KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

آداب و رسوم چهارشنبه سوری در آذربایجان(۵)

این جشن با «آب «نیز در پیوند است و در برخی نقاط، پریدن از روی نهر یا آوردن آب از چشمه توسط دختران و شکستن کوزه های آب دیده شده است.

در بیشتر نقاط آذربایجان، صبح روز چهارشنبه اکثر مردم صبحگاه و با طلوع آفتاب به سمت چشمه و یا رودخانه می روند و دختران کوزه ها را از آب پر می کنند.

 



مطالب مرتبط:

آداب و رسوم چهارشنبه سوری در آذربایجان(۴)

آداب و رسوم چهارشنبه سوری در آذربایجان(۳)


نظرات 18 + ارسال نظر
مصطفی کاظمی چهارشنبه 26 اسفند 1388 ساعت 00:51

برم دیگه بخوابم!
فردا ساعت 6 صبح باید برم سر چشمه!!

ایشاالله اگه بشه و بتونم عکس های خوبی از مراسم «سو باشینا گتمه» (رفتن به چشمه) بگیرم چند تاشو همینجا منتشر می کنم!!!

جمشید چهارشنبه 26 اسفند 1388 ساعت 02:26

بهتر است دست از این خرافات(به قول شما اداب و رسوم) که مبنای عقلانی نداره برداری

احمد چهارشنبه 26 اسفند 1388 ساعت 11:47

آقا جمشید این خرافاتی که شما میگی جزئی از فرهنگ کهن چند هزار ساله ماست که خیلی از کشور ها دارن حسرتشو میخورن

احمد چهارشنبه 26 اسفند 1388 ساعت 11:58

البنه اینم بگم که من با همه این رسمو رسومها هم موافق نیستم و مطلب قبلیو کلی گفتم

جمشید چهارشنبه 26 اسفند 1388 ساعت 12:17

بت پرستان هم سابقه چندین هزار ساله داشتند این که دلیل نشد
با ادابی که مبنای عقلانی داشته باشه و خوبی نشر بده مخالف نیستم

«با ادابی که مبنای عقلانی داشته باشه و خوبی نشر بده مخالف نیستم»

اتفاقاً کلیه این رسوم هم جنبه روانی دارند که می توان آن را مایه سرور و شادکامی دانست.
و در خیلی از موارد جنبه های کاملاً علمی دارند.

هرچند که من مبنای عاطفی را چیزی جدا از مبانی علمی نمی بینم!!!

احمد چهارشنبه 26 اسفند 1388 ساعت 15:15

خوب منم منظورم کارهای عقلانی
و یا کارهایی که میتونن یادآور نکته های اخلاقی و انسانی باشن بود

امیر چهارشنبه 26 اسفند 1388 ساعت 15:46

جمشید جان
بعضی از این مراسم جنبه روانی دارد
نه پایه و اساس علمی!(در این مورد حاضرم بحث مفصلی داشته باشیم)
بعدم زرتشتیان بت پرست نبودن و این خوبه که بدونی ایرانیان تقریبا در هیچ دوره ای بت پرستی نکردن!
در آخر هم تاکید میکنم حفظ هویت و آداب و سنت ها جزو وظایف ماست و کار اشتباه اینه که بر اساس عقیده و نظر خودت شروع به تبلیغ علیه آن بکنی

ممنون

با سلام
می خواستم جواب مفصلی برای نوشته های جمشید بنویسم، ولی دیدم که امیر جان واقعاً عالی و با منطق پاسخشونو دادند که برای اینکار کمال تشکر و قدردانی را از ایشان دارک.

امیر: "بعضی از این مراسم جنبه روانی دارد، نه پایه و اساس علمی!"
دقیقاً جنبه روانی همیشه مد نظر بوده ولی من هم حاضرم بحث مفصلی داشته باشم که می توانم جنبه های علمی این آداب را برا شما (امثال جمشید) ثایت کنم.

در این پست نوشتم: " در برخی نقاط، شکستن کوزه های آب دیده شده است"
اتفاقا این مورد دقیقاً مرتبط با علم است و مربوط به مسائل بهداشتی می باشد، همانطور که می دانید کوزه هایی که قدیم الایام برای نگهداری آب استفاده می شد به طوری ساخته می شد که متخلل باشد و این امر در خنک نگاه داشتن آب موثر بود. وقتی مدت زمان زیادی از استفاده از این کوزه ها می گذشت به خاطر خاصیت متخلل بودن و نم پس دادن آب به سطح خارجی کوزه، امکان آلودگی آب وجود داشت، پس هر سال قدیمی ترین کوزه ها به عمد و بر اساس منطق بهداشتی- علمی شکسته می شد.

بازم ممنون از آقا امیر

مهرداد فرهادی - نرم افزار ۸۸ چهارشنبه 26 اسفند 1388 ساعت 18:20

سلام

دوست عزیز این سری از پست هات خیلی قشنگ بود!

ولی یه چیزی. همه اینایی که نوشتی فقط مخصوص آذربایجان نیست!
در قدیم تقریبا همه اقوام این آداب و رسوم رو داشتن.
مثل همین کوزه شکنی. قاشق زنی. فال گوش و ...!

موفق باشی.

سلام مهرداد جان
دقیقاً، این رسوم در کلیه نقاط ایران بی کم و بیش هستش.
اما اجرای این رسوم در آذربایجان پر رنگ تر هستش و هنوز بیشتر آن ها در آذربایجان برگزار می شود مگر آنان که با توجه به تغییر شرایط زندگی از روستایی به شهری دیگر قابل انجام نیست!!!

مثل شال ساللاماق (رجوع شود به آداب و رسوم چهارشنبه سوری در آذربایجان(۳)) که فقط در روستاها اثری از آن باقی مانده!!

یاشار چهارشنبه 26 اسفند 1388 ساعت 19:03

یاشاسین آذربایجان اغلو
مصطفی جان جشن چهارشنبه سوری برای آریایی هاست و ربطی به ما ندارد ما خودمان جشن های بسیار بهتری مثل نوروز را داریم
آنها چهارشنبه سوری خودشان را به زور به ما تحمیل کردند و نوروز ما را به نام خودشان ثبت کردند
عید نوروز میراث ملی تورک ها
همانطور که اشاره شد خاستگاه اصلی این جشن ملی، آذربایجان بوده است و حتی پیش از زرتشت در میان نیاکان اصلی ما در این سرزمین رایج و جاری بوده است. در منابع فارسی و دیگر منابع تاریخی آمده است که جمشید پادشاه فارسها با آیین نوروز، در آذربایجان آشنا میشود و بعد از آن دستور می دهد که در میان فارسها نیز این جشن آیینی گرفته شود.

همانطوریکه میدانیم آذربایجان نسبت به مناطق دیگر ایران بنا به موقعیت جغرافیایی دارای شرایط آب و هوایی مخصوص است که از ویژگیهای مهم آن بودن بودن زمستانهای سرد و طولانی می باشد و نیک میدانیم که چنین شرایط آب و هوایی در دیگر نقاط ایران وجود ندارد و به خاطر این موضوع ساکنان این سرزمین با تمام شدن فصل سرما و یخبندان و آغاز فصل بهار و بیدار شدن طبیعت به رقص و پایکوبی میپرداختند و بدین گونه این موضوع به یک فرهنگ عمومی و جشن ملی در میان نیاکان ما تبدیل شد. و بعنوان میراث گرانبها برای ما به یادگار ماند که حتی این فرهنگ به دیگر نقاط ایران بلکه بیشتر از آن به دیگر کشورها گسترش یافت. با دقت نظر در تاریخ ملاحظه میکنیم که نیاکان ما دریافته بودند که چهار عنصر دخیل در زندگی انسان (سو-اود-یئل-تورپاق) در واقع حیات بخش زندگی آنهاست و این چهار عنصر بعنوان سنبل حیات انسان و فلسفه وجودی زندگی انسان است.

در واقع باید گفت در زندگی ما تورکها چهار عنصر همیشه بعنوان سمبل ماندگاری قابل ستایش بوده و همیشه از طرف تورکها مورد تقدس قرار گرفته است به نوعی که حتی در آذربایجان آتش دارای جایگاه ویژه ایی بوده است. آتش بعنوان حرارت بخش زندگی و خاک و طبیعت در جهت بیداری و با آمدن زمستان و فصل سرما به نوعی زندگی انسان با یک رکود مواجهه میشد و انسان با مرگ طبیعت از هرگونه نعمت خدادادی محروم میشد و در زیر آماج تازیانه زمستان در شرایط سخت آب و هوایی که از چهار عنصر طبیعت یعنی (سو، اود، یئل، تورپاق) محروم میشدند پیش از پیش به ارزش و قدر و منزلت این چهار عنصر پی می برد و با آمدن بهار اولین روز این فصل را به همین جهت در سطحی گسترده جشن میگرفتند.



ما پیش از اینکه به مراسم اصلی عید نوروز و ویژگیهای آن اشاره کنیم ضروری است که در مورد سمبل و نماد این چهار عنصر موجود در طبیعت توضیحی ارائه دهیم:

نیاکان ما در مواجهه با شدیدترین شرایط سخت زندگی دریافته بودند که (سو اود یئل تورپاق) دارای اهمیت خاصی در زندگی شان است. و بنا به همین جهت با نزدیک شدن فصل بهار چهار هفته آخر فصل زمستان را به نام یکی از این چهار عنصر نامگذاری میکنند . سو مظهر و نماد حیات و تجدید زندگی است اولین هفته را بنام (سو چارشنبه سی) نامگذاری کرده اند بنا به اهمیت وجود (سو) در زندگی انسان که بعنوان مایه حیات انسان است و برفها و یخهای زمین آرام آرام ذوب میشوند این موضوع برای نیاکان ما از اهمیت و ارزش بسیاری برخوردار بود دومین هفته را نیاکان ما تحت عنوان (اود چارشنبه سی) نام نهاده اند که مظهر حرارت و نور و روشنایی است. و آتش و نور و حرارت است که به طبیعت روح تازه میبخشد و به زمین حرارت میدهد نیاکان ما بر این باور بودند که هر قدر آتش و خورشید را مقدس بحساب آورند همان اندازه طبیعت زودتر بیدار میشود و به انسانها سعادت به ارمغان می آورد. بودن آتشگاه های متعدد در سرزمین آذربایجان خود شاهدی بر ایادعای ماست که آتش و خورشید دارای چه اهمیتی در میان نیاکان ما تورکان بوده اند. سومین هفته آخر ماه فصل زمستان را پدران و مادران ما تحت عنوان (یئل چارشنبه سی) نامگذاری کرده اند چون در این هفته باد با آمدن خود به زمین و طبیعت زندگی نوید بیداری میدهد (یئل) در یک مدت کوتاه تمامی زمین را پشت سر میگذارد و زمین را به بیداری فرا میخواند بنا به اعتقاد نیاکانمان (یئل) خود یکی از خدایان قدرتمند میباشد.

آخرین چارشنبه سال نیز تحت عنوان (تورپاق چارشنبه سی) نامگذاری شده است که با جذب گرما و حرارت بیدار میشود که در نزد مردم با نام (ایلین سون چارشنبه سی) مشهور است. در آخرین چارشنبه سال (تورپاق) با قدرت و نیرو و کمک (سو) (اود) (یئل) جان میگیرد. نیاکان ما بیداری زمین را با مراسمهای گوناگون با نغمه سرایی و آیین های متعدد جشن میگرفتند و پایان یافتن روزهای سخت زمستانی را به همدیگر تبریک میگفتند و به باور و اعتقاد اجداد ما یئل اود سو به مهمانی تورپاق مروند و در معبد تورپاق جمع میشوند و روزهای سخت زمستانی را توام با قحطی و فلاکت و سختی بوده است بر او عرضه میدارند و الهه تورپاق را به بیداری دعوت میکنند و این چهار الهه دست در دست همدیگر با خواندن این شعر:

سو گلدی ها، اود گلدی ها، یئل گلدی

تزه عومور – تزه تاخیل ایل گلدی



دنیای روشنایی ها را به مردم به ارمغان می آورند و مردم نیز با دیدن این وضعیت به جشن و پایکوبی در طبیعت میپردازند و مراسمها و آداب و رسوم پر شکوهی را به اجرا میگذارند. باید گفت که امروز دیگر مثل گذشته مردم این چهار هفته را بطور مجزا جشن نمیگیرند بلکه به مرور زمان با فراموش کردن فلسفه وجودی این مراسمات همه آنها را یک جا جشن میگیرند. نام چارشبه سوری بنوعی تحریف شده چارشبه سویی میباشد که به چند دلیل میتواند نظر صائبی باشد یکی اینکه ساختار ترکیبی دو کلمه یعنی اینکه اگر فارسی میبود باید گفته میشد سور چهارشنبه، دیگر اینکه با توجه به هفته های آخر سال که هرکدام بنام یکی از عناصر چهارگانه طبیعت در زبان تورکی نامگذاری شده است و همچنین خود کلمه سوری نمیتواند افاده معنی داشته باشد و اگر سوری را به معنای جشن و مهمانی در نظر بگیریم باز غلط است چون در فارسی سور وجود دارد نه سوری. و نهایتا اینکه مردم در سحرگاه این روز برای آوردن آب به سرچشمه ها میروند و این خود دلیلی براین ادعاست که این کلمه همان (چارشنبه سویی) میباشد. به هر تقدیر مردم که غروب و شامگاه آخرین چهارشنبه سال با بر پا داشتن آتش و پریدن از روی آن و خواندن این شعر:

آتیل باتیل چرشنبه

بختیم آچیل چرشنبه

به رقص و پایکوبی میپردازند و در سحرگاه چارشنبه با رفتن به سرچشمه ها به خواندن نغمه ها و اشعار مخصوص میپردازند.

اما از دیگر مراسمها و آیینهای عید نوروز سفره (یئددی سین) میباشد که یکی از آیین های ویژه در عید نوروز است که متاسفانهبه مرور زمان با سلطه سیاست و فرهنگ فارسی این آیین زیبا در شکلی دیگر و بالباسی تحریف شده که هیچ سنخیتی با اصالت اولیه آن ندارد در آذربایجان رایج شده است. با صراحت میتوان گفت که سینهای موجود در (یئددی سین) (هفت سین امروزی) از فرهنگ غنی تورکی به عاریت گرفته اند و اگر معادل آن کلمه را داشته اند همان را بکار برده اند مانند سیر که جای (سریمساق) بکار برده اند و گرنه کلمات دیگری را که از هیچ ماهیت و اصالتی فرهنگی برخوردار نیستند جایگزین کرده اند که بسیار مسخره منماید چه این (سو) ماده اولیه حرکت است که در زندگی نقش بازی میکندو مایه حیات است نه سنجد!!! البته بعضی از کلمات را نیز که در زبان فارسی برای آنها اصلا معادلی نبود به همان شکل بکار گرفته اند ماندد سرکه و سوماق و سمنی البته در معنی دیگر اطلاق کرده اند.

از عهد باستان در مناطق مختلف آذربایجان به سفره (یئددی سین) (باجا قاباغی بزمک) میگفتند لازم به ذکر است در گذشته خانههای نیاکان ما دارای یک پنجره مخصوص بود که به آن باجا میگفتند. و چون نیاکاکان ما بر این اعتقاد بودند که در عید نوروز روح اجداد ما به خانه های خود سرکشی میکنند و از طریق باجا وارد خانه میشوند این سفره را در مقابل همابل همان باجا پهن میکردند و انواع خوراکیها را که هر یک نماد و سنبلی از موضوعات مرتبط با زندگی است در آنجا قرار داده اند که روح اجدادشان با دیدن آنها راضی و خشنود گردد پس با سعی و کوشش فراوان در جهت تزیین هرچه بهتر سفره برمی آمدند بلکه هرچه بیشتر روح اجدادشان را خشنود و راضی میساختندکه زندگی فرزندانشان در رفاه و آسایش میگذرد و از طرف دیگر این محصولات غذایی را که هریک به نحوی در زندگی انسان دارای نقش عمده ایی بودند مورد تقدس قرار دهند که هر یک از این سین ها بعنوان رمز و سمبلی در زندگی انسان عبارتند از :

1.سو: که این مایه حیات بعنوان رمز و بقای زندگی انسان بشمار میرود و زندگی انسان بدون وجود آن امکانپذیر نیست و در گذشته های دور در میان تورکان حتی مورد پرستش قرار میگرفت و بدین جهت یئددی سین دارای جایگاه ویژه ایی است و تورکها همیشه آنرا ارج میگذارند چرا که رکن حیات آدمی ایت.

2.سمنی: هرچند امروزه بعنوان حلوای خوشمزه و خوردنی بشمار میرود باید گفت که در اصل این کلمه با ماده اولیه آن اطلاق میشده است یعنی (سبزی) که نماد و سمبل تجدید حیات در زندگی است یعنی در واقع در گذشته های دور سمنی به سبزی گفته میشد ولی بعدها با فراموش کردن اصل لغت و معنی اولیه آن با آن نوعی خوردنی تغییر نام یافته است که حتی این موضوع را میتوان در این شعر مشاهده کرد که زنان هنگام پختن سمنی دسته جمعی آنرا می سرایند:



سمنی ساخلا منی

ایلده گویرده رم سنی

سمنی آل منی

هر یازدا یادا سال منی



و یا در شعر ذیل:

سمنی سازانا گلمیشم اوزانا اوزانا گلمیشم

سن گلنده یاز اولور

یاز اولور آواز اولور



با توجه به معنی (گویرده رم) یعنی سبز میکنم میفهمیم که سمنی همان سبزی نماد و سمبل تجدید حیات است که فارسها سبزی را جایگزین آن کرده اند و خود سمنی را در معنی خوردنی و شیرینی بکار میبردند باید گفت امروز در آذربایجان شمالی کلمه سمنی با حفظ معنی اصیل خود یعنی سبزی در زبان مردم رایج است.

3.سریمساق: که بعنوان رمز سلامت انسان میشود و از گذشته های دور به فواید مختلف آن تاکید بسیاری شده است.

4.سوجوق: که بعنوان سمبل و رمز شیرین زندگی است که از عهد باستان بعنوان یکی از لذیذترین و خوشمزه ترین شیرینیها در آذربایجان بوده است و هنوز هم رایج است.

5.سونبول: رمز و نماد برکت زندگی است و در واقع سونبول که همان گندم باشد و ماده اصلی نان است در زندگی انسان نقش اساسی ایفا میکند و به همراه سو دو عنصر اصلی و اساسی حیات انسان هستند که متاسفانه فارسها این رکن اساسی را نیز بسان سو از سفره یئددی سین حذف کرده اند یعنی در واقع به جهت نبود معادل آن سین دیگری را جایگزین کرده اند.



6.سوماق: که بعنوان سمبل و رمز مزه و طعم زندگی محسوب میشود.

7.سیرکه(سرکه): بعنوان رمز و سمبل برطرف کننده مزاج بد بدن انسان است. لازم است اشاره کنیم که عدد هفت در میان ما تورکان دارای جایگاه ویژه ایی است و کلا باید گفت که این عدد را برای اولین بار سومئرها یعنی نیاکان ما تورکها ابداع کردند که به مرور زمان در میان ملل نیز برای خود جای باز کرده است و نیز لازم بذکر است که در گذشته های دور به عید نوروز در میان تورکان (یئنی گون) میگفتند و این موضوع را آشکارا میتوان در کتاب دیوان لغات التورک محمد کاشغری که هزار سال پیش نوشته شده است مشاهده کرد که به مرور زمان به نوروز تغییر نام یافته است.

در خاتمه باید اشاره کنیم که در فارسی لغتی برای (بایرام) وجود ندارد و (عید) یک لغت عربی است که فارسها بکار میبرند یا بهتر است بگوییم که اصلا فارسها دارای چنین مراسمی نبوده اند که لغتی نیز برای آن داشته باشند. حتی لغت (جشن) نیز تورکی است که در فرهنگ سنگلاخ بدان اشاره شده است. من از همه مردم آذربایجان بعنوان یک فرزند کوچک میخواهم که سفره یئددی سین را به شکل واقعی آن که دارای ابعاد وسیع بار هویتی نیاکان ماست اجرا کنند و حتی فارسها نیز باید یئددی سین را بنحو واقعی آن اجرا نمایند که سیب و سنجد هیچ معنای فرهنگی خاصی را در رابطه با زندگی انسان ایفا نمیکند. ماهی درون آب نیز تنها بخاطر زیبایی سفره نیست بلکه ماهی در آب بعنوان رمز حیات است و آب مظهر زندگی است . همچنین باید اشاره کنیم که حتی چهار عنصر یادشده در بالا یعنی (اود، سو، یئل، تورپاق) نظر به اهمیت شان در زندگی و فرهنگ تورکان بنام روزهای هفته از عهد باستان اطلاق شده است

ممنون یاشار جان

پویا چهارشنبه 26 اسفند 1388 ساعت 19:36

عجب حوری های زیبایی!!!

زیبایی در نگاه توست!!

احمد چهارشنبه 26 اسفند 1388 ساعت 20:33

یاشار عزیزم خوب کی آذربایجان از ایران و آریایی ها جدا بوده؟!!!

یاشار چهارشنبه 26 اسفند 1388 ساعت 21:32

آذربایجان از ابتدا به دور آریایی ها بوده و خون مردم توران در آذربایجان جریان دارد
آریایی ها سرزمین مادری ما را غصب کردند جشن ما را به نام خود تمام کردند

احمد چهارشنبه 26 اسفند 1388 ساعت 23:48

مهرداد فرهادی - نرم افزار ۸۸ پنج‌شنبه 27 اسفند 1388 ساعت 00:56

"آذربایجان از ابتدا به دور آریایی ها بوده و خون مردم توران در آذربایجان جریان دارد
آریایی ها سرزمین مادری ما را غصب کردند جشن ما را به نام خود تمام کردند "

چه جالب!! بعد میگن احمدی نژاد فلان بیسار !
خوب حتما از این آدما زیادن که یکی هم میشه ریس جمهور دیگه!

مهرداد فرهادی - نرم افزار ۸۸ پنج‌شنبه 27 اسفند 1388 ساعت 00:57

هنوز نتوسنتم این حرف ها رو هضم کنم!! :دی
تحریف کل تاریخ بین النهرین و ایران در دو خط !! WOW

یاشار پنج‌شنبه 27 اسفند 1388 ساعت 09:18

آقای فرهادی یادتون نرفته که گفتید مزدک بامداد اوستا را تحریف کرده؟
یا یادت رفته می گفتی وندیداد با اوستا فرق داره!!!
دیگه هر بچه ای هم این را می دونه مزدک بامداد علنا مخالفت خودش را زرتشیت اعلام کرده بود و همیشه علیه زرتشتیت می جنگید.

که هر کسی هم می دونه اوستا متشکل از 5 نسک هست که وندیداد یکی از آن نسک هاست

یک تورک نیازی نداره مثل شما ها تاریخ را تحریف کنه تا از یک شیر سگ خورده یا از یک جلاد یک شخصیت آرمانی بسازه
اینم منابع تاریخی در تائید حرفهای من:
ویل دورانت:
کلمة «آریایی» نخستین بار در میان قبیلة حری، که یکی از قبایل میتانی بوده، آشکار و استعمال شده. به طور کلی، این نامی بوده است که اقوام ساکن سواحل دریای خزر، یا اقوامی که از آنجا برخاسته بودند، به خود می‌دادند. ولی امروز این نام به صورت خاصی به اقوام میتانی و حتی و مادی و پارسی و هندیان ودایی، یعنی شاخة خاوری ملتهای هند و اروپایی، اطلاق می‌شود که شاخة باختری آن در اروپا سکونت گزیده‌اند.



نحوه ورود آریایی ها به سرزمین ما:
تهاجم و غلبة آریاییها بر این قبایل پیشرفته بخشی از آن فرایند باستانیی بوده است که بدان وسیله، هر چند وقت یکبار، شمال با خشونت بر سر جنوب اسکان یافته و آرام فرو می‌ریخت؛ این یکی از جریانهای مهم تاریخ بوده است، که در آن تمدن‌ها چون تموجات دورانساز برآمده و از میان رفته‌اند. آریاییها بر سر دراویدیها فرو ریختند؛ آخایاییها و دوریها بر سرکرتیها و اژه‌ایها؛ ژرمنها بر سر رومیها؛ لومباردها بر سر ایتالیاییها؛ و انگلیسیها بر سر همة جهان. شمال همیشه فرمانروایان و جنگاوران را پدید می‌آورد، و جنوب هنرمندان و قدیسان را، و بردباران وارث بهشت خواهند بود.





نحوه ی ورود آریایی و جنگیدن با ما تورک ها:
حسن پیرنیا در کتاب ایران باستان صفحه ١٥٧ می نویسد : « وقتی آریایی ها وارد فلات ایران شدند با مردمانی روبرو شدند که زشت و از حیث نژاد ، عادات و اخلاق و مذهب از آن ها پست تر بوده اند یعنی آریان ها مردمان بومی را دیو یا تور ( تورک های قدیم ) نامیده اند ، آریان ها هرجا که تور را می دیدند می کشتند و بعد ها کارهای پر زحمت را از قبیل زراعت ، تربیت حشم و خدمت در خانواده ها بر دوش آن ها نهادند یعنی استعمار و بهره کشی .



فکر می کردم بعد از اینکه سر قضیه مزدک بامداد و اوستا دیگه ادعایی نداشته باشی اما می بینم دوباره نشون دادی بی سوادی

احمد پنج‌شنبه 27 اسفند 1388 ساعت 21:35

آقا یاشار شما خبر دارید که شاید حدود بیش از نیمی از ایران رو اقوام آذری در بر گرفته !!! حالا چرا میخواید این وسط بین خودتون با همشهری های خودتون جبهه درست کنید؟

یاشار شنبه 29 اسفند 1388 ساعت 06:37

چیزی بنام آذری نداریم ما تورک هستیم
گفتن حقایق تاریخی اختلاف درست کردن نیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد