هرچه بصیرت شما بیشتر باشد، شما را به اخلاص عمل نزدیکتر میکند. هرچه مخلصانهتر عمل کنید، خداى متعال بصیرت شما را بیشتر میکند. «اللَّه ولىّ الّذین امنوا یخرجهم من الظّلمات الى النّور»؛ خدا ولى شماست. هرچه به خدا نزدیکتر شوید، بصیرت شما بیشتر خواهد شد و حقایق را بیشتر مىبینید. نور که بود، انسان میتواند واقعیات و حقایق را مشاهده کند. وقتى نور نباشد، انسان واقعیات را هم نمیتواند ببیند؛ «والّذین کفروا اولیائهم الطّاغوت یخرجونهم من النّور الى الظّلمات».(وقتى طغیان جلوى چشم انسان را بگیرد، وقتى هوىهاى نفس - که طاغوت حقیقىاند و در وجود خود ما بدتر از فرعونند - جلوى چشم ما را بگیرند، وقتى جاهطلبىها و حسادتها و دنیاطلبىها و هوىپرستىها و شهوترانىها جلوى چشم ما را بگیرند، واقعیات را هم نمیتوانیم مشاهده کنیم.
دیدید بعضىها نتوانستند واقعیاتِ جلوى چشم را ببینند، نتوانستند تشخیص بدهند. در فتنهى طراحىشدهى پیچیدهى سال 88 حقایقى جلوى چشم مردم بود؛ نگذاشتند یک عدهاى این حقایق را ببینند،
بفهمند؛ ندیدند، نفهمیدند. وقتى در یک کشور فتنهگرانى پیدا میشوند که براى جاهطلبى خودشان، براى دست یافتن به قدرت، براى رسیدن به اهدافى که به صورت آرزو در وجود خودشان متراکم و انباشته کردند، حاضر میشوند به مصلحت یک کشور، به حقانیت یک راه پشت کنند و لگد بزنند؛ کارى میکنند که سردمداران غربى و دشمنان درجهى یک ملت ایران به هیجان مىآیند و سر شوق مىآیند و از آنها حمایت میکنند، این یک حقیقت روشن است؛ این چیزى نیست که وقتى نور هست، انسان آن را نبیند؛ اما بعضى ندیدند، بعضى نمىبینند، بعضى درک نمیکنند؛ بعضى به خاطر ظلمت دل، حتّى درک هم میکنند، اما حاضر نیستند به این فهم ترتیب اثر بدهند؛ اینها همه عوارض هواى نفس است؛ اینها همه نتیجهى امر و نهى همان فرعون درونى ماست، همان فیل مستِ هوى و هوس است که شرع مقدس چکشى از تقوا و ورع به دست مؤمن میدهد که بر سر این فیل مست بکوبد و او را آرام کند. اگر توانستیم این را در وجود خودمان آرام کنیم، آن وقت دنیا نورانى خواهد شد، همه چیز را مىبینیم، چشم ما مىبیند؛ اما وقتى هوىپرستى باشد، نمىبیند. شما که بسیجى هستید، جوان هستید، دلهاى شما پاک است، نورانى است، با صفاى باطنِ خودتان میتوانید این روحیه را، این حالت را در خودتان تقویت کنید. بسیجى باصفاست، نورانى است.
ربطی به بصیرت نداره، همه بصیرت لازم رو دارند .
همه چیز مشخصه
دوره امام حسین هم همینطور بود
یه عده بر علیه حق شمشیر کشیدند، علت داشت . همه چیز علت داره . حتی برای اونایی که علت میتراشند .
یه عده از عدالت حسین خوششون نمی اومد .
یه عده آنقدر گرفتار زندگیشون بودند که حال طرفداری نداشتن.
یه عده از آبروی خودشون میترسیدند و حاضر نبودند این یه قلم رو فدا کنند .
یه عده بهانه جو بودند .
یه عده کینه داشتند.
یه عده روشنفکر بلند مرتبه بودند و احساس میکردند که فوق العاده هستند .
یه عده منفعت داشتند و بازی میکردند .
افراد کمی بودند که از همه چیز خود گذشتند . آنها عاشق بودند . عاشق بزرگواری خداوند در حفظ آبرو . نجات آبروی یک انسان . او فوق العاده است . او ارزش دوست داشتن را دارد .
آنها زیبایی زندگی را دیدند . نعمت آرامش را چشیدند .هیجان زندگی در دنیای تکنولوژی را حس کردند . ولی با وجود این حاضر شدند در راه او بی آبرو شوند .حاضر شدند آرامش خود را فدای او کنند . آن ها عاشقان حقیقی هستند . بدان که آنها هیچ در مقابلش نمیخواهند آنها تنها عاشق هستند.
چرا ربطی به بصیر نداره
اتفاقا مشکل اصلی کشور ما بصیرته
بصیرت واقعی نه از این بصیرت های تقلبی