در آستانهی سال جدید تحصیلی جای بسیاری خالی است؛ از همکلاسیهای در بندمان تا اتاقی که در آن گرد هم آمده آرایمان را به بوتهی نقد گذاشته و آن نیم جرعه آزادی که گاهی مینوشیدیم تا زنده باشیم٬ ولی گویی خبرهایی میرسد ناگوار٬ از یکسان شدن دانشگاه با خاک٬ در ازای نبود فرهنگ بسیجی!
آنچه ایجاد مناقشه میکند حضور فرهنگ بسیجی در دانشگاهها نیست که با مخارج و منافع بسیار تأمین شده و میشود و مسألهی جدیدی نمینماید٬ آنچه مناقشه برانگیز است لحن آقای دانشجو است که نه تنها کمکی به توسعه و پیشبرد فرهنگ بسیج در دانشگاه نمیکند بلکه بر عکس دقیقا خشونت طلبی و بی منطقی بسیج و فرهنگ بسیجی را سر میدهد که بدینسان میخواهد خود را حاکم و دیگران را کنار زند!
دانشگاه مرکز و مأمن علم و دانش است و از این رو در این محیط علمی تنها باید با ابزار علم و منطق سخن گفت و فعالیت داشت...
اگر آقای وزیر بر این باور است که آنچه گفته، نواقص موجود در برخی دانشگاههاست، راهش این نیست که آن دانشگاهها با خاک یکسان شوند بلکه وزارتخانهای که عهدهدار “آموزش عالی” در کشور است، میبایست به اصلاح و آموزش و رفع نواقص بپردازد نه این که وزیرش صورت مساله را پاک کند و به جای این که بگوید “اگر چنین دانشگاهی وجود داشته باشد، باید به اصلاح آن همت بگماریم”، یکراست سراغ بولدوزر تخریب میرود و از “با خاک یکسان شدن دانشگاه” سخن میگوید.
آیا چنین ادبیاتی در شأن وزیری است که هدایت آموزش عالی کشور و میلیونها دانشجو و استاد فرهیخته را بر عهده دارد؟ آیا این یک ادبیات دانشگاهی است؟
اگر شخص یا گروهی بخواهد در کار خود با ابزارهای دیگری همچون سیاستبازی، دستهبندی سیاسی، خشونت طلبی،تمامیتخواهی، رانتخواری، آشوبگری و… فعالیت کند، ممکن است که چند صباحی بتواند با تکیه بر ابزارهای خود جو غالب را برباید، اما تجربه تاریخ نشان داده در نهایت میدان داری اصلی از آن گروهی خواهد بود که با تکیه بر ابزارهای منطقی میدان بازی فعالیت میکنند.
و دانشجو و دانشگاه نیز بر این پایه تا ابد زنده خواهد بود و یگانه سنگر آزادی خواهد ماند...
آقای وزیر! دانشگاه را با خاک یکسان نمی کنند ، اصلاح می کنند
بله٬ بخشی از این نوشتار برگرفته از این متن میباشد
سپاس از یاد آوری تو دوست عزیزم