KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

انیشتین سر سفره هفت سین پروفسور حسابی!!!

انیشتین سر ســفره هفت سیـــــن پروفسور حســابی!!!  

در زمان تدریس در دانشگاه پرینستون دکتر حسابی تصمیم می گیرند سفره ی هفت سینی برای انیشتین و جمعی از بزرگترین دانشمندان دنیا از جمله "بور"، "فرمی"، "شوریندگر" و............. 

.........................."دیراگ" و دیگر استادان دانشگاه بچینند و ایشان را برای سال نو دعوت کنند. آقای دکتر خودشان کارتهای دعوت را طراحی می کنند و حاشیه ی آن را با گل های نیلوفر که زیر ستون های تخت جمشید هست تزئین می کنند و منشا و مفهوم این گلها را هم توضیح می دهند. چون می دانستند وقتی ریشه مشخص شود برای طرف مقابل دلدادگی ایجاد می کند.  

 

دکتر می گفت: " برای همه کارت دعوت فرستادم و چون می دانستم انیشتین بدون ویالونش جایی نمی رود تاکید کردم که سازش را هم با خود بیاورد. همه سر وقت آمدند اما انیشتین 20دقیقه دیرتر آمد و گفت چون خواهرم را خیلی دوست دارم خواستم او هم جشن سال نو ایرانیان را ببیند. من فورا یک شمع به شمع های روشن اضافه کردم و برای انیشتین توضیح دادم که ما در آغاز سال نو به تعداد اعضای خانواده شمع روشن می کنیم و این شمع را هم برای خواهر شما اضافه کردم. به هر حال بعد از یک سری صحبت های عمومی انیشتین از من خواست که با دمیدن و خاموش کردن شمع ها جشن را شروع کنم. من در پاسخ او گفتم : ایرانی ها در طول تمدن 10هزار ساله شان حرمت نور و روشنایی را نگه داشته اند و از آن پاسداری کرده اند. برای ما ایرانی ها شمع نماد زندگیست و ما معتقدیم که زندگی در دست خداست و تنها او می تواند این شعله را خاموش کند یا روشن نگه دارد."

 

آقای دکتر می خواست اتصال به این تمدن را حفظ کند و می گفت بعدها انیشتین به من گفت:   " وقتی برمی گشتیم به خواهرم گفتم حالا می فهمم معنی یک تمدن 10هزارساله چیست. ما برای کریسمس به جنگل می رویم درخت قطع می کنیم و بعد با گلهای مصنوعی آن را زینت می دهیم اما وقتی از جشن سال نو ایرانی ها برمی گردیم همه درختها سبزند و در کنار خیابان گل و سبزه روییده است."

 

بالاخره آقای دکتر جشن نوروز را با خواندن دعای تحویل سال آغاز می کنند و بعد این دعا را تحلیل و تفسیر می کنند. به گفته ی ایشان همه در آن جلسه از معانی این دعا و معانی ارزشمندی که در تعالیم مذهبی ماست شگفت زده شده بودند. بعد با شیرینی های محلی از مهمانان پذیرایی می کنند و کوک ویلون انیشتین را عوض می کنند و یک آهنگ ایرانی می نوازند. همه از این آوا متعجب می شوند و از آقای دکتر توضیح می خواهند. ایشان می گویند موسیقی ایرانی یک فلسفه، یک طرز تفکر و بیان امید و آرزوست. انیشتین از آقای دکتر می خواهند که قطعه ی دیگری بنوازند. پس از پایان این قطعه که عمدأ بلندتر انتخاب شده بود انیشتین که چشمهایش را بسته بود چشم هایش را باز کرد و گفت" دقیقا من هم همین را برداشت کردم و بعد بلند شد تا سفره هفت سین را ببیند.

 

آقای دکتر تمام وسایل آزمایشگاه فیزیک را که نام آنها با "س" شروع می شد توی سفره چیده بود و یک تکه چمن هم از باغبان دانشگاه پرینستون گرفته بود. بعد توضیح می دهد که این در واقع هفت چین یعنی 7 انتخاب بوده است. تنها سبزه با "س" شروع می شود به نشانه ی رویش. ماهی با "م" به نشانه ی جنبش، آینه با "آ" به نشانه ی یکرنگی، شمع با "ش" به نشانه ی فروغ زندگی و ... همه متعجب می شوند و انیشتین می گوید آداب و سنن شما چه چیزهایی را از دوستی، احترام و حقوق بشر و حفظ محیط زیست به شما یاد می دهد. آن هم در زمانی که دنیا هنوز این حرفها را نمی زد و نخبگانی مثل انیشتین، بور، فرمی و دیراک این مفاهیم عمیق را درک می کردند. بعد یک کاسه آب روی میز گذاشته بودند و یک نارنج داخل آب قرار داده بودند. آقای دکتر برای مهمانان توضیح می دهند که این کاسه 10هزارسال قدمت دارد. آب نشانه ی فضاست و نارنج نشانه ی کره ی زمین است و این بیانگر تعلیق کره زمین در فضاست. انیشتین رنگش می پرد عقب عقب می رود و روی صندلی می افتد و حالش بد می شود. از او می پرسند که چه اتفاقی افتاده؟ می گوید : "ما در مملکت خودمان 200 سال پیش دانشمندی داشتیم که وقتی این حرف را زد کلیسا او را به مرگ محکوم کرد اما شما از 10هزار سال پیش این مطلب را به زیبایی به فرزندانتان آموزش می دهید. علم شما کجا و علم ما کجا؟!" خیلی جالب است که آدم به بهانه ی نوروز، فرهنگ و اعتبار ملی خودش را به جهانیان معرفی کند.

 

   منبع:خاطرات مهندس ایرج حسابی   

لطفا فاتحه ای نثار روح استاد کنید.

نظرات 13 + ارسال نظر
رها ـمعماری شنبه 10 بهمن 1388 ساعت 03:31

روح استاد شاد
چقدر جای همچین فیلسوف هایی الان توی فضای کشور ما خالیه
کاش مثل حسابی ها رو هنوز داشتیم
هوش وذکاوت استاد برای نشون دادن عظمت کشور و ملتش به دیگران چقدر زیبا بوده
همه چیز رو با زیبایی و زندگی و علم عجین کرده
مرسی عالی بود.

سمانه شنبه 10 بهمن 1388 ساعت 09:30

از پروفسور پرسیدند:دانش معلم یا هنر او..کدام در رشته معلمی موثر است؟پاسخ داد:هیچ کدام!معلمی هنر عشق است!
باز پرسیدند:چگونه این همه تحصیل و خدمت کردید؟گفت:آدم اول باید عاشق بشود..البته بعضی ها هم بلد نیستند..باید به آنها عاشقی را آموخت!
پروفسور حسابی استاد عشق بود...همونطور که مهندس ایرج اسم کتاب خاطراتی که پدرش طی یکسری اتفاقات براش تعریف کرده بود رو استاد عشق گذاشت.
فعالیت پروفسور در ۳ نسل کاری وآموزش ۷نسل استاد و دانشجو از خدمات ارزنده ی ایشون بوده و در همین راستا پروفسور از سال ۱۳۵۰ به عنوان استاد ممتاز دانشگاه تهران شناخته شدند.
این رو هم بگم که استاد به چهار زبان زنده ی دنیا فرانسه.انگلیسی.آلمانی و عربی مسلط بودند و به زبانهای سانسکریت.لاتین.یونانی.پهلوی.اوستایی.ترکی ایتالیایی و روسی اشراف کامل داشتند.در کتابخانه ی استاد هم بیش از ۲۷۴۰۰ جلد کتاب در زمینه های گوناگون وجود داره.
وباز هم اینو بگم!!که:استاد تنها شاگرد ایرانی پروفسور انیشتین بود ودر طول زندگی با دانشمندان تراز اول جهان نظیر:شرودینگر.بورن.فرمی.دیراک.بوهر...و بافلاسفه وادبایی همچون: آندره ژید.برتراند راسل...تبادل نظر داشت.(چه جمله ای گفتماااااااااا!!)
در آخر هم اینو اضافه کنم!!که:پروفسور حسابی در ۱۲ شهریور ۱۳۷۱ در بیمارستان دانشگاه ژنو به هنگام معالجه ی قلبی بدرود حیات گفتند.مقبره ی استاد بنا به خواسته ی ایشان در زادگاه خانوادگی در شهر دانشگاهی تفرش قرار دارد.
حتما از موزه ی استاد دیدن کنید واقعا محشره
ممنون هوداد...واقعا پستت رو دوست داشتم

مهدی شنبه 10 بهمن 1388 ساعت 11:28

تکراری نبود؟!

سمانه شنبه 10 بهمن 1388 ساعت 11:37

ااااااااااا...چرا من گفتم هوداد؟!؟
ببخشید آقای تهرانی منظورم شما بودین

من ۲ ساعت روی هوداد مونده بودم می خواستم ببینم شاید یه معنی خاصی میده!!!!!!!!!!!

سمانه شنبه 10 بهمن 1388 ساعت 12:42

در مورد پروفسور حسابی هرچقدر هم که تکراری پست بذارن بازم کمه

۱۰۰٪

و شنبه 10 بهمن 1388 ساعت 14:39

دکتر حسابی همیشه مایه افتخارم هست
نمیدونم خونه قشنگش که میگفتن قراره فروخته شه چه بلایی سرش اومد
هرکی خونشو دیده باشه میفهمه چی میگم

ایمان زندیه شنبه 10 بهمن 1388 ساعت 17:42 http://www.siteshoma.ir

مایه افتخار بودن و هستن ایشون.
ممنون
-------------------------
نگاهی به اینجا:
http://www.kntoosi.com/1388/09/25/post-13120/

علیرضا شنبه 10 بهمن 1388 ساعت 17:58

روحت شاد دکتر
افسوس که ایران ما دیگر رنگی از آن تمدن کهن را بر خود ندارد!!

خطاب به و شنبه 10 بهمن 1388 ساعت 18:00

اره منم خونشو دیدم واقعا معرکس

امین شنبه 10 بهمن 1388 ساعت 18:07 http://aminsims.blogsky.com

واقعا قشنگ بود
دمت گرم
خیلی وقت بود از ایران و ایرانی بودن خسته شده بودم
از اینکه چرا باید انقدر بدبختی بکشیدم
واقعا مرسی

سمانه شنبه 10 بهمن 1388 ساعت 18:51

همه جای خونشون یه طرف اتاق کارشون هم یه طرف...
واقعا بی نظیره

سعید شنبه 10 بهمن 1388 ساعت 23:38

نوید یه مطلب خوب گذاشتی من که حال کردم!!!

مینا شنبه 10 بهمن 1388 ساعت 23:41

آقا نوید عالی بود!!!
اتخار ماست این پروفسور!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد