تو هم با برادرت٬ یار و یاور دبستانیت همسفره شده بودی امروز
از دور همسفرهای خالی ، تنها لیوانی از آب
میدانم چه سخت است، غذا را دیدن، و تصور تصویری از یاران
در گرسنگی و دست و پنجه نرم کردن با مرگ
اما دلت خوش بود
گفتی: بگذار صدای حقهای نداشتهشان بلندشود
"سهم هر زندانی بند 350 اوین، در تمامی تابستان، تنها یک عدد خیار"
"سهم کتاب خواندنش هیچ "
"سهم تلفن زدنش، روزی 2 دقیقه، (همان که تا سلام میگویی، فرصت تنها برای خداحافظی است)، آن هم قطع شده باشد٬ در نیمهی شعبان! "
می دانم ، "پوسیدن ذره ذره" در زندان یعنی چه
یعنی ذره ای ویتامین بر بدن تو حرام باشد
می دانی یعنی چه ...
اما در لبهای سردت ، افتخاریست
چه شبیه روحهای پروازی شدهای ، چه بزرگ و بلند و سبک
و دردِ "بی خانمانها"، "بیکارها"، "بیلقمهها"ی شهر را
با همین لبهای سرد و بدن رنجورت، فریاد میکنی!
از تپههای اوین به تمامی شهر ،
از تپه های اوین فریاد همهی شهر میشوی بر شهر
چه بلندی! چه پر افتخار، چه سبک
چه سلولهای نخبهی مغزت سپید و بالدارند
چه به لقمههای ناخوردنی حرام آغشته نشدهای!
چه بلند و زیبا شدهای
میستایمت در تپههای اوین
یار دبستانیم...
این جنبش بی سر!
در اوج درگیری های پس از انتخابات، کار به جایی نرسید. چه برسد به این روزهای آرام و بی خیالی دوستانتان ...
این قصه نیز بگذرد.
اگر سر نداریم پس این صورتک چیست که خود را مشغولش ساختهاید؟! بگذار هرچه میخواهد باشد٬ باکتان چیست؟!
اگر آرام است و هیچ نیست پس ترستان از حضورمان چیست که اجازهی افطاری ساده را هم در مقابل اوین نمیدهید؟! ما که بی خیالیم و بی سر و هیچ!
پس ترستان ز چه روی است؟!
آری این نیز بگذرد٬ اما با نابودی ظلم و پیروزی حق...
راستی!
یاران دبستانی من، مدت هاست در شادی وصل نشسته اند و امروز در نگاه به دستاورد هایشان، لب به تحسین انقلاب اسلامی باز کرده اند. و جانشان در این راه، ارزان ترین چیزی بود که دادند.
اما یاران دبستانی هیچگاه از پای نمینشینند!
آنها به پرسش و کنشگری بر میخیزند!
آنها ذهنشان فعال است و به نقد میکشند نارواییها را...
میکاوند همه پستوهای تاریکی جهل را تا نماند ظلم و جوری را...
کارتان:
خوراک تبلیغاتی دادن به غیر دوست
تفکرتان:
اگر فهمیدید به من هم بگویید؛ با چی سر جنگ دارید؟
رقیبتان:
ما. هستیم، عرصه را واگذار نمی کنیم. مگر با غفلت دوباره هم جبهه ای هایم.
در یک کلام راجع به عملکردهایتان:
خدمتکار بی جیره و مواجب!
و کلام نهایی
آینده تان:
شاید بعدها بنده و شما شدیم هم راه.
کاش پاسخی مییافتم ز پرسشهایم و نه قصهای تکراری ز بیپاسخیتان...!
در یک کلام!
من هر آنچه گویی هستم! ولی تو آنچه مینمایی هستی...؟!!!
مگه سبز ها روزه میگرن که افطار کنن
خوب جواب نمی دهید رقیب سیاسی!
هر آنچه تو گویی هستم!!!!؟؟؟ یا بنده را خیلی قبول دارید که بسیار بعید می نماید یا جواب از سر بازکنی دادید.
اولا ما رقیب نیستیم و منتقدیم! چراکه رقیب در پی قدرت است و ما آزادی و حقوقمان...
اما در پاسخی کوتاه از نا گفتههای قبلیتان چنان عرض کردم که تو آنچه مینمایی هستی؟!
آیا این را مبنی بر قبول داشتن من و عدم نقدم میپندارید؟!
حاشا و کلا که از ادبیات هم گویی ندانید...!
همچنان در انتظار پاسخ نظرهای اولیهتان...
پست زیبایی است...
دیروز با آرزوی پیروزی جنبش سبز افطار کردم
بترکه چشم حسود
بعضیا همه جا نخود میشن!
من هم می ستایمت در تپه های اوین
یار دبستانیم...
به امید ازادی
به امید آزادی و تعالی ایران عزیز
شما اگر فکر یاران دبستانیتان بودید که به جای استفاده ی تبلیغاتی از جانبازان به دردهایشان رسیدگی میکردید نه اینکه بگذارید از روی درد و ندادن امکانات درمانی به مواد روی بیارن...
کم نمیشناسم اینگونه جانبازان راکه از همان نظامی که جانشان را در راهش به خطر انداختند ناراضی هستند...
کم نمیشناسم خانواده ی شهدایی که درپی دولتی لایق هستند....
---------------
ممنون آقای صفری از انتشار مطلب زیباتون/
اشتباه برداشت نشه ها!روی من باجناب حسنی فر بود که شهدا و جانبازان را یاران دبستانی خود میدانند.
در نیم نگاهی به نظرات گذشته و پاسخ های شگفت انگیز جنابعالی، در همان نظر سوم بسیاری از مسائل را مطرح کردم.
معانی بعضی از عبارات نظرم را برای شما استاد ادبیات و نثر و ادب پارسی بیان خواهم کرد:
جنبش بی سر به معنای تزلزل در رهبری جنبش و به این سو و آن سو رفتن نوک پیکان جنبش است. تشکیل اتاق فکر و رهبری شورایی و انتقال رهبری از فلانی به فلانی حاکی از مدیریت MBA (!) جنبش شماست.
انتظار است شما نیز از حالت جواب های از سر باز کنی و محافظه کارانه نیز در جواب های بعدی خودداری کنید.
با چه چیزی سر جنگ دارید؟ لطفا از دادن پاسخ های کلی و مبهم و کلیشه ای بپرهیزید.
به امید عبور از شب و رسیدن به سحر...
من هم موافقم که زندانیان آزاد شوند
چون تعدادی از این افراد که در حوادث بعد از انتخابات دستگیر شدند بیگناه هستند و در واقع فریب بعضی از افراد را خورده اند
یه سری جوون رو فرستادن جلو گلوله خودشون دارن حال میکنن
البته نه افرادی که به اموال مردم خسارت زده اند
با حامد موافقم. بعضی از افراد دستگیر شده بعد از انتخابات بی گناه بودند. باید برن حال گنده لات هایی رو بگیرن که این بیچاره ها رو کردن سپر بلای خودشون!