KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

کی بود کی بود من نبودم

کی بود کی بود من نبودم
 
 در باب رها کردن دو بیمار در حاشیه  بزرگراه

 
  
  
 


بعد از اینکه یکی از بیمارستان های تهران زحمت کشید و دو بیمار محترم رنجور(اما کم پول) را با اردنگی به حاشیه بزرگراه پرتاب کرد همه ما بی صبرانه منتظر اظهار نظر مسئولین دلسوز امر بودیم.

 

این انتظار شیرین زیاد طول نکشید و سرانجام شنیدیم که : "یکی از بیماران را نمی شناسیم و دیگری اختلال حواس داشت"

 

از آنجا که مسئولان این حادثه بسیار فهیم و تحصیلکرده هستند و این ماییم که عامی و بی سوادیم بنابراین خیلی طول کشید تا فهمیدیم ربط این جمله با دلیل این کار چه بود.

 

در مورد اینکه گفتند یکی از بیماران را نمی شناسیم باید گفت  اصولاً هرکس به بیمارستان می رود باید "شناس" باشد. مثلاً پسرعمه ، دخترخاله ، دامادی عروسی چیزی باشد . اصلاً چه معنی دارد بیمارستان افراد غریبه را پذیرش کند !

 

در مورد نفر دوم که اختلال حواس داشت ، اصولاً به خاطر اینکه ایران یک کشور پیشرو در خدمات باکیفیت پزشکی است بنابراین هیچ بعید نیست که روشهای ابداعی هم در زمینه درمان بیماریها داشته باشد. درست مثل بیمارهای دارای اختلال حواس که درمانشان این است که آنان را در گوشه ای بیندازیم تا خودبخود در مجاورت طبیعت و بزرگراه به صورت رایگان درمان شوند !

 

وانگهی بیمارانی که اختلال حواس دارند ممکن است بدلیل اختلال حواس خدایی نکرده یادشان برود هزینه های بیمارستان را پرداخت کنند.

 

با این اظهار نظرهای تخصصی و مجاب کننده احتمالاً فردا پس فردا شاهد اظهار نظرهای دیگری هم باشیم. مثلاً :

 

-این دو نفر در حاشیه طبیعت داشتند دوره درمانشان را می گذراندند که شما نگذاشتید !

 

-چرا شلوغش می کنید ؟ اینها فقط دو نفرند . دو نفر در مقابل هزاران نفر که روی تخت بیمارستانند که عددی نیست.

 

-الحمدا... و خدا را شکر این آمار در مقابل آمارهای جهانی چیزی نیست. شما فلسطین و لیبی را ببینید چه وضعی دارند؟

 

-آنجایی که دو بیمار قرار داشتند محل احداث یک بیمارستان بود که قرار است بیست سال آینده ساخته و بهره برداری شود.

  

-آن دو نفر مریض نبودند. بلکه برای تفریح و پیک نیک به آن نقطه رفته بودند.

 

-آنهایی که مشاهده کردید انسان واقعی نبودند. بلکه یوفو (موجودات فضایی) بودند که از آسمان به آن نقطه افتاده بودند.

 

توصیه ها

  

*هر وقت خواستید مریض شوید قبلش پول همراه داشته باشید. ترجیحاً دسته چک هم داشته باشید.

 

*دقت کنید خدایی نکرده داخل آمبولانس بودید و حس کردید آمبولانس در بیابان توقف کرده سریعاً یک چک بکشید.

  

ور در نهایت اینکه :

  

کی بود کی بود من نبودم دستم بود

تقصیر آستینم بود

آستینم مال کتم بود

کتم مال بابام بود

بابام مال ایران بود

ایران مال زمین بود

زمین مال جهان بود

جهان مال خدا بود


نظرات 8 + ارسال نظر
حمید توکلی دوشنبه 5 اردیبهشت 1390 ساعت 15:04

حقیقتا حادثه ی وحشتناکی است کمرنگ شدن انسانیت، ممنونم که با زبان گویایت به این حادثه پرداختی! :(
--------------------------------
کم کم همه چیز برایمان عادی خواهد شد!
شاید همین امروز هم کسانی باشند که بگوید: پول نداشتند، حقشان بود!

درسته خیلی چیزها عادی شده حمید جان. طنز یعنی خرق عادت. ولی وقتی اینها جزیی از عادات می شوند طنز ساختن مشکله.
ممنونم.
موفق و پیروز باشی.

رویا خدابخش دوشنبه 5 اردیبهشت 1390 ساعت 20:23

بیمارستان های نجات دهنده و یاری دهنده ی بنی آدم هم بازاری شده!

دقیقاً

امیر A² دوشنبه 5 اردیبهشت 1390 ساعت 21:24

سلام بر مهندس امیر خان پورنصرت،
مثل همیشه طنز پر مغزی بود
و اما
به نقل از فیلم چند میگیری گریه کنی:
بنی آدم اعضای یک پیکرند، که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار، جهنم! دگر عضوها را چه کار

تو کز محنت دیگران بی غمی * خدا خیرت دهد لنگه ی خودمی !

سلام به امیر جان گل. حالت چطوره ؟ خیلی مخلصیم. دلم برات تنگ شده.

موفق و موید باشی.

حوریه جعفری - کامپیوتر دوشنبه 5 اردیبهشت 1390 ساعت 23:31

شناس!! !!

در مورد اون بیماری که اختلال حواس داشتند: اینطور به نظر می رسه که از اونجایی که اختلال حواس هم نوعی بیماری هست برای رفتن به بیمارستان نباید اصلا بیمار بود!

در نهایت پیشنهاد می شود اسم بیمارستان رو به اسمی کاربردی تر مثل سالمستان ، مجتمع تفریحی و گردشگردی (دارای تور اتوبان گردی و بیابان گردی) و یا بانک تغییر دهیم!

کاش اینها رو هم به طنز اضافه می کردم. واقعاً شده تور بیابانگردی و بانک. یه خبر نوشته بود که نفر سومی هم پیدا شده ! فکر کنم کم کم همه بیماران رو تو گوشه و کنار بشه پیدا کرد.

مرسی

شناس مناس سه‌شنبه 6 اردیبهشت 1390 ساعت 10:50

احتمالا اونایی که این کارو کردن
فکر کنم شعار امسال رهبری رو بد متوجه شدن
برای مجازات اونایی که این کارو کردن یه پیشنهاد دارم
اسم شون رو به تمام بیمارستان های ایران اعلام کنن
تا هر وقت مریض شدند ...........
البته به علاوه مجازات های مرسوم

واقعاً حقشونه این مجازات !

ممنون

علیرضا قهرمانی سه‌شنبه 6 اردیبهشت 1390 ساعت 11:01

بیمارستانهای دولتی که واقعا قصابخونه ست !
بیمارستانهای غیردولتی هم تا وقتی که طرف پول هاشو نشون نده اگه بمیره هم کمکش نمی کنن !
یادمه پدرم 2-3 سال پیش که پدرم در بیمارستان بستری بود یه دختر جوان 20 ساله که پول نداشت در بیمارستان بستری بشه و بیماری دیابت هم داشت ، به علت افت قند خون به حالت اغما رفت و بعدش هم جلوی چشمان بهترین پزشکان تهران فوت کرد !!!

اینقدر از این ماجراهای متاثرکننده می شنوم که واقعاً ناراحت می شم.
بیمارستانهای دولتی کیفیتش خیلی پایینه و به راحتی نوبت نمی دن. خصوصی ها هم که به قول شما تا پول نگیرن کاری نمی کنن.

موفق باشی آقای قهرمانی عزیز.

مرجان غیاثی چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390 ساعت 23:47

علم بهتر است یا ثروت؟

====
با ثروت میشه آسایش رو به دست آورد اما آرامش رو به راحتی نه
====
هر که پولش بیش ، پارو کردنش بیشتر!
====
نمیدونم چرا اینا به ذهنم اومد.اما بی ربطم نیستا

====
"آنجایی که دو بیمار قرار داشتند محل احداث یک بیمارستان بود که قرار است بیست سال آینده ساخته و بهره برداری شود."

همه چیز رو باید آزمایش کرد تا به نتیجه رسید.باید میدیدن آب و هوای اونجا به پوست و گوشت اون دو نفر میسازه؟تا بقیه هم بعد احداث بیمارستان در ارامش باشند!

====
این خبر رو چند روز پیش از رادیو شنیدم و اولین بار بود همچین چیزی رو میشنیدم و واقعا متاثر و متاسف شدم از خیلی چیزها و خیلی افراد!چون این یکی دیگه انتظار نداشتم!

من که از بین علم و ثروت شغل رو بیشتر دوست دارم.
به به ضرب المثل های جدییید. ایول.
همه چیز رو باید امتحان کرد. این آزامایش منو یاد آزمایش زکریای رازی می اندازه که چند قطعه گوشت چند جای شهر آویزان کرد.

ایشالا دیگه شاهد چنین چیزهایی نباشیم.

مرسی سرکار خانم غیاثی. موفق باشید.

یعقوب پنج‌شنبه 8 اردیبهشت 1390 ساعت 23:02

من از طرف مردم ایران معذرت می خواهم که این اتفاق افتاد وما ملت شریف ایران سعی می کنیم که دیگر به بیمارستان نرویم که باعث زحمت پزشکان و.... بشه واز همین قرص های استمینیفون وانتی بیوتیک مصرف می کنیم از سرمونم زیاده
من واقعا از طرف اون دو نفر که تو بیابون رها شدن معذرت می خواهم که اسباب زحمت شدن

مسئولین بیمارستان و.... حتی یه معذرت خالیم نکردند
واقعا این موضوع در حد یک فاجعه بود
واقعا باید افسوس خورد از این فاجعه
هر چی بگم بازم کمه
بدبختی اینجاست که زحمات دیگر پرسنل دلسوز بیمارستانها هم بردن
بدبختی اینجاس که سوژه شبکه های بیگانه شده
این وضع غیر قابل تحمله مطمئن باشید با تعویض وزیر ومدیر بیمارستان درست شدنی نیست باید یه فکر اساسی کرد

هی تو گوش مردم می خونیم این کارو کنید اون کارو کنید صرفه جویی کنید ودارو الکی نخورید وتحت هر شرایط پلیس رو خبر کنید و......

تلاش می کنیم فرهنگمون تو جهان حرف اولو بزنه
این همه دانشمندان ودارو سازا ومهندسین وباستان شناسا و..... تلاش می کنم ایران تو سکوی اول باشه اون وقت با یه همچین کاری همه رو به باد می دن
ادعامونم میشه که اخر مرامیم به ژاپن و... کمک می کنیم ولی باید مریض خودمون تو بیابون باشه

.............. این داستان ادامه دارد

داستان تلخیه ....

مرسی دوست خوبم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد