KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

باهوش ترین جوان دنیا

Akrit Jaswal یک جوان هندی است، او معمولی نیست!IQ او ۱۴۶ است! “اکریت جاسوال” هیچوقت برای طبابت تعلیم ندیده ولی با این حال در زادگاهش او به عنوان یک طبیب ماهر یاد میشود.

Akrit Jaswa






 


 




 












 




















ماه فوریه سال گذشته “اکریت جاسوال” که او را پسر معجزه میخوانند در برنامه تلویزیونی “اوپرا وینفری” آمریکا حضور یافت و او پس از تولد در سال ۱۹۹۳میلادی، همه را با صحنه‌‌های عجیبی روبه رو ساخته و در این میان همچنین لقب نابغه خردسال را نیز به خود گرفته است. در این برنامه تلویزیونی وقتی مجری برنامه از او می‌پرسد که آیا او قادر به فهم کتاب‌های شکسپیر در سن چهار سالگی بوده است؟ جواب او مثبت بوده میگوید ” بله آن را کاملا میفهمیدم به همین منظور همیشه میخواندمش”

این پسر خردسال سالها پیش از دهکده‌ای دور افتاده در هند سر برآورده و ویدئویی قدیمی او را درحال انجام یک عملیات جراحی خطرناک بر روی انگشتان به هم چسبیدهء یه دختر کوچک بر اثر سوختگی نشان میدهد و این عمل جراحی سر خط اخبار روز در سراسر جهان را در آن زمان به خود اختصاص داد چرا که این عمل توسط پسر بچه‌ای هفت ساله به نام اکریت جاسوال تبعهء دهکده “هیماچال پرادش” در هند انجام شده بود.
در حال حاضر، اکریت ۱۳ ساله بوده و آی کیوی او ۱۴۶ میباشد که باهوشترین فرد در رده سنی خود بر روی کره زمین محسوب میشود آن هم در کشوری که بیش از یک بیلیون جمعیت دارد. در حقیقت این آی کیو میانگین آی کیوی دانشمند بزرگ آلبرت انیشتین را نیز زیر پا گذاشته است(یا خدا!!) . والدین “اکریت” میگویند حتی قبل از اینکه او زبان به سخت گفتن و تکلم بگشاید آنها بر اساس رفتارهایش حس میکردند که قدرت خاصی در او نهفته است.
“راکشا”، مادر “اکریت” میگوید که یادگیری او بسیار سریع بود، بطوریکه در سن دو سالگی، وقتی یادگیری حروف الفبا در مدت زمان کمی پایان یافت ما سعی در آموزش وصل کردن حروف و ساخت کلمه و جمله نمودیم که متوجه شدیم او همزمان به نوشتن نیز روی آورده است. هنگامی که او در کلاس دوم بود تمامی امتحانات مربوط به کلاس پنجم را به آسانی و بطور کامل پاسخ میگفت و با گذشت زمان وقتی مادرش متوجه میشود که در سن خاصی او قادر به جوابگویی سوالات تکینیکی مقطع لیسانس دانشگاهی میباشد دیگر به طور قطع باورش شده بود که نبوغ خاصی در پسرش وجود دارد و در آن زمان بود که تمامی شکهایش به بقین بدل گشت.
در سنی که تمام کودکان حروف الفبا را می آموزند “اکریت” کتابهای شکسپیر مطالعه میکرد و در سن پنج سالگی کتابهای طبی جمع آوری کرده و کتابخانه کوچکی فراهم آورده بود و یک سال بعد او برای آموزش و مدارک رسمی در مدرسه ثبت نام کرد و همزمان به تدریس انگلیسی و ریاضیات به دیگران پرداخت.
“اکریت” در سنین خردسالی علاقه شدیدی به مبحث علوم و کالبد شکافی در سر میپروراند. دکترهای محلی متوجه علایق او شده به او اجازه میدادند تا در سن ۶ سالگی شاهد انجام عملیات جراحی در بیمارستان باشد. و با اینکار او بیشتر تشویق به ادامه در این زمینه شده و در تمام زمینه های مرتبط به موضوع تا جایی که در توانش بود مطالعه مینمود. هنگامی که خانواده ای فقیر از استعداد ذاتی او خبردار شدند از او خواستند تا عملی را بر روی دختر خرد سالشان بطور مجانی انجام دهد که این عمل به موفقیت کامل به دست او به پایان رسید.
بعد از اتمام آن عمل “اکریت” به نابغه طبابت در هندوستان شهرت یافت و گاه و بیگاه همسایه و آشنا و غریبه برای مداوا و مشاوره به او مراجعه میکردند. در سن ۱۱ سالگی “اکریت” به خاطر نبوغ خود، در “دانشگاه پنجاب” پذیرفته شد و بدین ترتیب او عنوان جوانترین دانشجوی دانشگاه‌های هندوستان را نیز به خود اختصاص داد. در پایان همان سال برای مشارکت و مشاوره در مسائل تحقیقاتی پزشکی به همکاری دانشمندان و علمای برجسته به دانشگاه سلطنتی انگلستان در لندن از او دعوت به عمل آمد.
“اکریت” میگوید که او میلیونها نظریه در زمینه طبابت در سر دارد ولی در حال حاضر او تمام هوش و حواس خود را بر روی یافتن راهی برای مبارزه با سرطان متمرکز ساخته است. او خاطر نشان کرد که در حال کار بر روی راه کاری به نام ” oral gene therapy” بر اساس نظریات و تثوریهای حاصل از ذهن خلاق خود میباشد و خود را تماما وقف کار بر روی این مکانیزم نموده است.
“اکریت” خاطره‌های دردناکی از مردمانی که مبتلا به سرطان بوده و بر اثر فقر در گوشه و کنار خیابان جان میباختند و برای آنها جایی در بیمارستان نبوده و توان مالی دوا و درمان را نیز نداشته اند در سر دارد و حالا او میخواد تا نبوغش را در راه کاهش رنج و عذاب آنها به کار گیرد. او در این رابطه میگوید “من از این ماجرا بسیار رنج میبرم و شاید بتوان گفت مشوق اصلی برای علاقه شدید من برای طبابت و مخصوصا سرطان همین خاطرات تلخ باشد”.
هر چند که تمام تلاش “اکریت” برای پرداخت قیمتی سنگین در ازای مهر و عاطفه خانواده اش میباشد، چرا که پدرش پشتیبانی عاطفی خانواده که در این سنین لازمه زندگی برای یک کودک هم سن و سال اوست از او دریغ داشته و به او گفته شده تا زمانی که درمانی برای سرطان نیافته حق باز گشت به خانه و سرزمین خود را ندارد و باید در غربت به سر کند و با تمام بچگی و افکار و نیازهای کودکانه “اکریت” قربانی والدینش برای تحمل دوری او را درک کرده و تمام سعی و تلاش خود را به کار گرفته و به خود اطمینان دارد که این فداکاری آنها را که برای سختکوش بار آمدن او انجام میدهند بی نتیجه نخواهد گذاشت و با اینکه از خانواده ای فقیر بوده امیدهای گرانقیمتی برای رسیدن به هدفش در دل می‌پروراند.
در حال حاضر “اکریت” بطور همزمان در رشته‌های گیاه شناسی، جانور شناسی و شیمی در مقطع لیسانس درحال تحصیل است و او امیدوار است تا روزی در دانشگاه “هاروارد” به ادامه تحصیل پرداخته و به اخذ مدارک و همچنان دانش بالاتر دست یابد.

جالبه ها تویه یک لیسانسش موندیم !! این پسر 3نا 3تا لیسانس میگیره!

ممنون میشم نظرتون رو درمورد این پدیده با ما در میان بگذارید.


نظرات 3 + ارسال نظر
حمید توکلی دوشنبه 22 آذر 1389 ساعت 00:16

“اکریت” خاطره‌های دردناکی از مردمانی که مبتلا به سرطان بوده و بر اثر فقر در گوشه و کنار خیابان جان میباختند و برای آنها جایی در بیمارستان نبوده و توان مالی دوا و درمان را نیز نداشته اند در سر دارد و حالا او میخواد تا نبوغش را در راه کاهش رنج و عذاب آنها به کار گیرد. او در این رابطه میگوید “من از این ماجرا بسیار رنج میبرم و شاید بتوان گفت مشوق اصلی برای علاقه شدید من برای طبابت و مخصوصا سرطان همین خاطرات تلخ باشد”.


این انسان اگر اینطور بماند، عالی است!

پیروز و پایدار باشی!

حق با شماست
انشالله که فراموش نکند.(احتمالش کمه) :)
ممنون

علیرضا قهرمانی دوشنبه 22 آذر 1389 ساعت 00:48

این خانومه مجری برناکه oprah هست ، من برنامه هاشو دانلود میکنم و نگاه می کنم.ولی این قسمت رو که با ایشون مصاحبه شده ندیدم . باید بگردم پیداش کنیم ، احتمالا جالبه
خیلی ممنون ، متن خوبی بود

چاکرم علیرضا جان
ممنون از نظرت
اگر موضوع جالبی تو این برنامه های علمی یا مثل این درمورد معرفی پدیده ها دیدید برای ما هم لینکشو قرار بدید لطفا

sali دوشنبه 22 آذر 1389 ساعت 09:36

یادش بخیر جوون که بودیم داغ بودیم . مثل این پسره . اکیمونم بالا بود. الان که دیگه پا به سن گزاشتیم. یاد اون ایم میفتم.. یادم دوسالگی مدرک mcitpگرفتم در 3 سالگی ccnpگرفتم در چهار سالگی مردک lpcگرفتم اااااااااا یادش بخیر.

خسته نباشی برادر الان مدرکاتو داری؟
این طوری که شما مدارک رو جارو میفرمایید باید موزه مدارک
به نام شما تاسیس بشه :-)
ممنون از ابراز احساساتتون (-;

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد