KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

حراجی شیطان

شیطان که می خواست خود را با عصر جدید تطبیق دهد تصمیم گرفت وسوسه های قدیمی و در انبار مانده اش را به حراج بگذارد......


در روزنامه آگهی داد و تمام روز مشتری ها را در دفتر کارش پذیرا شد. حراج جالبی بود.سنگهایی برای لغزش در تقوا.آینه هایی که آدم را مهم جلوه می داد.عینک هایی که دیگران را بی اهمیت نشان می داد.خنجرهایی با تیغ های خمیده که آدم می توانست آنها را در پشت دیگری فرو کند.ضبط صوت هایی که فقط غیبت و دروغ را ضبط می کرد.

شیطان رو به خریداران فریاد زد:

((نگران قیمت نباشید! الان بردارید و هر وقت داشتین پولش را بدهید))

یکی از مشتریان در گوشه ای دو شی بسیار فرسوده دید که هیچ کس به آنها توجه نمی کرد اما خیلی گران بودند.تعجب کرد و خواست دلیل این اختلاف فاحش را بپرسد.

شیطان خندید و پاسخ داد:

((فرسودگی شان به خاطر این است که خیلی از آنها استفاده کرده ام.اگر زیاد جلب توجه می کردند مردم می فهمیدند که چطور در مقابل آنها مراقب باشند.

یکی از آنها (شک) است و دیگری (عقده حقارت)

تمام وسوسه های دیگر حرف می زنند ولی این دو وسوسه عمل می کنند.

نظرات 4 + ارسال نظر
sahar IT دوشنبه 17 خرداد 1389 ساعت 12:15

ممنون از متن هایی که تو پستاتون قرار می دید. واقعا همشون تامل بر انگیزه .
گاهی اوقات یه تلنگور واسه ما آدما لازمه تا به خودمون بیایم دو تا پست آخزتون این ویژگی رو داشت لا اقل واسه من که این طور بود.
باز هم یه دنیا تشکر تو همکلاسی جای همچین پسا هایی خالی بود به لطف شما پر شد .

خیلی ممنون از نظرتون.خیلی خوشحالم که یادداشت هام و عقایدم تونسته نظر شما رو جلب کنه بهتون اطمینان می دم تا زمانی که یادداشت هام مخاطب داشته باشه به کارم ادامه می دم حتی اگه مخاطبم فقط شما باشین و فقط شما یک نفر این یادداشت هارو بخونید

من دوشنبه 17 خرداد 1389 ساعت 13:34

منم عین اینو شنیده بودم ولی درباره ی نا امیدی بود که توی حراجش از همه گرون تر بود ازش میپرسن چرا گرونه میگه چون اگه انسانی امیدشو از دست بده اول از همه خدارو فراموش میکنه

خیلی ممنون من اینو نشنیده بودم

سینا عظیمی دوشنبه 17 خرداد 1389 ساعت 17:10

منم نوشته هاتونو میخونم خیلی خوبه
ادامه بدین!

ممنونم از شما

ریحانه دوشنبه 17 خرداد 1389 ساعت 21:18

منم تازه نوشته هاتونو دیدم یکی از دوستان دیروز بهم گفت شما تو همکلاسی نوشته های قشنگی رو گذاشتینخیلی خوب می نویسین ادامه بدین

خیلی ممنونم از شما.چشم حتما ادامه می دم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد