکرد سند چشم انداز است خلاف موازین دینی و شرعی کشور نیز می‌باشد، برای این امور به راستی باید چه پاسخی داشت؟

جناب آقای رئیس جمهور!
حضرتعالی به دفعات در سخنرانی ها و یا ارائه رویکردهای دولت فرموده‌اید هدف دولت و علت هزینه کردن درآمدهای نفت، ایجاد ظرفیت‌های عمرانی است که موجبات رشد و اشتغال را فراهم می سازد. اولاً باید توجه داشت که ظرفیت‌های عمرانی دولت یکی از حلقه‌های کوچک فرایند رشد، تحرک و اشتغال است و در بسیاری از مواقع در غیاب حلقه های دیگر موجبات بیکاری و کاهش رشد را نیز فراهم می سازد. ثانیاً دولت که با این عنوان بدینگونه بی محابا درآمدهای حاصل از فروش نفت را به هزینه گرفته است تا پایان سال 86 در قبال درآمدهای حاصل ازفروش نفت به میزان 150 میلیارد دلار دولت نهم می تواند ادعا کند که از مرداد 84 تا اسفند 86 همه این درآمد عظیم را صرف طرح های عمرانی کرده است؟ اگر با رجوع به خزانه و پرداخت های آن معلوم شود که حداکثر 40 میلیارد دلار از این پول صرف طرح های عمرانی شده است و الباقی به کام بودجه جاری رفته است باید چکار کرد؟ ساختار بودجه جاری کشور در مدت این دو و نیم سال ایام خوشی را داشته است زیرا با شعار بسط و افزایش ظرفیت های عمرانی این بودجه جاری بود که از درآمدهای بادآورده نفتی برای دولت، بهره و حظ کامل را برده است. آیا افزایش بودجه جاری از 23000 میلیارد تومان در سال 83 به حدود 50.000 میلیارد در سال 86 گویای این حقیقت نیست؟

در این راستا قاعدتا دولت باید در صورت پرسش، پاسخگو باشد که وقتی برای بندهای 50 و 51 در سیاست‌های کلی برنامه چهارم که رهبری ابلاغ کرده اند و به اهتمام به نظم و انضباط مالی و بودجه ای و تعادل بین منابع و مصارف دولت و تلاش برای قطع اتکای هزینه های جاری به نفت و تامین آن از محل درآمدهای مالیاتی و اختصاص درآمد نفت برای توسعه سرمایه گذاری بر اساس کارایی و بازدهی تاکید داشتند چه کرده‌اند؟ و برای این عدم توجه به این اسناد قانونی چه جوابی دارند؟ در ابلاغیه مقام رهبری آمده است که محتوی برنامه‌ها و بودجه ها باید متناسب با این سیاست های کلی باشد آیا می‌توان ادعا داشت که مغایرتی وجود ندارد؟ این مغایرت را باید کجا گفت و با آن باید چکار کرد ؟

جناب آقای رییس جمهور!
اسناد قانونی ،چشم انداز، سیاست های کلی و برنامه چهارم اسناد تزئینی و زینتی نیستند . برای تک تک عبارات ، مفاهیم و جهت گیریهای آن در گستره تاریخی ، حقوقی ، قانونی ، علمی و توسعه‌ای از ظرفیت‌های علمی کشور استفاده شده و کار جدی صورت گرفته است. دو بند سیاست‌های فوق که درج گردید تنها عبارات زیبا نیستند بلکه با همه جانبه نگری، آینده نگری مجموعه حاکمیت (مقام رهبری، دولت، مجلس، شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت و ...) تدوین شده‌اند برای زیبا کارکردن، برای زیبا ساختن دولت، بازسازی و نوسازی همه جانبه دولت و زیبا شدن اقتصاد ایران نوشته شده است.

باید دانست زیبا شدن اقتصاد ایران به صورت همه جانبه به متناسب شدن ساختار دولت و کارکرد آن، به دولت توسعه گرا و آینده نگری که آزادسازی فضا و کسب و کار را برای آحاد مردم مورد توجه قرار می‌دهد، به دولتی که کاهش تصدی های خود را سرلوحه کار قرار داده است و بالاخره دولتی که خطای غفلت در انجام وظایف خود و خطای مداخله در امور مردم و بازار را ندارد، بستگی دارد. این چنین دولتی به جای اتکا به درآمدهای حاصل از فروش نفت به توانمند شدن مردم به وسعت بازار و گسترش بخش خصوصی به افزایش مستمر GNP کشور می نگرد که از طریق آن مالیات لازم را برای اداره کشور از این بازار و مردم کسب نماید و این چنین است که دولت مردمی و دولت متکی و وابسته به مردم شکل می گیرد حال آنکه در فرایند کام جوئی دولت از منابع درآمدهای حاصل از فروش نفت دولت متکی به نفت و مردم متکی به دولت شکل می‌گیرد و این فرایند نهایت عقب افتادگی و درماندگی یک کشور را شکل می دهد. در همین فرایندها است که مقوله دموکراسی، مردم سالاری همه جانبه و پایدار کشور نمی تواند سامان گیرد. از این روست که در ادبیات اقتصادی به دولت متکی به نفت (که شناسنامه آن بودجه نفتی است و در بودجه نفتی حاکمیت بی چون و چرای بودجه جاری متکی به نفت است) می گویند دولت رانتیر ، دولتی که رانت نفت را در دست دارد و آن را در جای غیر خود و به صورت غیر اثر بخش و غیر کارآمد و براساس مصالح روز خود توزیع می کند نه مصالح کشور و بادید آینده نگری .

توزیع درآمدهای نفت براساس مصالح روز دولت ، افزایش بهت آور نقدینگی را به میزان دو برابر از 68 هزار میلیارد تومان سال 83 به بیش از 140 هزار میلیارد تومان سال فعلی رسانیده، افزایش قیمت ها ، افزایش قیمت مسکن و آثار زیان بار آن برای جامعه، در همه جا مشهود است. واردات گسترده و رکود بسیاری از واحدهای تولیدی و ... را به همراه خود آورده است و برخلاف نظر جنابعالی و همکارانتان به ویژه نظر جناب آقای دکتر فرهاد رهبر رئیس سابق سازمان مدیریت که می‌فرمودند اقتصاد ایران بیماری هلندی ندارد و اگر پول ها را خرج نکنیم بیماری ایرانی می گیریم باید گفت چه باید کرد که اکنون اقتصاد ایران هم دچار بیماری مزمن هلندی شده و هم بر خلاف نظر ایشان با هزینه کردن این 150 میلیارد دلار بیماری صعب العلاج ایرانی نیز پیدا کرده و می‌کند. نوعی از بیماری صعب‌العلاجی که باید در کتاب‌های اقتصاد جدید را برای آن باز کرد. در این رویکرد با این نوع بیماری است که مدار "دولت - بازار" با حاکمیت بلامنازع دولت که اتکای آن درآمدهای حاصل از فروش نفت است و با رخوت و سستی ساختار نحیف و ناتوان بخش خصوصی و مردم شکل می گیرد.

درحالیکه طبق رویکردهای آشکار و ضمنی اسناد قانونی چشم انداز، سیاست های کلی و برنامه چهارم مدار بازار- دولت باید شکل گیرد که بیانگر نقش بالادست بخش خصوصی و مردم در اقتصاد باشد و دولت در این مدار، دولت هدایت‌گر، سامان‌گر بسترساز باید باشد. بد نیست اشاره‌ای به این رویکرد در سیاست‌های کلی ابلاغی برنامه چهارم که امضای مقام رهبری را در ذیل خود دارد، داشته باشیم.

هـ ـ دولت و جامعه باید با نفت و درآمدهای آن چکارکنند؟
گفته شد که در رابطه با نفت و درآمدهای حاصل از فروش آن به لحاظ بهره گیری دولت ها و جامعه از آن به صورت غیر درآمدی و غیرکارآمد باید بیشترین توجه معطوف به رویکردهای سلبی باشد (با نفت چه نباید کرد) باشد تا رویکردهای اثباتی (با نفت چه باید کرد) ولیکن حسب پرسش آنجناب در این فراز از نامه پاسخ خود را که بیشتر متکی بر رویکردهای سیاست های کلی ابلاغی مقام رهبری و قانون برنامه چهارم است خواهم داشت.

جناب آقای رییس جمهور!
قبلا توضیح داده شد ارزش اقتصادی نفت استخراجی به میزان 4.1 میلیون بشکه در روز و به قیمت 75 دلار در هر بشکه و همچنین گاز، ارزشی برابر 140 میلیارد دلار در سال دارد و این ارزشی است که وظایف بسیار بسیار خطیری را متوجه دولت و ارکان حاکمیت و تک تک شهروندان این مرزو بوم کرده است .

ارزش 140 میلیارد دلار فوق را با نگرش دینی ، قانون اساسی ، قوانین دائمی ، منظر حقوقی و مالکیتی می‌توان به اجزای زیر تفکیک کرد:

1- ارزش ذاتی نفت و گاز (مالکیت عمومی، مشاعی و متعلق به ملت)
2- حقوق ویژه نفت (بخش مالکیت دولتی درآمدهای نفت)
3- ارزش حق‌العمل کاری (سهم اکتشاف، استخراج نفت توسط شرکت ملی نفت ایران)

1- ارزش ذاتی نفت و گاز (مالکیت عمومی، مشاعی و متعلق به ملت)
این ارزش در واقع بیانگر قیمت و ارزش نفت و گازی است که چه در زیر زمین باشد و چه استخراج گردند این منابع طبیعی و خدادادی، این ارزش را در دل خود دارد و کسی برای این ارزش کاری نکرده است. در ادبیات علم اقتصاد و منابع طبیعی و در رویکردهای اقتصاد منابع، موازین علمی معتبری برای محاسبه این گونه منابع وجود دارد که از اعتبار نظری و عملی نیز برخوردار است. در بررسی کارشناسی برنامه چهارم که مورد تایید و تصویب دولت جناب آقای خاتمی و سپس مجلس ششم قرار گرفت این ارزش ذاتی برابر با 50 درصد ارزش بازاری و معاملاتی نفت قرار گرفت. یعنی اگر ارزش معاملاتی نفت و گاز ایران 140 میلیارد دلار در سال باشد افزایش ذاتی برابر با نیمی از این مبلغ و به میزان 70 میلیارد دلار است.

این ارزش 70 میلیارد دلاری حسب موازین دینی و قانونی و حقوقی جزء ثروت های نسلی و مشاعی است و بعنوان مالکیت عمومی، تعلق به ملت (Nation) یعنی 70 میلیون جمعیت حال وجمعیت آینده کشور دارد. این مالکیت عمومی دارای نگهبان و صیانت کننده‌ای است به نام دولت که همگان نیز باید از این دولت مراقبت کنند. یعنی مجلس، احزاب، مردم و نهادهای مدنی باید مراقبت کنند که این باغبان به صورت آشکار و پنهان این مال متعلق به عموم را مالک و صاحب نشود و آن را تبدیل به مالکیت دولتی ننماید.

حسب رویکردهای سیاست های کلی و برنامه چهارم ( بندهای 42 و 50 و 51 ) این ارزش 70 میلیارد دلاری باید در حساب ذخیره ارزی که تعلق به آحاد مردم دارد جایابی شود تا از طریق سرمایه گذاری توسط بخش خصوصی و بخش تعاونی و رویکردهای توانمندسازی بخش ها (کشاورزی و صنعتی و خدماتی ) و توانمند سازی مناطق، رشد و توسعه پایدار ، بالنده و متوازنی را برای کشور به ارمغان آورد.

در برنامه چهارم توسعه رویکردهای متعدد توزیعی، تثبیتی، تخصیصی و تنظیمی برای توانمندسازی مردم، بازار، بخش خصوصی و شکل‌دهی زیر ساخت های اقتصادی پایدار پیش‌بینی شده است تا از رهگذر این رویکردها مدار "بازار - دولت" یعنی بالا دست قرار گرفتن نقش تولیدات مردم و بخش خصوصی در GNP کشور و پایین دست قرار گرفتن دولت در این زمینه شکل گیرد و این مـــدار جانشین مدار کنونی دولت - بازار شود که دولت نقش بلامنازع در اقتصاد دارد. نقشی که هم اکنون ساختار اقتصاد ایران از آن در رنج است و دیگر شرایط عصری را پاسخگو نیست.

2- حقوق ویژه نفت (بخش مالکیت دولتی درآمدهای نفت)
به ارزش 140 میلیارد دلاری نفت ایران در دهانه خلیج فارس طی سال 86 اشاره شد که مبلغ 70 میلیارد آن ( برابر با نیمی از آن) به مالکیت عمومی تعلق دارد باید در حساب ذخیره ارزی برای تبدیل به ثروت بین نسلی و پایدار ذخیره شود . توزیع 70 میلیارد دیگر ارزش نفت که در واقع مابه التفاوت قیمت بازار با ارزش ذاتی آن است و در اقتصاد از آن به نام رانت یاد می کنند تعلق به دولت و شرکت ملی نفت دارد که حسب کار کارشناسی در زمان برنامه چهارم و سیاست های کلی آن از ارزش 140 میلیارد دلار نفت ایران در خلیج فارس 50 درصد آن بابت ارزش ذاتی است (مالکیت عمومی و جایابی آن در حساب ذخیره ارزی جهت تبدیل به ثروت‌های مولد پایدار و نسلی) 40 درصد آن متعلق به دولت است یعنی درآمدی برابر با 56 میلیارد دلار تحت عنوان حقوق ویژه از نفت به دولت تعلق می گیرد و بقیه بابت هزینه حق‌العمل کاری شرکت ملی نفت، باید به این شرکت تعلق گیرد.

3- ارزش حق‌العمل کاری (سهم اکتشاف، استخراج نفت توسط شرکت ملی نفت ایران)

از اینرو تفکیک ارزش 140 میلیارد دلاری نفت به شرح ذیل خواهد بود:برابر با 10 درصد از ارزش سرمایه 140 میلیارد دلاری نفت و گاز سرمایه 140 میلیارد دلاری نفت و گاز و به میزان 14 میلیارد دلار از این ارزش کل تعلق به شرکت ملی نفت ایران دارد که صرف هزینه های اکتشاف، استخراج و بهره‌برداری، نقل و انتقال این منبع و به نمایندگی از ملت و دولت می‌کند. مبلغی که در هر سال می توان با آن از شرکت ملی نفت ایران و ظرفیت های آن در جهان امروز و در منطقه خاورمیانه شرکتی به نام ، معتبر و تعیین کننده در بازار نفت و گاز ساخت.

حسب رویکردهای برنامه چهارم این درصدهای سه گانه (50 درصد، 40 درصد، 10 درصد) برای سال اول برنامه پیش بینی شده و مقرر بود که حسب نظر کارشناسی و شرایط روز این درصدها و تعلق سهم سه گانه فوق با حفظ جهت‌گیری‌ها و مبانی علمی، ارزشی و توسعه‌ای آن در قالب بودجه‌های سنواتی هر ساله مورد بازنگری و اصلاح قرار گیرد.

اکنون با تقسیم بندی درآمدهای حاصل از فروش نفت در اشکال 3 گانه فوق می توان نسبت به چگونگی تخصیص کارآمد این منابع صحبت کرد و جواب سئوال حضرتعالی را روشن‌تر پاسخ گفت و آن را عملیاتی کرد.

با دارائی های حساب ذخیره ارزی (ارزش ذاتی نفت) باید چه کار کرد؟

از ارزش 140 میلیارد دلاری ارزش نفت و گاز و واریز 70 میلیارد دلار آن به حساب ذخیره ارزی و تداوم این فرایند باعث می‌شود تا با پایان گرفتن ذخائر نفتی طی دو دهه آینده یک دارائی چند هزار میلیارد دلاری به عنوان پشتوانه نسل های جامعه و بالندگی اقتصاد و اقتدار کشور ایجاد شود. نگهداری این دارائی نیز باید حسب قواعد اقتصادی و با رویکرد حداکثر کارایی و بازدهی در صور مختلف باشد (سرمایه‌گذاری و برگشت اصل و بهره آن) باشد بخش قابل ملاحظه‌ای از این دارائی باید جهت توانمندسازی بخش خصوصی موجود به صورت وام ارزی و بخش دیگری برای توانمندسازی مردم جهت ورود و حضور در قالب فعالیت های اقتصادی وخلق بخش خصوصی جدید اختصاص یابد.

با برپائی چنین نظام انگیزشی و ایجاد بستر اقتصادی و اجتماعی مناسب برای مردم و براساس رویکرد چشم‌انداز 20 ساله می‌توان نسبت به پیدایش، بسط و تکامل بخش خصوصی امیدوار شد و با این پدیده فرخنده فرایند ذیل را محقق ساخت.

وام‌های اختصاصی به بخش خصوصی از این دارائی‌ها باید ضمن افزایش تولید، اشتغال و تامین نیازهای بازار ملی رویکرد صادراتی داشته باشد تا بتواند موجبات تعامل همه جانبه تر اقتصاد ایران با اقتصاد جهانی را فراهم سازد و جایگاه قابل قبول و در خور شان عظمت تاریخی ، تمدنی ، فرهنگی و اجتماعی ایران را در میدان رقابت و کارایی اقتصاد جهانی نشان دهد.

در عین حال باید اصل و بهره این وام با تضامین لازم به حساب ذخیره ارزی برگشت داده شود تا بتوان از این رهگذر این حساب را از دو طریق پربارتر کرد اول از طریق درآمدهای حاصل از ارزش ذاتی نفت ( برای مثال در سال 86 برابر با 70 میلیارد دلار) و دوم از طریق دریافت بهره حاصل از وام‌ها و توسعه سرمایه‌گذاریهای ناشی از دارائی های حساب ذخیره ارزی و تداوم این فرایند.

اقتصاد ایران محتاج این است که بخش خصوصی حضوری گسترده در بازسازی و نوسازی حوزه‌های ذیل داشته باشد. حوزه‌هایی که رشد اقتصادی، اشتغال بیشتر و رفاه بیشتر کشور در گرو آن است این حوزه‌ها می‌تواند در برگیرنده این امور باشد: توسعه صنعت سیمان ، بازسازی و نوسازی صنایع نساجی ایران با رویکرد تامین داخلی و صدور پارچه و منسوجات، ظرفیت سازی در حوزه صنعت فناوری اطلاعات، بازسازی و نوسازی صنعت داروی کشور با رویکرد فناوری اطلاعات جهت تامین نیازهای داخل و صدور بخشی دیگر از تولیدات به خارج از کشور. توسعه صنایع الکترونیک، شکل‌دهی سامان و سازمان نوین به خدمات مهندسی، مشاوره‌ای و پیمانکاری جهت حضور همه جانبه آنها در فعالیت‌های توسعه‌ای کشور و حضور موثر و اثر بخش و تعیین کننده در منطقه خاورمیانه و آسیای میانه، بسط و تکامل صنایع بالادستی و به ویژه پایین دستی نفت و گاز ، بسط کیفی و کمی حمل و نقل عمومی در زنجیره و خوشه های خصوصی (درون شهری، برون شهری، راه آهن جاده‌ای و هوایی) صنایع تبدیلی محصولات کشاورزی، نوسازی نظامات تولیدات کشاورزی (زراعت، باغداری، دامپروری، شیلات) جهت تامین نیازهای داخلی و صدور محصولات، تقویت تولید و مزیت های رقابتی و ... توسعه صنایع (مبتنی بر صنایع انرژی، صنایع معدنی، صنایع پتروشیمی، صنایع تکمیلی و زنجیره های مربوط به آن، ارتقای فن آوری، ارتقای کیفیت تولیدات، افزایش صادرات، افزایش فرصت های شغلی، تقویت اقتصاد حمل و نقل، نوسازی ناوگان حمل و نقل جاده ای نوسازی و روان سازی تجارت جهت افزایش سهم کشور در تجارت بین الملل توسعه صادرات کالاهای غیرنفتی و خدمات، تقویت توان رقابتی محصولات صادرات کشور در بازارهای بین المللی و سپرده گذاری در بانکهای خارجی جهت افزایش اعتبار مالی ایران، خرید اوراق قرضه خارجی، سرمایه گذاری در پروژه های سودآور خارجی و تکمیل کننده اقتصاد ایران و...)

حوزه‌ها و قلمروهای فوق که بخش خصوصی هم اکنون درگیر آن می باشد حوزه هایی هستند که بخش خصوصی با تجهیز منابع خود و گرفتن وام از حساب ارزی ضمن اینکه باعث افزایش تولیدات و رشد اقتصادی کشور می‌شود، موجبات اشتغال بیشتر ، رفاه اجتماعی بیشتر ، ارتقای سطح کشور در تعامل با اقتصاد جهانی گردیده و از طرف دیگر برگشت اصل و بهره این منابع به حساب ذخیره ارزی همچنین می‌تواند پایداری منابع و دارائی برای بالندگی اقتصادی کشور را تضمین کند.

منابع ارزی حقوق ویژه نفت (بخش مالکیت دولتی درآمدهای نفت) باید چگونه هزینه شود؟
56 میلیارد دلار از 140 میلیارد دلار ارزش نفت و گاز مورد بهره‌برداری کشور تحت عنوان حقوق ویژه متعلق به دولت و در مالکیت دولت است که دولت در چارچوب برنامه ها و بودجه های توسعه خود می‌تواند به اهداف اقتصادی، فرهنگی، زیست محیطی اختصاص دهد.

ارزش ریالی این مبلغ حدود 53000 میلیارد تومان است. این مبلغ موقعی در اختیار دولت قرار می‌گیرد که دولت بتواند ارزش نفت و گاز مصرفی داخل کشور را به قیمت صدور این منبع در دهانه خلیج فارس محاسبه و به مرحله اجرا در آورد (اصلاح قیمت نفت و انرژی‌ها)

رییس جمهور محترم!
رویکرد فوق یعنی تخصیص کارآمد، اثر بخش و هدفمند این منبع با ارزش بین آحاد مردم، مناطق و بخش‌ها. این رویکرد یعنی جابجایی قدرت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی از طبقات برخوردار به طرف طبقات فقیر و کم درآمد، این رویکرد یعنی میرائی مدار نفت و گاز ارزان و فرایند خانمان سوز مصرف و قاچاق بی‌رویه این منبع با ارزش، مردم و دولت نوعاً در تفکر و غالبا در عمل بر ارزش مصرفی این منبع مهم توجه لازم و عکس‌العمل مناسب را نداشته و هدر رفتن این منابع و سرمایه، ایران را به یکی از کشورهای سرآمد در اسراف که پدیده مذموم دینی، ارزشی، عقلی و عملی است رسانیده است که به هیچ وجه زیبنده این ملت و دولت نیست.

هر اقتصاد دارای هدف هایی است همچون رشد پایدار اقتصادی ، افزایش اشتغال ، ثبات اقتصادی که باعث افزایش درآمد و رفاه مردم می شود و اصلاح قیمت نفت و گاز و رسانیدن آن به مدار "قیمت نفت و گاز اقتصادی" آنهم حداقل به قیمت دهانه خلیج فارس یک جراحی لازم و اساسی برای جامعه و دولت می‌باشد. البته روشن است که رویکرد اصلاح قیمت انرژی آثار و تورمی نیز به همراه دارد ولیکن در صورتی که همراه با سیاست‌های پولی و مالی مناسب اعمال شود و مراحل اجرایی آن به دقت طراحی گردد، این آثار محدود بوده و بیشتر منجر به تعدیل قیمتی و نه تورم می‌گردد. بدین معنی که اصلاح قیمت‌ها را برای یک بار خواهیم داشت و تداوم افزایش قیمت‌ها ملاحظه نخواهد شد. تورم موجود ریشه در بی‌انضباطی پولی و مالی دولت دارد. تجربه اقتصادی ترکیه نمونه موفقیت‌آمیز این اصلاح قیمت‌ها بوده است.

امروزه همه (مردم و دولت) با تمام وجود هزینه های همه جانبه این رویکرد عدم جراحی را با هدررفتن گسترده منابع نفت و گاز در توزیع ناعادلانه این ثروت بین دهک ها و اقشار و بین بخش ها ، در کندی رشد اقتصادی ، در کم بودن منابع برای ایجاد تحرک اقتصادی، در زمین‌گیر شدن دولت و عدم کارایی و اثر بخشی سیاست‌های توزیعی، تخصیصی، تنظیمی و تثبیتی دولت را می‌پردازند که می‌توان آن را به وضوح مشاهده کرد. پس چرا نباید کاری کرد؟ و تا چه موقع باید به این غفلت ادامه داد و این هشدارها را نادیده گرفت؟

برپائی رویکرد رفاه اجتماعی جهت توانمندسازی مردم برای توسعه کشور
تقریباً بسیاری از کشورهای در حال توسعه در موقع اصلاح قیمت نفت و گاز چون منبع لازم را برای جبران اثر تورمی آن در اختیار نداشته اند با مسائل و مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی روبرو شده‌اند، اما دولت شما دارای منبع پولی لازم برای برپایی رویکردهای تامینی و توانمندسازی مردم برای جبران آثار تورم ناشی از اصلاح قیمت نفت و گاز می باشد زیرا با رویکرد اصلاح قیمت دولت حدود 56 میلیارد دلار و برابر با 53000 میلیارد تومان از دهک های بالاو مصرف‌کنندگان نفت و گاز به قیمت ‌واقعی دریافت و سپس آن را مطابق با اهداف خود توزیع می‌کند. آیا با 40.000 میلیارد تومان از این پول با رویکرد توانمندسازی مردم نمی‌توان تمام خانواده‌های ایرانی فقیر و کم درآمد، روستائیان، کارمندان ، جزء کارگران و ... (که حدود 70 در صد مردم را در بر می‌گیرد) با پرداخت یارانه مستقیم (ماهانه به هر خانوار) این اقشار را در مقابل تورم ناشی از اصلاح هدرروی منابع نفت و گاز نمی‌توان تجهیز و توانمند کرد ؟

آیا این رویکردی تحت عنوان پرداخت رفاه اجتماعی به این خانواده ها و افراد نمی توان بیش از آثار تورمی نشر اصلاح قیمت نفت و گاز، توسعه بلندمدت همراه با حداقل آسیب‌های اجتماعی و اقتصادی را داشت؟ که در این صورت حتی رفاه این افراد را افزایش داد؟ در اینجا دیگر آثار درد غده سرطانی و این جراحی بزرگ و به تاخیر افتاده یعنــی تورم چندان نمی‌تواند موجبات نگرانی باشد و موجبات عدم تحقق این مهم شود چون بر خلاف سایر دولت های در حال گذار که منبع لازم برای تامین جبران تورم را در اختیار ندارند، دولت ایران اکنون منبع لازم را دارد و می تواند بیش از آثار تورم و کاهش قدرت خرید گروهی از مردم در مقابل تورم می‌تواند با رویکرد توانمندسازی موجبات افزایش رفاه مردم را فراهم سازد.

پرداخت یارانه مستقیم در این رویکرد یعنی جابجایی قدرت در جهت اهداف توسعه یعنی توانمند سازی اقشار کم درآمد ، یعنی عدالت که هر کسی کالا و خدمتی را مصرف کرد قیمت آن را بپردازد و از درآمد این قیمت رویکرد توانمندسازی مردم (به ویژه مردم فقیر، کم درآمد و متوسط) مشارکت گسترده و پایدار آنها در جهت توسعه همه جانبه فراهم ساخت. این رویکرد یعنی انتقال منابع اقتصادی، فرصت‌ها و امکانات از طرف دولت به طرف مردم و به حرکت درآوردن آنها، این رویکرد یعنی آگاهی همه جانبه مردم و دولت، عمل به این مهم که نفت و گاز یک کالاست و قیمت دارد ، بسیار باارزش بوده و امروز با ارزش تر شده و فردا دیگر حکم کیمیا را خواهد داشت پس باید آن را پاس بداریم و از آن قدرت بسازیم و در حد ضرورت آن را مصرف کنیم که اینکار ممکن نیست مگر با اصلاح قیمت آن و پرداخت یارانه مستقیم آن تحت عنوان یارانه رفاه اجتماعی.

پس از تعدیل قیمتی ناشی از اصلاح قیمت‌های نفت و گاز سطح عمومی قیمت ها دچار تعادل نسبی خود شده و در این تعادل دیگر نفت و گاز دچار هدرروی و عدم کارآیی نیست بلکه موجبات پیدایش قدرت اقتصادی مردم و جامعه و دولت را فراهم خواهد ساخت به طوریکه حداقل می توان حدود چند درصد به رشد اقتصادی (در مرز میرائی) 5 درصدی که هم اکنون داریم اضافه نمود و آن را حداقل به رشد اقتصادی 8 درصدی رسانید که از این طریق به رشد اقتصادی کشور شتاب بخشیده که از رهگذر این شتاب بتوان ایران را در افق 20 ساله به مقام اول اقتصادی در منطقه رسانید در غیر اینصورت با این رویکرد فعلی ایران نه تنها به این مقام نخواهد رسید بلکه قطعا از نقش پایین دستی تر نیز در منطقه برخوردار خواهد شد.

مجدداً تأکید می‌شود اجزای این پیشنهاد چه در بُعد اصلاح قیمت انرژی و چه در بُعد پرداخت‌های انتقالی به گروه‌های کم درآمد باید به دقت طراحی شده و همراه با انضباط شدید پولی و مالی دولت صورت گیرد، در غیر اینصورت اتخاذ این روش با عنایت به بحث ضریب افزایش بودجه متعادل می‌تواند تحریک طرف تقاضا قبل از آمادگی طرف عرضه برای پاسخگوئی به آن باشد.

جناب آقای رییس جمهور!
با کسب این منبع 56 میلیارد دلاری و یا منبع 53000 میلیارد تومانی در اختیار دولت پرسش و فرمایش شما که بسیاری از احکام برنامه چهارم نیازمند تامین اعتبار است که دارای منابع لازم نیست، دارای منبع لازم می‌شود.

برای نشان دادن عظمت این منبع عظیم که باید از آن قدرت اقتصادی ، قدرت مردم و رفاه آنها، بالندگی رشد اقتصادی و افزایش آن را شکل داد می‌توان با چند رقم این منبع را مقایسه کرد. میزان مالیات‌های واقعی دولت ( به غیر از نفت و فراورده ها ) حدود 15000 میلیارد تومان است ، درآمدهای سازمان تامین اجتماعی با حدود 26 میلیون نفر تحت پوشش 4500 میلیارد تومان است . مجموعه حقوق و مزایای کل کارکنان کشوری و لشگری دولت با بیش از سه میلیون نفر همراه با خانواده آنها در سال 82 مبلغ 6300 میلیارد تومان بوده است و حال باید این سوال را از افراد جامعه، دولت و جنابعالی پرسید که چرا ایران با این منبع عظیم با این 53000 میلیارد تومان نمی‌تواند امور را تنظیم، آثار سوء و منفی آن را حداقل و بسترهای رشد، اشتغال و قدرت‌سازی اقتصادی و اجتماعی کشور را تسریع کند؟ چرا با این منبع عظیم نمی توان عدالت، این مفهوم زیبا و دلنشین، فطری، ارزشی و مورد نیاز جامعه را شکل داد. آیا ظالمانه تر از توزیع این منبع با ارزش نسلی و بین نسلی و داخل نسلی که هم اکنون حاکم بر کشور است، می‌توان سراغ داشت؟ آیا با این توزیع فعلی می توان بوی خوش عدالت را استشمام کرد؟ آیا کودکان و زنان دوره گرد خیابانی، خانواده‌های بی سرپرست ، اقشار در فقر مطلق و نسبی را نمی توان با این منبع عظیم 53000 میلیارد تومانی جمع کرد، آنها را توانمند ساخت و از آنها برای توسعه کشور، لشکریان باصلاحیت با انرژی، مصمم و پایدار ساخت و از این طریق عدالت را در نظر و عمل محقق ساخت و به جامعه آرامش، عزت نفس، زیبایی و نشاط بخشید؟

جناب آقای رییس جمهور!
چون در گفتار تاکید ویژه‌ای بر رویکرد عدالت داشته و دارید چاره ای نیست که مدار ظالمانه توزیع نفت و گاز را با اصلاح قیمت آن عادلانه کرده و هر کس به میزان مصرف خود وادار شود بهای آن را بپردازد تا ارزش و منزلت این کالا را دریابد و از طرف دیگر دولت با رویکردهای توزیعی خود نسبت به توانمند کردن مردم اقدام کند. در کنار این رویکرد بخشی از این منابع نیز بیش از گذشته می‌تواند صرف سرمایه‌گذاری‌های گسترده زیربنائی گردد.

آیا نمی توان از 53000 میلیارد تومان منبع این رویکرد مبلغ 40000 میلیارد تومان آن در اختیار دولت قرار گیرد که با رویکردهای تامین و رفاه اجتماعی جهت تحقق قانون کلیدی و عدالت گستر نظام جامع تامین اجتماعی و کارآمد کردن نقش وزارت رفاه و تامین اجتماعی در امور اقدام کرد ؟ آیا نمی‌توان با ضرورت سه دهک پایین درآمدی کشور را با این پول توانمند ساخت ؟

آیا نمی‌توان با این پول برنامه هایی را ویژه اشتغال و توانمند سازی و جلب مشارکت های اجتماعی، آموزش مهارت های شغلی این سه دهک پایین درآمدی کشور داشت. آیا نمی توان با این منبع پوشش کامل بیمه همگانی را داشت؟ قطعا و قاطعانه باید اعلام کرد همه این موارد قابل اقدام است . برای انجام این کار باید برنامه داشت ( خوشبختانه کشور دارای قانون جامع تامین اجتماعی و قانون برنامه چهارم است که به صورت همه جانبه و کامل به این امور در آنها پرداخته است ).

دولت می تواند با 40000 میلیارد تومان ازاین منبع برای سیاست‌های خود همچون رویکرد بستر ساز توسعه، رویکردهای ارتقا دهنده سرمایه انسانی و سرمایه اجتماعی کشور، رویکرد امنیت منابع لازم را اختصاص دهد. قطعا باید خواست و عزم این کار باشد که جنابعالی چون دائم بر رویکرد عدالت تاکید دارید انشاء الله عزم جدی و سازمان لازم را برای اصلاح رویکرد فعلی ضد عدالت که برکشور حاکم است به کار گرفته و عدالت را از این رهگذر برای کشور به ارمغان آورید زیرا این رویکرد باعث عدالت در قدرت، عدالت در ثروت و عدالت در منزلت‌ها خواهد شد.

تأمین درآمد برای بسیاری از پروژه‌ها و زیرساخت‌های مهم کشور توسط دولت
اگر دولت 53000 میلیارد تومان از این رهگذر کسب کند و 40000 میلیارد آن را جهت رویکرد توزیعی و تامین اجتماعی (عدالت) به کار گیرد با 13000 میلیارد تومان الباقی دولت نیز می‌تواند سالانه این مبلغ را در حوزه ها و قلمروهای محرک بخش اقتصادی و اجتماعی زیر به کار گیرد:

ایجاد شبکه حمل و نقل کارآمد کشور ، ایجاد شبکه گذرگاه شمال - جنوب و شرق - غرب ، اتمام شبکه راه‌آهن ترانزیت کالا و مسافر ( شمال - جنوب و شرق - غرب )، اتمام شبکه راه آهن آسیایی در محدوده کشور، توسعه ناوگان حمل و نقل هوایی عمران شهری و روستایی، کمک به بازسازی و نوسازی بافت های قدیمی و شهری و روستاها ، نوسازی و روان سازی تجارت، تجهیز مبادی و مجاری ورودی کشور نسبت به توسعه ترانزیت و عبور مطمئن آزاد، سریع کالا هاو خدمات با نرخ رقابتی ، فراهم کردن امکانات و زیر ساخت‌های توسعه، تجهیز، نگهداری و بهسازی بنادر صیادی برای گسترش فعالیت های مربوط به سرمایه‌گذاری لازم با مدیریت واحد جهت ایجاد رشد اقتصادی در مناطق آزاد، ایجاد مناطق ویژه صنایع مبتنی بر فنآوری برتر در جوار قطب های علمی و صنعتی و ایجاد شهرک‌های فناوری، حمایت از ایجاد پیوند مناسب بین بنگاههای کوچک و متوسط جهت توسعه شبکه‌ها، خوشه‌ها و زنجیره ها و انجام تمهیدات لازم برای تقویت توان فنی، مهندسی و تخصصی، گسترش بازار محصولات دانایی محور و دانش بنیان ، تجاری کردن دست آوردهای علمی، پژوهش و نوآوری، توسعه فضای سبز و جنگل‌ها، حفظ محیط زیست و جلوگیری از آلودگی هوا، آب، زمین، کاهش ضایعات غذایی و بالابردن ضریب ایمنی غذا، کاهش حوادث حمل و نقل و ...

رسیدگی به حوزه و قلمروهای فوق ضرورتی بود که از دیرباز تا کنون برای همگان آشکار بوده اکنون می‌توان با این منبع و با عزم دولت شما نسبت به این مهم اقدام کرد و موجبات رشد، اشتعال، ثبات، نوسازی و بازسازی کشور را به صورت همه جانبه ، پایدار و مستمر فراهم ساخت.

ضرورت نوسازی و بازسازی شرکت ملی نفت
از اصلاح این رویکرد منابع درآمدی متعلق به شرکت ملی نفت ایران با ارزشی برابر با 14 میلیارد دلار را در بر می‌گیرد. برای اینکه بتوان این شرکت تاریخی، ملی، اثر گذار در کشور را با شرایط روز بازسازی و نوسازی کرد و آن را برای عصر انرژی (نفت و گاز) آماده کرد و توان این شرکت را در عرصه ملی و بین‌المللی و به ویژه در عرصه های نفت و گاز منطقه به کار گرفت، لازم است برنامه نوسازی و بازسازی شرکت نفت به صورت همه جانبه و اساسی و راهبردی تدوین و سند توسعه آن در بالاترین سطح کشور بررسی و تصویب شود تا بتوان با پشتوانه این اعتبار 14 میلیارد دلاری در سال و سایر اعتبارات ضمن ساختن شرکت ملی نفت ایران با رویکرد جهانی، این شرکت بتواند بیش از گذشته در توان و افزایش قدرت این منابع و بویژه صیانت از پایداری چاه‌های نفتی از طریق تزریق گاز و سایر اقدامات موجبات قدرت اقتصادی و اقتدار این کشور موثر باشد.

جناب آقای رییس جمهور!
ذکر حوزه‌ها و پروژه های فوق بدان جهت صورت گرفت که جنابعالی چندین بار چه در نشست اقتصاددانان با دولت و چه در سایر بیانات خود اعلام نموده بودیدکه به دولت کمک شود که با نفت و درآمدهای آن چه باید کرد. مطالب این نوشتار در جهت این درخواست و به دور از هر گونه درخواست و یا تمنایی و فقط و فقط به خاطر مصالح مردم ، دولت و کشور بوده و سعی شده است با صراحت ، صمیمیت و صداقت مطالب آن تدوین و تقدیم گردد.

امید دارد که دولت محترم با توجه جدی به این نوشتار که رویکردهای قانونی آن در اسناد چشم‌انداز، سیاست های کلی ابلاغی مقام رهبری و قانون برنامه چهارم آمده است (چنانچه نیازی به اصلاح و یا قانون جدید باشد نسبت به آن همت نمائید) کشور را بتواند در بستر رشد پایدار، همه جانبه و متوازن با رویکرد بسط فرصت‌ها و بسط حق انتخاب ها و توام با عدالت در قدرت، عدالت در ثروت و عدالت در منزلت و آزادی سوق دهد. ان‌شاءالله. برای شما و اعضای دولت عزت، سربلندی و موفقیت در خدمت به مردم شریف و عزت نفس آنها و اقتدار ایران عزیز دارم.

من‌الله التوفیق محمد ستاری‌فر
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی

جهانگیری با رد ادعای کیهان: آمارهای گزارش احمدی‌نژاد شبهه داشت

جهانگیری با رد ادعای کیهان: آمارهای گزارش احمدی‌نژاد شبهه داشت


اسحاق جهانگیری وزیر صنایع و معادن دولت اصلاحات در واکنش به مطلب منتشره در شماره امروز(چهارشنبه) روزنامه کیهان اظهار داشت: آنچه که من در سخنانم اشاره کردم درآمدهای دولت در سال‌های 84، 85و 86 است که تا پایان سال به 150 میلیارد دلار می‌رسد.

جهانگیری در گفت‌وگو با خبرگزاری آفتاب افزود: قطعا اگر مجموعه درآمدهای دولت از نفت و سایر فرآورده‌های نفتی بیش از این نباشد کمتر نیست و اگر به آمارهای رسمی بانک مرکزی، وزارت اقتصاد و شرکت ملی نفت ایران مراجعه شود، درآمدهای نفتی کشور در این حدود است.

پیش از این «اسحاق جهانگیری» وزیر صنایع و معادن دولت اصلاحات در گفت‌وگویی اعلام کرده بود: «دولت طی سه سال گذشته 150 میلیارد دلار درآمد از محل فروش نفت کسب کرده است»؛ اما روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه روز چهارشنبه خود جهانگیری را به جعل آمار برای اعمال فشار مضاعف بر دولت متهم کرد.

جهانگیری در ادامه گفت: مطلبی که من در سخنانم اشاره کردم و کیهان به آن پرداخته است به سخنان یکشنبه شب رییس جمهور در تلویزیون برمی‌گردد که گفت در سال‌های 84، 85 و 86 به طور متوسط هر سال 30 میلیارد دلار هزینه شده است که در مجموع 90 میلیارد دلار می‌شود.

عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران اضافه کرد: در سخنان رییس جمهور یک شبهه آ‌ماری وجود دارد چرا که درآمد کشور از نفت طی این سال‌ها 150 میلیارد دلار بوده این در حالی است که رییس جمهور می‌گوید 90 میلیارد دلار هزینه شده است.

جهانگیری تصریح کرد: 90 میلیارد دلار اعلام شده از سوی رییس جمهور با 150 میلیارد دلار درآمدهای نفتی طی سال‌های 85،85 و 86، 60 میلیارد دلار مابه‌التفاوت دارد. همچنین در حساب ذخیره ارزی کشور هم اکنون 7 میلیارد دلار موجود است.

وی بر این اساس خاطرنشان کرد: 90 میلیارد دلار اعلام شده از سوی رییس جمهور و 7 میلیارد دلار موجود حساب ذخیره ارزی به این معناست که رییس جمهور باید برای حدود 50 میلیارد دلار دیگر که کشور درآمد داشته و هزینه نشده پاسخ دهد و بگوید این مبلغ کجا هزینه شده است.

 

دستور احمدی‌نژاد قبل از سفر مکه: بودجه 87 را یک هفته‌ای بنویسید!

آخرین دستور احمدی‌نژاد قبل از سفر مکه: بودجه 87 را یک هفته‌ای بنویسید!


نوروز: یک منبع نزدیک به دولت در گفت‌وگو با خبرنگار نوروز اعلام کرد که بودجه سال 87 یک هفته‌ای تدوین می‌شود.

این منبع خبری درباره چگونگی این اتفاق گفت: پس از انحلال سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی، محمود احمدی‌نژاد دستور داده بود، بودجه همه دستگاهها توسط خود دستگاه تهیه و برای جمع‌بندی به ریاست جمهوری ارسال شود، اما به دلیل عدم توانایی دستگاهها امکان تدوین بودجه سال 87 وجود نداشته است.

به گفته این منبع مطلع، این وضعیت باعث شد تا یک روز قبل از سفر احمدی‌نژاد به مکه، وی با تغییر تصمیم قبلی خود به معاونت برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی ریاست جمهوری (نهادی که از طرف احمدی‌نژاد بعنوان جایگزین سازمان برنامه ساخته شد)، دستور دهد نسبت به تهیه بودجه سال آینده ظرف یک هفته اقدام کند.

این منبع مطلع در پایان گفت: دستور احمدی‌نژاد برای تدوین بودجه 87 در عرض یک هفته در شرایطی صادر شد که در سالهای گذشته کار تهیه بودجه حداقل شش ماه طول می‌کشید.

بازخوانی وعده های احمدی نژادبرای حل معضل گرانی

بازخوانی وعده های احمدی نژادبرای حل معضل گرانی


اعتماد:محمود احمدی نژاد، رئیس دولت، روز سه شنبه در نشست رسانه یی خود وقتی در مقابل سوال مربوط به دلایل گرانی قرار گرفت، پاسخ آن را به روزهای آینده موکول کرد و گفت که به زودی دلایل گرانی و برنامه های مهار تورم را اعلام خواهد کرد.

البته این برای اولین بار نیست که احمدی نژاد پاسخ به این نوع سوالات را به آینده موکول می کند. پیش از این هم رئیس دولت نهم وقتی در برابر موج گرانی قرار می گرفت سعی می کرد یا دست هایی را در آن بیابد یا آنکه اعلام می کرد؛ «برنامه های آن را به زودی اعلام می کنم. » مثلاً در 16 آذرماه 85 زمانی که در سفر استانی مازندران بود در خصوص گرانی که صدای همه مردم را درآورده بود، چنین گفت؛«به زودی درباره ریشه ها و عواملی که علاقه مندند اجازه ندهند ملت ایران حرکت توفنده خود را ادامه دهد با مردم صحبت خواهم کرد.» اما این ریشه ها تا امروز که اعلام نشد هیچ، وعده اعلام آن همچنان به آینده یی نا معلوم حواله می شود. معلوم نیست تعلل رئیس جمهور صرفاً به چه بازمی گردد یا اصلاً عواملی در کار نیست و هرچه هست سیاست های محتوم به شکست یک اقتصاد نفتی است. اشاره محمد خوش چهره به ریشه های دولتی تورم اثبات این ادعاست. ظاهراً حضور طهماسب مظاهری و داوود دانش جعفری در کمیسیون اقتصادی مجلس برای توضیح گرانی های اخیر گذشته از آنکه نمایندگان را متقاعد نکرد بار دیگر مرور دلایل تکراری و کلاسیک، مجلس را برابر این باور قرار داد که «وزارت اقتصاد و بانک مرکزی باعث دامن زدن به اختلالات اقتصادی شده اند و در حال حاضر ضمن دامن زدن به تورم، فرافکنی می کنند.» به گفته این عضو کمیسیون اقتصادی مجلس از پاسخ وزیر اقتصاد و رئیس کل بانک مرکزی تنها می توان این طور برداشت کرد که این دو دستگاه اجرایی به تورم دامن زده اند اما با این حال هنوز مافیای گرانی پیش روی رئیس جمهور رژه می رود هرچند که مردم پیش از آنکه منتظر اعلام دلایل گرانی و مافیای رویایی رئیس جمهور باشند در انتظار کاهش قیمت ها به سر می برند.سیر تاریخی زیر روندی است که برخورد رئیس دولت نهم با معضل گرانی ها را نشان می دهد. این برخورد 9 ماه پس از شروع به کار دولت آغاز شده است.

19/4/85 - سومین جلسه مشترک هیات وزیران و استانداران؛ ... احمدی نژاد با اشاره به اینکه دولت در پی کنترل واردات به نفع تولید داخل است، گفت؛ امسال کمتر از یک درصد نرخ موثر تعرفه ها را افزایش داده ایم که این افزایش اندک نیز مشروط به افزایش کمی و کیفی تولید داخل به منظور کاهش قیمت ها و حمایت از مردم بوده است ، اما اگر قرار باشد عده یی از افزایش تعرفه واردات برای گران کردن تولید داخل و فشار بر مردم استفاده کنند، قطعاً دولت در این تعرفه ها تجدید نظر خواهد کرد.

رئیس جمهور از اینکه برخی ها برای بهره برداری سیاسی، از گران شدن تعدادی از کالا ها و اعمال فشار بر مردم خوشحال شده اند و با بزرگنمایی، تبلیغات و جوسازی به آن دامن می زنند ابراز تاسف کرد و گفت؛ این افراد به اقدامات دولت برای مقابله با این گرانی ها، بی اعتنایی می کنند.

احمدی نژاد افزود؛ به طور مثال، به علت اشتباه یک فرد، قیمت خرید شیر از دامداران 30 تومان در هر لیتر افزایش یافت که این اقدام منجر به افزایش قیمت لبنیات شد و در پی آن جوسازی های گسترده به منظور دامن زدن به گرانی ها صورت گرفت در حالی که دولت دستور بازگشت قیمت خرید شیر به قبل و کاهش قیمت فرآورده های لبنی را صادر کرده است.

رئیس شورای اقتصاد همچنین به گرانی فولاد و آهن آلا ت اشاره کرد و ضمن تاکید بر لزوم بازگشت قیمت ها به گذشته گفت؛ متاسفانه به بهانه افزایش قیمت جهانی فولا د، در داخل نیز قیمت فولاد را افزایش داده اند در حالی که «قیمت عوامل اصلی موثر در تولید فولا د» از جمله آب، برق و دستمزد در ایران براساس قیمت های جهانی نیست.

احمدی نژاد با انتقاد از سخنانی که این گونه افزایش قیمت ها را براساس تئوری های وارداتی توجیه می کنند و به نام پیوند خوردن با اقتصاد جهانی ، این امور را پیشرفت و آزادسازی اقتصاد می نامند، تصریح کرد؛ رشد اقتصاد نباید به قیمت تحت فشار قرار گرفتن مردم باشد به طوری که یکباره قیمت برخی آهن آلات افزایش چشمگیری یابد.

رئیس جمهور افزود؛ اجازه نمی دهیم با یکسری بازی های سیاسی اقتصادی و به بهانه وارد شدن فولاد به بورس، به مردم فشار وارد شود و حتی اگر لازم شود از راهکارهای مختلف برای کاهش قیمت فولاد استفاده می کنیم.آقای احمدی نژاد با اشاره به اینکه برخی افراد خاص از در دست داشتن برخی صنایع مانند لبنیات سوءاستفاده می کنند، گفت؛ دولت تدبیر اقتصادی را در این نمی داند که امور اقتصادی کشور چنان رها شود که عده یی خاص به علت برخورداری از نفوذ و قدرت، آزاد باشند هرچه دلشان می خواهد بر سر قیمت ها بیاورند، بلکه تدبیر اقتصادی، رشد تولید در کنار جلوگیری از اجحاف به مردم است.رئیس جمهور با اشاره به افزایش قیمت برخی اقلا م حبوبات به علت صادرات آن گفت؛ دولت قانونی را که اجازه می دهد مردم برای تهیه حبوبات دچار مشکل شوند تا چند واسطه صادراتی به سودهای کلا ن برسند، قبول ندارد و اگر قرار است برای حمایت از کشاورزی ، یارانه پرداخت کند تمام مردم باید از منافع این یارانه برخوردار شوند.احمدی نژاد با قدردانی از عملکرد تیم اقتصادی دولت ، بر لزوم هماهنگی بهتر برای جلوگیری از تکرار برخی مشکلا ت ایجاد شده تاکید کرد و با ابراز تاسف از افزایش قیمت مسکن و اجاره بها به دلایل واهی و جنجال تبلیغاتی گفت؛ براساس گزارش ها، اجاره مسکن بدون دلیل معتبری به طور متوسط بیش از 20 درصد افزایش داشته است و در حالی که در اقتصاد کشور اتفاق و بحرانی روی نداده است ، عده یی با ایجاد جو روانی برای هموطنان مستاجر خود مشکل ایجاد می کنند.

17/9/85 - تشریح عملکرد یک ساله دولت؛ ... احمدی نژاد در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به موج تبلیغاتی علیه دولت به خصوص در چند ماه گذشته، آن را در طول 27 سال گذشته بی سابقه دانست و گفت؛ این موج از سوی رسانه های ملی و غیرملی در طول چند ماه گذشته به موضوع گرانی دامن زده است و در جهت ناتوان نشان دادن دولت طوری جو سازی می کنند که گویی قرار بوده دولت طی یک سال تورم را صفر یا گرانی را محو کند، در حالی که تورم موضوعی است که همواره وجود داشته و در دولت های قبلی رشد 50 درصدی آن در یک سال نیز تجربه شده است.

رئیس جمهور با بیان اینکه کسانی که تورم های سنگین را به مردم تحمیل کردند، امروز به جای اینکه در فضای عادی و آرام به بحث در این موضوع پرداخته و برای کاهش آن کمک کنند، مدعی دولت شده اند، گفت؛ این در حالی است که تورم در یک سال گذشته کنترل شده و کاهش یافته است. «تورم در پایان شهریور 1385 نسبت به مدت مشابه سال قبل در تهران 5/10 و در سراسر کشور 9/10 درصد بوده، اما در سال 84 نسبت به 83 این رقم 6/14 درصد بوده که نشان دهنده کاهش نزدیک به 4 درصدی تورم است.»

وی با اشاره به افزایش قیمت چند قلم کالا در هفته های اخیر از جمله مرغ و حبوبات و فولاد گفت؛ در بهار امسال کل منطقه و کشورهای همسایه ما با پدیده آنفلوآنزای مرغی روبه رو شدند و دولت نیز برای مصون نگه داشتن کشور از این بیماری اقدام به کشتار همه طیور در نواری صد کیلومتری کرد که حاصل آن علاوه بر وارد نشدن آنفلوآنزای مرغی، از بین رفتن ده ها میلیون قطعه از انواع طیور و به خصوص مرغ بود و مشخص بود که چند ماه بعد بازار مرغ با کمبود مواجه خواهد شد.

رئیس جمهور با بیان اینکه دولت با پیش بینی این مشکل اقدام به واردات مرغ از خارج جهت مقابله با کمبودهای آینده کرد، افزود؛ متاسفانه هنگامی که این مرغ ها به بازار تزریق شد، برخی رسانه ها به جای کمک به حفظ آرامش بازار به تبلیغات منفی دست زدند و از جمله در رسانه ملی مطالبی مبنی بر آلوده بودن و حتی مرده بودن مرغ های توزیعی در بازار پخش شد که به گرانی مرغ دامن زد در حالی که تمام این مرغ ها بهداشتی و با نظارت کامل و بر اساس اصول شرعی و علمی وارد و توزیع شده بود.

احمدی نژاد همچنین به گرانی حبوبات اشاره کرد و افزود؛ افزایش قیمت حبوبات از سال 83 و با تصویب ممنوعیت جلوگیری دولت از صادرات طی برنامه چهارم توسعه آغاز شد و امسال با افزایش قیمت جهانی و کاهش تولید داخل این گرانی تشدید شد، در حالی که دولت جز صدور مجوز واردات و کاهش تعرفه ها ابزاری برای کنترل قیمت ها در اختیار ندارد.

وی همچنین با بیان اینکه میزان تقاضای مصرف برای تیر آهن در کشور 2 میلیون تن در سال و میزان تولید آن در داخل یک میلیون تن است، گفت؛ در کنار این فاصله در تولید و تقاضا، قیمت جهانی فولاد نیز افزایش یافت و دولت با آنکه منبعی برای اختصاص یارانه به تیرآهن در اختیار ندارد، همه تلاش خود را برای کاهش و کنترل قیمت آن به کار گرفت. رئیس جمهوری با اشاره به افزایش متوسط 13 درصدی اجاره بهای مسکن در کشور، آن را معلول فضا سازی ها و همچنین اشتباه وزارت مسکن و شهرسازی و بانک مسکن در تبلیغ وام 3 میلیون تومانی دانست و گفت؛ استقبال دو میلیونی از این وام و محدودیت منابع پرداخت آن موجب دامن زدن به افزایش اجاره بها شد. احمدی نژاد با بیان اینکه امروز کشور از وجود سه نوع گرانی رنج می برد، گفت؛ یک نوع گرانی تورم معمول موجود در بازار است که کسی آن را انکار نمی کند و امید است تا پایان سال تک رقمی شود، اما دولت هیچگاه وعده نداده که می تواند تورم را صفر کند، زیرا این حرف اصولاً علمی نیست. وی با تاکید بر اینکه تورم، موضوعی به ارث رسیده به دولت است و دولت در جهت کاهش آن به صورت جدی اقدام خواهد کرد، نوع دیگر تورم را، گرانی القایی دانست که به دلیل بازی های سیاسی و مخالفت هایی که برخی گروه ها با دولت دارند با شگردهای تبلیغاتی به آن دامن زده می شود.

احمدی نژاد انتشار اخبار دروغ و بی پایه در مورد افزایش قیمت ها را راهکار سوم دامن زدن به گرانی ها عنوان کرد و افزود؛ با تمام این مسائل دولت تمام تلاش خود را برای کاهش تورم به کار گرفته و تصمیمات دولت در این راستا بر اساس سیاست های کلی و برنامه توسعه و با معیارهای علمی و دقیق اتخاذ شده است. وی با اشاره به انواع توهین ها، تهمت ها و افتراها که به مجموعه دولت نسبت داده می شود، گفت؛ مردم بدانند که امروز دولت در جبهه یی گسترده در خارج و داخل کشور در حال نبرد است، اما به لطف خدا دولت مستحکم و به دنبال تقویت پایه های اقتصادی کشور، اشتغال پایدار و توسعه صنعت و کشاورزی است.

رئیس جمهور همچنین با اشاره به تبلیغاتی که درباره سیاست های اقتصادی دولت و افزایش نقدینگی می شود و آن را عامل تورم عنوان می کنند، گفت؛ «افزایش نقدینگی همواره باعث تورم نمی شود و در بسیاری از موارد نیز ضروری است. امروز صنایع کشور با مشکل کمبود نقدینگی برای توسعه خود مواجه هستند و واحدهای صنعتی برای طرح های توسعه و تکمیل پروژه های نیمه کاره نیازمند 14 هزار میلیارد تومان نقدینگی هستند که در صورت تامین این میزان در سال جاری، 570 هزار شغل ایجاد خواهد شد.»

16 آذرماه 85 - سفر به استان مازندران؛ رئیس جمهور همچنین در خصوص اقدامات دولت برای حل مشکل گرانی اعلام کرد؛ به زودی درباره ریشه ها و عواملی که علاقه مندند اجازه ندهند ملت ایران حرکت توفنده خود را ادامه دهد با مردم صحبت خواهم کرد.

4/11 / 85 - گفت وگو با شبکه دو؛ ... من شنیده ام که می گویند دولت پول نفت را بی حساب و کتاب خرج می کند، در صورتی که این حرف درست نیست، دولت خارج از برنامه و اجازه مجلس و قانون نمی تواند خرجی کند، البته باید وقتی درآمدهای نفتی بالا می رود در زندگی مردم هم انعکاس داشته باشد. توزیع سهام عدالت همان توزیع پول نفت بر سر سفره های مردم است

رئیس جمهور تاکید کرد؛ بخشی از گرانی ها و تورم به ویژه افزایش قیمت مسکن، ناشی از ساختارهای اقتصادی گذشته است که دولت تلاش می کند، آنها را کاهش دهد.

احمدی نژاد در پاسخ به سوال دیگر مجری برنامه در خصوص برنامه های دولت برای مقابله با گرانی مسکن اظهار داشت؛ نوسانات قیمت های کالاهای مختلف را مطالعه و ریشه یابی و آنها را دسته بندی و سازماندهی کردیم.

چهارشنبه 20 تیرماه 86 - گفت وگو با خبرنگاران؛ ... برخی از ما و وزرا در ارتباط با گرانی گله دارند، باید نکته یی را عرض کنم. ما می خواستیم نرخ تورم را تک رقمی کنیم و در این راستا تلاش کردیم ولی محقق نشد. بخشی از گرانی مربوط به ساختار اقتصادی کشور است. برخی از آن نیز در قانون مشخص شده، مانند گرانی 15 قلم کالا که یک قلم آن کم و 14 قلم شد. البته تلاش داریم تبعات این گرانی را کنترل کنیم و کاهش دهیم و امیدواریم این اتفاق نیفتد.

6 آذر 1386؛ رئیس جمهوری همچنین در پاسخ به سوالی در خصوص گرانی برخی کالاها در روزهای اخیر، گفت؛ بخشی از این گرانی ها به دلیل ساختار اقتصادی است و بخش دیگر به خاطر مسائل روانی است که از سوی برخی افراد و گروه ها ایجاد می شود.

احمدی نژاد افزود؛ امروز یک موج تبلیغاتی سنگین برای تقویت بخش روانی تورم در جامعه وجود دارد و از مردم می خواهیم دولت را یاری کنند تا بتوانیم در مقابل این موج تبلیغاتی پیروز شویم. احمدی نژاد همچنین در پاسخ به سوالی در خصوص افزایش قیمت برخی مواد لبنی در کشور گفت؛ به وزرای بازرگانی و رفاه ماموریت داده ایم تا در مورد کارخانجات لبنیات بررسی و تحقیق لازم را انجام دهند و علت کمبود برخی لبنیات را مشخص کنند و بر بازگشت قیمت آن به قبل نظارت کنند. وی در پاسخ به سوال دیگری در خصوص گران شدن برخی خودروها گفت؛ بعد از سهمیه بندی بنزین، برخی افراد که درآمدهای بالایی داشتند برای اینکه کارت سوخت دوم داشته باشند اقدام به خرید ماشین کردند و این اقدام تبعاتی به همراه داشت. در آینده قیمت ماشین به قیمت قبلی خود بازخواهد گشت.

   پایان خبر

 

گرانی شتاب گرفت

گرانی شتاب گرفت 


سرمایه در تیتر نخست خود نوشته است: یک روز پس از آنکه رئیس‌جمهوری پذیرفت، تورم درجامعه وجود دارد و گفت که برنامه‌های خاصی در این خصوص دارد، بانک مرکزی طی گزارشی نرخ تورم آبان ماه را 8/16 درصد و شاخص بهای کالا و خدمات را نزدیک 20 درصد اعلام کرد.
در همین حال خوش‌چهره عضو برجسته گروه اقتصادی اصولگرایان مجلس با استناد به نشست مشترک اخیر کمیسیون اقتصادی مجلس، وزیر اقتصاد و رئیس کل بانک مرکزی خاطرنشان کرد: وزارت اقتصادی و بانک مرکزی به رشد تورم دامن زده‌اند.
نرخ تورم در حالی از مرز 8/16 درصد گذشت که تا چندی پیش رئیس‌جمهوری از پذیرش اینکه تورم در جامعه وجود دارد،‌ اجتناب کرده و برای اثبات موضع خود از کسانی که معتقد به رشد تورم بودند، دعوت می‌کرد تا به فروشگاه های واقع در محله‌ زندگی وی در نارمک سفر و از آنجا خرید کنند تا متوجه شوند برداشت‌‌شان غیرواقعی است.
این نوع نگاه دولت به پدیده تورم باعث شد تا نرخ تورم طی دو سال گذشته روی درصدهای 3/12 و 6/13 اعلام شود. دولت طی دو سال و نیم گذشته در حالی که کمتر به توصیه کارشناسان مبنی بر اتخاذ سیاست‌های انقباضی توجه نشان داد، تلاش کرد تا با اتخاذ سیاست‌هایی چون افزایش واردات به کنترل تورم مبادرت کند.

   پایان خبر

 

شش ایراد اساسی بودجه 87 از طرف مرکز پژوهش‌های مجلس

شش ایراد اساسی بودجه 87 از طرف مرکز پژوهش‌های مجلس


مغایرت با قانون اساسی، کاهش اختیارات مجلس، باقی ماندن قدرت چانه زنی، متعهد نبودن دولت در برابر مجلس، عدم تامین حقوق قوه مقننه و عملیاتی نبودن، شش ایراد اساسی چارچوب پیشنهادی دولت در خصوص لایحه بودجه سال 1387 اعلام شد.


به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس، مرکز پژوهشهای مجلس در گزارشی به ارزیابی چاچوب پیشنهادی دولت در خصوص لایحه بودجه سال 1387 کل کشور پرداخت که مشروح این ارزیابی به شرح زیر منتشر می شود.
این گزارش بر منبای مستندات زیر که در کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات مجلس شورای اسلامی توزیع شده است و همچنین توضیحات مسئولین ذی‌ربط در جلسات تخصصی تهیه شده است:
1- پیشنهاد چارچوب کلی لایحه بودجه 1387 کل کشور، معاونت برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی ریاست جمهوری، مرداد ماه 1386.
2- گزارش توجیهی چارچوب کلی پیشنهادی لایحه بودجه سال 1387 کل کشور، معاونت برنامه‌ریزی و نظارت و راهبردی ریاست جمهوری ، مرداد ماه 1386.
در چکیده این گزارش آمده است: طی برگزاری جلساتی در کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات، مسئولان معاونت برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی ریاست محترم جمهوری، چارچوب کلی پیشنهادی لایحه بودجه سال 1387 را ارائه دادند. بر این اساس اسناد بودجه‌ای سال 1387 در سه بخش اسناد پشتیبان لایحه، لایحه بودجه( شامل ماده واحده و چند حکم، جداول خلاصه و کلان) و پیوست‌های لایحه ( شامل جداول تفصیلی ، منابع و مصارف) ارائه خواهد شد. بخش‌های اول و سوم صرفا اطلاعی بوده و بخش دوم به تصویب مجلس شورای اسلامی خواهد رسید.
این گزارش می‌افزاید: طبق چهارچوب پیشنهادی در «سند بودجه» سه تغییر مشخص روی داده است. این سه تغییر عبارتند از :« حذف تبصره‌های فعلی بودجه» ،«‌حدود کردن ردیف‌های متفرقه و انتقال اعتبارات برخی ردیف‌های متفرقه به ذلیل اعتبارات دستگاه های اصلی» و « تجمیع اعتبارات دستگاه‌های اجرایی ذیل تعداد محدودی دستگاه اصلی».
مرکز پژوهشهای مجلس در ادامه خاطرنشان کرده است: حذف تبصره‌ها ( به شرط آنکه اجرای بودجه را با خلا قانونی رو به رو نکند) و محدود کردن ردیف‌های متفرقه را می‌توان اقدامی مثبت تلقی کرد. اما تجمیع اعتبارات دستگاه‌های اجرایی بر حسب دستگاه‌های اصلی( صرفا وزارتخانه‌ها و برخی عناوین اصلی دیگر) اولا با اصول 53 و 55 قانون اساسی و همچنین ماده ( 68) قانون محاسبات عمومی کشور و ماده (12) قانون برنامه و بودجه مغایر است و ثانیا می‌تواند اختیارات مجلس شورای اسلامی را در اولویت ‌بندی وظایف و نحوه اختصاص منابع عمومی به دستگاه های اجرایی که دارای قانون تاسیس یا اساسنامه قانونی هستند مخدوش کند. ثالثا چانه زنی بودجه‌ای را به سطح وزارتخانه‌ها و برای تمامی طول سال مالی منتقل خواهد کرد.
این گزارش می‌افزاید: در چارچوب پیشنهادی دولت هیچ گونه عنصری که دولت را به لحاظ عملیاتی در مقابل مجلس شورای اسلامی متعهد کند، وجود ندارد. در عمل برنامه‌های عملیاتی و شاخص‌هایی که نظارت را به شکل قانونی امکان‌پذیر کند به تصویب مجلس شورای اسلامی نمی‌رسد.
بنابراین گزارش چارچوب پیشنهادی دولت حقوق قوه مقننه در بودجه (مجموعه عملیات دولت به همراه میزان اعتبار لازم برای اجرای آن‌ها و تناسب محصول مورد انتظار و دلایل بودجه پیشنهادی و نتایج حاصل از اجرای بودجه ) را تامین نمی کند. علاوه بر این چارچوب مزبور با الزامات بودجه‌ریزی عملیاتی نیز قابل ارزیابی نیست.

به گزارش فارس، متن کامل این گزارش به شرح زیر است:

مقدمه

طی جلساتی در کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات و مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی مسئولان معاونت برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی ریاست جمهوری چارچوب کلی لایحه بودجه سال 1387 را ارائه دادند. بر این اساس اسناد بودجه‌ای سال 1387 در سه بخش تهیه خواهد شد:
بخش اول: اسناد پشتیبان لایحه ( اهداف ، سیاست‌های کلی و برخی جداول).
بخش دوم: لایحه بودجه ( ماده واحده و تبصره‌ها و جداول خلاصه و کلان بودجه).
بخش سوم : پیوست‌های لایحه( جداول تفصیلی منابع و مصارف).
بخش‌های اول و سوم صرفا اطلاعی بوده و فقط بخش دوم به تصویب مجلس شورای اسلامی خواهد رسید. گزارش حاضر به بررسی چارچوب مزبور می‌پردازد.

چارچوب الگو و اهداف

1- طبق چارچوب پیشنهادی دولت تبصره‌های فعلی بودجه حذف و صرفا ماده واحده و احکام محدودی با هدف کمک به عملیاتی کردن بودجه، بخش اول« سند لایحه بودجه» را تشکیل خواهند داد. برخی احکام که به نظر دولت برای اجرای بودجه لازم تشخیص داده شده است، در قالب لایحه جداگانه‌ای به قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت ملحق خواهد شد.
2- اطلاعات راجع به منابع و مصارف بودجه به صورت کلان در 12 جدول ارائه خواهد شد( این اطلاعات در حال حاضر نیز در لوایح و قوانین بودجه وجود دارد).
3- اعتبارات کلیه دستگاه‌های اجرایی کشور در قالب تعداد محدودی دستگاه اصلی تجمیع شده است که در همین سطح( به تفکیک اعتبارات هزینه‌ای ، تملک دارایی‌های سرمایه‌ای و تملک دارایی‌های مالی) به تصویب مجلس شورای اسلامی می‌رسد. اعتبارات دستگاه‌ های اجرایی بر حسب برنامه و اهداف کمی و اعتبار طرح‌های تملک دارایی‌های سرمایه‌ای به عنوان پیوست‌های اطلاعی به مجلس شورای اسلامی تقدیم می‌شود.
4- اعتبارات ردیف‌های متفرقه تا حد ممکن به ذیل دستگاه‌های اجرایی ذی‌ربط اصلی انتقال یافته است و سایر ردیف‌های متفرقه نیز ذیل هفت سر فصل کلی طبقه‌بندی خواهد شد.
5- عمده اطلاعاتی که محتوی اسناد بودجه‌ای در سنوات اخیر را تشکیل می‌داد شامل درآمدها و واگذاری دارایی‌های سرمایه‌ای و مالی( بر حسب بند، جزء و دستگاه اجرایی)، اعتبارات دستگاه‌های اجرایی بر حسب برنامه و اهداف کمی، اعتبار طرح‌های تملک دارایی‌های سرمایه‌ای ، بودجه استان‌ها و بودجه شرکت‌های دولتی، بانک‌ها و موسسات انتفاعی وابسته به دولت به ترتیب به عنوان پیوست‌های (1) تا ( 5) لایحه بودجه، برای تصویب به مجلس ارائه می‌شود. طبق چارچوب پیشنهادی این اسناد از این پس اطلاعی است و به تصویب مجلس نخواهد رسید.
6- طبق چارچوب پیشنهادی علاوه بر اسناد مزبور مجموعه اطلاعاتی به عنوان اسناد پشتیبان لایحه بودجه تنظیم و به مجلس ارائه می‌شود. این اطلاعات رئوس گزارش‌های عملکرد شاخص‌های کلان و بخشی سال 1385 و شش ماهه سال 1386، سیاست‌های کلی و جهت‌گیری‌های کلان، اهداف کمی و کیفی برنامه سالانه دولت، ملاحظات و اولویت‌های توزیع اعتبارات ملی و استانی خواهد بود. این اسناد نیز اطلاعی بوده و به تصویب مجلس نمی‌رسد.

هدف‌های کلی چارچوب پیشنهادی دولت به شرح زیر مطرح شده است:

1- افزایش حجم اطلاعات پشتیبانی کننده محتوای سند بودجه و حذف تبصره‌های بودجه،
2- تاکید بیش‌تر بر اهداف و شاخص های کمی مبنای بودجه دستگاه‌های اجرایی،
3- افزایش اختیارات دستگاه‌های اجرایی در راستای تسریع در اجرای بودجه ‌ریزی مبتنی بر عملکرد،
4- منظور کردن ساز و کارهای تشویقی در بودجه برای افزایش انگیزه مدیران اجرایی با هدف افزایش بهره‌وری،
5- واگذاری اختیار تخصیص اعتبارات فعالیت‌ها و طرح‌ها به دستگاه‌های اجرایی،
6- مبادله سند قرارداد بودجه با دستگاه‌های اجرایی در سطح کلی اهداف کمی برنامه،
7- نظارت کلان راهبردی توسط معاونت برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی، نظارت عملیاتی توسط دستگاه‌های اجرایی و نظارت‌های مالی توسط وزارت امور اقتصادی و دیوان محاسبات

ارزیابی الگو

1- اصل (52) قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران « تهیه بودجه» را به عهده دولت و «بررسی و تصویب بودجه» را برعهده مجلس شورای اسلامی گذاشته است. به طور طبیعی « چارچوب تهیه بودجه» بر کیفیت بررسی و تصویب بودجه و نحوه نظارت توسط مجلس شورای اسلامی اثرگذار است. لذا مجلس شورای اسلامی در ارتباط با چارچوب بودجه دارای حقوق مشخصی است. بعد از انقلاب اسلامی به موجب اصل (52) قانون اساسی جمهوری اسلامی مقرر گردید بودجه سالانه کل کشور باید« به ترتیبی که در قانون مشخص می‌شود» از طرف دولت تهیه و برای بررسی و تصویب به قانون گذار پیشنهاد شودو از آنجا که چنین قانونی تاکنون تهیه و تصویب نشده، تغییر سازماندهی و تجدید طراحی‌های سند بودجه برای انطباق با نیازهای اطلاعاتی جدید ضرورت پیدا نکرده است. در حال حاضر در بودجه‌ریزی ایران احکام قانونی و مقررات اداری جامع و روشنی در مورد نحوه تهیه، بررسی و تصویب سند بودجه وجود ندارد و این نارسایی، موجب شده است تا در سه دهه اخیر و به خصوص 5 سال گذشته تغییرات گسترده‌ای در صورت‌بندی و محتوی اطلاعات اسناد بودجه‌ای روی دهد.
2- طبق چارچوب پیشنهادی در « سند بودجه» سه تغییر مشخص روی خواهد داد. این سه تغییر عبارتند از :« حذف تبصره‌های فعلی بودجه»،«‌محدود کردن ردیف‌های متفر قه و انتقال اعتبارات برخی ردیف‌های متفرقه به ذیل اعتبارات دستگاه‌های اصلی» و » تجمیع اعتبارات دستگاه‌های اجرایی ذیل تعداد محدودی دستگاه اصل». ذیلا این سه تغییر ارزیابی می‌شود.

1- حذف تبصره‌های بودجه

به نظر می‌رسد تهیه و تصویب تبصره‌های بودجه به شکل مرسوم بودجه‌های سنواتی مهم‌ترین و بحث‌برانگزترین اخلال در نظام بودجه‌ریزی و قانون‌گذاری کشور است. نتیجه تصویب تبصره‌ها در بودجه‌های سنواتی یا تجمیع احکام آن‌ها ذیل قوانینی مانند « قانون وصول برخی از درآمدهای دولت و ...» (مصوب سال 1376) ،«قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت» ( مصوب سال 1380) و الحاقیه آن ( مصوب سال 1384) ، کثرت قوانین و مقررات فاقد کیفیت لازم و گاه متعارض و دارای مدت اعتبار محدود بوده است که نتیجه آن را می‌توان در اخلال در نظام حقوقی کشور از یک سو و غفلت مجلس از اصل ماموریت در ابراز رای نسبت به بودجه، از سوی دیگر ، خلاصه کرد.
با توجه به مراتب مزبور حذف تبصره‌ها را در کل می‌توان اقدامی مثبت تلقی کرد. اگر چه لازم است به همراه ماده واحده احکام مشخصی راجع به تشریح و توضیح ردیف‌های اعتباری فاقد ماموریت‌های قطعی وجود داشته باشد.
در این مورد یک سوال مشخص قابل طرح است. معمولا مسئولان قوه مجریه در سنوات قبل در پاسخ به انتقاد قوه مقننه به حجم احکام تبصره‌ها وجود آن‌ها را برای اجرای بودجه لازم می‌دانستند و با حذف آن‌ها توسط مجلس شورای اسلامی مخالفت می‌کردند. سوال این است که چه تحولی قوه مجریه را به این نتیجه رسانده است که ظرفیت‌های قانونی لازم برای اجرای بودجه وجود دارد و لذا نیازی به ارائه تبصره‌ها و کسب مجوز وجود ندارد؟

2- محدود کردن ردیف‌های متفرقه

فلسفه وجودی اعتبار در ردیف‌های متفرقه عدم امکان پیش‌بینی دقیق برنامه و موارد هزینه و مهم‌‌ترین موارد آن مربوط به هزینه‌های پیش بینی نشده جاری و عمرانی است. اعتبارات پیش‌بینی شده برای حوادث غیر مترقبه یک مثال است . تعدد این ردیف‌ها و تنوع آن‌ها یکی از دلایل عدم شفافیت اعتبارات دستگاه‌های اجرایی و محملی برای چانه‌زنی دستگاه‌های اجرایی جهت دستیابی به آن بوده و به همین جهت نیز همواره تجمیع اعتبارات ذیل ردیف‌های متفرقه توسط دستگاه‌های کارشناسی و نظارتی محل اعتراض بوده است. لذا انتقال این ردیف‌ها به ذیل اعتبارات دستگاه‌های اجرایی ذی‌ربط و محدود کردن آن‌ها به موارد ضرور در چارچوب پیشنهادی دولت قابل قبول است.
در این مورد نیز مسئولان اجرایی قوه مجریه همواره به دلایل مدیریتی و کسب اطمینان از اختصاص اعتبارات این ردیف‌ها به انجام فعالیت‌های مشخص و درگیر بودن دستگاه‌های اجرایی مختلف در فرآیند تصمیم‌گیری راجع به این اعتبارات، با انتقال آن‌ها به ذیل دستگاه‌های اجرایی مخالف می‌کردند. اینکه چگونه در حال حاضر شرایط این کار فراهم شده است نیز محل سوال است.

3- تجمیع اعتبارات دستگاه‌‌های اجرایی

طبق چارچوب پیشنهادی اعتبارات بر حسب دستگاه‌های اصلی به تصویب مجلس شورای اسلامی می‌رسد. این تغییر مهم‌ترین و بحث‌برانگیزترین موضوع در چارچوب پیشنهادی است و به لحاظ تاثیرات مختلفی که در مراحل مختلف بودجه‌ریزی دارد به تفکیک هر یک از این مراحل مورد بررسی قرار می‌گیرد.

الف ) مرحله تهیه و تنظیم بودجه
همچنان که ذکر شد در حال حاضر در بودجه‌ریزی احکام قانونی و مقررات اداری جامع و روشنی در مورد سند بودجه وجود ندارد. با این حال تهیه و تنظیم بودجه کل کشور به تبعیت از دو قانون اصلی برنامه و بودجه و محاسبات عمومی صورت می‌پذیرد، اگر چه قوانین دیگری نیز مراحل مختلف انجام کار را تحت تاثیر قرار می‌دهند.« گزارش توجیهی چارچوب کلی پیشینهادی لایحه بودجه سال 1387 کل کشور» مبانی قانونی تهیه و تصویب بودجه را ارائه کرده است. طبق این گزارش ماده(12) قانون برنامه و بودجه و ماده(68) قانون محاسبات عمومی کشور از جمله مبانی قانونی تهیه بودجه است. ولی بررسی این مواد نتیجه متفاوتی را نشان می‌دهد. طبق ماده(12) « اعتبارات طرح‌های عمرانی در قالب برنامه اجرایی همراه با اعتبارات جاری دستگاه‌های اجرایی در بودجه کل کشور منظور و برای تصویب به مجلس شورای اسلامی تقدیم می‌گردد. دستگاه اجرایی طبق بند ( 11) ماده ( 1) همین قانون، شامل وزارتخانه‌ها، نیروهای مسلح، استانداری‌ها، شهرداری‌ها ، موسسات دولتی و وابسته به دولت، شرکت دولتی و ....تعریف شده است که عهده‌دار اجرای قسمتی از برنامه سالانه هستند. همچنین طبق ماده (68) قانون محاسبا عمومی « بودجه هر یک از وزارتخانه‌ها و موسسات دولتی و واحدهای وابسته به آن‌ها باید به طور کامل و جداگانه در بودجه کل کشور درج شود». چارچوب پیشنهادی آشکارا با این مبانی قانونی ناسازگار است. زیرا اولا بودجه هر یک از وزارتخانه‌ها، موسسات دولتی و واحدهای وابسته به آن‌ها به طور کامل و جداگانه در بودجه کل کشور درج نمی‌شود و ثانیا برای تصویب به مجلس شورای اسلامی تقدیم نمی‌شود.
- طبق اصل (53) قانون اساسی کلیه پرداخت‌ها به دولت« در حدود اعتبارات مصوب به موجب قانون انجام می گیرد». طبق اصل (55) قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران « دیوان محاسبات کشور به کلیه حساب‌های وزارتخانه‌ها، موسسات، شرکت‌های دولتی و سایر دستگاه‌هایی که به نحوی از انحا از بودجه کل کشور استفاده می‌کنند و به ترتیبی که قانون مقرر می‌دارد رسیدگی یا حسابرسی می‌کند که هیچ هزینه‌ای از اعتبارات مصوب تجاوز نکرده و هر وجهی در محل خود به مصرف رسیده باشد». اصل (52) قانون اساسی تصویب بودجه( تعیین اعتبارات مصوب) را از اختیارات مجلس شورای اسلامی می‌داند. با توجه به مراتب مزبور عدم تصویب اعتیارات کلیه دستگاه‌های اجرایی و صرفا تصویب اعتبارات دستگاه‌های اصلی در مجلس شورای اسلامی برخلاف اصول مزبور است.
- فرایند تنظیم برنامه و بودجه طبق قانون برنامه و بودجه و نحوه اجرای آن در عمل در نمودار 1 نشان داده شده است. در عمل اولا هیچ گاه برنامه سالانه طبق تعریف قانون برنامه و بودجه توسط دستگاه‌های اجرایی تهیه و توسط سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی بررسی نشد و ثانیا اغلب اوقات دستگاه‌های اجرایی به طور مستقیم با سازمان برنامه و بودجه (سازمان مدیریت و برنامه ریزی) و سپس مجلس شورای اسلامی وارد مذاکرات بودجه‌ای می‌شدند و وزرا در بررسی برنامه‌های سالانه و اعتبارات دستگاه‌های اجرایی نقش چندانی نداشتند. حسب چارچوب پیشنهادی، اعتبارات در سطح دستگاه های اجرایی اصلی به تصویب می رسد. هدف این امر نیز تأکید بیشتر به اهداف و شاخص‌های کمی مبنای بودجه دستگاه‌های اجرایی و.... عنوان شده است. چند پرسش مشخص در این ارتباط قابل طرح است:
* ایا پیوست شماره 2 لایحه بودجه 1387 که در آن اعتبارات دستگاه های اجرایی بر حسب برنامه و اهداف کمی درج شده است طبق فرایند پیش بینی شده در قانون برنامه و بودجه تهیه شده است؟ در صورتی که این فرایند طی شده است و اعداد این پیوست معتبر باشد چه اختیارات بیشتری نسبت به وضعیت فعلی برای وزرا قابل تصور است که پس از آن بتوانند اعمال کنند؟
*‌در صورتی که این فراینأ طی نشده باشد و همانند وضعیتی که تاکنون مورد عمل بوده است اعتبارات صرفا توسط دستگاه (بدون بررسی برنامه ها و اعتبارات توسط وزرا) پیشنهاد شده باشد چگونه می توان وزرا را در اجرا مسئول دانست؟
ضمن آنکه با توجه به فرایند تحول سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور به معاونت برنامه ریزی و راهبردی رئیس جمهور کیفیت بررسی اعتبارات و برنامه های پیشنهادی این دستگاه ها نیز قابل بحث است.

ب) در مرحله تصویب
ایجاد وظیفه و خدمت عمومی در صلاحیت نهایی مجلس شورای اسلامی است هر چند آزادی عمل دولتها و اقتضای منافع عمومی ممکن است به پیشنهاد انجام خدماتی در بخش عمومی منجر می شود. در واقع این مجلس است که می تواند در هنگام بررسی بودجه با دادن رأی موافق یا مخالف به اینگونه پیشنهادهای دولت آنها را تنفیذ یا رد کند. از سوی دیگر حذف یک وظیفه یا خدمت عمومی در صلاحیت مقامی است که آن را ایجاد کرده است چنانچه انجام وظیفه یا خدمت مورد نظر موضوع قانون باشد حذف آن نیز نیازمند قانون است اما اگر مجوز آن قانون بودجه (پیشنهاد دولت و پذیرش مجلس) باشد مادام که تخصیص اعتبار اجرایی مربوط لغو نشده باشد لازم الرعایه خواهد بود. بسیاری از دستگاه‌های اجرایی دارای قانون تأسیس، اساسنامه و.... هستند و مجلس شورای اسلامی وظایف مشخصی را برای آنها تعیین کرده است. اگرچه در حال حاضر نیز ممکن است اعتبارات کافی برای انجام وظایف قانونی در اختیار دستگاه اجرایی قرار نگیرد اما این مجلس شورای اسلامی است که مرجع نهایی جهت اولویت بندی در اختصاص منابع و در نتیجه اولویت بندی در انجام وظایف قانونی دستگاه هاست. در چارچوب پیشنهادی مرجع نهایی اولویت بندی وظایف و نحوه اختصاص آنها به دستگاه های اجرایی به جای مجلس شورای اسلامی وزرا و استانداران خواهند بود.
*در چارچوب پیشنهادی هیچگونه عنصری که دولت را به لحاظ عملیاتی در مقابل مجلس شورای اسلامی متعهد کند وجود ندارد. برنامه های عملیاتی دستگاه های اجرایی و اهداف بودجه‌ای به تصویب مجلس شورای اسلامی نمی رسد. این امر می تواند در عمل تخصیص بودجه را سلیقه ای کند. در چارچوب پیشنهادی اعتبارات دستگاه های اجرایی بر حسب برنامه و هدف کمی و سایر اطلاعات مرتبط طبق نظر دولت اطلاعی است و به تصویب مجلس نمی رسد. لذا این اسناد نمی توانند خلأ مزبور را جبران کنند.
*نحوه بررسی و تصویب بودجه مطابق با چارچوب پیشنهادی در مجلس شورای اسلامی نامعلوم است. عدم وجود اسناد موضوع بند فوق موجب می شود تا احتمال به هم ریختن چارچوب کلی بودجه در اثر پیشنهادها و تغییرات احتمالی در مجلس شورای اسلامی تشدید شود. به عبارت دیگر اعتبارات هزینه‌ای و تملک دارایی های سرمایه ای بر حسب امور و فصل و دستگاه های اجرایی اصل در دسترس مجلس شورای اسلامی قرار دارد. حال پرسش این است که بر چه مبنایی باید کمیسیون‌های تخصصی مجلس شورای اسلامی و کمیسیون تلفیق تناسب این اعتبارات با وظایف دستگاه‌های اجرایی از یک سو و شاخص های احتمالی از سوی دیگر را مورد سنجش قرار دهند؟
*درباره بودجه عمرانی نیز باید گفت که طبق ماده 32 قانون برنامه چهارم اعتبارات طرح های تملک دارایی‌های سرمایه ای جدید نیز برای یک بار به قیمت ثابت سالی که طرح مورد نظر برای اولین بار در لایحه بودجه سالیانه منظور می شود به تصویب مجلس شورای اسلامی می رسد.

ج)‌مرحله اجرا
*در روش فعلی بودجه ریزی هر دستگاه حسب مذاکرات بودجه ای که در مرحله تهیه و تصویب صورت می گیرد تعیین می شود و پس از تصویب بودجه دستگاه ها عملیات اجرایی خود را متناسب با آن سازمان می دهند. در عین حال پس از تصویب بودجه در مجلس شورای اسلامی و ابلاغ آن به دست رئیس جمهور چانه زنی عمدتا در مورد میزان تخصیص و اعتبارات ردیف های متمرکز و عمدتا در سطح سازمان مدیریت و برنامه ریزی وجود داشت. در روش پیشنهادی و باتوجه به عدم تصویب اعتبارات حسب دستگاه اجرایی و برنامه چانه زنی‌های بودجه ای به سطح وزارتخانه ها منتقل شده و در تمام طول سال مالی ادامه خواهد یافت.

4-عدم تأمین نیازهای اطلاعاتی قوه مقننه جهت بررسی و رأی به بودجه

در جمهوری اسلامی ایران اصول 113 تا 142 قانون اساسی فرماندهی و رهبری سازمان اداری را به مقام‌های سیاسی سپرده و مسئولیت و وظایف هرکدام را برشمرده است تا پاسخگوی کارها و مسئولیت‌هایشان در برابر قوه مقننه باشند. این اصول متضمن اشراف قوه مقننه و مرجع قانونگذاری بر دولت است و چگونگی حضور مجلس در فرایند بودجه و تأمین حقوق عملی تجویزی و نظارتی آن را ممتاز می‌کند. به عبارت دیگر نظام سیاسی شبه پارلمانی ایران در عین آنکه تقریبا همه عوامل اجرایی در بخش های سیاسی و اداری و انتظامی و نظامی را در خدمت قوه مجریه قرار داده تفوق قوه مقننه و مرجع قانونگذاری بر دولت را به رسمیت شناخته است.
تأمین حقوق قوه مقننه در ساختارهای مختلف حاکمیت‌های سیاسی با تعبیرها و شیوه‌های اجرایی متفاوتی صورت می گیرد. در چارچوب مناسبات حقوقی و رویه های معمول ایران تأمین حقوق تصویبی مجلس مستلزم سازماندهی نظام متناسبی برای تولید و ارائه اطلاعات لازم توسط دولت در مرحله بررسی و تصویب بودجه است. این نظام که تأمین اطلاعات مورد نیاز قانونگذار در مرحله نظارت و ارزیابی را نیز بر عهده خواهد داشت باید به دو سوال مشخص پاسخ دهد:
1- مجموعه عملیات دولت (برنامه های اجرایی) به همراه میزان اعتبار لازم برای هر یک از آنها، محصول (انواع تعهد دولت) و نحوه پاسخگویی مالی و محاسباتی را به طور مشخص بیان کند. این مجموعه در مجلس تصویب خواهد شد و مبنایی برای پاسخگویی دولت خواهد بود.
2- دلایل بودجه پیشنهادی و نتایج حاصل از اجرای بودجه را از طریق ارائه شاخص های قابل ارزیابی و دقیق تعیین کنند.
لازم به ذکر است که در شیوه فعلی ارائه بودجه به مجلس نیز موضوع ارائه اطلاعاتی که مجلس شورای اسلامی را در موضع تصمیم گیری راجع به بودجه قرار دهد همواره مغفول مانده است در رویه فعلی بررسی و رأی به بودجه، توجه مجلس به طور عمده به بررسی تبصره های بودجه معطوف می شود که عمدتا مجوزهایی برای اجرای بودجه توسط دولت هستند.

5-عدم تأمین الزامات حرکت به سمت بودجه ریزی عملیاتی

بودجه ریزی عملیاتی عبارت است از برنامه سالانه به همراه بودجه سالانه که ارتباط میان میزان اعتبارات تخصیص یافته به هر برنامه و نتایج بدست آمده از آن برنامه بر اساس شاخص های عملکرد را نشان می‌دهد به عبارت دیگر در این نوع بودجه ریزی به گونه ای نظام مند شاخص های عملکردی بودجه‌ای برای ارزیابی مدیران به کار گرفته می شود.
این شیوه بودجه ریزی با توجه به تعریف خود حداقل با دو مفهوم ارتباط تنگاتنگ دارد:
1- تخصیص اعتبار بر اساس شاخص های عملکردی
2- امکان ارزیابی مدیران بر اساس شاخص های مزبور هدف اصلی دراین شیوه بودجه ریزی تحویل کالاو خدمات به شهروندان با حداقل هزینه و حداکثر کیفیت است. برای تحویل کالا و خدمات با کیفیت نیز ابتدا باید اهداف ملوب برگزیده سپس هزینه دستیابی به آن حداقل شود.
برای انتخاب اهداف مطلوب یک سازمان یا وزارتخانه باید در مرحله اول کلیه وظایف زائد را که به دلایل متعددی در مقاطع مختلف تاریخی انباشته شده است مجددا بازبینی شود، سپس وظایف و فعالیت های باقیمانده را بر اساس کاراترین شیوه و با حداقل هزینه در قالب کالا و خدمات ارائه کرد. به همین جهت نیز دستگاه اجرایی باید وظایف و فعالیت مرتبط را بازبینی کند که در برخی موارد نیازمند تغییر اساسنامه یا قانون تأسیس آن دستگاه است.
در مرحله بعد دستگاه های اجرایی برای رسیدن به اهداف قانونی خودنیاز به تعریف شاخص‌هایی دارند تا بتوانند موفقیت یا عدم موفقیت آنها را بر آن مبنا ارزیابی کرد. این شاخصها باید مقبول معتبر و قابل نظارت باشند و توسط مراجع رسمی تهیه، تصویب و ابلاغ شوند تا معیار ارزیابی دستگاه تقنینی، مدیر اجرایی و دستگاه های نظارتی یکسان باشد. از طرف دیگر این شاخصها باید گویای ظرفیتها و قابلیت‌های دستگاه مورد نظر باشند به عنوان مثال اشتغالزایی برای وزارت دفاع، افزایش متراژ زندان‌های ساخته شده برای سازمان امور زندانها و افزایش میزان درآمد جرایم رانندگی برای پلیس راهنمایی و رانندگی باتوجه به وظایف اصلی این دستگاه‌ها شاخص های معتبری قلمداد نمی شود.
در چارچوب بودجه ریزی عملیاتی مدیر اجرایی برای رسیدن به اهداف مورد نظر باید دارای اختیارات مشخی باشد پس قوانین و مقررات متناسب این اختیارات نیز باید بازبینی شود. در حال حاضر قانون محاسبات عمومی کشور بیشتر نظارت بر فرایند اجرا را مدنظر قرار می دهد تا نتیجه و محصول را بقیه قوانین و مقررات نیز به نوعی در تکمیل آن تهیه و تصویب شده اند لذا امکان نظارت عملیاتی در چارچوب مجموعه قوانین فعلی وجود ندارد.
به این ترتیب برای عملیاتی کردن بودجه باید برنامه های راهبردی تعیین شاخص عملکردی در سطوح مختلف اجرایی و سیاستگذاری تهیه تصویب و زمینه‌های مدیریتی و قانونی جهت تقویت ظرفیت‌های سازمانی فراهم شود.
چارچوب پیشنهادی دولت برای بودجه 1387 اطلاعات لازم را برای ارزیابی حرکت بودجه به سمت بودجه‌ریزی عملیاتی ارائه نمی‌دهد. طبق شواهد موجود نه اهداف سازمانها و دستگاه های اجرایی بازبینی شده اند و نه شاخص‌های معتبری در مراجع رسمی به تصویب رسیده است. تنها معیاری که بتوان آن را نمودی از عملیاتی کردن بودجه در پیش نویس بودجه 1387 قلمداد کرد استناد آن به شاخص‌هایی است که بندهای 2،3،4 گزارش توجیهی معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی فرض کرده و هدف اصلی را تأکید بر اهداف و شاخص های کمی، افزایش اختیارات دستگاه‌های اجرایی، منظور کردن ساز و کارهای تشویقی و نظارت کلان قرار داده است. در واقع تمامی این اهداف منوط به وجود و کیفیت شاخص‌های کمی است که وجود و مرجع تصویب آنها مورد تردید جدی است. در فقدان چنین پیش نیازهایی نظارت مجلس شورای اسلامی و حتی نظارت مؤثر معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی رئیس جمهور بر بودجه مقدور نیست.
بدین ترتیب در مقایسه با قالب‌های اطلاعاتی سال های قبل پیش نویس لایحه بودجه 1387 را می‌توان اینگونه تصویر کرد که در شکل قبلی امکان نظارت مالی بر فرایند تخصیص اعتبارات طبق ردیف‌های موجود در اسناد بودجه توسط دیوان محاسبات وجود داشت ولی در شکل جدید این شکل نظارت نیز تضعیف شده است بدون اینکه شاخص های معتبری برای نظارت بر نتیجه یا محصول اعتبارات تخصیص یافته جایگزین شود.

پیشنهادها

1- رفع مغایرت‌های چارچوب پیشنهادی در ارتباط با تجمیع اعتبارات دستگاه‌های اجرایی با اصول قانون اساسی قانون محاسبات عمومی و قانون برنامه و بودجه ضرورت دارد. اعتبارات تمامی دستگاه‌ها (و ردیف‌هایی) که دارای اساسنامه یا قانون تأسیس و حکم قانونی هستند باید به تفصیل در بودجه قابل تصویب (نه اطلاعی) وجود داشته باشد.
2-تأمین حقوق قوه مقننه در بودجه مستلزم ارائه مجموعه اطلاعاتی است که متضمن دو ویژگی مهم پیش‌بینی‌های دولت در برابر قوه مقننه باشد:
*ترسیم محدوده برنامه های عملیاتی دولت در سال بودجه (سیاست های بودجه ای، برآورد اعتبار لازم برای اجرای سیاست، نتایج اجرای هر سیاست و نحوه تأمین مسئولیت محاسباتی)
*ارائه شاخص های دقیق که آثار و نتایج کلی عملیات بودجه ای را در اداره امور و تغییرات حاصل در شاخص‌های کلان اجتماعی و اقتصادی نشان دهد.
اعلام نظر قوه مقننه نسبت به مجموعه سیاستها و اعتبارات پیشنهادی دولت به منزله تأدیه حقوق تجویزی این قوه است.
همانگونه که ذکر شد در روال فعلی بودجه ریزی نیز هیچگاه مجموعه اطلاعاتی که حقوق قوه مقننه در بودجه را تأمین کند در اختیار مجلس شورای اسلامی قرار نگرفته است. حال که دولت از طریق الگوی پیشنهادی قصد دارد تا تسهیلاتی را برای خود در اجرای بودجه فراهم کند مجلس شورای اسلامی نیز می‌تواند با درخواست اطلاعات مزبور نسبت به استیفای حقوق قانونی خود اقدام کند.

ارزیابی عملکرد اقتصادی دولت در سال ۸5

ارزیابی عملکرد اقتصادی دولت در سال ۸5


علی مزروعی

نقل از وبلاگ شخصی علی مزروعی

چکیده
تحلیل عملکرد اقتصادی کشور باعث می شود که از یک سو نقاط قوت و ضعف اقتصاد کشور شناخته شده و در جریان تصمیم‌گیری‌ها و تدوین هر نوع سیاست اصلاحی در این عرصه فضای بیش‌تری فراهم شود ، و از سوی دیگر اثرات شرایط محیطی و محدودیت‌های خارج ازکنترل دولت مشخص‌تر شده و در نتیجه امکان استفادهء بیش‌تر از این شرایط و محدودیت‌ها فراهم آید . با این رویکرد بررسی و تحلیل عملکرد اقتصادی کشور در سال 1385و ارایهء اطلاعات آماری می‌تواند به عنوان ابزار مناسبی در تبیین روند های موجود و پیش‌بینی‌روند های آیندهء اقـتصـاد کشـور بـه کـار آیـد و زمینهء سـیاست‌گذاری موثر و مناسب توسط برنامه‌ریزان و سیاست‌گذاران را فراهم کند.
سیاست‌های اقتصادی جاری در سال 1385 باید بر پایهء «قانون برنامهء چهارم توسعه»‌و در هم‌جهتی با اسناد بالادستی تدوین این قانون یعنی «سند چشم‌انداز توسعهء 20 سالهء کشور» و «سیاست‌های کلی برنامه» مصوب مجمع تشخیص مصلحت نظام به اجرا در می‌آمد اما غلبه نگرش‌های جدید نسبت به مسایل اقتصادی و اجتماعی در مجلس هفتم از سال 1383و استقرار کامل دولت نهم از نیمه دوم سال 1384 به ریاست احمدی‌نژاد در همسویی با این نگرش ها و اتخاذ رویکردهای تازه در عرصهء سیاست خارجی و داخلی به ویژه مدیریت پروندهء هسته‌ای ایران ذیل عنوان «سیاست تهاجمی » و طلبکارانه به شدت شرایط اقتصادی کشور را در ماههای پایانی سال84 و سال 85 تحت تاثیر قرارداد و در اجرا به فاصله‌گیری بیشتر دولت نهم از اجرای کامل قانون برنامهء چهارم توسعه در این سال انجامید . ارایهء چهار لایحه متمم و یک اصلاحیه بودجه در سال 85 و برداشت 6988 میلیون دلار از «حساب ذخیرهء ارزی» برای تامین کسری بودجهء دولت، که همانند سال 84 برای برداشت 9815 میلیون دلار از این حساب با تصویب مجلس هفتم همراه بود ، دلیل آشکاری بر این موضوع است ، و متاسفانه وقوع این رخداد را با هر دلیل و توجیهی نمی‌توان اقدام درستی در پایبندی به برنامه‌‌ای عمل کردن در اصلاح ساختار اقتصاد کشور و در ادامهء روند اصلاحی گذشته قلمداد کرد . در مجموع از آنجا که عملکرد اقتصادی کشور در سال 1385 به طورکامل به عملکرد دولت احمدی‌نژاد و مجلس هفتم همفکر و همسو ارتباط می‌یابد در هر گونه ارزیابی و داوری نسبت به وضعیت موجود باید جناح حاکم را مسئول و شریک دانست و آثار و پیامدهای ناشی از اجرای سیاست‌ های جدید را ،که به تدریج در عرصهء فعالیت‌های اقتصادی واجتماعی کشور ظاهر شده و می‌شود ، متوجه حاکمیت این جناح در دولت و مجلس و سایر نهادها دانست و البته در گذر زمان و با ظهور نتایج بیشتر سیاست های در پیش گرفته شده بهتر می‌توان به ارزیابی عملکرد اقتصادی کشور واین جناح در اداره امور پرداخت.
در سال 1385 روند افزایش قیمت نفت ادامه یافت و با وجود اتخاذ سیاست‌های جدید توسط دولت نهم در عرصهء داخلی و خارجی و تشدید تنش‌های منطقه‌ای و بین‌المللی و همچنین پاره‌ای از محدودیت‌های داخلی ناشی از چالش‌های سیاسی و مشکلات نهادی و ساختاری واحدهای تولیدی و خدماتی ، اقتصاد ایران با بهره‌گیری از درآمد بالای نفت توانست با نرخ رشدی مثبت این سال را (همانند سال 84) پشت‌ سر گذارد ، سالی که درآمد نفت وگاز به رقمی افسانه‌ای در تاریخ معاصر اقتصادی ایران ( حدود 62 میلیارد دلار ) رسید.

با توجه به این مقدمه و با در نظر گرفتن مجموعه شرایط محیطی و داخلی که کشور با آن مواجه بوده است ، در ادامه تلاش خواهد شد به ارایهء تصویری از عملکرد اقتصاد ایران در سال 1385 با تکیه بر شاخص‌های کلان اقتصادی و ارزیابی آن بپردازم . طبعا ارزیابی واقع‌بینانه ، علمی و کارشناسانهء عملکرد اقتصادی کشور در هر سال می‌تواند مبنای مناسبی برای ارزیابی عملکرد هر دولت در انطباق با شعارها، برنامه و پاسخ‌گویی به مطالبات شهروندان و همچنین چگونگی اجرای قوانین مرتبط باشد و به ویژه از این منظر می توان عملکرد دولت نهم و مجلس هفتم (جناح حاکم) را در دستیابی به اهداف کمی پیش بینی شده در قانون برنامهء چهارم توسعه و سند چشم‌انداز 20 ساله و شعارها و وعده های داده شده توسط اینان به شهروندان مورد نقد و ارزیابی قرار داد.

1- تولید ناخالص داخلی به قیمت ثابت
این شاخص نشان‌دهندهء نتیجهء کلی عملکرد اقتصادی کشور طی یک سال است . برآورد مقدماتی حساب‌های ملی حاکی از رشد 3/5 درصدی این شاخص در نه ماهه اول سال 1385 است . هر چند رشد این شاخص عمدتا به واسطهء افزایش قیمت و درآمد نفت وگاز حاصل شده است ولی در مقایسه با رشد 4/5 درصدی سال 1384 کاهش1/0 واحد را نشان می‌دهد و در مقایسه با متوسط عملکرد اجرای قانون برنامهء سوم توسعه به میزان نرخ رشد 55/5 درصد ( متوسط سالانه طی سال‌های 79-83) کاهش 25/0 واحد را به نمایش می‌گذارد و این که اقتصاد ایران به رغم برخورداری از در آمد بالای نفت در این سال نتوانسته است گام بلندتری را در مسیر رشد و توسعه بردارد .

برپایه گزارش بانک مرکزی در این سال ارزش افزودهء گروه نفت و گاز با افزایش نرخ رشد نسبت به سال 1384 رو به‌رو و از رشدی بالغ بر 3/2درصد برخوردار شد . این رقم در مقایسه با نرخ رشد 6/0درصدی ارزش افزودهء این گروه در سال 1384، 7/1 واحد درصد افزایش نشان می‌دهد . بخش کشاورزی در شرایط نسبتا مشابه جوی نسبت به سال 1384به نرخ رشد 7 درصدی(1/0 واحد کاهش نسبت به سال 84) دست یافت . در مورد گروه صنایع و معادن ،که مهمترین نقش را باید در عرصه توسعه صنعتی کشور وایجاد ارزش افزوده ایفا کند ،تاکنون نرخ رشدی اعلام نشده است و ظاهرا بر سر محاسبه نرخ رشد این گروه و سهم آن در نرخ رشد تولید ناخالص داخلی بین بانک مرکزی و وزارت صنایع و معادن در درون دولت نهم اختلاف نظر وجود دارد و کمیته ای مسئول محاسبه و اعلام نرخ رشد این بخش در سال 1385 شده است ، و البته رخداد این موضوع خود پدیده بی سابقه و قابل توجهی در عملکرد دولت آحمدی نژاد در رابطه با موضوع حساب های ملی و مسئولیت بانک مرکزی در این باره به شمار می رود ، و جالب اینکه مسئولان این بانک نیز به چنین رخدادی تمکین نموده اند و بر خلاف سنت گذشته از انتشار نماگرهای اقتصادی سه ماهه چهارم سال 1385 و گزارش حساب های ملی این سال تاکنون خوداری کرده اند ، و البته تغییر رئیس کل بانک مرکزی در این شرایط جای بسی تامل وتوجه دارد ! گروه خدمات که بیش‌ترین سهم از تولید ناخالص داخلی را در این سال به خود اختصاص داده است ، همچون سال 1384 رشد ملایمی را پشت‌سر گذاشت به نحوی که نرخ رشد این گروه در سال 1385 به 3/6 درصد (7/0 واحد افزایش نسبت به سال 1384) رسید .

لازم به یادآوری است در بخش اهداف کمی قانون برنامهء چهارم توسعه دستیابی به نرخ رشد اقتصادی متوسط سالانه هشت درصد برای سال‌های اجرای این برنامه(88-84)پیش‌بینی شده است که در سال دوم اجرای این برنامه باید شاهد تحقق نرخ رشد اقتصادی 4/7 درصدی در کشور می‌بودیم اما نرخ رشد3/5 درصدی حاصله حکایت از فاصلهء معنادار با نرخ رشد پیش‌بینی شده، با وجود بهره‌مندی فراتر از پیش‌بینی برنامه در استفاده از درآمد نفت دارد و در واقع باید عملکرد اقتصاد ایران را در دستیابی به نرخ رشد هدف‌گذاری شده در قانون برنامهء چهارم توسعه در سال اول و دوم اجرا ناموفق ارزیابی کرد و آنرا با فاصله‌گیری از پایبندی به اجرای تام و تمام این قانون توسط دولت نهم ارتباط داد . بدیهی است ادامهء این وضعیت و روند دستیابی به نرخ رشد متوسط سالانهء اقتصادی هشت درصد پیش‌بینی شده در قانون برنامهء چهارم توسعه را ممتنع می‌کند .

باتوجه به این که شاخص تولید ناخالص داخلی ارتباط مستقیم با میزان درآمد ارزی کشور، جریان تشکیل سرمایه، بهره‌وری و اشتغال نیروی کار، بودجهء دولت ، میزان واردات ، جمعیت و... دارد در مقام ارزیابی عملکرد ، به خصوص در مقام مقایسه با عملکرد اقتصادی دولت ‌های گذشته ، باید مجموعهء این عوامل را با هم دید و داوری کرد. به عبارت دیگر عملکرد اقتصاد کشور و دولت ارتباط وثیقی با میزان منابع و امکاناتی که در آن به کار گرفته می‌شود، دارد و به خصوص در اقتصاد ایران، شاخص تولید ناخالص داخلی به عنوان یک متغیر، شدیدا به میزان درآمد ارزی کشور، واردات و بودجهء دولت بستگی دارد . جدول (1) تصویری از شاخص های کلان اقتصادی کشور طی سالهای 1376 تا 1385 (به قیمت ثابت سال 1369) را نشان می دهد .

2- تشکیل سرمایه
نسبت سرمایه‌گذاری به تولید(به قیمت ثابت)، شاخص جریان تشکیل سرمایه در اقتصاد ملی هر کشور را نشان می‌دهد . این شاخص از اهمیت بسزایی در روند رشد و توسعهء یک کشور برخوردار است. لازم به ذکر است که در ادبیات اقتصادی برای کشورهای درحال توسعه، دستیابی به رقم حداقل 25 درصد برای این شاخص را ضروری می‌دانند و البته برای کشوری با شرایط ایران که دست به گریبان مشکلاتی همچون نرخ بیکاری و تورم دورقمی و فقر چشم‌گیر دو دهک جمعیتی است دستیابی به رقم40 درصد الزام‌آور می‌نماید. رقم این شاخص در سال 1385 حدود 29 درصد و مشابه سال 1384است و طرفه اینکه علیرغم مدعای دولت نهم در افزایش چشمگیر بودجه عمرانی با برداشت از حساب ذخیره ارزی این رقم نسبت به رقم سال های 1381 به اینطرف تفاوت معناداری را به نمایش نمی‌گذارد ضمن آن که تفاوت معناداری را هم با رقم40 درصد نشان می‌دهد.

نکتهء مهمی که در رابطه با این شاخص باید به آن توجه داشت اینکه ‌‌در جامعهء ما درصد بسیار کمی از شهروندان درآمد خود را پس‌انداز کرده و به سرمایه‌گذاری اختصاص می‌دهند ضمن اینکه فضای کلی کسب و کار و ساز و کارهای مناسب هم برای جلب و جذب عامه مردم و پس اندازهای آنان بسوی بازار سرمایه وجود ندارد . در نتیجهء جریان انباشت سرمایه‌ به کندی صورت می‌گیرد و در واقع در کشور ما سیاست ‌های «توزیع و مصرف درآمد» بر سیاست ‌های «تولید ثروت» کاملا غلبه دارد به گونه‌ای که در استفاده از منابع و ثروت متعلق به آیندگان (منابع و ذخایر بین نسلی مثل نفت و گاز) نیزگشاده دستی شـده، بدون آنکه برای نسل‌های بعدی ذخیره و سرمایه‌گذاری شود . حال اگر در نظر آوریم که عمر سرمایه‌گذاری‌های گذشته نیز، خصوصا در بخش صنایع، در حال استهلاک و رو به پایان است و جایگزینی لازم هم برای جبران استهلاک سرمایه به خوبی انجام نگرفته است به عمق مشکل پی خواهیم برد. طبیعی است که ادامهء این روند نه تنها به نفع اقتصاد ملی نیست، بلکه موجبات عقب‌افتادگی بیش‌تر کشور را فراهم می‌سازد . از این رو ضرورت توجه هر چه بیش‌تر به پس‌انداز و سرمایه‌گذاری در اقتصاد ملی و ایجاد بسترهای مناسب حقوقی و نهادی اجتناب ناپذیر می نماید و بهبود شرایط مساعد داخلی و محیطی برای تشویق به پس‌انداز و سرمایه‌گذاری و همچنین جلب و جذب سرمایه گذاری خارجی باید بیش از پیش در دستور کار ادارهء کشور قرار گیرد . متاسفانه سیاستهای متخذه توسط دولت نهم در سال 1385 نسبت به نرخ سود بانکی ونحوه برخورد با بازار سرمایه کشور(بطور بارز بازار بورس) نه تنها جاذبه چندانی برای ورود به این عرصه ایجاد نکرده ، بلکه موجبات دوری شهروندان را از پس انداز وسرمایه گذاری در بازار رسمی دامن زده است . نکتهء مهم و قابل توجه آن که تحولات حادث به جریان خروج سرمایه از کشور از سال 1384 دامن زده است و هر چند رقم دقیق آن معلوم نیست اما آثار و پیامدهای منفی آنرا بخوبی می توان در جریان تشکیل سرمایه و شاخص های کلان اقتصادی کشور مشاهده کرد . جریان ورود سرمایه ‌به کشور ،که در سالهای آخر دولت خاتمی رو به افزایش بود ، نیز کند شده و از حدود سه میلیارد دلار در سال 1383 به حدودیک میلیارد دلار در سال 1385 ( بر پایه سخن وزیر امور اقتصادی ودارایی )تنزل یافته و طبعا این رخداد را باید در رابطه با ادارهء اقتصاد ایران منفی ارزیابی کرد ، و البته علل وقوع چنین رخدادی را باید در مجموعهء سیاست‌ها و اقداماتی که جناح حاکم بر مجلس هفتم و دولت نهم پی گرفته‌اند جست‌وجو کرد .

از منظر ارزیابی عملکرد اقتصاد ایران در سال 1385 درمقایسه این شاخص با هدف کمی قانون برنامهء چهارم توسعه یادآور می‌شود که تحقق نرخ رشد متوسط سالانه 2/12درصد برای سرمایه‌گذاری طی سال‌های اجرای این برنامه پیش بینی شده است که در سال 1385 باید نرخ رشدی معادل 11 درصد برای سرمایه‌گذاری تحقق می‌یافت اما عملکرد اقتصاد ایران حاکی از تحقق نرخ رشد 4/5 درصدی است که فاصلهء معناداری را با نرخ رشد پیش‌بینی شده در برنامه نشان می‌دهد و این در شرایطی است که ایران نیاز فراوان به سرمایه‌گذاری برای حل مشکلاتی از قبیل بیکاری و فقر و توزیع درآمد دارد ، و عملکرد حاصله حکایت از عدم پاسخ‌گویی مناسب به نیاز اشتغال جمعیت فعال و جویای کار و رو به ازدیاد بازار کار ایران می کند .

نکته قابل تامل در جریان تشکیل سرمایه طی دو سال اخیر آنکه نرخ رشد سرمایه گذاری در بخش صنعت و معدن (سر منشاء اصلی ایجاد ارزش افزوده بالا و اشتغال پایدار در اقتصاد هر کشور) که طی سالهای اجرای قانون برنامه سوم توسعه روند صعودی یافته بود ، با روی کار آمدن دولت نهم دچار سکته شد و روند نزولی یافت به گونه ای از نرخ رشد 2/12 درصد در سال 1383 به 2/7 درصد در سال 1384و5/4 درصد در سال 1385(که بر سر اعلام آن اختلاف شده) کاهش یافته است . به عبارت دیگر عمده اشتغال ایجاد شده در کشور در دو سال گذشته در بخش خدمات اتفاق افتاده است که ارزش افزوده بالایی را نصیب اقتصاد کشور نکرده و کمک چندانی هم به هموار شدن راه توسعه ورشد صنعتی کشور نمی کند . در عین حال افت سرمایه گذاری خارجی و داخلی در بهره برداری از منابع نفت و گاز کشور به ویژه منابع گازی مشترک با کشور قطر و کاهش رقم سرمایه گذاری به رقم 4 میلیارد دلار در سال 1385 در این بخش نشانه دیگری از وضعیت نگران کننده جریان سرمایه گذاری در اقتصاد ایران را به نمایش می گذارد و اینکه در صورت ادامه این وضعیت ایران در سالهای آینده فقط در حد تامین نیازهای داخلی قادر به تولید نفت و گاز خواهد بود و به تدریج از نقش یک کشور صادر کننده نفت و گاز به یک کشور مصرف کننده تبدیل خواهد شد و اثر گذاری خود را در بازار انرژی دنیا از دست خواهد داد .

نرخ رشد سرمایه گذاری در بخش ساختمان در سال 1385 نسبتا خوب بود و بالغ بر 7 درصد شد که در مقایسه با نرخ رشد 7/4 درصدی سال قبل حاکی از شرایط نسبتا جذابی در این بخش به شمار می رود هرچند باید این رخداد را در رابطه با وضعیت کل اقتصاد کلان ایران و بازار سرمایه کشور تحلیل وارزیابی نمود. در این سال سرمایه گذاری در ماشین آلات نیز نسبت به سال 1384 رشد داشته و از رقم 4/6 درصد به 8/8 درصد افزایش یافته است که آنرا باید مثبت و در جهت انباشت سرمایه در کشور ارزیابی کرد .

3- نرخ تورم
مجموعهء سیاست‌های اقتصادی به کار گرفته شده در دولت خاتمی موجبات کنترل نرخ تورم و نوعی ثبات بخشی به آن را در اقتصاد ملی فراهم آورده بود ، به گونه‌ای که با وجود اجرای سیاست انبساط پولی در نیمهء دوم سال 1384 و رشد نقدینگی 3/34 درصدی در این سال، نرخ تورم از رقم2/15 درصد در سال 83 به رقم 1/12 در سال 84 کاهش یافت . هر چند دولت نهم بر روی کاهش این نرخ به عنوان یکی از موفقیت های عملکردش مانور داد و جناح حاکم آنرا نتیجه اجرای سیاست تثبیت قیمت های مورد حمایت خود قلمداد و تبلیغ کرد اما با توجه به رکودی که در سال 85 به تدریج دامنگیر بازار بورس و سرمایه کشور شد ، و در عین حال رخداد رشد نقدینگی حدود 40 درصد، نرخ تورم بار دیگر روند صعودی به خود گرفت و در سال 1385 به رقم 6/13 درصد افزایش یافت و فاصله معنا داری را با نرخ تورم پیش بینی شده در قانون برنامه چهارم توسعه برای این سال یعنی رقم 5/11 در صد به نمایش گذاشت . در سایه این وضعیت یعنی عدم تناسب بین«نرخ رشد نقدینگی» و «نرخ تورم» در دو سال اخیر ، نظری مبنی بر از هم گسستگی رابطهء «نرخ تورم» و «رشد نقدینگی» در اقتصاد ایران از سوی مسئولان بانک مرکزی مطرح شد اما برخی صاحبنظران بارد این نظر آن را ناشی از شرایط محیطی ، رکودی و عدم چرخش پول متناسب با نقدینگی موجود در فعالیت‌های اقتصادی، افزایش واردات کالاهای مصرفی و خروج سرمایه از کشور ارزیابی می‌کنند. والبته غالب تحقیقات انجام شده حاکی از همبستگی مثبت و بالای نرخ های رشد نقدینگی وتورم در اقتصاد ایران است و با تکیه بر این تحقیقات و نرخ های تورم اعلامی دو سال اخیر می توان گفت که در دامن اقتصاد ایران نوعی تورم نهفته لانه کرده است که با تاخیر زمانی خود را ظاهر خواهد ساخت ، و از اینرو باید انتظار رخداد نرخ تورم بیشتری را نسبت به سال 85 در سال جاری داشت . از آن‌جا که رقم شاخص «تورم» نقش مهمی در ایجاد ثبات اقتصادی، توزیع درآمد و حفظ قدرت خرید مردم و روی‌آوری آنان به پس‌انداز و سرمایه‌گذاری دارد ، کنترل و مهار آن از سوی دولت ‌ها بسیار حایز اهمیت به شمار می‌رود، به ویژه آن که تعیین نرخ سود بانکی و بازدهی فعالیت‌های اقتصادی و تجاری ارتباط وثیقی با رقم این شاخص در هر کشور دارد . از این منظر افزایش نرخ تورم در سال 85 هیچگونه انطباقی با شعارها و وعده های اقتصادی و اجتماعی دولت نهم به ویژه شعارهای عدالت محوری ، بهبود معیشت اقشار محروم ومتوسط مردم و توزیع درآمد و...ندارد . یاد آور می شود که در قانون برنامه چهارم توسعه دستیابی به نرخ تورم یک رقمی برای سال آخر اجرای این برنامه (سال 88) پیش بینی شده است ، و مجلس هفتم هم با تصویب قانونی بر تحقق این هدف به ویژه در رابطه با کاهش نرخ سود بانکی تاکید و دولت را مکلف به انجام آن کرده است ، و همچنین رئیس دولت نهم هم بارها بر تحقق این هدف ابرام و تصریح و با همین توجیه اجرای سیاست کاهش نرخ سود بانکی به صورت دستوری را پی گرفته است اما واقعیت اقتصاد ایران و ارقام شاخص های کلان و به ویژه نرخ تورم در دو سال اخیر چنین چشم اندازی را به نمایش نمی گذارد و در این شرایط دستیابی به نرخ تورم یک رقمی را باید یکی از آرزو های دور اقتصاد ایران برشمرد .

مجلس هفتم و دولت نهم که بر اجرای سیاست تثبیت قیمت کالاها و خدمات دولتی و کاهش نرخ سود بانکی با هدف مهار و کنترل تورم و حمایت از وضعیت اقتصادی و معیشتی اقشار محروم و متوسط جامعه نظر و تاکید داشته و دارند و در سه سال گذشته و جاری این موضوع را دنبال و اجرا کرده‌اند طبعا می باید نسبت به تحقق این موضوع تصمیمات و اقدامات همسویی را هم دنبال می کردند اما در عمل و اجرا اعداد و ارقام ناشی از اجرای قوانین بودجهءدو سال 1384 و 1385 چنین عملکردی را به نمایش نمی‌گذارد و در واقع به لحاظ منطق اقتصادی نوعی تناقض آشکار بین نظر وعمل جناح حاکم به ویژه در تدوین و تصویب و اجرای قوانین بودجه سنواتی بدلیل افزایش بالای هزینه های دولت و دامن زدن به رشد نقدینگی در جامعه و دیگر سیاستها در این دو سال مشاهده می شود و این رخداد از نوعی سر در گمی فکری و برنامه ای در این جناح به رغم بهره مندی کامل از مزیت یکپارچگی و یکدستی فکری و سیاسی در حاکمیت حکایت می کند . برای اثبات این مدعا و به عنوان نمونه اشاره می شود که میزان نقدینگی کشور در پایان سال 1383 حدود 68500 میلیارد تومان بود که طی این دو سال به حدود 130000میلیارد تومان (نزدیک به دو برابر) افزایش یافته است (رشد متوسط سالانه نقدینگی 37 درصدی در مقابل رشد متوسط سالانه 20 درصدی قانون برنامه چهارم توسعه) . براساس منطق اقتصادی روشن است که این میزان افزایش در نقدینگی کشور آنهم ظرف دو سال زود یا دیر اثرات مخرب تورمی خود را در افزایش قیمت کالاها و خدمات مورد تقاضای بیشتر جامعه ظاهر می کند که افزایش جهشی قیمت زمین و مسکن(در برخی شهرها تا بیش از صددرصد) در سال1385چشمه ای از آن به شمار می رود (قابل توجه اینکه قیمت جاری زمین و مسکن در اندازه گیری شاخص تورم توسط بانک مرکزی منظور نمی شود). این رخداد از یکطرف ثروت صاحبان مسکن و زمین را بطور غیر منتظره و باور نکردنی افزایش داده و بر دامنه شکاف طبقاتی و توزیع بدتر درآمد در جامعه ، درست برخلاف شعار عدالت محوری دولت احمدی نژاد ، افزوده و از طرف دیگر صاحب مسکن شدن اقشار محروم و متوسط به ویژه زوج های جوان را به آرزو یی دور دست و رویایی تبدیل کرده است .

از منظر ارزیابی عملکرد اقتصادی کشور با هدف کمی پیش‌بینی شده برای شاخص تورم درقانون برنامهء چهارم توسعه همچنانکه آمد عملکرد دولت در سال 85 ناموفق بوده است . یادآور می‌شود دستیابی به نرخ رشد متوسط سالانه تورم9/9 درصد در سال‌های اجرای قانون برنامهء چهارم توسعه پیش‌بینی شده ، که دستیابی به نرخ تورم یک رقمی در سال انتهایی برنامه از اهداف کلیدی آن به شمار می‌رود ، اما آنچه در دو سال اول اجرای این برنامه حاصل آمده تحقق نرخ رشد متوسط سالانه تورم 85/12 درصد است که فاصله معناداری را با هدف برنامه به نمایش می گذارد .

4 - تجارت خارجی
تراز بازرگانی و تراز حساب جاری کشور در سال 1385 همچون سال‌های پس از 78 به دلیل افزایش قیمت نفت و تحولات در عرصهء تجارت خارجی مثبت بوده است.

درآمد حاصل از صادرات نفت ، گاز و فرآورده های نفتی در سال 1385 بالغ بر 886/61 میلیارد دلار (بالاترین رقم درآمد نفت در تاریخ معاصر اقتصاد ایران) شد که در مقایسه با رقم پیش‌بینی شده برای عواید حاصل از نفت در جدول شماره 8 قانون برنامهء چهارم توسعه برای این سال ، یعنی 15597 میلیون دلار ، افزایش نزدیک به چهار برابر را به نمایش می‌گذارد. این درآمد علاوه بر این‌که امکان هزینهء ارزی پیش‌بینی شده در قانون بودجه سال 1385 را فراهم ساخت ، مازادی بالغ بر 46289 میلیون دلار را به وجود آورد که باید به «حساب ذخیرهء ارزی» واریز می شد ، اما با برداشت مبلغ 25115 میلیون دلار از این رقم بابت هزینه‌های بودجهء دولت و مابه‌التفاوت دیون مشمول تغییر نرخ ارز و پرداخت تسهیلات بالغ بر 5/5 میلیارد دلار به بخش خصوصی ، ماندهء دارایی های این حساب در پایان سال 85 باید به رقم حدود 099/32 میلیارد دلار می رسید (مانده دارایی این حساب در پایان سال 84 رقم 10686 میلیون دلار موجودی نقدی و 5740 میلیون دلار مطالبات بابت تسهیلات اعطایی بود) ولی بنا بر گزارش بانک مرکزی مانده دارایی های این حساب در پایان سال 1385 معادل 20477 میلیون دلار بوده ،که هرچند نسبت به پایان اسفندماه سال قبل 7/24 درصد افزایش نشان می دهد اما با رقم محاسبه شده فوق فاصله قابل توجه دارد . موجودی نقدی این حساب در اسفند ماه سال85 بالغ بر 472/9 میلیارد دلار شده است که این رقم در مقایسه با رقم موجودی نقدی در حساب ذخیره ارزی هنگام تحویل گیری دولت نهم از دولت خاتمی حدود 533 میلیون دلار کسری نشان می دهد . این اتفاق که با اصرار دولت نهم در برداشت از این حساب و عمدتا در قالب متمم‌های بودجهء 1384 و 1385و درست در دو سالی که ایران بیش‌ترین درآمد ارزی حاصل از فروش نفت و گاز را داشته است رخ داده، اتفاق بسیار قابل توجه و تاملی است و به صراحت و قاطعیت می‌توان گفت که نه تنها زنگ خطر عمیق شدن ابتلا به «بیماری هلندی» را در اقتصاد ایران به صدا در آورده است بلکه عملا فلسفه وجودی«حساب ذخیره ارزی» را بلاموضوع و بی وجه کرده است . جدول(2) جریان وجوه «حساب ذخیرهء ارزی» را از آغاز تا پایان سال 1385 نشان می‌دهد.
«حساب ذخیرهء ارزی» یکی از ابتکارات و تمهیداتی بود که با استفاده از تجربیات اجرایی گذشتهء کشور توسط دولت خاتمی برای محافظت از تاثیرات برون‌زای مخرب نوسانات درآمد ارزی حاصل از فروش نفت و گاز بر اقتصاد ملی در تدوین برنامهء سوم توسعه پیش‌بینی و پس از تصویب این قانون از سال 79 به اجرا درآمد. در مسیر اجرا نیز با اصلاح مادهء 60 مربوط در قانون برنامه سوم توسعه در مجلس ششم در چگونگی نحوهء استفاده از منابع این حساب به دولت اجازه داده شد حداکثر معادل 50 درصد مانده موجودی این حساب را برای اعطای تسهیلات ارزی به بخش خصوصی تخصیص دهد که این تصمیم را باید یکی از مهم‌ترین اقدامات اصلاح طلبان در حمایت از بخش خصوصی و بهره‌گیری از درآمد نفت برای سرمایه‌گذاری و تولید در اقتصاد ایران به شمار آورد . ظاهرا افزایش مستمر درآمد نفت پس از سال 78 یکی از اهداف اصلی تمهید این حساب را که همانا ایجاد لنگرگاهی مطمئن برای اقتصاد کشور در قبال جزر و مدهای درآمد ارزی کشور بوده است ،از دیدگاه دولت نهم بلاموضوع کرده و همین امر باعث رویکرد کامل هزینه‌ای به منابع موجود در این حساب شده است . در عین حال باید توجه داد که هرگونه ذخیرهء‌ارزی در این حساب می‌تواند به عنوان پشتوانه‌ای قوی برای بهره‌مندی بیش‌تر کشور از امکانات بازار سرمایهء جهانی باشد که با خالی شدن آن را طبعا امکان این بهره‌مندی هم از بین می‌رود . متاسفانه نوع نگاهی که پس از استقرار مجلس هفتم و دولت نهم نسبت به این حساب به وجود آمده و در عمل نیز استفاده از منابع آن را در جهت ‌هایی غیر از سرمایه‌گذاری و تولید رقم زده است به طور قطع با فلسفهء تاسیس این حساب در تناقض بوده و وجود آن را تقریبا بلاموضوع کرده است.

درآمد حاصل از صادرات کالاهای غیرنفتی در سال 1385بالغ بر 301/16 میلیارد دلار اعلام شده است که حاکی از سیر صعودی و مثبت این شاخص در سال‌های اخیر است . اگر در نظر آوریم که دستیابی به چنین رقمی هم‌زمان با ثبات نسبی نرخ ارز در هفت سال گذشته - به معنای واقعی کاهش نرخ برابری ارزهای خارجی با پول ملی- و تغییر در ترکیب صادرات غیرنفتی از کالاهای سنتی به صنعتی رخ داده است ، آنگاه به عملکرد مثبت سیاست‌های اقتصادی دولت خاتمی در زمینهء صادرات غیرنفتی بیش‌تر پی خواهیم برد و آن را باید موفقیتی برای کشور و اصلاح‌طلبان محسوب کرد اما قطعا تلاش‌های بیش‌تری باید در جهت کسب درآمد از ناحیهء صادرات غیرنفتی ، خصوصا صادرات محصولات صنعتی توسط دولت نهم انجام گیرد و را هبرد توسعهء صادرات با همهء لوازم و مقتضیاتش در ادارهء اقتصادی کشور پی‌گرفته شود . یاد آور می شود نزدیک به نیمی از رقم صادرات غیر نفتی(رقم 6702 میلیون دلار) به صادرات مواد شیمیایی و پتروشیمی(به ویژه میعانات گازی) اختصاص دارد که ناشی از سرمایه گذاری های دوره دولت خاتمی در این بخش می باشد . رقم حاصله از صادرات غیرنفتی در سال 1385 در مقایسه با رقم پیش‌بینی شده در قانون برنامهء چهارم توسعه یعنی 9455 میلیون دلار حاکی از موفقیت عملکرد اقتصاد ایران در این باره و افزایش 47 درصدی نسبت به آن است و تحقق این امر چشم‌انداز امیدوارکننده را پیشاروی اقتصاد کشور در این عرصه قرار می‌دهد.

میزان واردات گمرکی در سال 1385 برابر 390/41 میلیارد دلاربوده که در مقایسه با سال قبل(742/39 میلیارد دلار) معادل 1/4 درصد رشد داشته است . بطور برآورد می توان دریافت که واردات کل کالا و خدمات به کشور به رقم حدود 50 میلیارد دلار در این سال بالغ شود . رقم واردات سال 1385 در مقایسه با رقم 639/36 میلیارد دلار سال 1383 و 742/39 میلیارد دلار سال 1384 و همهء سال‌های گذشته بالاترین رقم واردات در اقتصاد ایران است . جالب آن که اقتدارگرایان در همهء سال‌های گذشته به دولت خاتمی دربارهء افزایش میزان واردات ایراد گرفته و آن را عملکردی منفی ارزیابی می‌کردند ، اما تاکنون در قبال این رخداد در دو سال 1384و1385، که جمعا 132/81 میلیارد دلار واردات به کشور انجام گرفته است، سکوت کرده‌اند . در گذشته در پاسخ به این ایراد همواره نویسنده یادآور می‌شد که در شرایط امروز جهانی میزان داد و ستد با اقتصاد جهانی و تراز تجاری مثبت معیار مناسبی برای ارزیابی عملکرد اقتصادی یک کشور است و رقم واردات به تنهایی نمی‌تواند نشانگر عملکرد مثبت یا منفی باشد ، اما در شرایط اقتصاد ایران باید افزایش چشم‌گیر رقم واردات در دو سال1384و1385را قابل توجه و تامل دانست. رقم پیش‌بینی شده برای واردات در سال 1385 در قانون برنامهء چهارم توسعه4/34 میلیارد دلار بوده است که در مقایسه با عملکرد حاصله تفاوتی 20 درصدی را نشان می‌دهد و حاصل اینکه در سال اول اجرای برنامه 25/1 برابر و در سال دوم 2/1 برابرآنچه در برنامه پیش‌بینی شده، کشور واردات داشته است . البته علت اصلی این رخداد را باید در افزایش درآمد ارزی کشور ناشی از افزایش قیمت نفت دانست. با نگاهی به جدول(3) ملاحظه می‌شود که در سال‌های پس از 76 تا 83 (دورهء دولت خاتمی) سهم عمدهء واردات به کالاهای سرمایه‌ای و واسطه‌ای ، که نقش عمده و مستقیمی در تولید و اشتغال دارند ، تعلق داشته است اما گزارشهای اعلام شده حاکی از تغییر ترکیب کالاهای وارداتی به سمت واردات کالاهای مصرفی در دوره دولت نهم است که این رخداد را نمی‌توان مثبت ارزیابی کرد ، و با توجه به اقتصاد نفتی ایران باید مزمن شدن «بیماری هلندی» را انتظار کشید . در عین حال باید یادآور شد که رشد واردات در سطوح بسیار بالاتر از نیاز رشد تولید ملی مبین محتوای بیش از حد نیاز وارداتی رشد تولید کشور است و این نگرانی وجود دارد که اقتصاد ملی به میزان مطلوب بازدهی نداشته است .

تراز پرداخت ‌های خارجی کشور در سال 1385 در بخش تراز بازرگانی و حساب جاری هنوز توسط بانک مرکزی اعلام نشده است امابه یمن افزایش درآمد نفت هر دو مثبت ارزیابی می شود . در عین حال با توجه به شتاب واردات و عدم پایداری قیمت نفت، وضعیت حاکم بر تراز پرداخت‌های کشور را نمی‌توان روندی ماندگار و پایدار تلقی کرد. نقطهء آسیب تراز پرداخت ‌های کشور زمانی است که قیمت نفت در بازارهای جهانی دچار کاهش شود. علاوه بر این حساب جاری تراز پرداخت ‌های کشور طی سال‌های آتی از بابت پرداخت‌های حساب خدمات برای پروژه‌های B.O.T خصوصا در زمینهء‌برق و سایر خدمات دولتی تحت فشار قرار خواهد گرفت. از سوی دیگر در این دوره خالص حساب سرمایهء کشور در شش ماهه اول سال 1385دارای کسری معادل 2987 میلیون دلار بود . این کسری عمدتا ناشی از کاهش مازاد حساب ‌های بلندمدت و کوتاه‌مدت در نتیجهء بازپرداخت بدهیهای گذشته و افزایش ماندهء ارزهای تهاتری و نیز کاهش مازاد حساب بانک‌ها و سایر به دلیل روند نزولی افزایش در اعتبارات اسنادی و افزایش دارایی‌های خارجی بانک ‌ها بوده است . مجموع دارایی‌های خارجی بانک مرکزی و حساب ذخیرهء ارزی در شش ماهه اول سال 1385رقم 9402 میلیون دلار افزایش نشان می‌دهد که با احتساب ذخایر و دارایی‌های قبلی در سال 1385 ذخائر ارزی کشور به رقمی بیش از65 میلیارد دلار بالغ می‌شود . از این‌رو می‌توان گفت دولت احمدی‌نژاد در موقعیتی کاملا استثنایی به لحاظ پشتوانهء مالی و اعتباری نسبت به دولت‌های پس از انقلاب مسوولیت ادارهء کشور را به عهده گرفته است ، فرصتی که از آن می‌توان برای جهش اقتصادی کشور و دستیابی به اهداف پیش‌بینی شده درقانون برنامهء چهارم توسعه و سند چشم‌انداز توسعهء 20 سالهء کشور نهایت استفاده را برد .

بزرگ‌ترین چالش بخش خارجی اقتصاد ایران، بلکه تصویر کلان اقتصاد کشور، طی سال‌های آینده ایجاد ظرفیت پرداخت جدید و تنوع در مبانی صادراتی است. آزادسازی در تجارت خارجی (عمدتا تسهیل واردات) و جریانات سرمایه‌ای طی سال‌های اخیر اگرچه بسیار مثبت و سازنده بوده است اما باید با سیاست‌های معطوف به تنوع‌پذیری در تولید و صادرات و حفظ رقابت‌پذیری اقتصاد ملی در عرصه جهانی ممزوج و تکمیل شود . آزادسازی‌های یک جانبهء سال‌های اخیر ، محتوای وارداتی رشد تولید و سرمایه‌گذاری در اقتصاد ملی را به شدت افزایش داده است (تفاوت متوسط رشد سالانهء واردات 21 درصد و رشد متوسط سالانهء تولید 4/5 درصد طی دورهء 1379-1385) . این تحول نشانگر آن است که اقتصاد ملی نه‌تنها در حد ظرفیت‌های بالقوه تولید نمی‌کند، بلکه از بابت رقابت‌پذیری و فروش محصول دچار مشکل است و از این‌رو بازنگری در برخی سیاست‌ها را ضروری می‌کند . در این مسیر پاسداری از «حساب ذخیرهء ارزی» از بابت پشتوانهء‌ارزی برای کشور و بودجهء دولت در شرایط کاهش قیمت نفت و حمایت و تقویت مستمر بخش خصوصی و نیز ایجاد اطمینان لازم در فعالان اقتصادی باید به جد مورد توجه دولت و مجلس قرار گیرد و برداشت از این حساب جز در موارد حیاتی و ضروری انجام نشود ، اقدامی که متاسفانه دولت نهم و مجلس هفتم در نیمهء دوم سال 1384 و سال 1385 به آن توجه و عمل نکرده‌اند .

لازم به ذکر است که با وجود افزایش رقم تجارت خارجی کشور در سال 1385 به رقم حدود 120 میلیارد دلار (عمدتا به دلیل افزایش قیمت نفت) سهم ایران از تجارت جهانی بالغ بر 45/0 درصد بوده است که تناسب چندانی با نسبت جمعیت ایران به جهان و امکانات و توانایی‌ها و جایگاه کشور در عرصهء جهانی و منطقه‌ای ندارد.

5 - بدهی خارجی
در هنگام روی کار آمدن دولت خاتمی در سال 76 تعهدات بالفعل (بدهی) خارجی ایران 3/14 میلیارد دلار بود که در پایان کار دولت خاتمی در سال 1384 به حدود 23 میلیارد دلار افزایش یافت و این در حالی بود که طی همین دوره میزان ذخایر ارزی و دارایی‌های خارجی بانک مرکزی از رقم حدود سه میلیارد دلار به بالاترین حد خود طی سال‌های پس از انقلاب رسید و بالغ بر حدود 50 میلیارد دلار شد (بیش از 16 برابر) . مدیریت بدهی خارجی و افزایش ذخایر و دارایی‌های خارجی کشور، که ناشی از مدیریت منابع ارزی توسط دولت خاتمی به نفع اقتصاد ملی بوده است را می توان یکی از موفقیت‌های برجستهء این دولت به شمار آورد.

تعهدات خارجی کشور با حدود 3/8 در صد تغییر از 9/41 میلیارددلار در پایان سال 1384 به 3/45 میلیارد دلار در پایان اسفند سال 1385 افزایش یافت . دراین دوره تعهدات بالقوه خارجی با 1/24 درصد افزایش به 825/21 میلیارد دلار رسید . تعهدات بالفعل نیز معادل 5/23 میلیارد دلار بود که نسبت به پایان سال قبل (3/24 میلیارد دلار) 1/3 درصد کاهش نشان می دهد . در یک ارزیابی واقعبینانه رقم بدهی کل کشور نسبت به رقم تولید ناخالص داخلی و در مقایسه با دیگر کشورهای در حال توسعه رقم قابل قبولی است هرچند با نگاه احتیاطی باید از ایجاد و افزایش هر گونه بدهی جدید برای کشور و دولت جلوگیری کرد.

ارزش قراردادهای بیع متقابل شناسایی شده تا پایان 9 ماههء اول سال 2005 میلادی حدود 86222 میلیون دلار بوده که17051 میلیون دلار از تعهدات پیمانکاران آن محقق شده و 8088 میلیون دلار (شامل6956میلیون دلار اصل و1132میلیون دلار بهره) از تعهدات قبلی نیز بازپرداخت شده است. میزان خالص تعهدات بالقوه و بالفعل از قراردادهای بیع متقابل در مقطع مذکور به ترتیب معادل 5811 و10095 میلیون دلار است . متاسفانه اعداد و ارقام مربوط به سال 2006 در این باره اعلام نشده است ضمن اینکه با توجه به تحولات حادث پس از روی کار آمدن دولت نهم در عرصه داخلی و خارجی روند سرمایه گذاری در منابع نفت و گاز به صورت بیع متقابل دچار سکته و تقریبا متوقف شده است که این رخداد را نمی توان برای اقتصاد نفت ایران مثبت ارزیابی کرد .

6 - بیکاری و اشتغال
بر پایه ادعای وزیر کار و اموراجتماعی دولت نهم عملکرد اقتصاد کشور در ایجاد فرصت‌های شغلی در دو سال 1384و 1385 حدود1950هزار شغل در مقابل عرضه2500 هزار نیروی کار به بازار بوده است . همچنان‌که ملاحظه می‌شود این عملکرد پاسخ‌گوی بازار کار نبوده و این در حالی است که کشور با انباشت حدود سه میلیون نفر جمعیت بیکار از سال‌های گذشته و موج جمعیت جویای کار به بازار در سال‌های آتی رو به‌روست. در قانون برنامهء چهارم توسعه برای پاسخ‌گویی به نیاز اشتغال در کشور طی سال‌های اجرای برنامه، ایجاد متوسط سالانه 897 هزار فرصت شغلی پیش‌بینی شده است تا از این رهگذر نرخ بیکاری از 3/12 درصد در سال 1383 به 4/8 درصد در سال 1388 کاهش یابد، و طی همین دوره جمعیت بیکار از حدود 7/2 میلیون نفر به 2/2 میلیون نفر برسد. هرچند بنا به ادعای وزیر کار عملکرد اقتصاد کشور در دو سال اول اجرای قانون برنامه چهارم توسعه بیش از پیش بینی برنامه در مورد ایجاد فرصت های شغلی عمل کرده است و در صورت صحت این مدعا باید آنرا موفقیتی برای دولت نهم قلمداد کرد اما نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1385 تعداد بیکاران در این سال را برابر 991/2 میلیون نفر و نرخ بیکاری را 75/12 درصد گزارش کرده است . از آن‌جا که مسالهء بیکاری و اشتغال را باید یکی از مهم‌ترین چالش های پیش‌روی اقتصاد ملی در شرایط کنونی دانست یقینا حل آن نیاز به عزم ملی و همراهی همه ارکان و اجزای نظام دارد و این که باید از تمام روش‌ها و امکانات موجود داخلی و خارجی و دولتی و خصوصی برای سرمایه‌گذاری استفاده شود که در این مسیر تعامل مثبت و سازنده با اقتصاد جهانی اجتناب‌ناپذیر می‌نماید. بر پایه سخن همین وزیر برای تحقق اهداف کمی سند چشم انداز توسعه بیست ساله کشور سالانه بطور متوسط نیاز به سرمایه گذاری معادل 200 میلیارد دلار دارد که تامین حتی نیمی از این میزان سرمایه سیاست های خاص و عزم ملی را می طلبد و از روز روشن‌تر است که عدم پاسخ‌گویی مناسب به نیاز سرمایه گذاری و اشتغال برای خیل بیکارانی بیش از سه میلیون نفر چه آثار و عواقب زیانباری را می‌تواند متوجه کشور و نظام کند . گسترش فقر و فساد و تبعیض و... ناشی از افزایش دامنهء بیکاری و انباشت خیل بیکاران می تواند به شکل‌گیری پدیده‌ای به نام «لشگر ذخیرهء آشوب» منجرشود که حتما مسوولان ادارهء کشور که بیشترین شعار هارا در مبارزه با فقر و فساد و تبعیض و... سرداده و می‌دهند به این موضوع توجه تام و تمام دارند . جالب آنکه آنانی که بیش‌ترین انتقادها را از این ناحیه متوجهء دولت خاتمی و اصلاح‌طلبان می‌کردند حال خود به طور یکپارچه در مصدر ادارهء امور قرار گرفته‌اند و طبعا باید پاسخ‌گوی شعارها و وعده‌های گذشتهء و حال خود باشند.

تصویری از توزیع جمعیت کشور برحسب فعال و شاغل بیان می‌دارد که نرخ بیکاری در پایان سال 1384 معادل 1/12 درصد بوده است (جمعیت فعال 3/22 و شاغل 6/19 میلیون نفر) ، و برپایهء نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1385 نرخ بیکاری در این سال 75/12درصد اعلام شده است (جمعیت فعال 5/23 میلیون نفر و شاغل 5/20 میلیون نفر) که مقایسهء رقم این دو سال حاکی از افزایش نرخ بیکاری در سال 1385 است و در واقع عملکرد اقتصاد کشور در این باره موفق نبوده است.

7 - ارزش پول ملی
عملکرد اقتصاد کشور را با توجه به مجموع شاخص‌های کلان اقتصادی، به خصوص با تکیه بر دو شاخص نرخ رشد تولید و تفاوت نرخ تورم داخلی و جهانی، در زمینهء حفظ و تقویت ارزش پول ملی را تا حدودی باید موفق ارزیابی کرد. در سال 1385 نرخ برابری ریال با ارزهای خارجی چندان تغییری را تجربه نکرد که این امر نوعی آرامش و ثبات را به اقتصاد ملی ارزانی داشت و فعالان اقتصادی را نسبت به نوسانات نرخ ارز در دامنهء کم اطمینان داد که در صورت شرایط مساعد می‌تواند در ترغیب این گروه برای سرمایه‌گذاری موثر باشد و انتظار می‌رود که سیاست حفظ و تقویت ارزش پول ملی همچون گذشته مورد توجه دولت باشد. در عین حال باید بر این نکته تاکید کرد و توجه داد که ثابت نگه داشتن نرخ برابری پول ملی با ارزهای خارجی به صورت دستوری و اداری از سوی دولت و بانک مرکزی در میان مدت و دراز مدت به کاهش قدرت رقابت بنگاههای اقتصادی ایران در عرصه جهانی و به ضرر کالاهای صادراتی عمل خواهد کرد و می تواند سیاست توسعه صادرات غیر نقتی را با شکست مواجه کند .

8 - بورس اوراق بهادار
جدول (4) عملکرد معاملات سهام در بورس اوراق بهادار تهران از سال 76 به بعد را نشان می‌دهد. ملاحظه می‌شود که عملکرد بازار بورس در سال 1385 برای سهام‌داران بازده مناسبی را به همراه نداشته و آن‌ها سود چندانی از حضور در این بازار نبرده ‌اند . افزایش 8/3 درصدی رقم شاخص قیمت کل سهام خود گویاترین نشانه بر وضعیت دشوار و بحرانی بورس در این سال است هر چند نسبت به کاهش 9/21 درصدی این شاخص در سال 1384روند کاهشی این شاخص متوقف و تا حدودی ثبات یافته است.

دلایل چنین رخدادی را باید در ارتباط با تحولات داخلی (سیاست های دولت) و خارجی (مسایل مرتبط با پروندهء هسته‌ای ایران و سیاست خارجی) و مسایل درونی سازمان بورس جست‌وجو کرد . به هر حال ارزش جاری بازار سهام تحت تاثیر این تحولات از 325729 میلیارد ریال در پایان سال 1384 به 382514 میلیارد ریال در پایان سال 1385 افزایش یافت که حاکی از 4/17درصد رشد در این بازار است اما هنوزدر مقایسه با ارزش جاری بازار در پایان سال 1383(رقم 387547میلیارد ریال) کمتر است و در واقع هنوز بازار به وضعیت دو سال قبل خود بازگشت نکرده است و با وجود رشد مثبت 9/1 درصدی تعداد سهام معامله شده در این سال ارزش معاملات در حد 6/15 درصد کاهش یافته است. در یک جمع‌بندی می‌توان گفت روند مثبتی که از سال 76 در بورس اوراق بهادار به راه افتاده بود و موجبات جذب پس‌اندازهای مردم به سوی سرمایه‌گذاری و تولید را دامن می‌زد، متاسفانه از نیمهء دوم سال 1383 دچار آسیب شد و در سال 1384 این روند نزولی شدت یافت و عملا به فرار سرمایه از این بازار دامن زد به گونه ای که به رغم ورود فعال دولت برای واگذاری شرکت های دولتی از طریق بورس و افزایش شرکت های بورسی از 419 در سال 1384 به 431 شرکت در سال 1385 بازار سرمایه موفق به جلب اعتماد دوباره سرمایه گذاران وجذب پس اندازهای خرد و کلان بسوی سرمایه گذاری و تولید نشد . وضعیت بازار بورس و روند حرکت شاخص قیمت کل سهام بازتابی از روند تحولات و وضعیت اقتصادی و اجتماعی و سیاسی جاری کشور است و به همین دلیل دولتمردان و فعالان عرصهء سیاست و اقتصاد باید به شدت نسبت به این وضعیت و روند حرکتی شاخص حساس بوده و جهت‌گیری آن را در هر گونه تصمیم‌گیری و اقدام لحاظ کنند . نکتهء قابل ذکر این که اجرایی شدن قانون جدید بازار سرمایه از نیمهء دوم سال 1384 نیز نتوانسته تاثیرمثبت چندانی در اصلاح روند جاری بورس اوراق بهادار در سال 1385بگذارد ، هرچند که اجرای کامل این قانون و تاثیرات آن را باید در سال جاری پی گرفت .

9 - بودجه‌دولت
جدول (5) متغیر ها و شاخص های کلان اقتصادی کشور در رابطه با بودجه دولت نشان می دهد. اگر به نسبت های بودجه کل کشور و بودجه عمومی دولت به تولید اسمی در دو سال 1384 و 1385 ( به ترتیب 2/90 ، 1/95 ، 8/27 و 6/28 ) در مقایسه با سالهای 1376به بعد توجه و تامل شود به خوبی از گسترده شدن حیطه مداخله دولت در اقتصاد ملی و دولتی شدن هر چه بیشتر اقتصاد ایران بواسطه افزایش چشمگیر در آمدهای نفتی در این دو سال و هزینه آن توسط دولت نهم حکایت دارد . این شاخص ها که در واقع بیانگر نقش دولت در اقتصاد ملی است به خوبی بیانگر میزان بالای مداخلهء دولت در اقتصاد ایران است و با توجه به روند افزایشی آن در سال‌های اخیر باید آن را به لحاظ کاهش نقش تصدی‌گری دولت منفی ارزیابی کرد . ضمن آنکه بر پایه نتایج مطالعات و تحقیقات انجام شده در کشورهای در حال توسعه ناکارآیی اقتصادی و رشد فساد همبستگی مثبتی با میزان مداخله دولت در اداره اقتصادی این کشور ها دارد و تجربه ایران نیز گواه درستی بر این نتایج است . جدول (6) تصویری از ارقام بودجه کل کشور در سالهای 76 الی 86 را ارائه می کند .

از مهم‌ترین شاخص‌های موجود در بخش بودجهء دولت، نسبت درآمدهای مالیاتی به تولید اسمی است . این نسبت برای سال 1385برابر3/7 درصد بوده است که در مقایسه با سا‌ل‌های قبل (این نسبت برای دو سال1383 و1384 برابر با 1/6 درصد بوده است) اندکی افزایش نشان می‌دهد که با توجه به روند افزایشی هر چند کند این شاخص طی سال‌های اجرای قانون برنامهء سوم توسعه باید آن را مثبت ارزیابی کرد و امید داشت که با تصویب لایحهء « مالیات بر ارزش افزوده» ارایه شده از سوی دولت به مجلس این نسبت به نفع اقتصاد ملی و بودجهء دولت افزایش مناسب یابد . به هر میزان که سهم مالیات در بودجهء عمومی دولت افزایش یابد می‌توان گفت به همان میزان نیز اقتصاد ملی رو به پویایی و سالم‌سازی و فاصله گیری از وابستگی به درآمد های نفتی حرکت می کند.

شاخص مهم دیگری که در رابطه با بودجهء دولت باید به آن پرداخت نسبت هزینه‌های جاری دولت به تولید اسمی است . این شاخص برای سال 1385 بالغ بر4/19 درصد بوده است که در مقایسه با رقم 8/18 درصدی برای سال 1384حاکی از افزایش است که مثبت ارزیابی نمی شود . شاخص نسبت مخارج جاری دولت به کل درآمدهای مالیاتی ، که به عنوان شاخصی از شکل تامین مناسب مخارج جاری دولت است ، نشان می‌دهد که در سال 1385 هزینه‌های جاری دولت6/2 برابر درآمدهای مالیاتی آن بوده است که مثبت ارزیابی نمی شود و شرایط مطلوب برای چنین شاخصی تامین تمام مخارج جاری دولت از طریق مالیات است . در ادبیات اقتصادی برابر یک بودن این نسبت را دلیل محکمی برای سالم و پویا بودن یک اقتصاد ملی دانسته و انتظار می‌رود که هزینه‌های جاری دولت تا حد امکان از محل درآمدهای مالیاتی تامین شود، هدفی که تحقق آن در قانون برنامهء چهارم پیش‌بینی و الزام‌آور شده است اما عملکرد اقتصاد کشور در سال اول و دوم اجرای این برنامه چشم‌انداز امیدوارکننده‌ای را در این باره به نمایش نگذاشته است و این بحث باید با توجه به افزایش 7/21 درصدی درآمدهای مالیاتی در سال 1384 نسبت به سال قبل و تحقق 1/99 درصدی رقم پیش‌بینی مصوب قانون بودجهء این سال و رشد 5/47 درصدی مالیات در سال 1385 و تحقق 4/85 درصدی آن مدنظر و ملاحظه بیشتر قرار گیرد.

در تحلیل عملکرد بودجهء دولت ، در بخش درآمدها ، درآمدهای مالیاتی و سایر درآمدها (بدون احتساب رقم شفاف‌سازی قیمت حامل‌های انرژی) در سال 1385 با 30 درصد افزایش نسبت به سال قبل به 181868 میلیارد ریال بالغ شد که سهمی برابر 6/31 درصد از کل درآمد های دولت را به خود اختصاص داد . به عبارت بهتر در این سال تنها حدود یک سوم درآمدهای دولت از طریق مالیات تامین شده و مابقی آن عمد تا از طریق فروش نفت یعنی ثروت ملی تامین شده است . سهم درآمدهای نفتی(شامل فروش نفت خام ، مالیات عملکرد شرکت نفت ، سود سهم دولت در شرکت نفت و برداشت از حساب ذخیره ارزی) در بودجه عمومی دولت در سال 1385 برابر 1/65 درصد بوده است . مجموع درآمدهای عمومی دولت در سال 1385 با در نظرگرفتن چهار متمم و یک اصلاحیه قانون بودجه این سال بالغ بر 574984 میلیارد ریال شده است که در مقایسه با رقم عملکرد سال 1384 رشدی 22 درصدی را نشان می دهد . پرداخت هزینه‌های جاری در سال 1385 (بدون احتساب رقم یارانهء حامل‌های انرژی) معادل 415793 میلیارد ریال بود که نسبت به سال قبل از7/25 درصد رشد برخوردار بوده است .

در سال 1385 واگذاری دارایی‌های سرمایه‌ای به رقم 182797 میلیارد ریال رسید که نسبت به سال گذشته4/2 درصد کاهش نشان می‌دهد . واگذاری دارایی‌های مالی نیز که شامل استفاده از منابع داخلی و خارجی است ، با نزدیک به 2 برابر افزایش نسبت به سال قبل به161061میلیارد ریال رسید . نکتهء بسیار قابل تامل و توجه در تحلیل بودجهء دولت در سال 1385 این است که در این سال با استقرار کامل دولت احمدی‌نژاد، رخداد کسری بودجهء ناشی از تراز عملیاتی و سرمایه‌ای از یک سو و فشار وعده‌های هزینه‌ای داده شده از سوی دیگر باعث ارایهء چهار لایحهء ‌متمم و یک اصلاحیه بودجه از سوی دولت به مجلس شد، اقدامی که در همهء سال‌های پس از انقلاب و جنگ به جز سال 1384 وآنهم دو لایحه متمم بودجه توسط همین دولت تازه استقراریافته ، سابقه ندارد . بر پایهء این اقدام با اصلاح مادهء سه و جداول شمارهء چهار و هشت قانون برنامهء چهارم توسعه ناشی از دو متمم بودجهء‌سال 1384 کل کشور (مصوب 28/10/1384) رقم مربوط به وجوه حاصل از فروش نفت خام در سال 1384 از 128494 به 186342 میلیارد ریال و درسال 1385 با احتساب چهارلایحه متمم و یک اصلاحیه از 140734 به 262053 میلیاردریال افزایش یافت . لازم به یادآوری است که بر پایهء اصلاح قوانین بودجهء دو سال 1384 و 1385(جمعا هفت لایحه متمم واصلاحیه) هزینهء ارزی دولت (ناشی از درآمد نفت و برداشت از حساب ذخیرهء ارزی) به رقم بی‌سابقهء 79 میلیارد دلار افزایش یافت که در مقایسه با رقم حدود 46 میلیارد دلاری دو سال 1382 و1383، حاکی از افزایشی برابر 33 میلیارد دلار است که رقم 48 میلیارد دلار آن از حساب ذخیرهء ارزی تامین و برداشت شده است.

شاخص دیگری که در انتهای این بخش می‌تواند به تحلیل بودجه و فعالیت‌های دولت کمک کند سهم مخارج عمرانی دولت از کل درآمدهای نفتی است . این شاخص در بهترین شرایط می‌تواند برابر یک یا بیشتر باشد، مشروط بر آن که درآمدهای نفتی به هیچ‌وجه در بودجه صرف هزینه‌های جاری نشده و پس‌انداز یا سرمایه‌گذاری شود . چنانچه این سهم بالاتر و نزدیک‌به یک باشد مؤید آن است که کل‌درآمدهای نفتی صرف ایجاد زیرساخت‌های اقتصاد ملی و عمران و آبادانی کشور شده است . در سال 1385 سهم مخارج عمرانی از درآمدهای نفتی (بدون احتساب برداشت از حساب ذخیرهء ارزی) بالغ بر 9/26درصد و کل آن 48 درصد شده است که در مقایسه با رقم مشابه سال 1384 بهبود را به نمایش می گذارد.

مقایسهء عملکرد بودجه دولت در دو سال 1384 و1385 به لحاظ رشد اعداد و ارقام بودجه با سال‌های قبل خود گویای تغییر روش و نگرشی است که در دولت نهم و مجلس هفتم (جناح یکدست حاکم) نسبت به ادارهء اقتصاد کشور و نقش دولت بوجود آمده است هر چند در همین دوره با ابلاغ سیاست های مرتبط با اصل 44 قانون اساسی "خصوصی سازی" هم در دستور کار دولت و مجلس قرار گرفته است !

10 - سیاست‌های پولی و اعتباری
برپایهء مصوبات بودجه‌ای در سال 1385 نقدینگی کشور نسبت به سال 1384 معادل 4/39 درصد افزایش یافت که نسبت به رشد دورهء مشابه سال قبل (3/34) با افزایشی معادل 1/5 واحد درصد مواجه بوده است. بررسی عوامل موثر بر رشد نقدینگی در سال ۸۵ نشانگر این است که مطالبات از بخش غیردولتی با سهمی معادل 9/34 واحد درصد، بالاترین سهم را در رشد نقدینگی داشته است . سهم خالص دارایی های داخلی سیستم بانکی در رشد نقدینگی 9/25 درصد و سهم خالص دارایی های خارجی سیستم بانکی در رشد نقدینگی 5/13 واحد درصد بوده است . در بین عوامل تشکیل دهنده خالص دارایی های داخلی، خالص مطالبات از دولت عمدتا به علت افزایش سپرده های دولتی نزد سیستم بانکی، سهمی کاهنده معادل 1/3 واحد درصد و خالص سایر عوامل نیز سهمی کاهنده معادل 6/5 واحد درصد در رشد نقدینگی داشته است . از سوی دیگر، خالص مطالبات از شرکت ها و موسسات دولتی نیز از سهم کاهنده اندکی(3/0 درصد) در مقایسه با سایر عوامل در کاهش رشد نقدینگی برخوردار بوده است . مهمترین عامل افزایش پایه پولی در سال ۸۵ ، خالص دارایی های خارجی بانک مرکزی با سهمی معادل 7/50 واحد درصد بوده که ناشی از افزایش دارایی های خارجی بانک مرکزی است . مطالبات بانک مرکزی از بانکها نیز از سهم فزاینده ای معادل 7/8 واحد درصد در تغییر پایه پولی برخوردار بوده است . با انتشار اوراق مشارکت بانک مرکزی در سال ۸۵ ، موجودی این اوراق از 10۷۶۹ میلیارد ریال در پایان سال ۸۴ به 21۴۶۶میلیارد ریال در پایان سال ۸۵ رسید که به میزان 10۶۹۷ میلیارد ریال افزایش نشان می د هد که سهم کاهنده 9/4 درصد در رشد پایه پولی و 3/5 درصد در رشد نقدینگی داشته است . در نهایت برآیند مجموع عوامل موثر در تغییر پایه پولی منجر به افزایشی معادل 8/26 درصد در پایه پولی کشورگردیده است.

تغییرات عرضه پول ، ناشی از تغییرات در پایه پولی (پول پر قدرت ) و ضریب فزاینده نقدینگی است . ضریب فزاینده نقدینگی از 176/4 در سال ۸۴ با ۹/۹ درصد افزایش به 591/4 در سال ۸۵ افزایش یافت . افزایش ۹/۹ درصدی ضریب فزاینده نقدینگی در سال ۸۵ عمدتا مربوط به کاهش نسبت ذخایر اضافی به کل سپرده ها به میزان۴۳ درصد بوده است که به لحاظ ارتباط منفی این نسبت با رشد ضریب فزاینده، نهایتا منجر به 3755/0 واحد افزایش در ضریب فزاینده شده است . کاهش نسبت اسکناس و مسکوک در دست اشخاص به کل سپرده ها نسبت به پایان سال قبل به میزان 6/13 درصد موجب افزایش در ضریب فزاینده نقدینگی به میزان 1129/0 واحد و افزایش نسبت موزون سپرده های قانونی به کل سپرده ها به میزان 8/2 درصد موجب کاهش ضریب فزاینده به میزان0740/0 واحد شده است .

بررسی مطالبات سررسید گذشته و معوق بانکها در بخش غیر دولتی نشان می دهد که نسبت این مطالبات به کل تسهیلات اعطایی بانکها رو به افزایش بوده واز 5/12 درصد در پایان سال 1384 به 7/13 درصد در سال 1385 رسیده است به گونه ای که مانده مطالبات سررسید گذشته و معوق بانکها از بخشهای اقتصادی غیر دولتی در پایان سال 1385 بالغ بر 8/139 هزار میلیارد ریال گردیده است که نسبت به به پایان یال 1384 (2/90 هزار میلیارد ریال) از رشد 55 درصدی برخوردار بوده است . طی سال 1385 بخش های "صنعت و معدن" و "بازرگانی و خدمات" به ترتیب با 2/40 06/32 درصد بیشترین سهم مطالبات معوق و سررسید گذشته بانکها به بخش غیر دولتی را به خود اختصاص داده اند . این نسبت در بخش های کشاورزی با 8/16 درصد ، مسکن با 9/6 درصد ، صادرات با 9/1 درصد و ساختمان با 7/1 درصد سهم روبرو بوده است .

در یک ارزیابی کلی در رابطه با سیاست های پولی و اعتباری انجام شده و با توجه به نرخ رشد اقتصاد ایران در سال‌های اخیر ، که از روندی ثابت و نسبتا قابل قبول برخوردار بوده، می توان گفت که اقتصاد ایران همواره با تهدیداتی در زمینه اقتصاد کلان و به ویژه در زمینه پولی و اعتباری رو به رو بوده است . فشار بر منابع نظام بانکی در قالب تسهیلات تکلیفی، برداشت از حساب ذخیره ارزی برای جبران عدم تحقق درآمدهای ریالی دولت و یا افزایش اعتبارات هزینه‌ای دولت از جمله این تهدیدها بوده است. همچنین "آسان‌گیری در مقابل بی‌انضباطی‌های بودجه‌ای، اصرار بانک‌ها برای اضافه برداشت از منابع بانک مرکزی و محدودیت بانک مرکزی در استفاده از ابزارهای قانونی برای کنترل حجم نقدینگی" از دیگر عوامل موثربر عملکرد پولی و مالی کشور در دو سال اخیر بوده است. عملکرد حاصله به ویژه در دوره دولت احمدی نژاد در عرصه تحولات پولی و اعتباری نشانگر سلطه بخش مالی بر سیاست‌های پولی، نوسانات شدید(باروند افزایشی) ضریب فزاینده و مخاطره‌های وارد بر سیاست‌های پولی از بابت روابط بانک مرکزی و بانک ‌ها و تاثیرپذیری پایه پولی از عملکرد بودجه دولت است . هرچند از یک‌سو عدم استقراض دولت از بانک مرکزی پدیده‌ای مثبت در تحولات پولی سال‌های اخیر تلقی می‌شود و بدین ترتیب یکی از عناصر پرمخاطره در تدوین و اجرای سیاست‌های پولی طی سال‌های اخیر تا حدودی برطرف شده، اما با برداشت‌های بالای دولت نهم از حساب ذخیره ارزی و خرید ارز مازاد بر فروش توسط بانک مرکزی ، جزء خالص دارایی‌های خارجی بانک مرکزی را به عنوان یکی از اجزای مهم پایه پولی به طور مستمر افزایش داده است . در عین حال وابستگی زیاد منابع بودجه دولت به درآمدهای نفتی موجب شده است که افزایش دارایی های خارجی بانک مرکزی ،که ناشی از مازاد عرضه نسبت به تقاضای موثر ارز در بازار داخلی است، بالاترین سهم را در رشد سالانه پایه پولی کشور داشته باشد.

با توجه به آنچه آمد در پیش گرفتن سیاست هایی برای کنترل رشد نقدینگی و تورم ،که از چالش‌های اصلی سیاست‌های پولی کشور است ، توسط دولت ومراجع تصمیم گیری به ویژه بانک مرکزی اجتناب ناپذیر می نماید و بطور مشخص "لزوم سالم‌سازی ساختار مالی دولت و کاهش اتکای بودجه دولت به درآمدهای نفت و رعایت انضباط مالی در سیاست‌های بودجه‌ای" ،" لزوم تبدیل ابزار نرخ سود بانکی به‌ابزار فعال و موثر جهت مدیریت نقدینگی با ملاحظه قانون عملیات بانکی بدون ربا" و " کاهش بدهی دولت به نظام بانکی" از جمله سیاست هایی است که می تواند در این زمینه موثر و راهگشا باشد . در عین حال دولت برای کنترل نقدینگی باید در اداره امور و اجرا با" الزام کامل در رعایت و پایبندی نسبت به بودجه تصویب شده وعدم ارائه لوایح متمم برای برداشت ازحساب ذخیره ارزی" ، " توجه به محدود بودن ظرفیت جذب ارز در بازار بین بانکی و التزام نسبت به عدم جایگزینی منابع ارزی سهل الوصول نفتی به جای درآمدهای ریالی محقق نشده" ، " تاکید بیشتر بر کارکردهای سرمایه گذاری و تثبیتی و بین نسلی حساب ذخیره ارزی و لزوم حفظ مازاد منابع برای تامین مالی اهداف رشد بلند مدت اقتصادی"،"کاهش و حذف عملی تسهیلات تکلیفی ، ترجیحی و اولویت بندی شده از سوی دولت به بانکها جهت اعطای اعتبار به بخش های اقتصادی" ،"لزوم اعطای استقلال عملیاتی و ابزارسیاست پولی به بانک مرکزی به عنوان مسئول سیاستگذار پولی کشور به منظور طراحی و اجرای سیاستهای پولی مناسب با هدف کنترل و مهار تورم و ایجاد تحرک در رشد اقتصادی" و"فراهم نمودن پیش زمینه های سیاستی – نهادی لازم برای افزایش جذب سرمایه و منابع مالی خارجی در جهت کاهش آسیب پذیری اقتصاد به درآمد های بی ثبات نفتی" از تزریق بیش از ظرفیت در آمد های نفتی به اقتصاد ایران به ویژه برای پاسخگویی به هزینه های جاری و مصرفی خودداری نماید، واز این طریق با ثبات بخشی به شاخص های اقتصاد کلان موجبات بهبودی فضای کسب و کار و پیش بینی پذیر کردن آینده برای فعالان اقتصادی را فرا هم و اسباب تشویق و ترغیب هرچه بیشتر آنان را برای مشارکت فعال در عرصه تولید و سرمایه گذاری رقم زند .

جمع‌بندی
در یک جمع‌بندی خلاصه و با تکیه بر ارقام شاخص‌های کلان اقتصادی کشور می‌توان گفت که عملکرد اقتصاد ایران در سال 1385 ادامهء روند سال 1384و سیاست های جدید دولت نهم بوده است ، هر چند به رغم بهره مندی دولت احمدی نژاد از درآمد بالا و افسانه ای نفت این عملکرد پاسخگوی نیازها و مطالبات اقتصادی رو به افزایش جامعه، ‌خصوصا در زمینهء اشتغال وکا هش نرخ بیکاری ، رفع فقر و فساد و تبعیض ، بهبود وضعیت معیشتی اقشار محروم و متوسط و افزایش رفاه همگانی و در یک کلام شعار عدالت محوری دولت نهم نبوده است و حتی در تامین اهداف کمی پیش‌بینی شده شاخص های اقتصادی و اجتماعی برای سال اول و دوم اجرای قانون برنامهء چهارم توسعه ناموفق بوده است. جدول (7) تصویری از نتایج عملکرد اقصادی دولت احمدی نژاد و ارزیابی آنرا در انطباق با اهداف کمی پیش بینی شده در قانون برنامه چهارم توسعه و متوسط نتایج حاصله از اجرای قانون برنامه سوم توسعه دولت اصلاح طلب خاتمی نشان می دهد .
روی کار آمدن دولت احمدی‌نژاد ، که در همسویی کامل فکری و سیاسی با مجلس و دیگر نهادهای حاکمیتی انجام گرفته و وعده ‌های اقتصادی و اجتماعی بسیار به مردم داده است از قبیل مبارزه با فقر و فساد و تبعیض، بردن درآمد نفت به سر سفره‌های مردم ، توسعهء عدالت محور و... هم‌زمان با افزایش قابل توجه درآمدهای نفتی ایران ، انتظارات اقتصادی و اجتماعی بسیاری را در جامعه دامن زده است که طبعا نظام باید پاسخگوی آن‌ها باشد. رویکرد متفاوت دولت خاتمی و اصلاح‌طلبان به اقتصاد و سیاست کارنامه‌ای از خود در هشت سال 76 الی 83 به جای گذاشته است که خود مبنای مقایسه‌ای برای عملکرد دولت احمدی‌نژاد و جریان همسویش از نیمهء دوم سال 1384 به این سو خواهد بود ، به ویژه آن‌که همهء افراد و گروه ‌های درون جناح حاکم فعلی از منتقدان سرسخت عملکرد اقتصادی و اجتماعی دولت خاتمی و اصلاح‌طلبان در آن دوره بوده اند و حال خود باید پاسخگوی شعارها، وعده‌ها و عملکردشان در این دوران باشند . جدول (8) تصویری مقایسه ای از شاخص های کلان اقتصادی دهه اول و مقاطع اجرای برنامه های توسعه اول تا کنون را نشان می دهد که با توجه بدان می توان به ارزیابی کلی از عملکرد اقتصادی کشور و دولتهای پس از انقلاب و روند حرکت شاخص های کلان اقتصادی به صورت مقایسه ای و در ارتباطی متقابل با یکدیگر پرداخت .

در پایان باید یادآور شوم که اقتصاد ایران همچنان با چالش‌هایی از قبیل: عدم تناسب نرخ رشد اقتصادی با شرایط و مطالبات جامعه، بالا بودن نرخ بیکاری و کشش‌ناپذیری بخش تولید، سطح پایین بهره‌وری عوامل تولید و بهره‌وری کل، وابستگی بودجهء دولت به درآمد نفت و نوسانات بازار نفت، بالا بودن اندازهء دولت و چسبند گی هزینه‌های جاری دولت ، درصد تحقق پایین بودجهء‌عمرانی ، رشد تعهدات خارجی به طور اعم و بدهی‌های کوتاه‌مدت قطعی به طور اخص ، منفی شدن وضعیت بازار ارزی بانک ‌ها و کاهش تقاضای میان‌مدت ارز در بازار بین بانکی، فقدان اعتماد و اطمینان لازم برای مشارکت فعالانهء بخش غیردولتی و ناچیز بودن حجم صادرات غیرنفتی در مقایسه با حجم فعالیت‌های اقتصادی، عدم اجرای سیاست های خصوصی سازی و عملیاتی کردن سیاست های ابلاغی مرتبط با اصل 44 قانون اساسی ، شکاف طبقاتی و توزیع ناعادلانهء‌درآمد و وجود فقر و محرومیت رنج‌آور در دو دهک جمعیتی کشور و... مواجه است که دربارهء آن‌ها باید چاره‌اندیشی و سیاست‌گذاری شود . سند چشم‌انداز توسعهء20 سالهء کشور و قانون برنامهء چهارم توسعه با توجه به این شرایط و واقعیات تدوین و تصویب شده و باید راهنمای عمل قوای حاکم در سال‌های پیش‌رو برای اداره امور کشور باشد ، اما عملکرد دو سال 1384و 1385 اقتصاد کشور و دولت احمدی نژاد و دیگر نهادهای حاکم حرکت در این چارچوب و مسیر را به نمایش نمی‌گذارد و نگرانی این است که با فاصله‌گیری از اجرای این‌ها باز هم از گام زنی جمهوری اسلامی ایران در راه توسعهء اقتصادی و اجتماعی و دستیابی به جایگاه هدف گذاری شده در سند چشم انداز یعنی قدرت اقتصادی برتر منطقه در افق سال 1404 باز مانده و حتی در مقایسه با روند توسعه اقتصادی و اجتماعی برخی کشورهای همسایه ناکام مانیم.


جدول (1) : شاخص های کلان اقتصادی طی سال های 1376 تا 1385به قیمت ثابت 1369


به نقل از بانک مرکزی * ارقام نهایی توسط بانک مرکزی اعلام نشده است. ** برگرفته از گزارش شاخص های توزیع درآمد مناطق شهری ایران- گزارش بانک مرکزی

جدول (2) : جریان وجوه حساب ذخیره ارزی سالهای 1379 – 1385 (میلیون دلار)


منبع : اداره آمار و تعهدات و اداره سیاست ها و مقررات ارزی – بانک مرکزی ( اسفند 1385)

جدول (3) : واردات و ترکیب آن بر حسب کالاهای مصرفی،واسطه ای و سرمایه ای


جدول (4 ) : فعالیت بورس اوراق بهادار تهران


جدول (5) : متغیرها و شاخص های کلان اقتصادی طی سال های 1376 تا 1385(درصد / میلیارد ریال)


جدول (6) : ارقام بودجه کل کشور در سالهای 76 الی 86 (ارقام به میلیارد ریال)


جدول (7) : ارزیابی شاخص های کلان برنامه چهارم توسعه در انطباق با عملکرد اقتصادی دولت


جدول (8) : مقایسه شاخص های کلان اقتصادی دهه اول و مقاطع برنامه های توسعه

سرمایه پیش پبینی کرد؛ تا سال 91 صادرات نفت ایران به صفر می‌رسد

سرمایه پیش پبینی کرد؛ تا سال 91 صادرات نفت ایران به صفر می‌رسد


سرمایه در گزارش اصلی خود نوشت: تا سال 91 ایران دیگر قادر به صادرات نفت نخواهد بود. کاهش شدید سرمایه‌گذاری در صنعت نفت، رشد سالانهء 10 درصدی مصرف، افت سالانه پنج تا شش درصدی بازدهی چاه‌های نفت همه دست به دست داده تا ایران در سال 91 نفتی برای صادرات نداشته باشد.
در چند سال گذشته برخی از مسوولان نفتی به بحران تولید نفت در کشور اشاره کرده‌اند و جلوگیری از این امر را مستلزم سرمایه‌گذاری کلان در این حوزه دانسته‌اند. اگرچه اغلب این مسوولان زمانی بر این نکته تاکید کرده‌اند که دیگر مسوولیتی در نفت نداشته‌اند اما نکتهء حائز اهمیت در گفته‌های این مسوولان بحث بحران در تولید و بدل شدن ایران به واردکنندهء نفت طی 15 سال آینده است اگرچه براساس برآوردهای جدید این زمان به پنج سال کاهش یافته به گونه‌ای که پیش‌بینی می‌شود در صورت ادامهء روند فعلی، عدم تزریق گاز به مخازن و عدم سرمایه‌گذاری در حوزهء نفت و گاز کشور، ایران در سال 1391 ناچار به واردات نفت خواهد شد و موقعیت خود را به عنوان صادرکنندهء نفت از دست خواهد داد.

   پایان خبر

قطع تسهیلات بانک جهانی برای ایران

قطع تسهیلات بانک جهانی برای ایران


اعتماد ملی نوشت: سرانجام بانک جهانی رسما اعلام کرد که دیگر تسهیلات جدیدی را برای پروژه‌های ایران تصویب نخواهد کرد. بانک جهانی با اعلام این خبر، به بحث‌هایی که پس از اعطای وام‌های 900 میلیون دلاری و 500 میلیون دلاری برای مقاصد انسان‌دوستانه مطرح شده بود پایان داد. پس از تصویب قطعنامه دوم شورای امنیت، ادامه کمک‌های بانک جهانی که یکی از نهادهای سازمان ملل است به ایران مبهم شده بود.

   پایان خبر

کارت ویزیت بنزین

کارت ویزیت بنزین


به نوشته اعتماد ملی، طی روزهای اخیر برخی شهروندان مناطق غربی و جنوبی تهران شاهد توزیع کارت ویزیت عرضه بنزین آزاد در اتوبوس‌های شرکت واحد و یا تاکسی‌ها بودند که در آنها افراد با ذکر شماره تلفن همراه که عمدتا تلفن‌های اعتباری است تبلیغ بنزین آزاد در ظرف‌های 20 لیتری را کرده‌اند. روی این کارت‌ها که به داخل منازل نیز انداخته شده شماره تماس برای دریافت بنزین آزاد نوشته شده که این افراد بنزین آزاد را جدا از هزینه‌های مربوط به ایاب و ذهاب لیتری 600 تومان تحویل متقاضیان می‌دهند.

   پایان خبر

بزرگترین عرضه تاریخ بورس، بدون مشتری ماند

بزرگترین عرضه تاریخ بورس، بدون مشتری ماند


امروز:برخی روزنامه‌های امروز، عناوین اصلی خود را به ناکام‌ماندن عرضه عمده فولاد مبارکه در بورس اختصاص دادند و نوشتند بزرگترین عرضه 40 ساله تاریخ بورس، بدون مشتری روی زمین ماند.
سرمایه نوشت: عرضه عمده فولاد مبارکه در حالی با ناکامی مواجه شد که کارشناسان، پیش‌بینی کرده بودند بازار سهام کشش پرداخت یک هزار و 200 میلیارد تومان توسط سهام‌داران را ندارد.
عرضه 20 ‌درصدی فولاد مبارکه، دومین عرضه عمده و بزرگ سازمان خصوصی‌سازی را تشکیل می‌داد و عدم استقبال از آن، نشان داد که بازار سرمایه آمادگی لازم برای خرید عرضه‌های عمده و با حجم نقدینگی بالا را ندارد.
در این میان، به نظر می‌رسد پس از تجربه ناموفق عرضه مس، سازمان خصوصی‌سازی در حال تجربه روش‌های جدید و پیداکردن راهکاری از طریق آزمون و خطاست تا در سه ماه باقیمانده سال، مطابق آنچه در بودجه پیش‌بینی شده، میزان واگذاری‌های خود را به مرز هفت هزار میلیارد تومان برساند؟
کارشناسان معتقدند باتوجه به این‌که بازار سرمایه ما قادر به تامین این حجم نقدینگی نیست شاید جذب سرمایه‌گذاران خارجی راهگشا باشد. اما عدم تمایل سرمایه‌گذاران خارجی به عرضه سهام فولاد مبارکه، موید این واقعیت است که در شرایط کنونی، آنان انگیزه چندانی برای ورود به بورس ایران ندارند و لازم است، مسوولان ضمن بررسی موانع حضور مشتاقانه سرمایه‌گذاران خارجی و داخلی، تدابیری کارساز اتخاذ و به مرحله اجرا گذارند تا بازار سرمایه ایران که از جذابیت‌ها و توانمندی‌های بالقوه فراوانی برخوردار است، از قافله رقبای همسایه و جهانی عقب نماند.
اعتماد ملی نیز در گزارشی نوشته است: اینها همه از برکات سیاست‌هایی بود که دولت نهم به ذهن سرمایه‌گذاران بازار بورس متبادر کرده بود و پس از عرضه این سهام به خوبی مشخص شد که دولت احمدی‌نژاد نتوانسته است اعتماد سرمایه‌گذاران را به سیاست‌های اقتصادی خود جلب کند. به هر حال بزرگترین عرضه تاریخ 40 ساله بورس که تبلیغات گسترده‌ای را به دنبال داشت نتوانست آنچنان که باید حق مطلب را ادا کند و بازیگران واقعی و بخش خصوصی نیز همچون پیش‌بینی‌ها وارد عرصه معاملات نشدند تا از گزند اتهامات بری بمانند.
این روزنامه در سرمقاله خود نیز نوشت: باید این واقعیت را پذیرفت هرچند که دولتی‌ها در دو سال گذشته بارها از رشد شاخص‌های بورس و حرکت صعودی منحنی‌های بازار سرمایه سخن گفته‌اند اما حالا دیگر با روی دست ماندن بزرگترین معامله تاریخ بورس می‌توان مدعی شد که دماسنج اقتصاد در ایران از وجود تبی بزرگ خبر می‌دهد. البته پیش از این با فرار نقدینگی به سمت بازارهایی چون مسکن و رشد غیرمتعارف منحنی قیمت در سایر بازارها این مولفه به اثبات رسیده بود که اقتصاد ایران از داشتن بورس واقعی محروم است. به نظر می‌رسد نباید از کنار این ادعا به سادگی گذشت.
تبدیل بازار سرمایه به بزرگراهی برای دولت و نگه‌داشتن شاخص‌های آن به‌صورت مصنوعی نه چیزی به ماهیت بازار سرمایه اضافه می‌کند و نه حلقه‌ای از اقتصاد کم می‌سازد بلکه راهی برای ساماندهی وضعیت سرمایه‌ای کشور مسدود می‌سازد که می‌تواندن معبر خوبی برای خروجی و ورودی سرمایه‌های موجود باشد.

   پایان خبر

 

تندر90 در سایه تحریم

تندر90 در سایه تحریم 


اعتماد-محبوبه ابویی: پروژه خودروی تندر90 در 25 اسفند سال 1381 میان مدیرعامل رنو و مدیرعامل وقت سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران به امضا رسید. سرانجام در آبان ماه 1382 موافقتنامه نهایی سرمایه گذاری مشترک رنو، ایران خودرو، سایپا و رنو- پارس به ارزش 750 میلیون یورو به امضا رسید و خوشحالی همگان را در پی داشت، اما این خوشحالی چندان دوام نیاورد چرا که در داخل با مخالفت متخصصان مدیریت تکنولوژی، در دانشگاه صنعتی شریف و نیز تعداد زیادی از اقتصاددانان روبه رو شد. البته برخی علت این مخالفت ها را پیگیری همزمان کارشناسان برای خرید یک پلت فورم مشابه از فیات ذکر می کنند. بالاخره با روی کار آمدن دولت نهم، در خردادماه سال 85 با تلاش مرکز پژوهش های مجلس و همکاری وزیر صنایع مشکلات حل و پروژه تندر90 وارد مرحله خط تولید شد. پس از ماه ها تاخیر در واگذاری تندر90 که نارضایتی متقاضیان خرید این خودرو را به دنبال داشت این روزها خبرهایی مبنی بر حل شدن مشکل واگذاری این خودرو به گوش می رسد که البته هنوز هم معلوم نیست تا چه حد به واقعیت نزدیک باشد، چرا که طی ماه های اخیر اظهارات متفاوتی در خصوص دلایل تاخیر در تولید و واگذاری این خودرو از سوی مسوولان اعلام شده و عمده گناه ها هم متوجه قطعه سازان داخلی بود، اما در همین راستا برخی هم بحث های تحریم و نیز عدم تامین به موقع قطعات و بروز مشکلات ترخیص قطعات از گمرک را از جمله دلایل این تاخیرات اعلام می کردند. اما در نهایت داستان تاخیر تولید تندر90 با پذیرش مشکل قطعه سازان داخلی پایان یافت و انجمن قطعه سازان برای رفع این مشکلات حداکثر تلاش خود را کردند، آنچنان که محمدرضا نجفی منش دبیر سابق انجمن قطعه سازان به خبرنگار اعتماد گفت؛ مشکل قطعات خودرو تندر90 حل شده است و بالای 200 تا 300 دستگاه در روز تولید داریم و پیش بینی می کنیم تا بهمن ماه (فوریه) به 600 دستگاه در روز برسد.

وی افزود؛ در حال حاضر حدود 54 قطعه ساز برای ساخت قطعات تندر90 با شرکت رنو- پارس همکاری می کنند که 3 قطعه ساز به دلیل مشکلات فنی نتوانستند سر موقع قطعه را تامین کنند، البته این مشکلات در حال برطرف شدن است.

نجفی منش اظهار کرد؛ تاخیر قطعه سازان یادشده موجب به تاخیر افتادن پروژه شده است. البته بقیه قطعه سازان مشکلی ندارند و استانداردهای رنو- پارس را رعایت کرده اند، ولی مشکل اینجا است که پروسه تولید باید هماهنگ با هم پیش رود.

وی تصریح کرد؛ برای تولید روزانه 600 دستگاه تندر90 برنامه ریزی شده بود که با توجه به مسائل یادشده تاکنون حدود 400 خودرو به تولید رسیده این در حالی است که پیش بینی تولید برای امسال حدود 64 هزار دستگاه است.

وی مشکل اصلی قطعه سازان تندر90 را مسائل مالی عنوان کرد و گفت؛ در حال حاضر مشکلات مالی آنها بسیار حاد شده است. سال گذشته قرار بود هزار و 135 میلیارد تومان از طریق طرح های زودبازده به شرکت های ساپکو، سازه گستر و مگاموتور وام داده شود که در این میان آنها هم تعهد کردند که پول قطعه سازان را 15 روزه تحویل دهند اما این طرح عملیاتی نشد.

خودرو ملی یا ایرانی

البته برخی کارشناسان با وجود همه مشکلات پروژه های موجود، پروژه تندر90 را یک پروژه موفق می دانند چرا که سودآور است و جذب سرمایه خارجی به حساب می آید. در این باره همچنین عباسعلی آریافر مدیرعامل سابق سازه گستر سایپا گفت؛ خودروی تندر90 تنها خودرویی است که پلت فورم آن متعلق به ایران است در حالی که اکثر خودروهای داخلی با لیسانس شرکت های دیگر تولید می شود . به همین دلیل پروژه موفقی بوده است.

آریافر ادامه داد؛ تندر90 از این جهت که دارای قیمت مناسب و کیفیت نسبتاً عالی است متقاضی های زیادی پیدا کرده و می توان گفت که پروژه موفقی بوده است. حتی تحلیلگران و کارشناسان اقتصادی نیز سودآور بودن و اقتصادی بودن این پروژه ها را تایید می کنند و ارزش افزوده بسیاری را به ارمغان آورده است.

سعید لیلاز کارشناس اقتصادی در خصوص انتقادها و مشکلات تندر90 گفت؛ هر محصولی که وارد خط تولید می شود مشکلاتی دارد اما این در حالی است که این پروژه از بی دردسرترین پروژه ها بوده است و بسیاری از مشکلاتی که وجود دارد مربوط به خودرو نیست.

لیلاز با بیان اینکه بعد از انقلاب این اولین سرمایه گذاری کشور اروپایی در ایران است، اظهارکرد؛ پروژه تندر90 تاکنون ارزش افزوده زیادی را وارد ایران کرده است، بنابراین پروژه موفقی است.

وی در خصوص انتقادهای بعضی از نمایندگان مجلس از این پروژه گفت؛ بازار اقتصادی ایران بازار بسته یی است اما بازار خودرو نسبت به دیگر بازارهای داخلی نسبتاً رقابتی و آزادتر است، از همین رو خرید و فروش خودروها دست مشتری است و می توانند بهترین مدل خودرو را انتخاب کنند.

لیلاز تصریح کرد؛ پروژه ال -90 به تنهایی مشکل ندارد اما مسائل جانبی و خارجی مانند تحریم ها باعث ایجاد مشکلاتی در این صنعت شده است که قطعاً این پروژه بر تحریم ها نیز غلبه خواهد کرد. وی همچنین در خصوص افزایش قیمت تندر90 گفت؛ از سال 80 تاکنون افزایش نرخ تورم داشتیم که این مساله بر روی تمام محصولات اثر داشته، بنابراین تندر90 نیز افزایش قیمت پیدا کرده است.

همچنین داوود میرخانی رشتی دبیر سابق انجمن خودروسازی گفت؛ افزایش قیمت تندر90 به خاطر افزایش قیمت یورو است. در زمان عقد قرارداد این پروژه یورو قیمتی بالغ بر 7 هزار و 500 ریال داشت اما در حال حاضر رشد نرخ ارز باعث افزایش قیمت این خودرو شده است.

میرخانی رشتی در خصوص رفع شدن مشکلات قطعه های تندر90 گفت؛ مشکلات قطعات خودرو حل شده اما این مشکل فقط برای تیراژ فعلی مرتفع شده است و با توجه به تعهد 60 تا 70 هزار دستگاه خودرویی که خودروسازان به متقاضیان دارند، قطعاً این مشکلات رفع شده است.

هر ماشینی که وارد بازار می شود در ابتدای امر مشکل قطعات یدکی را دارد و این مشکل بزرگی برای چنین پروژه یی نیست.

اما احمد بزرگیان نماینده مجلس شورای اسلامی در رابطه با روند پروژه تندر90 گفت؛ این پروژه تاکنون نه به سود مصرف کننده و نه به سود تولیدکننده بوده و از ابتدا فرآیند نادرستی داشته است.

بزرگیان ادامه داد؛ مرحله ابتدایی قرارداد با معطلی های خاص از قبیل تامین قطعات و ارسال نقشه ها و استانداردهای موجود روبه رو شد ضمن آنکه نحوه ثبت نام و عدم اجرای تعهد شرکت رنو- پارس را در پی داشت. رنو متعهد شده که به سرعت قطعات را تامین و در غیر این صورت موظف است به صورت کامل خودرو را از یک کشور تولیدکننده دیگر مثل رومانی و مراکش وارد کشور کند. وی با انتقاد از قیمت این خودرو تصریح کرد؛ قیمت پایه اولیه این محصول حدود 5/5 میلیون تومان بوده در حالی که امروز حدود 9 میلیون تومان به فروش می رسد.

این انتقادات در شرایطی مطرح می شود که خودروسازان عنوان می کنند مشکلی در مسیر تولید این خودرو نیست اما در عمل نتیجه یی عاید مردم نشده است و هنوز برخی خودروسازان از تحویل به موقع خودروهای سفارشی خودداری می کنند و حتی پیشنهاد خودروهای دیگر تولید شرکت را می دهند،

علاوه بر مشکلاتی که قطعه سازها داشتند؛ خودروسازها نیز از ساختن خودرو سر باز می زنند و این در حالی است که هر روز شاهد افزایش قیمت یورو هستیم و این مساله باعث می شود قیمت این خودرو بالاتر رود آن چنان که در سال 2003 قیمت هر یک یورو معادل 1/1 دلار بود و در حال حاضر به 48/1 دلار رسیده است و اگر این روند ادامه یابد به گفته کارشناسان قیمت تندر 90 نیز افزایش می یابد.


   پایان خبر