KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

خرش تو گل نشسته و تزریق میلیارد ها دلار هم افاقه نمی کند

 منبع 

وقتی مناظره دو استاد محترم ، دکتر صادق زیبا کلام و دکتر ابراهیم فیاض را خواندم ، احساس عجیبی پیدا کردم و پس از آن بود که در خیال خودم دو مدال فرضی خلق کردم ، مدالی که نشانش مزین بود بر « ارتجاع » و آنوقت ، آویختم بر گردن این دو بزرگوار تا اندکی از احساس نا متعارفم کاسته شود . اما چنین نشد . چه در این مناظره ، انگار واژه ها از درخت ارتجاع کنده شده اند . دهن کجی می کنند برمن و بر شورش بی همتای ملتی که جهان را به حیرت وا داشته است و اما این حیرت را ، این شکوه را ، این عظمت را و این همه زیبایی را ، صادق زیبا کلام ما ، هرگز نمی بیند ، نمی شناسد و نمی فهمد .
او می گوید : « به نظر من ، این حرفهایی که در باب مدل اقتصاد بومی گفته می شود، یعنی اقتصادی که با ویژگی های فرهنگی ما سازگاری داشته باشد، همه اش مهملات است.  برای دستیابی به توسعه فقط یک راه وجود دارد و آن هم راه ادام اسمیت است. این ادعا را ترکیه و کره جنوبی و مالزی و تایوان و فرانسه و انگلستان ثابت کرده اند. راه دومی وجود ندارد. راه دوم لفاظی است و بس .»آدام اسمیت ( 1790 – 1723 ) که استاد دانشگاه زیبا کلام ما ، سخت شیفته آن است پدر علم اقتصاد می دانند . او با انتشار کتابی بنام « ثروت ملل » سمت و سوی جهان اقتصاد را برای ملل با زیباترین شکل ممکن به تصویر کشید و 234 سال پیش ، ده سال رو جزئی ترین مسائل زمانه خود زوم کرد و اثری را از خود بر جای گذاشت که باز خوانی آن در هزاره سوم میلادی ، همچنان صفا می بخشد روح آدمی را .
اما مشکل آنجاست که اسمیت هرگز عارضه های نظام سرمایه داری را به چشم خود ندید . و بیکاری در زمانه او هنوز به ادبیات جهان اقتصاد راه نیافته بود . او خود می گوید : « هیچ کس در جهان بیکار نیست و کسانی هم که بدنبال کار می گردند ، یا کار دارند و یا بزودی کار پیدا خواهند کرد . » و این چنین است که وی با خیالی آسوده جهان را ترک می گوید و نظام سرمایه را به « دستان نامریی » بازار آزاد می سپارد .
بعد از مرگ اسمیت ، اقتصاددانان دیگری از جمله ریکادو ، ژان باتیست سه و سیسموندی و دیگران محتویات « ثروت ملل » را بسط و توسعه دادند و هم اینان بودند که برای اولین بار با پدیده ای بنام بحران اقتصادی مواجه شده و در صدد رفع آن بر آمدند . سیسموندی عامل اصلی بحرانهای اقتصادی را پیشرفت صنعتی می داند و ضمن مذمت آن ، خواهان توقف اختراعات می شود . اما ژان از چنین سخنانی بر آشفته و آن را « وحشت های بی مورد » می نامد و ضمن تائید بحران های اقتصادی و زود گذر خواندن آنها ، چاره کار را سپردن اقتصاد به دستان نامریی اسمیت می داند و این جمله معروف خود را بارها و بارها تکرار می کند که : « هر عرضه ای ، تقاضای خود را پدید می آورد » .

اما با توجه به شرایط و تغییراتی که در جهان صورت گرفته ، اعتقاد به چنین جملاتی ، آن هم از طرف یک استاد دانشگاه جمهوری اسلامی ایران ، کاملا خنده آور است . چه ، همگان می دانند اگر دست های نامریی سرمایه بخصوص در کشورهای پیشرفته ، بخواهند زنگهای تولید را به صدا در آورند ، زمین و زمان در عرض چند ساعت با تولیدات روبات های هوشمند ، مدفون خواهد شد و این فاجعه در حالی رخ خواهد داد و رخ داده است که تقاضا کنندگان بیکار با جیب های خالی در بازار های نظام سرمایه پرسه می زنند . شما نگاه کنید به آمریکا ، به انگلیس ، به آلمان و یا به هر کشوری که دوست دارید ، خواهید دید هر ساله آمار بیکاران آن کشور فربه تر می شود . دیگر ، زمانه ، زمانه اشتغال کامل نیست که اسمیت فریاد بزند " هیچ بیکاری می یافت نمی شود ، گشته ایم ما ، اکنون زمانه ، زمانه روبات های بی پدر ، بی مادری است که در دستان یک اقلیت ، قدرت خرید را از یک اکثریت سلب کرده و « رکود + تورم » را برای ملت های جهان به ارمغان آورده است . رکودی که هیچ اقتصاددانی نه برایش توضیح دارد و نه درمان ...
و اما ، تاسف آنجاست که اقتصاد ایران هم ، خواسته و ناخواسته از تئوری های نخ نما شده اسمیتی پیروی می کند و قدم در راهی می نهد که غربی ها سالها پیش آن را پیموده اند .
به عنوان مثال : در رسانه ملی گوینده اخبار اعلام می کند ، برنجکاران شمال محصولات خود را برداشت کردند و در ادامه می افزاید ، در این برداشت از کشاورزان هیچ خبری نبود و بدنبال آن ماشین هایی را به تصویر می کشد که به جای دهها کشاورز به برداشت محصول برنج مشغولند.
و باز صدا و سیما اعلام می دارد که کارمندان دولت زین پس در خانه های خود ، پشت رایانه نشسته و به صورت کارمزدی کار خواهند کرد نه روز مزدی !.
و یا به یاد بیاورید چند سال پیش را ، وقتی به بانک ها رجوع می کردیم با کارمندانی روبرو می شدیم که در کنار هم ، مرتب و منظم به خدمات دهی مشغول بودند . یکی قبوض تلفن را می گرفت ، آن دیگری مسئول باجه دریافت بود و در کنارش باجه پرداخت و ... اما اکنون به جای همه این ها ، در لای دیوار دستگاه خود پردازی نشسته است که نه عیدی می خواهد و نه اضافه کار و نه حقوق آنچنانی .
و باز ، به همراه ماشین های زباله شهرداری ، بارها دو کارگر زحمت کشی را دیده ایم که اشغالها را به درون ماشین می ریزند . اما مسئولان شهرداری در شبکه خبر سیما ، ماشینی را به مردم نشان می دهند که مجهز به سنسور است و با چشمان الکترونیکی خود ، آشغالها را به ماشین انتقال می دهد و ...
و به این ترتیب ، روزانه دهها هزار کارگر و کشاورز در سراسر ایران که در شناسنامه هر کدام نیز 5 الی 6 بچه قد و نیم قد به ثبت رسیده است ، قربانی این قبیل خودکار سازی ها می شوند .البته هیچ کس مخالف این قبیل پیشرفت ها نیست و یا کسی دوست ندارد همچون لودیت های اوایل سده نوزدهم ، جنبش های ضد ماشینیسم براه اندازد و با پتک های آهنین ، اختراعات جهان بشریت را محو و نابود سازد . اما می توان به خروجی این قبیل خود کار سازی ها توجه داشت . آیا دولتمردان ما هیچ فکر کرده اند که چرا نرخ بیکاری کشور از 1/11 درصد به 6/14 درصد رسیده است و این در حالی است که همه می دانند که هیچ دولتی به اندازه دولت احمدی نژاد برای اشتغال محرومان این جامعه همت نورزیده است . پس چگونه است که نرخ بیکاری سیر صعودی پیدا می کند ؟ آیا غیر از آن است که انقلاب تکنولوژیک ، میلیون ها بیکار و تهیدست بر جای گذاشته است و جهانی شدن اقتصاد بازار و خود کار شدن بخش های کشاورزی و صنعتی ، به سرعت چشم انداز اقتصاد ما و جهان را تغییر داده است .

جهان غرب یا همان کشورهای پیشرفته ، این پروسه را نزدیک به نیم قرن است آغاز کرده اند و اما اکنون این داستان به اوج خود رسیده و قصه تولید انبوه اقلیت و جیب های خالی اکثریت به قصه های هزار و یک شب شباهت پیدا کرده ، با این تفاوت که دیگر قصه های شهرزاد قصه گو هم اقتصاد افسار گسیخته جهان غرب را بخواب نمی برد . و مارهای بر دوشش ، مغز می خواهند ، نفت می خواهند ، بازاری برای صدور کالا می خواهند ، نیروی کار ارزان می خواهند ، عراق را می خواهند ، افغانستان را ، پاکستان را ، لبنان را ، سومالی را ، یمن را ، ترکیه را ، کره را ، مالزی را و ... و ضحاک زمانه ما ، همچنان دارد با لوله های تفنگ سربازان صلیب بر گردن ، مارهای بر دوش خود را تغذیه می کند .
آیا دم زدن از چنین جهانی و یا تبلیغ و ترویج چنین راهی ، شیرجه زدن بر دریای پر طلاطم ارتجاع نیست . جناب آقای صادق زیبا کلام 

 

 « اگر روشى که علم‌آموزان و صاحبان علم در دنیا در این دویست سال سیصد سال دنبال کردند، ما هم ته صف آنها بایستیم، راهى که آنها رفتند، ما هم همان راه را برویم، این که هنرى نیست؛ این که هدفى نیست که انسان از جان خودش براى آن مایه بگذارد. ما بایستى راه جدیدى را باز کنیم. راه جدید این است که یک ملتى با دارا بودن ابزار علم و اقتدار علمى - که همه چیز دیگر را به دنبال خودش مى‌آورد - انگیزه‌هاى الهى و ارزشهاى الهى و اخلاق الهى را در دنیا عَلم کند و پرچمش را برافرازد. » + ( مقام معظم رهبری )

باری در ادامه مناظره ، استاد فیاض هم ، البته از زاویه ای دیگر افکار واپسگرای خود را همچون صادق زیبا کلام ، به نمایش می گذارد . ایشان می فرمایند : «  اگر ما نظام تقسیم کار جهانی را قبول داشته باشیم، می توانیم وارد آن شویم. در این صورت ظرف مدت کوتاهی می توانیم به یکی از کشورهای پیشرفته جهان بدل شویم و دیگر لازم نیست برای امنیت خودمان هم این همه هزینه کنیم. » و در جای دیگر باز بر این جملات تاکید می ورزد و باز می فرماید : « شما اگر ساختار فعلی حاکم بر جهان را قبول کنید، من به شما قول می دهم که اوضاع ما، از حیث رفاه و پیشرفت مادی، یک­شبه دگرگون می شود. » این جملات خنده بر لبان من می نشاند ، شما را نمی دانم ! آخر این استاد محترم از کدام « تقسیم کار جهانی » سخن می گوید که ما از آن بی خبریم . تا جایی که همگان می دانند « ساختار فعلی حاکم بر جهان » خرش بر گل نشسته و تزریق میلیارد ها دلار هم افاقه نمی کند و هر روز و هر ساعت شاهد آنیم که میلیون ها قربانی بی چون و چرای خودکار سازی ، که دم به دم بر تعداد آنان افزوده می شود . فریادشان لرزه بر خیابان های جهان پیشرفته افکنده است ، آنوقت ، چگونه استاد محترم دانشگاه امام صادق( ع )  ما ، قول می دهد که « اگر ساختار فعلی حاکم بر جهان را قبول کنیم ، اوضاع ما  ، از حیث رفاه و پیشرفت مادی ، یک­شبه دگرگون می شود. » آیا عراق که در بست در اختیار آمریکاست ، از حیث رفاه و پیشرفت مادی دگرگون شده است ؟ افغانستان چطور ؟ پاکستان چطور و ...
  استاد فیاض در ادامه مناظره ، جملات خنده آور دیگری هم باز می گوید . وی می فرماید : « کدام انقلاب ؟ من اصلاً نمی دانم آن انقلاب چه بود . کسی می تواند بگوید ما اصلاً برای چه انقلاب کردیم ؟ غیر از خود امام که چارچوب هایش روشن بود ، من دیگر کسی را ندیده ام که چارچوب های روشنی داشته باشد . امام خودش بزرگ شده مشروطه بود. او کسی بود که از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی را دیده و پیموده بود. اما بعد از امام، من دیگر کسی را ندیده ام که این خط را متوجه شده باشد. » چه فرزانگی شگرفی ! باور کنید اگر من به جای آقای بقایی ، رییس سازمان میراث فرهنگی بودم . این جملات گهر بار را بر کتیبه ای می نوشتم و به جای منشور کوروش کبیر در موزه ملی ، برای عموم مردم به نمایش می گذاشتم ! تا همگان بدانند که در جمهوری اسلامی ایران ، استاد دانشگاهی تشریف دارد که غیر از امام و خودش « دیگر کسی را ندیده است که این خط ( خط امام ) را متوجه شده باشد. » یعنی آنکه باقی مردم ، در عرض این سی و چند سال گل لگد می کرده اند و یا در زیر سایه صنوبر های پارک لاله چرت می زده اند و یا به عبارتی ، این همه شب ها نخفتن ها و تا سحر بیدار ماندن ها و فتنه ها و خون ها و رشادت ها و جانفشانی ها و ... همه و همه افسانه ای بیش نبوده است .
و خلاصه کلام آنکه ، خاک بر چشم حقیقت پاشیدن های جناب استاد در طی مناظره ادامه می یابد و با اعصابی به رعشه در آمده ، خود را به این سو و آن سو می زند . گاه نظام سرمایه را می کوبد و گاه به ستایش آن می پردازد ، جایی « از خواندن آثار کارل مارکس مست می شود » و در جایی دیگر « دوره هاشمی را هم شکل دوران ناصر الدین شاه می نامد » و در پایان به شیوه مودبانه ای ، سجده بر آستان هاشمی می نهد و آنچه در قلب دارد بر زبان جاری می سازد و می گوید : « به نظر من آقای هاشمی در جامعه ما نقش  super structure) )  را ایفا می کند و اگر دولت احمدی نژاد بخواهد چنین نقشی را هم از او بگیرد و او را حذف کند، اشتباه کرده و در واقع دست به کار حذف خودش شده است. به همین دلیل است که می بینیم رهبری الان به هاشمی نزدیک تر شده اند. »
و از نشانه های نزدیکی رهبری به هاشمی اینکه « وقف دانشگاه آزاد ابطال می گردد !!! »
----------------------------
متن کامل مناظره + و +

نظرات 1 + ارسال نظر
حامد یکشنبه 7 آذر 1389 ساعت 13:11

توهم و ساده انگاری از ویژگی های صحبت های استاد زیبا کلام است.
ایشان به شکل ساده انگارانه ای فکر میکند اگر بپذیریم که در زمین قدرت های بزرگ بازی کنیم آنها هم قبول میکنند که ما هم بازی کنیم !چقدر ساده نگاه میکنی عزیز ! چقدر برای دانشگاه امام صادق متاسف شدم که ایشان یکی از فکر های آن است.
ایشان تعریف نمیکند "پذیرفتن نظام جهانی" یعنی چه . منظورم این است که ما باید چه محموعه کار هایی انجام دهیم تا این عبارت، "مقدار درست" به خود بگیرد . علت آن هم مشخص است !
نمیدانم، شاید مردم از این "نخبگان" سبقت گرفته اند . که هم اکنون کلامشان خنده دار مینماید .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد