KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

تبر

پایم درد می کرد ... دیگر تابش نبود.... او هم خسته شده بود گاهی میزد و گاهی نمیزد 

 

 

پایم درد می کرد ... دیگر تابش نبود.... او هم خسته شده بود گاهی میزد و گاهی نمیزد 

 

 

به یاد آوردم دستانم  دستبندی سبزو و ماشینم شاید کارناوال...انگشتانم جوهری و دلم با شعف.... دستانم گره کرده گلویم پر فریاد... دستانم سنگ و در چشمانم دود .... و اکنون زمین و ضربه و تبر....بزن ای دوست من بزن .. ولی بدان سنگینی این درخت قبل از مردن خودت را له میکند. 

 

(آنتی باقریال* لطفا ) 

 

 

* باقریال : باقر + ی و همنوعانش( اصلا شخص خاصی مد نظرم نیستا ... نه اصلا))

نظرات 4 + ارسال نظر
من شنبه 3 بهمن 1388 ساعت 14:18

باحال بود انتی باقریال ممنونم

سید حسین هاشمی شنبه 3 بهمن 1388 ساعت 15:08

سعی کنیم برخوردی را که خود به آن آزرده شدیم، برای دیگران به کار نبندیم.

منظورم به دو خط آخر بود

دکتر شریعتی می گه:
خدایا!
این کلام مقدسی را که به "روسو" الهام کرده‌ای، هرگز از یاد من مبر که:
"من دشمن تو و عقاید تو هستم،امّا حاضرم جانم را برای آزادی تو و عقاید تو فدا کنم"

موفق باشی

الیار عاصمی زاده شنبه 3 بهمن 1388 ساعت 18:08

پرویزی IT دوشنبه 5 بهمن 1388 ساعت 00:53

هنر ما در دوست داشتن است . به خاطر محبت است که ما زنده ایم ، سبزیم .
وای به روزی که مثل آنها شویم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد