KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

حجاب چه جورى‏اش خوبه؟

وضعیت حجاب قبل از اسلام چگونه بود؟ کیفیت حجاب همسران پیامبر و امامان علیهم‏السلام چگونه بود و آیا آنها از چادر استفاده مى‏کردند و بر فرض لزوم حجاب و چادر، چرا از چادر مشکى استفاده مى‏شود و از رنگ‏هاى دیگر استفاده نمى‏شود؟ 


ویل دورانت مى‏گوید: «فساد اخلاقى [در جامعه آن روز غرب‏]، نشانه آزادگى و خردمندى بود و هرزه‏گى، به صورت نوعى‏آداب رایج در آمده بود. در فرانسه قرن 18، زنى که تنها به شوهر خود دل بسته بود، یادگار دوران‏هاى گذشته به شمار مى‏آمد و زناشویى، فقط وسیله اى براى حفظ نام خانوادگى و انتقال ثروت بود».  

۱۵ تا مطلب در ادامه مطلب

چادر به صورتى که در میان ایرانیان معمول است - چادر بلند که تا پایین پا مى‏رسد - در میان عرب‏ها معمول نبوده، ولى چیزى شبیه نیمه چادر، رایج بود و ظاهراً منظور از «جلباب» هم - که در آیات قرآن آمده - اشاره به همین است؛ چیزى که نه مثل مقنعه و روسرى کوتاه بوده، نه مثل چادر خیلى بلند؛ این حجاب، شاید تا کمر و کمى پایین‏تر مى‏رسیده است و آن بزرگواران از آن استفاده مى‏کردند. 

 عرب‏ها از پوششى به نام «درع» که پیراهن بلندى بوده و «ملحفه» که همان چادر بوده است و مقنعه، استفاده مى‏کردند. از روایات استفاده مى‏شود که این بزرگواران، هر سه پوشش فوق را داشتند. مقنعه را سر مى‏کردند و درع هم پیراهن بلندى بوده که تا پشت پا مى‏رسید و آستین‏هایش بلند و گشاد بوده و ملحفه هم چادرى بوده که به خودشان مى‏پیچند. در آداب نمازگزار هم آمده که زن در موقع نماز، اگر بخواهد حجاب کاملى داشته باشد، باید از مقنعه، درع و ملحفه استفاده کند.


۱لازم است توجه داشته باشیم که پوشش و لباس، همواره با انسان بوده، زنان بیش از مردان در همه تمدن‏ها، داراى پوشش بوده‏اند. در تمدن فینیقى‏ها که چهار هزار سال پیش از میلاد مى‏زیستند، زنان آنها داراى حجاب بودند و براى پوشش خویش از پارچه‏هاى سرخ رنگ استفاده مى‏کردند.

۲ زنان آریایى نیز داراى حجاب بودند؛ به ویژه زنان طبقات بالاى اجتماعى آنان که برایشان حجاب داراى ارزش ویژه‏اى بود.

۳ در بین یونانیان رسم بود که زنان حتى صورت‏هاى خویش را با قسمتى از روپوش بسیار ظریف بپوشانند و زنان مجبور به نشستن در حرم‏سراها بودند و حتى تعلیم و تعلم، توسط مادران و دایگان انجام مى‏شد.  


آ۴شوریان و کلدانیان نیز داراى حجاب بودند، یکى از نویسندگان مى‏گوید: «زنان بابل و آشور، تنها آنان که عفیف بودند و شوهر داشتند، داراى حجاب بودند».  


۵همچنین زنان اسپارتى، محجبه بودند. دختران اسپارتى، پس از شوهر کردن، حجاب مى‏گرفتند. نقش‏ها و تصویرهایى که از زنان اسپارتى باقى مانده است، حکایت از این دارد که زنان اسپارتى، سر را مى‏پوشاندند و صورت را باز مى‏گذاشتند و هنگامى که به کوچه و بازار مى‏رفتند، داراى حجاب بودند. 

6 همین طور رومیان، کارتاژى‏ها، چینى‏ها، هندى‏ها، ایرانیان باستان، ایرانیان اشکانى و ساسانیانى، همه داراى حجاب بوده‏اند. 

7 در تورات و کتاب‏هاى مقدس نیز سفارش به حجاب شده و عذاب بى‏حجابى، بیان شده است 

.8با این حال، موج فساد، برهنگى و بدحجابى، در غرب جدید آغاز شد و کم کم به جوامع دیگر سرایت کرد.
ویل دورانت مى‏گوید: «فساد اخلاقى [در جامعه آن روز غرب‏]، نشانه آزادگى و خردمندى بود و هرزه‏گى، به صورت نوعى‏آداب رایج در آمده بود. در فرانسه قرن 18، زنى که تنها به شوهر خود دل بسته بود، یادگار دوران‏هاى گذشته به شمار مى‏آمد و زناشویى، فقط وسیله اى براى حفظ نام خانوادگى و انتقال ثروت بود». 

9مونتسکیو مى‏نویسد: «مردم پاریس، هر مردى را که زنش را تنها از آن خود بداند، مخل آسایش اجتماعى مى‏دانند و هر زن، عاشقى داشت و هر شوهرى، معشوقه‏اى».


۱۰این فساد و بى‏بندوبارى، با رنسانس علمى در اروپا شروع شد و توسط روشنفکران غرب زده، به جهان سوم راه یافت؛ ابتدا در دولت عثمانى و کم کم به کشورهاى دیگر نفوذ کرد. در ایران، اولین بار، بى‏بندوبارى و بدحجابى، توسط شاه عباس کبیر با پذیرفتن برادران «شرلى» شروع شد و مى‏توان شروع جریان غرب زدگى مستمر را از دوران فتحعلى شاه دانست. 

11بعد از این دوره، رضاخان در ایران و آتاترک (مصطفى کمال) در ترکیه و امان‏الله خان در افغانستان، مأمور کشف حجاب شدند.بنابراین، آغاز بى‏حجابى و بدحجابى را مى‏توان دوران تحول و رنسانس در اروپا دانست. 

12برترى چادر مشکى‏
در بین رنگ‏ها، رنگ‏هاى تیره و مشکى، در تأمین حجاب حداکثرى بانوان در بیرون منزل، مؤثر هستند.
علاوه بر این، رنگ مشکى پوشاننده رنگ‏هاى دیگر است و زیر آن، هر لباس رنگى دیگرى را که باشد، مى‏پوشاند. ضرب المثل معروف «بالاتر از سیاهى رنگى نیست»، اشاره به همین واقعیت است که رنگ سیاه، برترین رنگ‏هاست و تمام رنگ‏هاى دیگر، در مقابل آن، رنگ مى‏بازند.
آرامش بیشتر
قرآن مجید مى‏فرماید: «پرده سیاه و تاریک شب، روز را مى‏پوشاند». 

13 در برخى از تفاسیر آمده است: ساکنان زمین، پس از تحمل چند ساعت گرما و رنج و کار و فعالیت روزانه، طالب سکون و آرامش شب مى‏شوند و شب، ساکنان زمین را در چادر سیاه و مشکى خود مى‏پوشاند.
«پرده سیاه و تاریک شب را به منزله لباس و پوشش قرار دادیم». در این آیه، تاریکى شب، به پرده و پوشش گسترده، تشبیه شده است که همه اجسام را مى‏پوشاند؛ همان گونه که جلباب و چادر مشکى، تمام بدن و لباس بانوان را در مقابل نامحرم مى‏پوشاند.
برخى جلباب را به چادر شب معنا کرده‏اند. به نظر مى‏رسد به دلیل دو ویژگى گستردگى در پوشش و رنگ مشکى که در جلباب، چادر مشکى و پرده تاریک شب موجود مى‏باشند، به چادر شب معنا شده است.
نگاه‏شکنى و آسایش بیشتر
در روان‏شناسى رنگ‏ها، چنین آمده است: سیاه به معناى «نه» است. رنگ مشکى، اثر کاهش تحریک‏هاى روحى و روانى دارد؛ چون رنگى صامت و غیرمحرک است و واکنش مهمى در بیننده ایجاد نمى‏کند، از این رو، یکى از بهترین ابزارهاى کاهش واکنش‏هاى روانى است و نه تنها موجب جلب توجه دیگران نمى‏شود، بلکه به عدم توجه کمک مى‏کند. به همین دلیل، در هنگام برخورد با جنس مخالف و غیرمحارم، استفاده از چادر مشکى، اثرات مطلوبى از نظر کاهش حالات و امیال جنسى دارد. خداوند در سوره نور، ضمن آموزش حدود مراقبت‏هاى اولیه در شیوه رویارویى با غیرمحارم در آخر آیه، خطاب به زنان مى‏فرماید: «نباید زنان پاى خود را چنان به زمین بکوبند که صداى زینت‏آلاتشان شنیده شود (و سبب تحریک نامحرم گردد)». بنابراین، مى‏توان گفت که چون لباس‏هاى رنگارنگ، سبب جلب توجه نامحرم و تحریک جنسى مى‏شوند، مطلوب نمى‏باشند؛ اما چون حجاب و چادر مشکى، باعث جلب توجه نمى‏گردد، رنگى مطلوب است. معمولاً بانوانى که اعتقاد راسخ به لزوم پوشیدگى بیشتر در برخورد با نامحرم دارند، چادر مشکى را مى‏پسندند؛ زیرا این رنگ، بدن را بیشتر و بهتر مى‏پوشاند.
از سوى دیگر، وقتى رنگ مشکى در کنار رنگ دیگرى قرار مى‏گیرد، تأثیر آن را تقویت مى‏کند و خصلت آن رنگ را مورد تأیید قرار مى‏دهد. اگر یک پنجره رنگین، در کنار میز سیاهى قرار بگیرد، هر بیننده‏اى که به آن سو بنگرد نگاه او ناخودآگاه به طرف پنجره جلب خواهد شد و اصلاً به صفحه سیاه میز توجهى نخواهد کرد. رنگ سیاهِ میز، خاصیت جلوه‏نمایى خود را نفى کرده، در عوض، خاصیت رنگ پنجره را تقویت مى‏کند. به همین علت، وقتى خانمى چادر مشکى به سر مى‏کند و در خیابان راه مى‏رود، ناظرى که از دور به او و اشیاى رنگى اطراف او، مثل ماشین‏ها و مغازه‏ها نگاه مى‏کند، بى‏اختیار، اشیاى رنگى نظر او را به خود جلب مى‏کنند. بسیارى از اوقات، بیننده به رنگ مشکى اصلاً توجهى نمى‏کند.
بنابراین، بانوانى که مى‏خواهند به بهترین شیوه، عفت و پاکدامنى خود را حفظ کنند و از نگاه‏هاى آلوده در امان باشند، از حجاب و چادر مشکى استفاده مى‏کنند.
چادر مشکى، بدن بانوان را در مواجهه با نامحرمان به طور یکنواخت و در عین حال به روش ساده و معمولى و به دور از تجمل، مى‏پوشاند.
وقار و هیبت معنوى بیشتر
در برخى کتاب‏هاى مربوط به روان‏شناسى رنگ‏ها، چنین آمده است: رنگ سیاه در بعضى موارد دلیل بر وقار و سنگینى و شیک‏پوشى است. رنگ مشکى نمایانگر قدرت و اقتدار است.
خصوصیت دیگر رنگ مشکى آن است که باعث هیبت و ابهت بیشترى مى‏شود و به دلیل همین خصوصیت، غالباً حاکمان و بزرگان براى اظهار شکوه و جبروت خویش، از لباس‏هاى مشکى استفاده مى‏کنند.
به نظر مى‏رسد که انتخاب رنگ مشکى براى عمامه سادات و فرزندان پیامبر نیز به اعتبار ویژگى احتشام و هیبت معنوى است. به همین جهت، در برخى روایات گفته شده که رنگ مشکى، کراهت دارد؛ مگر در عبا (چادر)، عمامه و کفش. 

14امروزه نیز لباس رسمى برخى شخصیت‏ها، مثل قضات و وکیل‏ها، به ویژه در مراسم ویژه و رسمى، غالباً مشکى و یا سرمه‏اى است و ورزشکاران نیز زمانى که در رژه رسمى شرکت مى‏کنند، غالباً کت و شلوار مشکى یا سرمه‏اى مى‏پوشند. با توجه به همین ویژگى، استفاده بانوان از حجاب و چادر مشکى، باعث نوعى والایى و هیبت معنوى مى‏گردد و سبب مى‏شود که مردان نامحرم، در برخورد با آنان، حریم گیرند.
با وجود بهره‏ها و آثار متعدد ذکر شده براى حجاب مشکى، متأسفانه برخى مطبوعات در سال‏هاى اخیر، به طور غیرمنطقى و با تمسک به شبهاتى، در جهت سست کردن پایه‏هاى حجاب اسلامى در ذهن بانوان و گسترش بدحجابى و بى‏حجابى، گام برداشته‏اند.
نشاط و اعتماد بیشتر
حضرت على علیه‏السلام مى‏فرماید: «پوشیدگى زن، برایش، بهتر است و زیبایى‏اش را پایدارتر مى‏سازد». 

15از این رو، احکام الهى بیش از آن‏که به محدودیت لذت‏ها منجر شوند، به ماندگارى لذت‏ها و پایدارى نشاط و خوشى‏ها مى‏انجامند. از این رو، اگر چه حجاب از یک سو براى خانم‏ها محدودیت است و موجب خستگى و زحمت مى‏باشد، اما از سوى دیگر، اوج احساسات را سالم نگه مى‏دارد و عاطفه‏ها و محبت‏ها را در کانون گرم خانواده، متمرکز مى‏سازد و زن و مرد را از بى‏تفاوتى نسبت به همدیگر، در نظام خانواده، نجات مى‏دهد و این بحرانى است که هم اکنون دامن‏گیر جوامع غربى شده است؛ به طورى که در هنگام برپایى کانون خانواده که باید بر اساس عشق و محبت تحکیم شود و مهم‏ترین ابزار آن، میل جنسى نسبت به یکدیگر است، این میل، رو به افول گذاشته و بنیان خانواده‏ها را متزلزل ساخته است. همچنین عشق و عاطفه همسران نسبت به یکدیگر قبل و بعد از ازدواج - به دلیل روابط متعدد - کاهش مى‏یابد؛ در حالى که با رعایت حجاب برتر، نشاط کانون خانواده و اعتماد آنان نسبت به یکدیگر، بیشتر خواهد شد.

1. مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، سوره نور، آیه 31.
2. دائره المعارف القرآن العشرین، ج 3، ص 335.
3. سید محمود مدنى، فساد، سلاح تهاجم فرهنگى، ص‏245.
4. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 2، ص 235.
5. سید رضا پاک‏نژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج 3، ص 183.
6. فساد، سلاح تهاجم فرهنگى، ص 259.
7. همان، ص 267-260.
8. تورات یا عهد قدیم، ص 1011 - 1002.
9. تاریخ تمدن، ج 19، ص 4.
10. همان، ج 9، ص 328.
11. فساد سلاح تهاجم فرهنگى، ص 79-78.
12. همان، ص 77-76
13. اعراف، آیه 3.
14. مستدرک، بحارالانوار، ج 5، ص 279.
15. همان، ج 14، باب 70

نظرات 6 + ارسال نظر
آره حق با توئه داداش شنبه 21 فروردین 1389 ساعت 12:24

نظرات را هم که فیلتر می کنی و لابد چیزی که به مذاق ت خوش نیاید هم چاپ نمی کنی. یک کامنت طولانی برات گذاشتم که نمی دانم برای چه کلمه یی فیلتر شد. الان آن قدر عصبانی هستم که وقت م را گذاشتم و برات نوشتم. کامنت قبلی منطقی بود اما الان می گویم که رفرنس هات به درد خودت و عمه ت می خورد. چون اگر تاریخ تمدن را خوانده باشی، جلد اول ش را می بینی که در برخی از قبایل تا قبل از ورود مسیحی ها نه تنها حجاب نبوده که هیچ پوششی نداشتند و لخ.ت با هم بودند و اصلاً ذهن بیمار س... سی نداشتند. این مفاهیم زاییده ی تمدن است و در اعتقادات ت.خ.م.ی شما هم خیس خورده گ.ه در گ.ه شده.

یه دختر یکشنبه 22 فروردین 1389 ساعت 12:14

ممنون از متن تحلیلی و جالبتون

آره حق با توئه داداش دوشنبه 23 فروردین 1389 ساعت 05:39

حالا که عصبانیت م فروکش کرده می خواهم در مورد متن تحلیلی شما نکاتی را مطرح کنم.
گرفتار شدن در سطح و تقلیل مفاهیم به مناسک و رفتار یکی از مشکلاتی است که در جامعه ما به چشم می خورد.
در روان شناسی مسئله ی مهمی که مطرح می شود حریم است: اگر حریم فردی را بشکنی رابطه ت با آن فرد خراب می شود. تعیین حریم بین دو فرد بسیار پویا ست و بر اساس رفتارهای افراد تعیین می شود. ممکن است فردی دیگری را بعد از آشنایی به لایه ی نزدیک تری از حریم ش وارد کند یا او را دور کند. اما ذهنی که توانایی و پویایی درک حریم را ندارد، متوسل به قواعد ساده شده و باید و نبایدی می شود که دیگران براش تعیین می کنند. به عنوان مثال وقتی مفهوم حجاب درک نمی شود و سعی نمی شود این مفهوم آموزش داده شود می آیند و می گویند مانتو تا بالای زانو بی حجاب است و یک سانت پایین تر محجبه.
ممکن است زن و مردی با هم نامحرم باشند و روبوسی کنند اما بسیار انسانی و مردی زنی را ببیند که مانتوش لحظه یی کنار رفته و پای پوشیده با شلوار زن را ببیند و تحریک بشود. به جای این که به مردم یاد بدهیم که انسانی رفتار کنند و مفهوم حریم و محرم را درک کنند آن ها را درگیر باید ها و نباید های سطحی می کنیم بدون این که مفهوم ش مطرح بشود. در کامنت بعدی در مورد بقیه ی تحلیل تان هم نظرات م را عرض خواهم کرد.

سید حسین هاشمی دوشنبه 23 فروردین 1389 ساعت 07:06

به دوست گرامی بالایی باید عرض کنم که ...

اولا با شما موافقم
و اعتقاد دارم که قطعا چیزی که برایش خلق شدیم ، غیر از چانه زدن بر سر اینگونه مسائل ست

البته در تاریخ تمدن در باره پوشش ایرانیان اینگونه در خاطر دارم که پوشیدگی در میان زنان نجیب متداول بوده.
در کتاب خاطرات سینوهه هم ذکر شده این موضوع و برهنگی برخی قبایل که در مسیر حرکتش بودند و آداب عجیب آمیخته با ناهنجاری های جنسی مثل جشنهای آزادی و تعویض اقوام اگر درست به خاطر داشته باشم

در مورد فیلترینگ لغات در نظرات هم باید عرض کنم که ، این موضوع برای خود مدیران هم دردسر ساز شده
بعضی وقتها باید خیلی زمان بگذاریم تا لغتی که باعث عدم ثبت نظر شده رو پیدا و تغییر بدیم

و این موضوع تا حدود زیادی از سمت سرویس دهنده یعنی بلاگ اسکای اعمال شده
مثلا لغاتی مثل «دیکتاتور» ، «ا.حمق» و یا حتی «کمو.نیست» در این لیست قرار داره!

می تونستید بعد از مواجهه با پیام انتشار نظر شما به دلیل استفاده از برخی لغات مقدور نیست، Back رو بزنید و ببینید چه لغتی در نوشته ی شما باعث این موضوع شده و اصلاح کنید و مجددا منتشر کنید.

موفق باشید

آره حق با توئه داداش دوشنبه 23 فروردین 1389 ساعت 10:25

در مورد نظر آقا حسین باید بگویم که در تاریخ تمدن این نکته بیان شده که ایرانی ها پوشیدگی را ارزش می دانستند اما آوردن ماخذ از کتاب سینوهه و هر کتاب دیگری که آقای ذبیح الله منصوری نوشته ند با ایراداتی مواجه است، چون ایشان ترجمه و تالیف می کردند، خیلی ساده این که به آب می بستند. در مورد حجاب این نکته را باید بگویم که همان طور که در اصل نوشته آمده چادر در اصل ایرانی بوده. افراد ثروتمند زنان شان را برای این که دیده نشوند در کجاوه می بردند و افرادی که بضاعت کافی نداشتند پارچه یی رو سر زنان شان می انداختند (احمد کسروی، خواهران و دختران ما). مفهوم نجابت در جامعه مردسالارانه برای مالکیت داشتن بر زن و او را در حد نیازهای جنسی پایین آوردن است (نقل به مضمون از سیامک ستوده، زن و س.س در تاریخ). از طرف دیگر در ایران ازدواج استقراضی و فرستادن همسر به خوابگاه مهمان برای پذیرایی از وی نیز در دوره ی ساسانیان وجود داشته (پشت پرده های حرمسرا). نکته یی را که باید به آن توجه کنیم این است که نجابت و بسیاری از مفاهیم هیچ گونه ارزش ذاتی ندارند. به عنوان مثال اگر بکار.ت در ایران ارزش دارد در بابل دختر تا قبل ازدواج باید ازاله ی بکار.ت می کرد و مقابل معبد ایشتار می نشستند تا مردی این نیکی را در حق شان بکند (تاریخ تمدن ویل دورانت جلد اول).
من به ارزش های جامعه احترام می گذارم و نمی گویم این ها غلط هستند اما زمانی که می خواهیم ارزشی را ترویج کنیم به تر است بدون تعصب با آن ها مواجه شویم، نه این که چون به حجاب اعتقاد داریم مطالبی که حجاب را تایید می کنند به عنوان فاکت بیاوریم. در این باره باز خواهم نوشت.

ادامه ی مطالب دوشنبه 23 فروردین 1389 ساعت 17:38

یکی دیگر از ویژگی های این مقاله تحلیلی مصادره به مطلوب کردن است. به عنوان مثال ضرب المثل بالاتر از سیاهی رنگی نیست، به این معنی است که از این شرایط بدتر، سخت تر و منفی تر نمی شود، به زبان امروزی اِندِشه. نه این که رنگ سیاه برترین رنگ است که دوست نویسنده این ضرب المثل را به عنوان بخشی از دلایل یا لااقل مثال در مورد برتری رنگ سیاه آورده ند. اگر من بخواهم این ضرب المثل را برای حجاب معنی کنم که بار منفی دارد دقیقاً معنی معکوس می دهد که بدتر از سیاهی رنگی برای حجاب نیست، اما این ها اصلاً دغدغه ی من نیست.
نکته یی که در این نوشته با آن همه رفرنس و ظاهر موجه ش به چشم می خورد، متعصبانه نوشتن است. یکی از مشکلات ما در ایران این است که دنبال این می گردیم که عقیده مان را چطور اثبات کنیم، مثلاً مومن ش به هر دستاویزی متوسل می شود که ایمان ش را به دیگران ثابت کند و بی دین ش برعکس. علاوه بر این توصیه می کنم که نظریات فیلسوفان پست مدرن مانند سوزان سونتاگ را در مورد تفسیر حتماً بخوانید (مقاله معروف علیه تفسیر).

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد