KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

ترجمه ادبی!

ترجمه‌ شعر، شبیه راه رفتن روی طنابِ بندبازی است. باید آنقدر شاعر باشی که در شاعرِ اصلی تجسد یابی و آنقدر مترجم که در کار شاعر قبلی خللی ایجاد نکنی. گاهی در این کار چنان غوطه ور می شوی که دل زمان را می شکافی و به دیدار شاعر می شتابی، ولو در عالم خیال! گم راهِ مرز رؤیا و واقعیت.

اگر آنقدر اهل واقعیت باشی که بتوانی زندگی را بشکافی و آنقدر رؤیایی که بتوانی آنرا ببافی، هنر کرده ای و اگر بتوانی مخاطبت را در این بافت و شکافت همراه کنی، شاهکار! جائی که بسیاری از آثار ادبی در آن می لنگد!

 مرز رؤیا و واقعیت بسته به موئی است، اما مرز آدم هایی که به صرفِ دلیل ساده ی روی آوری به منطق و واقعیت از موهبت خیال­ پردازی رویگردان می شوند، عمیق.

اما در این کش و قوس، خواننده، آواره ی رؤیا و واقعیت می­ماند. فضای داستان او را آن چنان سرگشته و مجذوب نمی کند که شیفته و حیرت زده در آن مستغرق شود. بناچار دست راوی را می گیرد و به همراه وی رهسپار می شود. همین ناباوری، نابارورش می گذارد!  

نظرات 1 + ارسال نظر
رویا خدابخش شنبه 1 اسفند 1388 ساعت 17:09

خیلی عالی بود مرسی!!

مترجمی خیلی کار حساسیه! مخصوصا ترجمه ی شعر!

مترجم امانتی روی دوشش هست که خیلی باید هنر داشته باشه اون امانت رو با همون کیفیت ارائه بده!

ممنون بابت نظر تکمیلی شما!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد