KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

«جدایی نادر از سیمین» درباره جدایی نادر از سیمین است!

«جدایی نادر از سیمین» در 5 اپیزود


اپیزود اول (آغاز) - رخنه‌ای نیست در این تاریک


سحر عصرآزاد: «جدایی نادر از سیمین» سیاه نیست تلخ است، تیره و تار نیست واقعگرا است، سرراست نیست اما پیچیده هم نیست. فیلمی است در رثای زندگی و فطرت پاک بشری.

دغدغه همیشگی اصغر فرهادی به چالش کشیدن مفاهیم ازلی و ابدی در قالب قصه‌های ساده و روان امروزی است که از روابط و مناسبات زندگی انسان‌ها سخن می‌گویند. قصه‌هایی به ظاهر سهل و ممتنع که روح زندگی در آنها جاری است، اما زندگی که با دور افتادن انسان از اصل خویش، مفهوم حقیقی خود را از دست داده است.

همانطور که مفاهیمی همچون گذشت، قضاوت، تردید، عشق و ... در فیلم‌های قبلی این فیلمساز مورد آزمون قرار گرفته‌اند، این بار در «جدایی ...» مفاهیمی چون باور و راست و دروغ هستند که در بحران فیلم برجسته می‌شوند.

در فیلم همه آدم‌ها نسبت به گفته‌ها، کرده‌ها و دیده‌های خود دچار تردید می‌شوند از زن نظافتچی تا نادر که نوک پیکان این مجادله است. حتی سیمین و ... دختر نوجوانشان.

در واقع فیلم داستان از دست رفتن باورهایی است که درست بنا نشده‌اند و با کوچکترین تلنگری به سراشیبی سقوط می‌افتند. درست مانند جدایی نادر از سیمین که از ابتدا جدی نیست و مثل یک بازی شروع می‌شود اما وقتی در سرازیری می‌افتد قطعیت پیدا می‌کند.

«جدایی ...» فیلمی است در رد قطعیت همانطور که بسیاری از فیلم‌ها از این مفهوم گفته‌اند، اما رسیدن به این تز آنهم از دل تردیدهایی که بر شخصیت‌های قصه حاکم است، زاویه نگاهی خاص می‌طلبد که فرهادی به فیلم داده است.

فیلم ماجرای تقابل دو زوج است که یکی از طبقه متوسط و دیگری از طبقه فرودست جامعه هستند. نقطه تلاقی آنها هم مرگ است، مرگ جنینی که زن نظافتچی در شکم دارد. حالا این آدم‌ها هستند که برای موجه جلوه دادن خود، فرار از مخمصه و هزار و یک انگیزه پیچیده و نامعلوم دیگر، خوانش خود را از حقیقت دارند تا رهایی یابند.

اما کور سوی امیدی که هنوز در عمق این روابط فاجعه‌آمیز هنوز می‌درخشد، اندک نقاط سپیدی است که هنوز فطرت پاک انسانی را به شخصیت‌ها یادآور می‌شود و آنها را وامی‌دارد در اوج لحظاتی که به نظر می‌آید بازی را برده‌اند، دچار تردید شوند نسبت به گفته‌ها، کرده‌ها و دیده‌های خود.

در کش و قوس همین آزمون بزرگی که آدم بزرگ‌ها در حال پس دادن آن هستند، نگاهی به نسل آینده هم توجه‌برانگیز است. جنینی که چهار ماهه می‌میرد، دختر کوچکی که دروغ گفتن را آموخته همان موقع که می‌گوید به پدرش نخواهد گفت که مادر کارگری می‌کند و نهایتاً دختر نوجوانی که دروغ گفتن را می‌آموزد.

او که وجدان بیدار پدر و مادرش است در مقابل قاضی دادگاه دروغ می‌گوید تا خطی بکشد بر آینده‌ای که قرار است به دست این نسل ساخته شود، اما گریزی از بار تاریخی نسل‌های گذشته بر دوش نحیف نسل آینده نیست. نسل‌هایی که بازتاب کرده‌ها و ناکرده‌هایشان، امروز روی دوش ما است و فردا روز بر دوش آیندگان. شاید وفور بیماری فراموشی در نسل گذشته که پدربزرگ نماینده آنهاست، راهکاری ناخواسته برای فرار از همین حقیقت باشد.


اپیزود دوم - پهلوان زنده سینمای ما ...

مهرزاد دانش: اگر فقط سیمین قبول می کرد تا کارگرهایی که پیانوی او را دارند پایین می آورند حق الزحمه یک طبقه اضافی را از خریدار بگیرند چه می‌شد؟ اگر کارگر پول خرد داشت تا سیمین مجبور نباشد تراول 50 هزار تومانی‌اش با اسکناس های داخل کشو عوض کند چطور؟ اگر میزان دستمزد کارگران باربر با دستمزد الهه هم اندازه نبود ...؟

این ها را به قصد دریافت پاسخ نپرسیده‌ام. کاری هم به ماجراهای تقدیری‌ای که در دل این مناسبات است ندارم. آن چه در این مجال مد نظرم است، ظرافت های فنی دراماتیک و موقعیت‌سازانه‌ای است که خالق «جدایی نادر از سیمین»، در همین چند نمونه مثالی مختصر جمع کرده و بی آن که اوضاع را با گل درشتی درآمیزد، زمینه چینی های لازم را انجام می‌دهد.

آن چه اصغر فرهادی را تبدیل به پهلوان زنده سینمای روزگار ما کرده همین نکات به ظاهر ساده، اما بسیار مهم است؛ نکاتی که عوامل علی و معلولی و سببیتی درام و روایت را پیش می برند ولی خودنمایی هم نمی‌کنند.

بدین ترتیب فرهادی هم می‌گوید و هم نمی‌گوید. نشان می‌دهد که سیمین پول را از کشو درمی آورد، اما هوشمندانه چنان میزانسن را با عناصر محیطی مقتضی پر می کند که ذهن تماشاگر معطوف به آن ها می‌شود و دیگر نکته مزبور چندان در ذهن مخاطب باقی نمی ماند تا این که دوباره در اواخر فیلم ماجرا یادآوری می‌شود. این را مقایسه کنید با بسیاری از فیلمسازان که برای بیان نکته‌ای بدیهی و یا تفسیر نمادهای گل درشت شان بارها در متن خود اثر ارجاع می‌دهند و دکلمه می‌گویند و دل شان خوش است که فیلم ساخته‌اند.

«جدایی نادر از سیمین» همچون سایر کارهای سازنده‌اش، آکنده از ظرایف است: سیگاری که سیمین در بالکن می‌کشد، زیپ کیف سیمین که موقع ترک خانه گیر کرده و بسته نمی شود، آنتن بشقابی‌ای که در تراس قرار گرفته است، نمازی که پدر سیمین نشسته در اتاقش می‌خواند، بند آپارتمانی واقع در بالکن، بوسه مهربانانه و پدرانه حجت به دخترش در راهروی دادگاه، و...همه این ها در تعامل با فضای غنی حسی و ادراکی اثر، ذهن تماشاگر را چه بسا ناخودآگاه تر، جذب مایه‌های مختلف فیلم می‌کند.

ماجرا فقط روایت یک داستان مبتنی بر طلاق و سپس سوء تفاهم و قضاوت و دروغ و غیره نیست. این‌ها سرجای خود؛ اما عنصر اصلی پرداختی است که با رعایت ریزترین جزئیات شکل می گیرد. فرهادی به مخاطبش باج نمی‌دهد. او را شیرفهم نمی‌کند. برعکس، توجه او را به گوشه گوشه تصاویر و دیالوگ‌ها و میزانسن‌ها و حرکات و سکنات بازیگرانش دعوت می‌کند. سینما همین است.


اپیزود سوم - به دنیا و زندگی نگاه مطلقی ندارم


سینمای ما- اصغر فرهادی گفت: من به دنیا و زندگی نگاه مطلقی ندارم. دیدم نسبت به همه چیز نسبی است و این اندیشه قطعاً در کارهایم هم نشر پیدا کرده است. نشست نقد و بررسی فیلم «جدایی نادر از سیمین» به کارگردانی اصغر فرهادی، پس از اکران این فیلم در سالن سعدی برج میلاد برگزار شد. در این نشست اصغر فرهادی نویسنده و کارگردان، محمود کلاری مدیر فیلمبرداری، پیمان معادی، ساره بیات، شهاب حسینی، مریلا زارعی، و سارینا فرهادی بازیگران، کیوان مقدم طراح صحنه و لباس و هایده صفی‌یاری تدوین‌گر حضور داشتند که اجرای جلسه را سعید قطبی‌زاده منتقد سینما برعهده داشت.
ابتدا فرهادی درباره مشکلات ساخت فیلم توضیح داد و گفت: دشواری‌های ساخت این فیلم به اندازه دشواری‌های ساختن هر فیلم دیگری در ایران است. منتها شانس من این بود که این مشکلات خارج از گروه فیلمسازی بود. به شخصه از ساختن فیلم لذت بردم و هرآنچه بعد از آن اتفاق بیفتد به مثابه یک هدیه است. من مسیرم را ادامه می‌دهم و امیدوارم بتوانم همچنان ادامه دهم.
سپس کلاری درباره اولین تجربه کاری‌اش با فرهادی توضیح داد: کار با فرهادی مثل یک حادثه است. در طول این 30 سال کار در سینما با بسیاری از بزرگان کار کردم اما درس‌هایی که هنگام فیلمبرداری «جدایی نادر از سیمین» گرفتم، نه سینما بلکه فراتر از سینما و خود زندگی بود.
وی ادامه داد: فرهادی پیش از این که فیلمساز بزرگی باشد، انسان بزرگی است و در همه حال در زندگی اطرافیانش تاثیرگذار است. اقرار می‌کنم بعد از این فیلم احساس کردم همسرم را بیشتر از قبل دوست دارم و اتفاقات کوچک زندگی را مهم ‌دیدم. این که چرا حرف طبقه دیگر اجتماع را نمی‌فهمیم و چرا به همدیگر دروغ می‌گوییم...
فرهادی درباره سئوال یکی از خبرنگاران درباره نسبیت و نگاه فرهادی به این مسئله توضیح داد: بله من به دنیا و زندگی نگاه مطلقی ندارم. دیدم نسبت به همه چیز نسبی است و این اندیشه قطعاً در کارهایم هم نشر پیدا کرده است.
زارعی نیز درباره تجربه کار با فرهادی گفت: حضور در صحنه فیلم فرهادی گویی حضور در دنیایی دیگر با استانداردهای دیگری است. اتفاقات در این فضا از درون به بیرون منتقل می‌شود و در آن زندگی جاری و ساری است. آرزوی من این است که بازیگران سینمای ایران سعادت بازی در حداقل یکی از فیلم‌های آقای فرهادی را داشته باشند.
سپس سارینا فرهادی فرزند فرهادی که در فیلم ایفای نقش کرده بود درباره حضورش در فیلم پدرش گفت: اوایل بازی برایم سخت بود و کلا کار فیلمبرداری را جدی نمی‌گرفتم. پس از چند بار حضور در صحنه و دیدن جدیت عوامل به ویژه پدرم، من هم انگیزه پیدا کردم و موقع فیلمبرداری یا صحبت‌های پیش از فیلمبرداری اصلا فکر نمی‌کردم که پدرم دارد مرا هدایت می‌کند.
در ادامه پیمان معادی بازیگر اصلی فیلم درباره کار با فرهادی گفت: پیش از آغاز فیلمبرداری حدود یک ماه با فرهادی تحلیل‌های مفصلی درباره نقش داشتیم. این که این آدم چه کارهایی می‌کند، چگونه نگاه می‌کند، چگونه صدا و لحنش را تغییر می‌دهد و... وقتی به این جزئیات رسیدم دیگر کار سختی نبود. به نظر من سختی کار همین مراحل کشف و شناخت نقش است و ایفای آن اصلا کار دشواری نبود.
سپس حسینی درباره این که آیا به هنگام دعوت به فیلم فرهادی به بزرگی و کوچکی نقش فکر می‌کند یا نه، گفت: من در پذیرفتن نقش مکمل در فیلم‌هایی که برای آقای فرهادی بازی کردم هرگز تردید نکردم چون اصطلاحاتی مثل سوپراستار و نقش اصلی اصطلاحاتی است که از بیرون به بازیگر وصل می‌شود. دعوت آقای فرهادی مثل دعوت به یک کشتی مجهز و بزرگ است. من فقط لذت می‌برم و می‌آموزم.
وی تصریح کرد: تنها زمانی که خدا را برای حضور در این عرصه شکر می‌کنم موقع کار با آقای فرهادی است و درباره نقشم هم باید بگویم، نقش حجت نسبت به نقشی که در «درباره الی...» بازی کردم سخت‌تر بود چون مابه‌ازای اجتماعی‌اش بسیار ملموس و قابل مشاهده بود.
سپس کلاری درباره روش فیلمبرداری در این اثر گفت: کار با فرهادی گرچه بسیار با ظرافت، دقت و هوشمندانه است اما سخت نیست چون اگر او را درک کنید به بهترین شکلی هم هدایت خواهی شد. برای من سخت بود که از قالب کلاسه شده و قاعده‌مند سال‌های گذشته بیرون بیایم و وارد دنیایی بشوم که آنقدر آزاد و سیال است که فضایی مثل فیلمبرداری با موبایل را تداعی کند.
وی در توضیح بیشتر افزود: براساس خواسته‌های فرهادی من پیشنهاد دادم واقعا فیلمبرداری با موبایل انجام شود اما تاکید ایشان بر این بود که با فیلم 35 چنین فضایی خلق شود. من خودم را به دست اندیشه فرهادی سپردم و گاهی از خودم می‌پرسم که آیا واقعا این فیلم را من فیلمبرداری کردم. در این فیلم تنها 3 پلان است که روی پایه فیلمبرداری شده است و بقیه فیلم با دوربین 14 کیلویی روی دوشم، فیلبرداری شد.
فرهادی درباره ایده‌پردازی در فیلمنامه و دقت در پردازش جزئیات در فیلمهایش توضیح داد: واقعا نمی‌توانم به این سئوال جواب دهم چون پرسش سختی است. نوشتن برای من مثل رانندگی است. قواعد را می‌دانم و در عین حال به آن فکر نمی‌کنم. وقتی می‌نویسم به این فکر نمی‌کنم فلان رفتار را در فلان سکانس طوری نشان دهم که فلان نتیجه را بدهد. نمی‌دانم این شیوه ریاضی‌وار را از کجا کسب کرده‌ام برای خودم هم جالب است.
وی در پایان درباره این که آیا از فیلم‌های گذشته‌اش رد پایی در «جدایی نادر از سیمین» یافت می‌شود، گفت: مضمون و تم «جدایی نادر از سیمین» به نوعی در امتداد «درباره الی...» است. کلیشه‌اش از «شهر زیبا» می‌آید، در «چهارشنبه‌سوری» پررنگ‌تر شد، در «درباره الی...» آشکارا بیان شد و ادامه‌اش را در جدایی نادر دیدیم.
در پایان این نشست حسینی درباره پرکاری خود در سینما توضیح داد: بعد از پروژه «کمال تبریزی» که دو سال دیگر ادامه خواهد داشت، برای مدتی کار نخواهم کرد. دوست دارم رشته دانشگاهی مورد علاقه‌ام را ادامه دهم و چیزهایی را یاد بگیرم که در حال حاضر ندارم.


اپیزود چهارم - چرا اصغر فرهادی از موسیقی استفاده نمی​کند؟


سمیه قاضی​زاده: چقدر برایم استفاده نکردن فرهادی از موسیقی جذاب‌تر از نوع استفاده‌ء خیلی‌ از کارگردا‌ن‌ها از این هنر است. فرهادی آنقدر همه‌ چیز را با چفت و بست‌های محکم جفت و جور کرده که خلاءای حس نمی‌کنی تا بخواهی موسیقی در آن بگذاری. آنقدر تصاویر و صداهای فیلم، ریزبینانه تو را همراه خود می‌کنند که دیگر نیازی به گنجاندن یک صدای اضافی روی تصاویر نیست. دقیقا از واژهء نیاز استفاده کردم چرا که معتقدم برای استفاده از هرچیزی در سینما باید نیازش به وجود آمده باشد. آیا شما به عنوان تماشاگر «جدایی نادر از سیمین» فرصت نفس کشیدن پیدا کردید؟ آیا توان شنیدن صدایی به جز صدای دیالوگ‌ها و صداهای دیگر فیلم -که هرکدامشان می‌توانست گره‌گشایی‌هایی را رقم بزند- داشتید؟ آیا می‌شود در چنین فیلمی اصلا انتظار شنیدن موسیقی داشت؟

فرهادی در استفاده نکردن از موسیقی پیشرو است. این روند را از «چهارشنبه سوری» و موسیقی بسیار کم حجمش شروع کرد، بعد رسید به «درباره الی» که فقط تیتراژ پایانی‌اش موسیقی انتخابی داشت و حالا در «جدایی نادر از سیمین» بار دیگر این ماجرا با موسیقی که با تیتراژ پایانی بالا می‌آید، تکرار شده است.

در آخرین ساخته‌اش هم فرهادی با هوشمندی سراغ موسیقی نرفته است. در همان تک صحنه‌ء آخری که تصاویر فیلم با موسیقی پیوند خورده‌اند، تنها دلیلش همراه کردن تماشاگر با عمق فاجعه و تلخی واقعیت و به فکر فرو بردن اوست. لحظاتی که نادر و سیمین پشت در دادگاه منتظر رای دخترشان برای انتخاب یکی از آن دو هستند. ضمنا روی این تصاویر که چند دقیقه‌ای طول می‌کشد، هیچ دیالوگی گنجانده نشده است. بنابرای، این موسیقی است که می‌تواند فرصتی برای جولان دادن پیدا کند. «ستار اورکی» برای این سکانس پایانی موسیقی نوشته است. موسیقی بسیار تاثیرگذار که به تماشاگر اجازهء غرق شدن در تفکراتش را می‌دهد. به او فرصت مرور کل داستان و ته‌نشین شدن تلخی آن را پیشکش می‌کند. همان اتفاقی که پیش از این در «درباره‌ الی» و موسیقی «آندریا باور» افتاد.

شاید اگر قرار باشد بقیهء کارگردان‌ها هم مثل فرهادی فیلم بسازند و از موسیقی استفاده نکنند، کار و کاسبی ما کساد شود، اما واقعیت این است که اصلا اصراری برای استفاده از موسیقی نیست...وقتی دلیلی برای این کار وجود ندارد، وجود ندارد دیگر!


اپیزود پنجم (پایانی) - چقدر اصغر فرهادی بودن خوب است (نوشته محمد رضا شریفی نیا)


سینمای ما- محمدرضا شریفی نیا پس از تماشای جدایی نادر از سیمین ساخته اصغر فرهادی یادداشتی چر احساس در ستایش از فیلم و سازندگانش نوشت. متن این یادداشت را در سینمای ما می خوانید:

«هوا گرفته بود؛
باران میبارید.
کودکی آهسته گفت:
خدایا گریه نکن، درست میشه!»

*
چقدر اصغر فرهادی بودن خوب است.
چقدر نگاه معصومانه سارینا دختر اصغر فرهادی خوب است.
چقدر صلابت گفتارش خوب است.
چقدر رابطه دختر و پدر خوب است.
چقدر اصغر فرهادی خوب مینویسد.
چقدر زندگی را خوب میشناسد.
و چقدر ارتباط آدمها را خوب می‌فهمد.
*
چقدر لیلا حاتمی را دوست دارم.
چقدر نگاهش خوب است.
چقدر اضطراب درونش خوب است.
و چقدر من نگاه مضطربش را دوست دارم.
*
چقدر شهاب حسینی خوب است.
چقدر غیرت خوبی دارد.
چقدر تعصب خوبی دارد.
و چقدر کلافگی و مستاصل بودن را خوب بازی میکند.
*
چقدر پیمان معادی خوب است.
چقدر مرز راست و دروغ را خوب بازی می‌کند.
چقدر پایبند است.
و چقدر از کیان خانوادهاش درست محافظت می‌کند.
و چقدر عاشق است.
عاشق پدر
عاشق زن
و دخترش.
و چقدر زنش را دوست دارد.
*
چقدر بابک کریمی قاضی پرونده خوب است.
چقدر مرز حق و باطل را درست می‌بیند.
چقدر در مقابل همه بیقانونی‌ها قانومند عمل می‌کند.
چقدر با خونسردی تمام، همه چیز را رتق و فتق می‌کند.
و من چقدر نگاه نکردن‌هایش را دوست دارم.
*
چقدر مریلا زارعی خوب است.
چقدر دلش می‌خواهد معلم باقی بماند.
و چقدر دلش می‌خواهد که خودش را حفظ کند.
*
چقدر ساره بیات خوب است.
چقدر به آرمانش تکیه دارد.
و چقدر فقرش را باشکوه به نمایش می‌گذارد.
و من چقدر دلم می‌خواهد که سیمرغ بهترین بازیگری را به او اهدا کنم.
*
و بالاخره چقدر اصغر فرهادی بودن خوب است.
و چقدر اصغر فرهادی همه چیز را درست روایت می‌کند.
دین را، مذهب را
و انسان بودن را.
و من چقدر دلم می‌خواهد که در کمال احترام؛
دست اصغر فرهادی را ببوسم و ده سیمرغ جشنواره را بالای سرش به پرواز درآورم.

محمدرضا شریفی نیا
نظرات 3 + ارسال نظر
محمد عرفان کاظمی یکشنبه 24 بهمن 1389 ساعت 11:44

فوق العاده فیلمه قشنگی بود،شهاب حسینی خیلی عالی بازی کرده بود،اگه برای نقش مکمل حداقل کاندید نشه واقعا حقشو خوردن!

رویا خدابخش چهارشنبه 27 بهمن 1389 ساعت 01:28

نقد فیلم پرباری بود! مرسی!!

حیف ندیدم فیلمش رو، ولی به گفته ی آقای شریفی نیا ظاهرا خوب است!

مقداد پنج‌شنبه 28 بهمن 1389 ساعت 01:29

واسه دیدن این فیلم 10 ساعت تو صف واستادم
ولی واقعا خوب بود
هر چند شاهکار نمی دونم فیلم رو چون از الی خیلی چیزها کم داشت
ولی عالی بود فیلم از همان سکانس اول که ما از زاویه قاضی پیمان معادی و لیلا حاتمی رو می بینیم نقش مخاطب رو می فهمیم تو فیلم .
همه آدم های خاکستری جلوی ما رژه میرن و ما باید در موردشون قضاوت کنیم.
و در نهایت یه تصمیم شخصی بگیریم که باباش یا مامانش
و در هر دو صورت یه سرگردونی نصیب ما میشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد