KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

به خاطر یک مشت ساندیس و کیک

محرم که بیاید، حتی عید ارمنی‌ها هم عزا می‌شود.  

آن وقت هواداران آقای نخست‌وزیر، سوت می‌زنند در عاشورا و به افتخار شمر که سر امام را برید، کف مرتب می‌زنند.  

ای عیسی! 

 بابانوئل سرش را در برف کرده و "مروه شربینی" را نمی‌بیند. امسال مجله تایم، بابانوئل را کرد مرد سال و نوبل را دادند به بابانوئل. حیف که عمر سعد هزار و چهارصد سال زود به دنیا آمد والا «یونیسف» یک تقدیری هم از او کرده بود. اینجا هم،‌ کسانی بودند که عکسش را شش ستونی کار کنند. ستون دین من نماز یزید نیست. 

 

 

تا وقتی حاکم، «علی» است، راهپیمایی‌های ما، همه حکومتی است.

 
 چهارشنبه اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی، همان اتوبوسی بود که پدرم را برد جبهه. پلاک اتوبوس ایران 11 نبود. از آن قدیمی‌ها بود، نه از این لیزری‌ها. پلاک اتوبوس «BB-C068028H» بود و پلاک پدرم در جبهه AK-  S022-91H»». من با همین اتوبوس رفتم راهی سرزمین نور شدم و بوسه زدم بر خاک کرخه نور. امسال عید باز هم با همین اتوبوس می‌خواهم بروم جنوب. من هنوز هم سوار هوندا 125 پدرم می‌شوم. پدرم روی همین موتور، موتور ضدانقلاب را در همین خیابان‌های تهران پایین آورد.

 

 

200 کلاهک هسته‌ای اسرائیل، حریف هوندا 125 پدر من نشده‌اند!. پدر من روی همین موتور به شهادت رسید ولی اجازه نداد که آبادان «عبادان» شود و خرمشهر «المحمره»؛ 
زیر لاستیک هوندا 125 پدر من هنوز هم دارد استخوان‌های آمریکا خرد می‌شود. امروز هم فتنه‌گران، از صدای هوندا 125 «بابااکبر» بیشتر از هیبت ماشین‌های ضدشورش نیروی انتظامی می‌ترسند. 
 
چهارشنبه اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی ضدگلوله نبود. لاستیکش عاج نداشت. تاج و تخت نداشت. شیشه‌هایش دودی نبود. دنده‌اش خوب جا نمی‌رفت. فرمانش هیدرولیک نبود. سقفش یکی- دو تا سوراخ داشت. مثل BMW نبود که سقف متحرک داشته باشد. راننده‌اش کت و شلواری نبود. پیراهن مشکی‌اش وصله داشت. کاپشنش را از «تاناکورا» خریده بود که قبلا «ادواردو آنیلی» آن را پوشیده بود. برلوسکنی کت شلوار می‌پوشد. آنجلا مارکل کت دامن، سارکوزی یک وقت‌هایی لخت می‌گردد و من به کوری چشم France24 اعتراف می‌کنم و افتخار می‌کنم که حکومت به ما ساندیس داد و من چون روزه بودم، «نی» اش را نگه داشتم تا در روضه علی‌اصغر در آن بدمم: "بشنو از نی". من نی‌ام را درون ساندیس فرو نکردم. فرو کردم در چشم رئیس‌جمهور آمریکا و انتقام حرمله را گرفتم. ساندیس من آب سیب بود، دادم به رباب تا طفل 6‌ ماهه‌اش را سیراب کند. به کوری چشم ضدانقلاب رئیس‌جمهور آمریکا با ما نیست. او با ما نیست. با سران فتنه است. با آن بی‌سواد که مردم گفتند "عامل دست موساد". خانم کلینتون! ساندیس‌های جمهوری اسلامی الکل ندارد که 100 دلار آب بخورد. از شیر مادر حلال‌تر است. 150 تومان است که مش رجب 10 تایش را می‌فروشد هزار تومان. سران فتنه، کوکاکولا می‌خورند که گازش، اشک‌آور است و اشک کودکان فلسطینی را درمی‌آورد. نتانیاهو با سران فتنه است، فتحی شقاقی شهید با ما. علی عبدالله صالح با سران فتنه است، سید حسن نصرالله با ماست. چشم اسرائیل کور، حکومت به ما تی‌تاپ هم داد. من روزه‌ام را با همین تی‌تاپ باز کردم. خاک بر سر شما که به جای گوشت «بزغاله گوساله»، گوشت خوک را می‌خورید. دانشمندان می‌گویند گوشت خوک، آدم را خرف می‌کند. بنازم انقلاب اسلامی را که با ساندیس و تی‌تاپ و هوندا 125 و اتوبوس دهن‌کجی کرده به تمام دنیای غرب. آمریکا حریف ساندیس ما نمی‌شود. برادر کوچک من ساندیس خود را که خورد، آن را باد کرد و ترکاند جلوی چشم عکس نتانیاهو و مردک 2 متری عقب رفت. من یک ساندیس جمهوری اسلامی را با کل دنیای آمریکا و اسرائیل عوض نمی‌کنم و من حتی اگر به عشق خوردن فلافل، بروم «حاج منصور» شرف دارد که به عشق بی.بی.سی سر از لندن درآورم. ساندیس جمهوری اسلامی شراباً طهوراست. آب زمزم است. آب زمزم ما، ساندیس‌های جمهوری اسلامی‌اند نه چشمه‌ای که اختیارش دست سعودی‌های شیعه‌کش است. 
 
چهارشنبه اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی، تلویزیون نداشت. نوار آهنگران گذاشته بود و من در خیابان انقلاب دیدم دختران وطنم وقتی پرچم انگلیس را 
آتش زدند دودش رفت در چشم آقازاده معروف. من دختر بن‌لادن را در سفارت عربستان ندیدم، ولی در چهارراه استانبول، دیدم آقازاده‌ای را که فقیر نبود اما کاسه گدایی دراز کرده بود جلوی در سفارت روباه پیر. من ادعا نمی‌کنم رهبرم «سید خراسانی» است، اما در دجال بودن شما شک ندارم. و البته که ظهور نزدیک است. و امروز صبح یکی به من پیامک داد که سران فتنه در رفته‌اند، رفته‌اند شمال. ویلای «احسان‌الله خان»! با ماشین ضدگلوله که ترمزش ABS دارد و همه چراغ قرمز‌ها را رد می‌کند! به میرزاکوچک‌خان زنگ زدم که حواست به وطن‌فروش‌ها باشد. میرزا گفت: «دکتر حشمت، نبض شیخ را گرفته؛ چهارشنبه‌ای، مردم را که دیده تبش بالا رفته آن یکی هم ساندیس بدنش کم شده!» به میرزا گفتم: «این بار مواظب سرت باش. اینها در سر سودای وطن‌فروشی دارند» وطن‌فروش، خواننده‌ای است که حنجره‌اش را پنجره‌ای کرده به سوی غرب. عالیجناب چهچه! «دود عود»‌ات بوی زغال سوخته می‌دهد. برای این ملتِ قوم طالوت، حضرت داوود باید نغمه بخواند. هان ای ابراهیم! تبر بردار! دیکتاتورهای مخملین، از دموکراسی بت ساخته‌اند. علامت کوچک‌تر، بزرگ‌تر سرشان نمی‌شود. معلم کلاس اول من، یاد داده بود که 24 از 13 بزرگ‌تر است و آرای باطله از رای شیخ! معلم دینی من می‌گفت 13عدد نحسی نیست. نحس، کسانی هستند که به اسم خط امام، رای مردم را دزدیدند. نحس کسی است که آشوبگر عاشورا را هوادار خود می‌داند. سال بعد اول ژانویه، دهم محرم است.

محرم که بیاید، حتی عید ارمنی‌ها هم عزا می‌شود. آن وقت هواداران آقای نخست‌وزیر، سوت می‌زنند در عاشورا و به افتخار شمر که سر امام را برید، کف مرتب می‌زنند. ای عیسی! بابانوئل سرش را در برف کرده و "مروه شربینی" را نمی‌بیند. امسال مجله تایم، بابانوئل را کرد مرد سال و نوبل را دادند به بابانوئل. حیف که عمر سعد هزار و چهارصد سال زود به دنیا آمد والا «یونیسف» یک تقدیری هم از او کرده بود. اینجا هم،‌ کسانی بودند که عکسش را شش ستونی کار کنند. ستون دین من نماز یزید نیست. 
آقازاده معاویه مست بود و «انا‌لله و اناالیه راجعون» را نوشت: «انا الله و اناعلیه الراجعون»(!). ستون دین من، آن نمازی است که سیدالشهدا خواند، در ظهر عاشورا و به‌ازای هر کلمه نماز یک تیر خورد. والا ابن‌ملجم هم زیاد نماز می‌خواند، اما قبله‌اش ولایت نبود، قطام بود. در نماز ابی‌عبدالله، خم ابروی یار در یاد آمد و در نماز ابن‌ملجم، رژ لب دختر اغیار! 
 
چهارشنبه، اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی، راننده‌اش کمربند نبسته بود. جریمه شد 20 هزار تومان. 13 هزار تومانش البته به خاطر سیگار بود. "وینستون" می‌کشید. ریه‌اش آسیب می‌بیند، ولی در عوض محصول آمریکایی را آتش می‌زند. چرا کسی آنهایی را که «بهمن» می‌کشند، جریمه نمی‌کند؟! مگر «22 بهمن» را که محصول امام بود پاره نکردند؟ من کاری با قوه قضائیه ندارم. دلم برای محافظان سران فتنه می‌سوزد که به جای حفاظت از انقلاب مجبورند مراقب جان شیخ بی‌سواد باشند. سربسته بگویم این سخت‌ترین کار دنیاست. شیعه علی بودن و محافظت از عثمان تا که این پیرهن دوباره شر نشود. 
 
چهارشنبه، اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی، به راننده‌اش مرخصی داده بودند. به من هم مرخصی دادند. امتحان برادر کوچکم هم در مدرسه لغو شد. 
هان ای دشمن! از این پس قصه همین است. ساندیس نظام‌مان را می‌خوریم. از مرخصی‌اش استفاده می‌کنیم. سوار اتوبوس می‌شویم و در خیابان علیه شما شعار می‌دهیم و در برابرتان تمام قد می‌ایستیم. ما همه‌مان حکومتی هستیم. من مستأجر نیستم. خانه‌ام «بیت ‌رهبری» است. بیت رهبری خانه فقط 
"سید‌علی" نیست. کاشانه ما هم هست. ناشیانه حرف نزنید. ما به این آشیانه ساده و صمیمی افتخار می‌کنیم. تا وقتی حاکم، «علی» است، راهپیمایی‌های ما، همه حکومتی است. 
 
چهارشنبه، اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی، راننده‌اش می‌گفت 22 بهمن نوشابه و ساندویچ هم می‌دهند. ما 22 بهمن هم می‌آییم. برای چنین ملتی که 
جانش بر کف است، جان باید داد. جمهوری اسلامی به مردمش می‌رسد؛ حرفی هست؟! ما با رهبرمان آنقدر «نداریم» که هر وقت اراده کنیم، چفیه‌اش را 
می‌گیریم؛ حرفی هست؟! آنقدر دوستش داریم که با یک اشاره‌اش نشانی خیابان انقلاب را می‌گیریم و می‌آییم. ساندیس هم می‌خوریم؛ حرفی هست؟! سران غرب، به فکر مردمان خود باشند که اول سال نو از سرما یخ نزنند. ما اینجا رابطه‌مان با رهبرمان گرم گرم است. خاک بر سرت سارکوزی! به ما چه که مردم فرانسه می‌خواهند سر به تن تو نباشد؟! نظام ما با ساندیس و نی و تی‌تاب و هوندا 125 همه حیثیت «همه ابرقدرت‌های دیگر+1+5» را به بازی گرفته. ما تا ساندیس داریم بمب هسته‌ای می‌خواهیم چه کار؟ حالا دیدی که ما چرا انرژی هسته‌ای را برای مصارف صلح‌آمیز می‌خواهیم؟! شما هر وقت نی ساندیس نظام ما را حریف شدید، آن زمان حرفی نیست، ما هم می‌رویم سراغ نیزه. 
 راستی! یادم رفت بگویم، برای این دل‌نوشته که تقدیمش می‌کنم به مولایم خامنه‌ای، 2 تا ساندیس گرفتم، یک تی‌تاب، حرفی هست؟! 
 
 
 
* حسین قدیانی فرزند شهید اکبر قدیانی

نظرات 16 + ارسال نظر
احسان جمعه 18 دی 1388 ساعت 12:43

تصویر دارم ولی صدارو ندارم

محمدحسین باقری جمعه 18 دی 1388 ساعت 13:44

tnx

یه مخالف جمعه 18 دی 1388 ساعت 14:45

وقتی که طرفداران حکومت میرن بیرون بهشون کیک و ساندیس میدن ولی وقتی مخالفان میان بهشون گاز اشک اور و گلوله میدن
طرفدارها که میان با اتوبوسه بیت المال میبرنشون ولی مخالفا رو با هوندا بیت المال دنبال میکنن و با ابطوم بیت المال میزنن اینه فرقا که ما مجبوریم تو نظر سنجیه 90 اتحادمونو اعلام کنیم ولی شما جلوی دوربین سیما .

گویا این پست رو کامل نخوندین
چون دقیقاْ جواب شما رو داده

یه مخالف جمعه 18 دی 1388 ساعت 14:47

اصلاحیه
ابطوم باطوم
لطفا کامنتو حذف نکن

چرا باید کامنتت رو حذف کنم؟
فقط کامنت هایی که درش از الفاظ غیر اخلاقی استفاده بشه حذف میشه

حسین جمعه 18 دی 1388 ساعت 18:02 http://mobarezeh.blogsky.com/

هر کسی در هر مقامی کم میاره میخواد توجیه کنه .

آقایون سبز هم اینجوری خودشونو خالی میکنن
بزار خیال کنن مردم به عشق ساندیس میان

بزار بگن میلیونها لباس شخصی تو راهپیمایی علیه جلبکها شرکت کردن .
الان همه ایران شدن لباس شخصی و چماق دار
ولی اون دو تا خیابون تو تهران و ... شدن مردم ایران
بد دردیه این خود بزرگ بینی . نه ؟
البته وقتی سردستشون سلطان توهم باشه از اینا انتظاری نیست .
به کوری چشم تمام دشمنای ایران و اسلام باز هم به عشق ساندیس میایم.
شما ها برین روسری سرتون کنین سنگینترین .

علی یارت
http://mobarezeh.blogsky.com/1388/10/18/post-12/

احسان جمعه 18 دی 1388 ساعت 18:03

سلام ... اولا نظر بالایی مال من نیس !! ثانیا ما تو محله ارمنی ها بودیم جشنشون برقرار بود !! ثالثا هزینه راهپیمایی حکومتی فقط کیک و ساندیسش نیس چون تعطلی یک روز جامعه + هزینه ی حمل و نقل سر به فلک می کشه !!! رابعا تازه دارم میفهمم میلیارد هایی که گم میشه کجا میره !! خامسا برات متاسفم که روزت را با مال نجس باز کردی !!

ساسان جمعه 18 دی 1388 ساعت 19:33

من دلم از همین می سوزه ... فک می کنم ارزش شما بیشتر از یه ساندیس و تی تاپه ... امیدوارم قیامت که به اعمالتون رسیدگی می کنن این ساندیس و تی تاپ قفل در بهشت نشه ...

دایی جان ناپلئون جمعه 18 دی 1388 ساعت 20:44

"آن وقت هواداران آقای نخست‌وزیر، سوت می‌زنند در عاشورا و به افتخار شمر که سر امام را برید، کف مرتب می‌زنند."
یه بار شمر هزار و اندی سال پیش سر امام رو برید و سر نیزه کرد یه بار هم شما و کسایی که این حرفو میزنن،حاجی خودتو به خیلیا مدیون کردی،بد مدیون کردی... من جات بودم همین الان یه کاریش میکردم
قبل از اینکه کسی بخونتش و خدای نکرده باورش شه و بخواد واکنش نشون بده...

مقداد شنبه 19 دی 1388 ساعت 00:45

مطلب جالبی بود
لذت بردم از سبک نوشتن
در راهپیمایی مردی را دیدم که کتابی فلسفی در دستش بود تعجب کردم
لذت می برم که مخالفانم زیبا می نویسند
"سطح سوادشان" بالاست
در حد مبارزه هستند

دانشجوی شریف شنبه 19 دی 1388 ساعت 16:30

اسلام!!!!!! اسلامی که رهبرش دزد باشه !!
کدوم اسلام
ای کاش رهبرفقط خودشو شو خراب می کرد نه دینو
دین و ایمان هم داره از مردم میگیره
شاه روز عاشورا حق تیر نداد اما یزید خامنه ای دستور تیر داد
خدا نسل خامنه ای +امثالشو از رو زمین برداره

دانشجوی واقعی شنبه 19 دی 1388 ساعت 21:43

خطاب به به اصطلاح دانشحوی شریف
اگه حکم محارب رو بدونی این فحاشی ها رو نمی کنی! بی سواد

سینا شنبه 19 دی 1388 ساعت 21:48

عن علی عدوک یاحسین /خاتمی و کروبی و میرحسین
لعن علی عدوک یاحسین /خاتمی و کروبی و میرحسین
لعن علی عدوک یاحسین /خاتمی و کروبی و میرحسین
لعن علی عدوک یاحسین /خاتمی و کروبی و میرحسین
لعن علی عدوک یاحسین /خاتمی و کروبی و میرحسین

پریسا-۸۸ شنبه 19 دی 1388 ساعت 22:33

صرف نظر از پیام متن؛سبک نوشتن بسیارپرمغزو زیبا بود.

اعظم شنبه 19 دی 1388 ساعت 22:37

آقا سینا شما یه سوالی درباره هوییت ژدرتون از مادرتون بفرمایین

محمد شنبه 19 دی 1388 ساعت 22:46

خطاب به به اصطلاح دانشحوی واقعی

به شما و تمام دوستانی که فکر میکنن خیلی هالیشونه پیشنهاد میکنم یک بار سخنرانی آقای مطهری پیرامون خوارج در اسلام رو گو کنند.

ریحانه IT یکشنبه 20 دی 1388 ساعت 11:20

ولی من یه کیک و ساندیس حکومت خودمونو با همه عالم و ثروت و قدرت آمریکایی ها و غربیا و شرقیا عوض نمیکنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد