KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

بابا؟!! (۴)



در راستای اجرای طرح جامع فرهنگ سازی «بابا»



>>>بابا به روایت علامه دهخدا<<<




ر.ک به : بابا؟!! (۱)    -     بابا؟!! (۲)      -      بابا؟!! (۳)     -      بابا؟!! (۳.۵)



بابا؟!!



بابا
   

بابا.(اِ) پدر. اَب . باب . والد


هست مامات اسب و بابا خر
تومشو تر چو خوانمت استر.

سنائی .


ز ابتدا سرمامک غفلت نبازیدم چو طفل
زانکه هم مامک رقیبم بود و هم بابای من .

خاقانی .


من از شفقت پیربابای خویش
فراموش کردم محابای خویش .

نظامی .


گفت بابا درست شد دستم .

نظامی .


گفت بابا روانه شد پایم
کرد رأی تو عالم آرایم .

نظامی .


گفت بابا چه زیان دارد اگر
بشنوی یکبار تو پند پدر.

مولوی .


طفل تا گیرا و تا پویا نبود
مرکبش جز شانه ٔ بابا نبود.

مولوی .


سر برآورد و گفت پیر کهن
جان بابا سخن دراز مکن .

سعدی (هزلیات)


پسر مرد تهی کیسه مبادا زیبا
گرچه از دولت او کیسه کند پر بابا.

اوحدی .


زیباتر آنچه ماند ز بابا از آن تو
بدای برادر از من و اعلا از آن تو.

وحشی .


|| در خطاب به پسر، به معنی جان بابا. عزیز پدر :
پسری با پدر بزاری گفت
که مرا یار شو به همسر و جفت
گفت بابا زنا کن و زن نه
پند گیر از خلایق از من نه .

اوحدی (از آنندراج و انجمن آرا)


- امثال :
قدر بابا آن زمان دانی که خود بابا شوی .
بازی بازی با ریش بابا هم بازی .
رجوع به امثال و حکم دهخدا شود.
در زبان اطفال نیز پدر را گویند || پدر و جد را گویند که پدر پدر و پدر مادر باشد. (برهان ) (هفت قلزم )(شعوری ) (آنندراج ). نیا. پدربزرگ . || مردی . کسی . تنی : من بابائی هستم غربیه (تداول ). || در زبان بربری و ترکی و عربی غربی به معنی پدراست . (دزی ج 1 ص 47). || «بابا» را بر پیران کامل اطلاق کنند که بمنزله ٔ پدر باشند چنانکه باباافضل کاشی و باباطاهر همدانی و امثال ایشان و اتراک نیز آتا گویند مانند: رنگی آتا و وادون آتا که نام دو تن از مشایخ خوارزم بوده و قبر ایشان زیارتگاه است . و مردم اولاد خود را بنام ایشان نذر کنند و مبارک دانند و آتانیاز خوانند و در بلاد روم پیران و مرشدان خود را، دده گویند و هر کس را که در کاری بزرگ باشد تعظیماً بابا خوانند. (آنندراج ) (انجمن آرا). سرکرده وریش سفید طایفه ٔ قلندران را نیز بابا گویند. (برهان )(هفت قلزم)
بابای شفیق و پیر خوش دم
تاریخ کهن سرای عالم .

ظهوری (ساقی نامه)


|| در استعمال فارسی به هنگام ندا و خطاب گاهی بجای «یا هذا»ی عرب بکار رود: بابا حالا که نمیشود رها کن . بابا مجبورت که نکرده اند. بابا برو پی کارت . بابا ول کن : این دو نفر نیز حساب دخل و خرج خود کرده اند، یکی را یکنفر خورنده زیاده بوده ، آن یک کدخدا گفته که بابا ترا یک نفر زیاده از من است برخیز و با خانه ٔخود رو که من این وجه میدهم . (مزارات کرمان ص 52). || رئیس قاطرچیان . هر یک از رؤسای قاطرخانه ٔ دولتی . لقب گونه ای بوده است که برؤسای قاطرخانه ٔ شاهی در دوره ٔ قاجاریه میداده اند: بابا اکبر. بابا شعبانعلی . باباشمل .


 

بابا


بابا. (اِخ ) پاپ : فهو عندالمسلمین کالبابا، او کخلیفة پطرس ، عندالنصاری الکاتولیک . (نقود ص 133): وربما استعصوا علیه فیها ربهم حتی یصلح بینهم البابا. (ابن بطوطه ). و یأتی الیها [ الی ایا صوفیه ] البابا، مرة فی السنة. (ابن بطوطه ). رجوع به پاپ شود.

 

 

 

بابا
   

بابا. (اِ) ادگار بلوشه در توضیح «باباخاتون » آرد: محققاً «بابا» باید خواند و این کلمه در مغولی بنا بر علم الاعلام مغولی از کلمه ٔ چینی «پاپا» بزبان مغولی وارد شده است . (جامعالتواریخ ج 2 ص 36 بخش فرانسوی ).و رجوع به ص 354 همان جلد شود.

 

 

بابا
   

بابا. (اِخ ) نام مولای عباس . || نام مولای عایشه . || نام پدر عبدالرحمن بن بابا یا باباه تابعی . || نام پدر عبداﷲبن بابا یا بابی یا بابیه تابعی . (منتهی الارب)

 

بابا
   

بابا. (اِخ ) (میرزا...) جلدساز معروف که جلدهای روغنی عالی ساخته است و نمونه ٔ آن در کتابخانه ٔ سلطنتی به تاریخ 1206 هَ . ق . مرقع شماره ٔ 45 ضبط است . (از نمونه ٔ خطوط خوش کتابخانه ٔ ملی ایران ص 144)

 


بابا
   

بابا. (اِخ ) دهی جزء دهستان طارم سفلی بخش سیروان شهرستان زنجان . 14هزارگزی باختری سیروان و 14هزارگزی راه مالرو زنجان - طارم . کوهستانی با هوای سردسیر. سکنه ٔ آن 94 تن . شیعه و آب آن از چشمه و محصول عمده ٔ آنجا غلات و شغل مردان زراعت . صنایع دستی زنان گلیم بافی و جاجیم بافی است . راه مالرو و صعب العبور دارد. و بنای امام زاده ای بنام بابا های وهوی که قدیمی است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)

 

 

بابا
   

بابا. (اِخ ) لقب گنجعلی خان زیگ . تصویر او در عمارت چهل ستون اصفهان منقوش است . رجوع به گنجعلی خان و تاریخ کرد ص 208 و عالم آرای عباسی چ 1 طهران ص 733 شود.

 

 

بابا
   

بابا. (اِخ ) (کوه ... ) کوهی در مغرب کابل ، سرچشمه ٔ رود هیرمند.

 

 

 

بابا
   

بابا. (اِخ ) سامی بیک گوید: قصبه ایست در قضای ایواجق از سنجاق بیغا در نزدیکی بابابرونی غربی ترین نقطه ٔ آناطولی ، دارای 4000 تن نفوس است و یک لنگرگاه کوچک و استوار دارد، زمانی در این قصبه کاردهای بسیار خوب مشهور بکارد یتاغان میساختند. (قاموس الاعلام ترکی ج 2)
 

 

بابا
   

بابا. (اِخ ) قصبه ٔ کوچکی است در تسالیا واقع در 15هزارگزی شمال شرقی ینی شهر. (قاموس الاعلام ترکی ج 2)

 

 

بابا
   

بابا. (اِخ ) قصبه ٔ کوچکی است در ساحل جنوبی نهر کوستم . (قاموس الاعلام ترکی ج 2)

 

بابا
   

بابا. (اِخ ) (امیر...)حاکم کابل . صاحب حبیب السیر آرد: در اواخر همین سال میرزاشاه محمودبن میرزا بابر که بعد از فرار سپاه میرزاجهانشاه بولایت سیستان افتاده بود در محاربه ای که میان امیرخلیل هندوکه و حاکم کابل امیربابا روی نمودشربت شهادت چشید ... (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 78).





بابا؟!!


نظرات 11 + ارسال نظر
بابا پنج‌شنبه 15 بهمن 1388 ساعت 00:36

کوهستانی با هوای سردسیر. سکنه ٔ آن 94 تن . شیعه و آب آن از چشمه و محصول عمده ٔ آنجا غلات و شغل مردان زراعت .

احتمالا برره بوده

۲ تا بهشون اضافه شده!! تو ببره نرخ زادو ولد چه زیاد بوده تو این چند سال!!

هوداد مسلمی نژاد - کام 88 پنج‌شنبه 15 بهمن 1388 ساعت 01:04 http://googooli-baba.tk


بابا اَخ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اِخ یعنی اختصار!!
ماچ آبدار
اوغ

م-ف دوشنبه 19 بهمن 1388 ساعت 10:50

ببخشید این سوال اینجا می پرسم
معارف ۱ شما هم نیومده هنوز ؟

سمانه دوشنبه 19 بهمن 1388 ساعت 11:45

خسته نباشی از تایپ اینا!!!
قشنگ بید

میسی
بابا؟

جواد دوشنبه 19 بهمن 1388 ساعت 13:59

بابا تو دیگه کی هستی .

عجب ....... هستی .

لطف داری
بابا؟

ک دوشنبه 19 بهمن 1388 ساعت 14:36

باااااااااااااااااااااااابا

بابا!!

paradise دوشنبه 19 بهمن 1388 ساعت 17:27

ما رو کشتین با این باباتون
جریانش چیه ؟ بگید همه بدونن!

hav!!! زشته!

هوداد مسلمی نژاد - کام 88 سه‌شنبه 20 بهمن 1388 ساعت 00:23 http://googooli-baba.tk

بابا سیب دارد
آان مرد داس دارد، آان مرد به احتمال زیاد پدر است، اگر نیست انشاالله میشود :دال
کبرا بابا دارد، کبرا تصمیم دارد، کبرا تصمیم به بوسیدن پدر دارد (اینجاست که میگن فارسی اول دبستان مستهجن است):دال

hav

سمانه سه‌شنبه 20 بهمن 1388 ساعت 10:11

بابا؟!!؟

چه عکسای قشنگی

مثل اینکه اسمایلی کم اومد به ادمین پیشنهاد یه بسته جدید اسمایلی میدم

MnDn سه‌شنبه 20 بهمن 1388 ساعت 14:20

فقط این دهخدا از دست بابا بابا ی شما در امان مونده بود که اونم به لطف ایزدی .. تنش خورد به شما ها و بابائی شدش !

بابا؟

سمانه چهارشنبه 21 بهمن 1388 ساعت 10:52

یعنی واقعا این کارو میکنی؟!!

چرا نکنم؟
همین امشب به آقای قاسم پور می گم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد