ای ایران مرزت چه ها کشید
چه خون ها در دامنت چکید ...
دور از تو شد مِهر مردمان
کی بر پا مانی در این جهان
ای ... دشمن تو آشنا و در همین سراست!
در کمین عشق و حس و جان و خون ماست
" بر حال خویش اندیشه کن
راهی نوین را پیشه کن
در راه نو ، « آزادگی » را مبر از میان
ویرانه کن ریشه ی بربران "
خون گرمم پاکه
تن نمیدم به رنگ کهربائی ...