KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

کی میتونه جر من و تو ، درد ما رو چاره کنه؟!

    (زوربا): ارباب، خواهش می کنم تو دیگر در هیچ کاری دخالت نکن. من هی درستش می کنم و تو هی خرابش می کنی! این حرفها دیگر چه بود که تو امروز به آنها می گفتی؟ سوسیالیسم و این چرت و پرت ها! تو واعظی یا سرمایه دار؟ از این دو باید یکی را انتخاب کنی.

    (ارباب): ولی چگونه می شد انتخاب کرد؟ من در این آرزوی خام می سوختم که این دو را یکی کنم و راه حلی بیابم که تضادها را با هم آشتی دهم، و از این راه، هم حیات دنیوی را تأمین کنم و هم سعادت اخروی را بدست بیاورم. این فکر از سالها پیش، یعنی از همان وقتها که بچه بودم در کله ام بود. آن زمان که هنوز شاگرد مدرسه بودم با دوستان بسیار صمیمی خود جمعیتی تشکیل داده بودیم به نام « انجمن دوستان » ، یعنی این اسمی بود که خودمان روی آن گذاشته بودیم، و همه با هم در اتاق دربسته ی من سوگند یاد کرده بودیم که همه ی عمر خود را وقف مبارزه با بی عدالتی بکنیم.

در آن دم که همه دست روی قلب خود می گذاشتیم و قسم می خوردیم قطرات درشت اشک از چشمانمان جاری بود. وه که چه آرمانهای کودکانه ای بود! با این حال بدا به حال کسی که به هنگام شنیدن آنها می خندید! امروز وقتی می بینم که اعضای همان انجمن دوستان تبدیل به پزشکان قلابی ، وکلای بی ارزش ، عطار و بقال ، سیاستمداران ناقلا و روزنامه نگاران حقیر شده اند دلم پر می شود. ظاهرا آب و هوای این سرزمین خشک و ناسازگار است که گرانبهاترین بذرها در آن نمی رویند یا در انبوه خار و خس خفه می شوند.



قسمتی از کتاب   « زوربای یونانی »






پ ن ۱ : من از قارچ بیزارم!




پ ن 2 : فردا  خواهیم آمد!  اما ...


 

                                               ای کاش اما نداشت!




نظرات 1 + ارسال نظر
مقداد پنج‌شنبه 22 بهمن 1388 ساعت 02:15

زیبا بود
همچنان از قارچ بیزارم ولی راه چاره ای برای درمانش پیدا نمی کنم
ندایی از ته دلم می گوید
ای کاش اما نداشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد