دکتر شریعتی
فقر
میخواهم بگویم ......
فقر همه جا سر میکشد .......
فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست ......
فقر ، چیزی را " نداشتن " است ، ولی ، آن چیز پول نیست ..... طلا و غذا نیست .......
فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفتهء یک کتابفروشی می نشیند ......
فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ، که روزنامه های برگشتی را خرد میکند ......
ف قر ، کتیبهء سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند .....
فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود .....
فقر ، همه جا سر میکشد ........
فقر ، شب را " بی غذا " سر کردن نیست ..
فقر ، روز را " بی اندیشه" سرکردن است
مرسی
فقر همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفته یک کتابفروشی می نشیند.....
عالی بود!
ممنون از متن خوبنتون!
پس اسم شب بی غذا سر کردن و بی پول بودن چیست ؟
من مطالعاتی داشتم در تعریف فقر از نگاه کلی.
در واقع فقر ابعاد مختلفی داره. یکی از بخش هاش فقر علمیه. اگر فرصت شد متن کاملی در این زمینه منتشر میکنم.
موفق باشید.
فقر ، روز را " بی اندیشه" سرکردن است!
بدجوری احساس فقر کردم
بسیار قابل تامل بود.
ممنون از متن زیباتون!
چه غمبار است مادامی که بازار ادعای اندیشیدن و خردورزی پرازدحام باشد اما انبان مدعیان تفکر تهی...
زیبا بود واقعا
ممنون