KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

روح سرگردان ماکس وبر(۱)

احزاب سیاسی ایران -18
عبدالله شمسى -دکتر صادق سلیمى بنى

1- سعید حجاریان
سعید حجاریان متولد سال 1332، کاشان، عضو شورای مرکزی حزب مشارکت است. وی دارای مهندسی مکانیک از دانشگاه تهران و دکترای علوم سیاسی از دانشکده حقوق دانشگاه تهران می باشد. حجاریان مدتی معاون خسرو تهرانی در امور ضد جاسوسی دفتر اطلاعات نخست وزیری بود و در تأسیس وزارت اطلاعات نقش اساسی داشت و تا سال 1368 به عنوان مدیرکل در این وزارتخانه مشغول به کار بود.
حجاریان در ابتدای دوره سازندگی از وزارت اطلاعات جدا شد و در  

آشنایی با حزب مشارکت ایران اسلامی(6) صبح صادق ۱۷/۸/۸۹

سمت معاون سیاسی موسوی خوئینی ها در مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری به فعالیت خود ادامه داد. حجاریان در آنجا مسئول پروژه «توسعه سیاسی» بود که چگونگی اجرای نوسازی و توسعه سیاسی، یا روند دموکراتیزاسیون در ایران را مورد مطالعه قرار می داد. وی درکنار این پروژه تئوریک کارهای عملی سیاسی نظیر همکاری در راه اندازی روزنامه سلام و احیای مجدد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را نیز انجام می داد.
در این سال ها در ارتباط با کارهای تئوریک، وی در حلقه کیان حضور داشت که تئوریسین اصلی آن دکتر سروش بود. حجاریان در نشریه کیان با نام مستعار «جهانگیر صالح پور» و در لفافه و غیرمستقیم اصول نظام اسلامی همچون ولایت فقیه را زیر سوال می برد. علاوه بر این در طول تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد و دکترای علوم سیاسی در دانشکده حقوق دانشگاه تهران از نظریات غرب گرایانه «حسین بشیریه» استفاده فراوانی برد. در واقع حلقه کیان و نظریات بشیریه در شکل گیری فکری وی بسیار موثر بود.
در همین ایام حجاریان و برخی از اعضای حلقه کیان، نظیر هادی خانیکی، محمدرضا خاتمی، مصطفی تاج زاده، محسن کدیور، عباس عبدی و محسن امین زاده، حلقه آیین را به محوریت سید محمد خاتمی شکل دادند. هدف اولیه آنها ارائه مفاهیمی تازه برای تحول اجتماعی، در قالب یک نشریه بود. تجربه نشریه کیان به آنها نشان داده بود که این دست از نشریات تا چه حد می تواند ذهن اصحاب اندیشه و تحصیل کردگان را تحت تأثیر قرار دهد.(1)
حجاریان از بنیانگذاران و تئوریسین اصلی حزب مشارکت محسوب می شود که تئوری هایی مانند: «فشار از پایین و چانه از بالا» و «فتح سنگر به سنگر» را پس از دوم خرداد 76 مطرح ساخت. وی همچنین از فعالین مطبوعات زنجیره ای بود که علاوه بر ارائه خط مشی به بسیاری از این مطبوعات، خود نیز مدیر مسئولی روزنامه «صبح امروز» را بر عهده داشت.
او پس از آن به س مت مشاور سیاسی رئیس جمهور وقت سیدمحمد خاتمی انتخاب شد و آخرین مسئولیت اجرایی اش، عضویت در شورای شهر تهران بود. ترور حجاریان در اسفندماه سال 1378 در مقابل ساختمان شورای شهر تهران گرچه پایانی بر مسئولیت های اجرایی او بود اما وضعیت جدید، او را از نظریه پردازی و برنامه ریزی برای حزب مشارکت و جبهه دوم خرداد باز نداشت. بر همین اساس او در زمینه سازی اقدامات براندازانه حزب مشارکت و اصلاح طلبان در سال 1388 موثر بود.

برخی دیدگا ه ها

برای پی بردن به دیدگاه های سعید حجاریان، باید علاوه بر سوابق وی، نگاهی نیز به افکار وی، جریان روشنفکری التقاطی و همچنین جریان چپ دهه شصت انداخت، یعنی می توان دیدگاه های وی را تلفیقی از چپ های مسلمان، سروش، بشیریه و تجربیات خود او در مناصب سیاسی و امنیتی دانست. در ادامه به برخی از دیدگاه های وی اشاره می گردد.
الف- سکولاریسم اسلامی
استفاد از عنوان سکولاریزیشن به جای سکولاریسم دیدگاهی است که حجاریان بر آن تأکید دارد. در واقع وی همان روند غربی ها برای سکولاریزم که شروع آن جدایی کلیسا از سیاست بود را توصیه می کند. در صورتی که غایت فرایند سکولاریزیشن جدایی دین از سیاست به همان معنایی که در غرب اتفاق افتاده خواهد بود. سکولاریزیشن هیچ مبنایی در گفتمان انقلاب ندارد، لاجرم محل ارجاع آن همان سکولاریسم است.
[سکولاریزیشن]، یعنی جدایی نهاد دین از نهاد دولت، ببینید سیاست همیشه با دین آمیخته است و در هیچ جای دنیا سیاست از دین جدا نیست، اما نهاد دین مانند کلیسا از دولت جدا شده است. در کشور ما ادغام نهاد روحانیت در دستگاه دولتی خیلی ضربه زده است، هم به دستگاه روحانیت و هم به دستگاه دولت. (2)
در ادامه حجاریان عرصه دولت و ذات سیاستمداری را پراگماتیک دانسته و روحانیان که از دید او فقط ارزش آفرینند، نباید به این عرصه وارد شوند.
«ارزش آفرینان که روحانیت باشند دچار پراگماتیسم می شوند چرا که پراگماتیسم جزو ذات سیاستمداری است و لذا این ارزش بی ارزش می شود و دیگر مردم به دنبال ارزش ها نخواهند بود.»(3)
البته حجاریان در ادله خود به سخنان امام استناد می کند و موضوع را به حقوق بگیری روحانیت از دولت ربط می دهد، این در صورتی است که امام خمینی خود مظهر دخالت روحانیت در سیاست و سیاستمداری است.
ب- سلطانیزم
سلطانیزم یا اقتدار سلطانی وجه افراطی «پاتریمونیالیسم»(4) است که از آن به نوپاتریمونیالیسم تعبیر شده است. از دیدگاه وبر، به طور کلی دولت پاتریمونیال یا به الگوی کلیشه ای گرایش دارد، یا به الگوی خود کامه؛ اولی بیشتر مختص مغرب زمین است و دومی به مقیاس زیاد در مشرق زمین معمول بوده است.(5)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد