KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

بخش اول فرمایشات دکتر حسن عباسی در برنامه ۵ شنبه شب شبکه تهران

در مجموع می خوام عرض کنم که در نقد سریال های تلویزیونی جهانی نه فقط داخلی من وقت زیادی می گذارم چون که معتقدم اگر افلاطون امروز بود در تفکر اتوپیاسازی خودش به جای نوشتن کتاب جمهور، فیلم می ساخت ، اِ معتقدم اگر سرتاماس مور امروز بود به جای کتاب اتوپیا حتماً یک سریال می ساخت،   

                        

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اِ اعتقاد دارم اگر بیکن بود به جای آتلانتیس نو حتماً دست به فیلم سازی می زد.فرضم اینه که امروز بین جامعه فکری ما و حوزه علم و اندیشه ما با کسایی که اون انگاره های اندیشه و نظر رو باید تبدیل به تصویر کنن و به بدنه جامعه برسونن یک فاصله ایجاد شده ، شما سینماگران امروز رو مثل کسایی که اصحاب چاپ و نشر صد سال دیویست سال پیش بودن ، آراء اندیشمندان رو می گرفتن تبدیل به کتاب می کردن ، منتشر می کردن ، در نظر بگیرین. ریتم لاست قرآنینه.

 

                                      « ببینید حب الدنیا ، رأس کل الخطیئه »

 

 امروز تهی بودن انگاره های هنری در تئاتر در سینما در نقاشی و در هر حوزه دیگه ای این تمییز و تفکیک به مثابه اینه که این افرادی که عوامل گروهی تولید یک اثر سینمایی و سریال محسوب میشن ، درش نباشه تهیست.اساساً هنر اگر قرار بود که به سادگی اعلام بشه الان رسانه اعلام می کنه که وضع هوا خوبه یا بده ،  نرخ ارز بالاست یا پایینه ، نفت قیمتش اینگونه شده ، یه روایت خوندم از اصول کافی این جوریه ،فلان امام حکومتی رفت این کشور رفت اون کشور ، این خبره ! 

 

اگه قرار بشه انگاره ی هنری هم به همین نسبت اعلام بشه که این خبررسانی ، اطلاع رسانی و به همین سادگی وصریح مساله رو مطرح کردن که دیگه ارزش هنری نداره ، ممکنه انگاره ها و ارزش های هنری برش مترتب باشه ، اما ارزش هنری در اینه که یک موضوع رو شما در لفافه اصطلاحاً القا غیرمستقیم و این القای غیر مستقیم در ساده ترین شکلش بالای 75 درصد در مخاطب اثر می کنه اما القای مستقیم در بهترین حالت کمتر از 25 درصد. لذا اون گزاره ای که در ناخودآگاه فرد اثر بگزاره ،پس کار هنرمند اینه که یک پدیده و مقوله رو قفل کنه ، رمز کنه ، به مخاطب بده ، مخاطب رمزگشایی کنه ، این چیزیس که شما توی شعر می بینید ، جناس و کنایه و در واقع ایهام و به اصطلاح تمام اینها رو که توی شعر بوده ، امروز یک کارگردان ، یک سینماگر ،یک نقاش ، یک موسیقیدان هنرش این هست که بتونه اون انگاره ها و آموزه ها رو کد کنه ، اصطلاحاً فکت ها رو ، اصطلاحاً المان ها رو و اصطلاحاً فکت ها رو که در حوزه نشانه شناسی هنری موضوعیت داره ، محدود و محصور کنه تا بشود دنیایی مطلب و حرف رو در قالب یک جمله گفت ؛حالا یه روز می گفتن ضرب المثل ، اگر امروز من به شما بگم پاشنه آشیل لزوماً نیاز نیس همه ی ایلیاد و ادیسه ی هومرو خونده باشی

ولی فهم شما از این که پاشنه ی آشیل در اقتصاد یک کشور ، پاشنه ی آشیل در سیاست یک کشور چیست دو کلمست : پاشنه ی آشیل ، اگر در ادبیات خودمون میگیم چشم اسفندیار ، میگیم خون سیاوش ، میگیم 7 خان رستم این هنره فردوسی رو می رسونه که حجم عظیمی از انگاره ی اخلاقی ، اجتماعی ، فرهنگی ،سیاسی رو کد کرده ، امروز یکی از اشکالات اساسی هنر ما ، یعنی ، سینماگر ما ، نقاش ما ،موسیقیدان ما ، عنصر رسانه ای ما، اینه که متاسفانه در نشانه شناسی هنر ِ اینکه حجم انبوهی از داده رو کد کنه به تعبیر غربیها ، کیلید کنه ، رمز کنه ، پخش کنه در رسانه و مردم وقتی دیدن ، خود مردم سطح ذائقشون به گونه ای ارتقا ء پیدا کرده باشه که اون رو به قول غربی ها دیکد کنن.البته اگر که قرار باشه ما بیایم برای مردم رمزگشایی کنیم این اثر دیگه ارزش هنری نداره.

اتفاقاً اون سنگینی اون رمز و رازی که وجود داره ،  

می خواد بگه که این فرد حب دنیا و اون المان های 7 گانه ای که آمده باز در اصول کافی ، می خواد بگه که این رسیدن به این 7تا ، رسیدن به این گزاره ها موجب میشه که این فرد چنین شتابان این پله های انحطاط رو دربنورده ... 

البته فرهنگ هم حوزه مباحث استراتژیک داره ها یکی از غفلت ها هم همینه.  

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد