KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

فینچر هم صفحه فیس بوک باز کرده است، نگاهی به «شبکه اجتماعی»

در دنیایی که روز به روز ارتباطات در آن تاریک‌تر می‌شود و دوستی‌های حقیقی کم رنگ‌تر، عقده‌ی بدست آوردن مجدد رنگ واقعی این دوستی‌ها، در ذهن هر کسی ممکن است شکل بگیرد. خواه این ارتباط بین دو مرد یا دو زن باشد و خواه بین دو جنس مخالف. هر چقدر جهان در عرصه‌ی صنعت پیشرفت می کند، ارتباطات ماشینی‌تر می‌شوند و به گونه ای کاپیتالیست بر قلمرو ارتباطات نیز حکمفرما می شود. فضای بی کرانی که یک نفر با کسی دیگر به صورت خصوصی تقسیم کند عمومی‌تر می‌شود و انسان تبدیل به روباتی می‌شود که برای برقراری دوستی با شخصی دیگر در یک لحظه تنها به درخواست مخاطبش جواب مثبت بدهد. هر چه بیشتر به گذشته قدم می‌گذاریم، پی می‌بریم که این مهر تا زمانی که در دل یک انسان شکل نمی‌گرفت بوجود نمی آمد . حقیقت کاملا واضح بود که یک نفر دوست اوست و یک نفر دوست او نیست. در عصر حاضر که ملقب به عصر اطلاعات است، ارتباطات وسیع‌تر و با سرعت بیشتری صورت می گیرد. تعبیر عوام این است که ارتباطات گسترش یافته و دوستی ها جهانی‌تر می شوند. تعبیر خواص با گذر زمان بر تیرگی روابط میان انسانها صحه می گذارد و تکنولوژی را مانند ماده‌ی مخدری می دانند که به قول صادق هدایت، تنها درد را برای مدتی آرام می کند، اما پس از مدتی بر شدت درد می افزاید.



شبکه‌ی اجتماعی داستان دانشجوی خلاقی است که تمام زندگی خود را صرف عملی کردن ایده های بر آمده از نبوغ تحلیلی‌اش می کند و از اطرافیانش برای به ثمر نشاندن اهدافش استفاده می کند . او برای رسیدن به آنچه در ذهن دارد سخت تلاش می کند، اما او هم مثل تمام انسانها پر از نقص است، همانطور که هیچ کس کامل نیست. مارک، هر چیزی که در اطرفش می گذرد را توسعه میدهد و در این راه از دوست دانشگاهی‌اش، برای بسط افکارش کمک می گیرد. ابتدا فضایی مجازی برای ارتباط میان دوستان همکلاسی خود طراحی می کند و سپس با صحبت های دوستان خود تصمیم به گسترش این ایده که گویی از کسانی دیگر به ذهنش رسیده، می‌گیرد. او سازنده‌ی شبکه‌ای مجازی به نام فیس بوک می‌شود در حالی که پشت این موفقیت پر از حاشیه‌هاست. فیس بوک تبدیل به یک اتفاق در تاریخ دنیا می شود و آنقدر فراگیر می‌شود که بخشی از ذهن و اتفاقات زندگی بسیاری از انسانها را در این محیط مجازی شکل می‌دهد. قبل از این بسیاری از این نوع پایگاه ها وجود داشت که تا این همه فراگیر نشده بود و این پایگاه غیر از امکانات اضافه‌تری که همراه خود داشت، به قولی رگ خواب و نیازها و عقده‌ها و نداشته‌های عموم را شناخته و درصدد رفع آن بر آمد. نیازهایی که دغدغه‌های مارک زاکربرگ بود . او در راستای هدفی متعالی به صورتی غیر ارادی وارد دنیای بی رحم پول و سرمایه داری می‌شود و حریم‌های آن را می شکند.



دانستن اینکه شبکه ی اجتماعی به هدف ایجاد ارتباط، حتی سازندگانش را دچار حاشیه‌های فراوان می کند چیز عجیبی نیست. اثر، پر از کنایه‌های سیاسی و اجتماعی است که به سیاست اقتصادی و نظام آمریکا بر می‌گردد. اما این اثر نه هنری است برای هنر و نه هنری است برای مردم. این اثر هنری است برای شبکه‌ی اجتماعی فیس بوک که خود فیس بوک هنری است برای مردم. در این میان، فیلم هنر خاصی را به نمایش نمی‌گذارد. دیوید فینچر، دوربین مقدس سینما را در مقابل چشمان طرفدارانش به چند دلار بیشتر می فروشد. قسمتی از داستان زندگی و دغدغه های کسی که خالق شبکه ی اجتماعی فیس بوک است و در چند سال گذشته بیلیون ها دلار درآمد برای دولت ایالات متحده و سرمایه داران خصوصی آن به ارمغان آورده، موضوع اثر کسی است که تا قبل از این، باشگاه مشت زنی با آن همه فلسفه‌ی ناب و هفت با آن همه سکانس های مهیج ساخته است. فیس بوک شبکه‌ای اجتماعی و مجازی است که هنر مارک زاکربرگ، خالق آن است . هنر یک ساعت و پنجاه دقیقه شبه مستند که چندین و چند کلیشه را با حرافی مطلق تحویل تماشاگر می دهد کجاست؟ هنری که با یک ایده ی جدید، سینمای یک کشور را دچار نقطه ی عطف کند در کدامین سکانس این اثر دیده می‌شود؟ شاید ژانر این اثر درام باشد و ظاهر فیلم بلند داشته باشد، اما گویی مستندی است از یک نابغه که شبکه‌ی اجتماعی‌اش دنیا را تکان داده و ساخت عینا اتفاقات پیش آمده در ارتباط با مارک زاکربرگ فیلمبرداری شود و دیوید فینچر وظیفه‌ی سر هم کردن آن را بدست گیرد و برای پرده‌های سینما فرستاده شود.

مساله‌ی یک هنر ناب هیچوقت جایزه نبوده و نخواهد بود. یک شاهکار با نگرفتن جایزه هیچ گاه ارزش هایش را از دست نمی دهد. سرمایه داران یک جشنواره، در استخر و جکوزی خود در حال خوردن استیک و نوشیدن شامپاین، فیلمی را تماشا می کنند و یاد خاطرات و کاسبی هایشان از این فیلم می افتند و به قدری تبلیغات را گسترش می‌دهند تا یک فیلم بدین شکل جایزه بگیرد. بدین صورت، یک جشنواره از فضای هنری فاصله می گیرد و تبدیل به سالن مد می شود و جایی برای شایعه پراکنی برای مدونا و بریتنی اسپیرز و عده ای که در مقابل هم لبخند می‌زنند، در حالی که حاضر نیستند سر به تن طرف مقابلشان باشد. به هم جایزه تقدیم می‌کنند و بدین ترتیب شبکه‌ی اجتماعی تحمیل شده‌ی دیوید فینچر، در جشنواره ی کاملا بی اعتبار گلدن گلاب که موسسان آن مثلا انجمن نویسندگان آمریکاست ، جایزه باران می‌شود و عنوان بهترین فیلم سال را از آن خود می کند. هر چه این جایزه‌ها به سمت و سوی جنبه‌های سیاسی و اقتصادی خود پیش می رود، جنبه ی اخلاقی هنر نیز زیر پا گذاشته می‌شود. آرون سورکین تا دیروز سیاسی می نوشت و دیوید فینچر تا دیروز جنایی و مهیج می ساخت و امروز با سفارش عده ای سرمایه دار، چه آشی پخته می شود. با توجه به اینکه سطح جوایزی مثل اسکار سال به سال افت می کند و آثار بیشتر در راستای نکته سنجی‌های سیاسی جایزه می گیرند، عجیب نخواهد بود که شبکه‌ی اجتماعی، نامش بارها در مراسم اسکار برای دریافت جایزه تکرار شود.



سال گذشته حتی اگر آواتار ساخته‌ی جیمز کامرون جایزه می گرفت، معقول به شمار می رفت، چرا که این اثر تحولی در فناوری سینما ایجاد کرد، به شکلی که با ظهور سینمای ۳D، فیلم ها و انیمیشن های بسیاری با ارائه‌ی ۳D خود، بر این دگرگونی دامن زدند. هر چند موضوع آواتار، مساله ی جدیدی را مطرح نکرد، اما دادن جایزه‌ی بهترین فیلم سال اسکار به فیلمی نظیر گنجینه‌ی رنج، در شرایطی که آمریکا در حال پشت سر گذاشتن جنگ چند ساله‌ی خود با عراق و حضور نیروهای نظامی‌اش در این کشور بود، نوعی کم ارزش کردن آثاری بوده است که سالهای پیشین در آکادمی اسکار با افتخار و به حق دریافت کننده‌ی جایزه بودند. نجات سرباز رایان، گلادیاتور، فهرست شیندلر و… خیلی از آثار گرانبهایی که با ارائه‌ی هنر ناب سینما تکرار تماشایشان هر بار لذت بخش تر از بار قبل است.



تدوین در آثار دیوید فینچر شهرت بسیاری دارد. سیر داستان سرعت بالایی دارد مثل باشگاه مشت زنی و بر خلاف هفت با آن همه تانی و کشش. هر چند که به هیچ وجه نمی توان چند اثر درخشان را با یک اثر تجاری و سفارشی مقایسه نمود و این دور از انصاف است. اگر باشگاه مشت زنی را به بیننده ای واقعی نشان بدهید ، البته اگر به دیدن تنها یک بار آن راضی شود و بعد از آن شبکه ی اجتماعی را برایش پخش کنید، باور نمی کند که این فیلم فینچر است. شاید در میانه‌ی فیلم، تلویزیون را ناامیدانه خاموش کند. این فیلم نوجوان‌ها را خوشحال خواهد کرد.


نظرات 1 + ارسال نظر
رویا خدابخش جمعه 6 اسفند 1389 ساعت 23:47

هنوز این فیلم رو ندیدم! خیلی توضیحات خوبی بود مشتاق شدم حتما ببینم!!

عالی! مرسی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد