KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

روز قلم و سخنانی از دکتر شریعتی



ترجیح میدهم با کفشهایم در خیابان راه بروم و به خدا فکرکنم

تا این که در مسجد بشینم و به کفشهایم فکر کنم

برای خواندن چندتای از سخنان دکتر علی شریعتی به ادامه مطلب بروید ( ضرر نمی کنید)!!



آدمی بوی مرگ راکه میشنود،صمیمی میشود.


بیا گناه کنیم جایی که خدا نباشد..

دنیا رابد ساخته اند....کسی را که دوست داری، تو را دوست نمیدارد...کسی که تو را دوست دارد، تودوستش نمی داری... اما کسی که هم تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد... به رسمو آیین هرگز به هم نمی رسند... و این رنج است...


در شگفتم که سلام آغاز هر دیداریست ، ولی در نماز پایان است . شاید این بدین معناست که پایان نماز ، آغاز دیدار است

برای شناکردن به سمت مخالف رودخانه قدرت و جرات لازم است وگرنه هر ماهی مرده ای هم میتواند از طرف جریان آب حرکت کند


هر کس بد ما به خلق گوید ما چهره دل نمی خراشیم ما خوبی او به خلق گوییم تا هردو دروغ گفته باشیم

خداوندا من با تما م کوچکیم یک چیز از تو بیشتر دارم و آن هم خدای است که من دارم و تو نداری


درتهران شایع کرده بودندکه من بااهل بیت موافق نیستم،بعدمن تعجب کردم،چون من تمام عشق وایمانم اهل بیت پیغمبراست وبیشترازهرشیعه افراطی به این خانواده عشق میورزم.... بعدافهمیدم که اینهااهل بیت خودشان رامیگویند که داردصدمه میخورد! وقتی میگویم به جای یک تکیه،یک مدرسه بسازید وبه جای شله زرد،کتاب. خوب اهل بیت ازکجابخورد!! امادرآنجاکه اهل بیتی نباشد میتوان بورس تحصیلی امام حسین به وجودآورد.
مجموعه آثارجلد23ص75

چو کس با زبان دلم آشنا نیست
چه بهتر که از شکوه خاموش باشم
چو یاری مرا نیست همدرد ، بهتر
که از یاد یاران فراموش باشم

و در آخر :

روزی مردی , عقربی را دید که درون آب دست و پا می زند . او تصمیم گرفت عقرب را نجات دهد , اما عقرب انگشت او را نیش زد. مرد باز هم سعی کرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد , اما عقرب بار دیگر او را نیش زد . رهگذری او را دید و پرسید:”برای چه عقربی را که نیش می زند , نجات می دهی” . مرد پاسخ داد:”این طبیعت عقرب است که نیش بزند ولی طبیعت من این است که عشق بورزم




نظرات 5 + ارسال نظر
ن دوشنبه 14 تیر 1389 ساعت 19:09

جالب بود

ممنون

عشق مادر دوشنبه 14 تیر 1389 ساعت 19:16


زن عشق می کارد و کینه درو می کند...
دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر...
می تواند تنها یک همسر داشته باشد
و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی ....
برای ازدواجش ــ در هر سنی ـ اجازه ولی لازم است
و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج کنی ...
در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ...
او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی ...
او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی....
او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد ....
او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ....
او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ...
و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛
پیر می شود و میمیرد...
و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند
چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت،
زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛
گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛
سینه ای را به یاد می اورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند...
و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد...!
و این رنج است

مرسید این نوشتش هم قشنگ بود

حمیده احمدی سه‌شنبه 15 تیر 1389 ساعت 00:53

محمدحسین باقری سه‌شنبه 15 تیر 1389 ساعت 18:16

امیدوارم معنای جملاتی که از ایشون برای شما جالبه رو واقعا فهمیده باشید

میشه شما که همه جملات را فهمیده اید بگید من کدوم جمله رو نفهمیدم؟؟

مهناز-نرم افزار پنج‌شنبه 17 تیر 1389 ساعت 15:58 http://khodayearefaneashegh.blogfa.com

نامم را پدرم انتخاب کرد .نام خانوادگی ام را یکی از اجدادم .دیگر بس است ،راهم را خودم انتخاب خواهم کرد.
دکتر شریعتی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد