مینی مالیستی از جنس ِ رویای یک نیمــه شــب مالیخولیایی

                         من دلم
می خواست تو یک کارناوال
تئاتر بودم.همیشه دلم
می خواست یک گروه تئاتر
داشتیم که همه جای دنیا
می رفتیم. یعنی همین جور این
طرف و آن طرف می رفتیم و
زندگی می کردیم. مثل
کارناوال ها و سیرک ها که تا
وقتی پیر می شدیم ، ادامه
می دادیم.          جایی که وحشی ها هستند ، موریس سنداک

زیاد به مغزتون فشار نیارین که بفهمید ما داریم چی میگیم ، اصولاً ما نیومدیم این جا

حرفای گنده بزنیم ، ما این جا جمع شدیم که دور هم باشیم.

ممکن است تصور کنید سرو کارتان با این فیلمهای فانتزی الکی یا کودکانه است.
کتاب موریس سندک یک شازده کوچولوی گروتسک است.
همان قدر که شازده کوچولو نزد خوانندگان بزرگسال محبوب است ،

« جایی که وحشی ها هستند»

قریب به چهار دهه کتاب بالینی آنارشیست های تنها مانده دل شکسته بوده.

مترجم: حسین عیدی زاده

اون شب مکس لباس گرگ پوشید و شیطونی کرد ... و یه شیطونی دیگه ...

مادرش بهش گفت : چیز وحشی ! * و مکس جوابش داد ، یه لقمه خامت می کنم.

به مکس غذا ندادن و اونو به رختخواب فرستادن * همون شب تو اتاق مکس

چند تا درخت سبز شد. * و بازم سبز شد ....

                 و اون قدر سبز شد تا سقف اتاقش پر از برگ شد.

مکاشفه در کشف  یک   مهمانی خاموش