KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

زندگی نامه مرحوم آیت الله العظمی منتظری

زندگی شخصی

 

او در‏ ‏خانواده‌ای کشاورز به دنیا آمد. ‏پدرش حاج علی کشاورز ساده‌ای بود که در کنار کار‏ ‏روزانه‌اش با کتاب و کتابخانه دمساز، و معلم اخلاق و مدرس قرآن بود. ‏منتظری از هفت سالگی آموختن را با ادبیات فارسی و‏ ‏سپس صرف و نحو عربی آغاز کرد، و در سن ۱۲ سالگی به‏ ‏حوزهٔ علمیهٔ اصفهان وارد شده و در سن ۱۹ سالگی اصفهان را برای ادامهٔ تحصیل ترک کرد و به قم آمد.


 

 

تثبیت مرجعیت آیت‌الله خمینی و بازداشت در سال۱۳۴۲

 

پس از رحلت آیت‌الله بروجردی (در سال ۱۳۴۰ خورشیدی)‏ ‏نظر بسیاری از بزرگان و اساتید حوزهٔ علمیه متوجه چند نفر از علما منجمله آیت‌الله گلپایگانی، آیت‌الله شریعتمداری، آیت‌الله مرعشی نجفی و آیت‌الله خمینی گردید. از جمله آیت‌الله منتظری و آیت‌الله مطهری قائل به‏ ‏اعلمیت خمینی بوده و زعامت وی را به صلاح اسلام و‏ ‏مسلمین تشخیص دادند.

 

 

 

بازداشت‌ها در جریان مبارزات قبل از پیروزی انقلاب اسلامی

 

بازداشت به همراه فرزند در عید نوروز سال ۱۳۴۵
 
‏‏در عید نوروز سال ۱۳۴۵ به دنبال دستگیری محمد منتظری به دلیل پخش اعلامیه در حرم حضرت معصومه ساواک بی درنگ به سراغ آیت‌الله‏ ‏منتظری رفته و مجدداً وی را بازداشت نمود و بالاخره اعتراض علما و روحانیون حوزهٔ علمیه موجب شد‏ ‏تا او پس از هفت ماه از زندان آزاد گردد.
 
  
‏بازداشت در سال ۱۳۴۶
 
‏‏آیت‌الله منتظری چند ماه پس از آزادی از زندان جهت توسعه‌بخشی‏ ‏و تداوم جریان مبارزه ضرورتاً به طور مخفیانه برای زیارت عتبات‏ ‏در عراق و ملاقات با آیت‌الله خمینی راهی عراق شد، اما حکومت که از این‏ ‏سفر مطلع شده بود هنگام بازگشت از عراق او را در منطقهٔ مرزی‏ ‏دستگیر و روانهٔ زندان کرد، که پس از تحمل حدود پنج ماه زندان‏ ‏آزاد گردید.
 
  
تبعید به مسجد سلیمان در سال ۱۳۴۶
 
رژیم در خارج از زندان نیز همیشه او را تحت نظر داشته و در‏ ‏زمان برگزاری جشنهای تاجگذاری به عنوان راهکاری جدید تصمیم به‏ ‏تبعید وی به مسجد سلیمان گرفت، که این تبعید سه ماه به طول‏ ‏انجامید. پس از آن در مسجد سلیمان به منتظری ابلاغ کردند که نباید به قم‏ ‏برود، ولی او به قم مراجعت نمود و با وجود ممانعت شدید‏ ‏ساواک عدهٔ زیادی از علما، اساتید و طلاب حوزهٔ علمیه با او دیدار‏ ‏کردند؛ تا اینکه از ناحیهٔ ساواک او را به نجف‌آباد منتقل نموده و در‏ ‏آنجا تحت مراقبت شدید قرار دادند.
 
  
بازداشت در سال ۱۳۴۷
 
‏هنوز چند ماهی از پایان تبعید به مسجد سلیمان و انتقال به نجف‌آباد‏ ‏نگذشته بود که به دلیل ادامهٔ فعالیت‌های سیاسی ‏آیت‌الله منتظری - بویژه در خطبه‌های نماز جمعه که او آن را در‏ ‏نجف‌آباد پایه‌گذاری کرده بود - ساواک مجددا او را دستگیر و پس‏ ‏از محاکمه به سه سال زندان و در دادگاه تجدید نظر به‏ ‏یک سال ونیم زندان محکوم کرد و به زندان قصر انتقال داد.
 
  
تبعید دوباره به نجف‌آباد در سال ۱۳۴۹
 
‏آیت‌الله منتظری پس از سپری کردن دوران محکومیت، در‏ ‏اردیبهشت ۱۳۴۹ آزاد و راهی قم گردید؛ ولی حکومت مایل به حضور او‏ ‏در میان طلاب و علمای حوزهٔ علمیهٔ قم نبود و دوباره وی را به‏ ‏زادگاه خود تبعید نمود. او در نجف‌آباد به فعالیت‌های خود ادامه‏ ‏داده و در ضمن ایراد خطبه‌های نماز جمعه و سخنرانی‌های خود‏ ‏از حکومت شاهنشاهی انتقاد می‎نمود. هجوم جمعیت در روزهای جمعه از‏ ‏شهرهای دور و نزدیک به نجف‌آباد به اندازه‌ای بود که این شهر به عنوان‏ ‏دومین پایگاه انقلاب بعد از قم درآمده بود و گزارش ساواک اصفهان در‏ ‏مورد آن چنین بود: «نماز جمعهٔ منتظری یک پایگاه سیاسی برای مبارزه با‏ ‏رژیم است.» مدت تبعید به نجف‌آباد مجموعاً حدود سه سال به طول‏ ‏انجامید.
 
  
تبعید به شهر کویری طبس در سال ۱۳۵۲
 
‏بار دیگر رژیم حضور منتظری در زادگاه خود را تحمل‏ ‏نکرد و او را به سه سال تبعید در طبس محکوم نمود. حضور او‏ ‏در طبس باعث اجتماع مبارزین گردید. طبق گفتهٔ مقامات امنیتی شهر‏ ‏طبس، در طول اقامت منتظری علاوه بر مردم شهر، نزدیک به پنجاه هزار‏ ‏نفر از مردم شهرهای دیگر ایران برای دیدار با او وارد طبس شدند؛‏ ‏که همین رقم بزرگ دیدارکننده موجب نگرانی ساواک و انتقال او‏ ‏از طبس پس از گذشت یک سال گردید. ‏ ‏از جمله اقدامات مهم منتظری در طبس، نامهٔ سرگشاده به‏ ‏علما و مردم ایران در مورد اتحاد علیه «امپریالیسم و صهیونیسم‏» (آمریکا و اسرائیل) ‏بود، که خشم رژیم را برانگیخت و طبق اسناد به جای مانده از ساواک‏ ‏عدهٔ زیادی - از جمله رهبر کنونی جمهوری اسلامی آیت‌الله علی خامنه‌ای - به جرم توزیع‏ ‏این اعلامیه دستگیر و یا تحت تعقیب قرار گرفتند.
  
  
تبعید به خلخال در سال ۱۳۵۳
 
‏ ‏تسلیم ناپذیری منتظری و پافشاری وی در فعالیت‌های سیاسی چنان شد که در اواسط سال ۱۳۵۳ رژیم به تبعید مجدد‏ ‏وی تصمیم گرفت و او را از طبس به خلخال تبعید نمود. از آنجا که‏ ‏زبان مردم آن سامان آذربایجانی بود نفوذ منتظری در آغاز‏ ‏سرعت چندانی نیافت، اما اختلاف زبان نیز منجر به سکوت‏ ‏و سکون وی نشد، و بالاخره یکی از امام جماعت‌های آن شهر مسجد خود‏ ‏را در اختیار او قرار داد. این مسجد نوساز که توسط هیأت امنا اداره‏ ‏می‎شد، مکان مناسبی جهت بسط و گسترش اندیشه‌های اسلام‌گرائی گردید. منتظری نماز در آن مسجد را آغاز کرد و همچون‏ ‏سایر تبعیدگاه‌های خویش در بین نماز تفسیر قرآن می‎گفت. به تدریج‏ ‏تعداد نمازگزاران بیشتر و فضای مسجد برای تبلیغ نهضت اسلامی‏ ‏آماده‌تر می‎شد. مأموران رژیم از بی‌باکی غیرمنتظرهٔ تبعیدی‏ ‏به نگرانی افتاده و از راه‌های مختلف در جهت تضعیف منتظری‏ ‏کوشیدند و در نهایت پس از گذشت حدود چهار ماه او را به‏ ‏تبعیدگاه سقز منتقل نمودند.
 
  
سقز آخرین تبعیدگاه
 
‏ ‏در تبعیدگاه سقز - با وجود زمستانی بسیار سخت و حداقل امکانات‏ ‏شهری - منتظری آخرین دوران تبعید خویش را گذراند.‏ ‏با وجود دوری از شاگردان و دوستان و اختلاف با مردم بومی منطقه از‏ ‏نظر مذهب و زبان، ساواک از دیدار مردم با وی دچار نگرانی شده و از‏ ‏مرکز خواستار تصمیم‌گیری در این زمینه شد؛ از طرف دیگر در ارتباط‏ ‏با برگزاری مراسم سالگرد پانزده خرداد در مدرسهٔ فیضیهٔ قم که‏ ‏ده‌ها نفر از دوستان و شاگردان او دستگیر شده و ساواک به ارتباط‏ ‏دستگیرشدگان با منتظری پی برده بود، تصمیم به بازداشت و‏ ‏انتقال او به تهران گرفت.
 
  
بازداشت از تبعیدگاه سقز و انتقال به زندان اوین در سال‏ ‏۱۳۵۴
 
‏ ‏در تیرماه ۱۳۵۴ آیت‌الله منتظری را از تبعیدگاه سقز روانهٔ زندان‏ ‏نمودند. ابتدا او را به بازداشتگاه کمیتهٔ مشترک تهران بردند و فردای آن‏ ‏روز روانهٔ زندان اوین کردند. در اوین مدت شش ماه را در سلول‏ ‏انفرادی گذراند. در این بازداشتگاه‌ها با فشارهای روحی و‏ ‏جسمی روبرو گردید. در زیر همین فشارها و شکنجه‌ها بود که‏ ‏شکنجه‌گر «ازغندی» به او گفته بود: «علت این که تو را از‏ ‏حوزه دور نگه می‎داریم و از این طرف به آن طرف می‎فرستیم این است که‏ ‏یک خمینی دیگر به وجود نیاید».

‏‏پس از شش ماه بلاتکلیفی در زندان اوین بالاخره در یک دادگاه‏ ‏نظامی به اتهام کمک به جنبش اسلامی و خانوادهٔ زندانیان‏ ‏سیاسی و اقدام برای تشکیل حکومت اسلامی، به ده سال زندان محکوم‏ ‏گردید؛ اما در زندان نیز همراه رهبرانی همچون آیت‌الله طالقانی به‏ ‏فعالیت‌های جنبش اسلامی و سیاسی ادامه داد. با اینکه در زندان از بیماریهای‏ ‏مختلف رنج می‎برد، خارج بحث «خمس» و متن «اسفار» و کتاب‏ طهارت را برای زندانیان تدریس نمود و شخصیت‌های اسلامی ‏زندانی همچون آیت‌الله طالقانی و آیت‌الله مهدوی کنی در مجالس‏ ‏بحث او حاضر می‎شدند.

‏منتظری در زندان اوین نیز نماز جمعه را اقامه نمود و بسیاری از ‏زندانیان سیاسی مسلمان از جمله آقایان طالقانی،‏ ‏مهدوی کنی، هاشمی رفسنجانی، لاهوتی و دیگران در نماز جمعه‏ ‏حاضر می‎شدند؛ هرچند ساواک پس از مدتی مانع اقامهٔ آن شد.

‏‏سرانجام با اوجگیری مبارزات و‏ ‏عقب‌نشینی‌های پی درپی حکومت پهلوی، منتظری پس از گذراندن‏ ‏حدود سه سال ونیم از دوران محکومیت به همراه آیت‌الله‏ ‏طالقانی در هشتم آبان ۱۳۵۷ از زندان آزاد شد و مورد استقبال‏ ‏چشمگیر مردم قرار گرفت.

‏در پیامی که خمینی خطاب به منتظری به‏ ‏مناسبت آزادی وی صادر کرد اینچنین آمده: «هیچ از دستگاه جبار جنایتکار تعجب نیست که مثل جنابعالی‏ ‏شخصیت بزرگوار خدمتگزار به اسلام و ملت را سال‌ها از آزادی،‏ ‏ابتدایی‌ترین حقوق بشر محروم، و با شکنجه‌های قرون‌وسطایی با او و‏ ‏سایر علمای مذهب و رجال آزادیخواه رفتار کند. خیانتکاران به کشور و‏ ‏ملت از سایهٔ مثل شما رجال عدالتخواه می‎ترسند. باید رجال دین و‏ ‏سیاست در بند باشند تا برای اجانب و بستگان آنان هرچه بیشتر راه چپاول‏ ‏بیت المال و ذخائر کشور باز باشد.»

‏‏میزان مقبولیت و محوریت منتظری در مبارزه و انقلاب تا‏ ‏آنجا بود که خمینی در زمان تبعید، او را به عنوان نمایندهٔ‏ ‏تام الاختیار خویش در ایران منصوب کرد و در نامه‌ای از وی‏ ‏خواست که بر جریانات بیت او در قم اشراف داشته باشد؛ و دربارهٔ او با تعابیری همچون «فقیه عالیقدر»، «مجاهد بزرگوار»،‏ ‏«حاصل عمر من»، «ذخیرهٔ انقلاب» و «برج بلند اسلام» یاد می‎کرد و‏ ‏حیثیت او را «واجب المراعات» دانسته و پس از پیروزی انقلاب‏ ‏بسیاری از مسائل فقهی و سیاسی مربوط به قوهٔ قضائیه و وزارتخانه‌ها‏ ‏را به او ارجاع می‎داد. در پائیز سال ۱۳۵۷ زمانی که آیت‌الله خمینی در نوفل لوشاتو در پاریس به سر می‌برد، آیت‌الله منتظری به پاریس سفر کرد و در خصوص جنبش انقلاب و شکل‌گیری حکومت اسلامی در ایران با خمینی مشورت نموده و دستورهای رهبر انقلاب را دریافت کرد.

 

 

پس از انقلاب اسلامی
 
منتظری ریاست خبرگان قانون اساسی را به عهده داشت و در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی نقش مهمی را ایفا کرد. وی از عوامل کلیدی در گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی به شمار می‌رود.

پس از انقلاب، محمد منتظری از چهره‌های بانفوذ و پرحرکت انقلابی به شمار می‌آمد. در نتیجهٔ درگیری خونینی که بین نیروهای وفادار به خمینی و سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۳۶۰ رخ داد، تعداد زیادی از کادرهای رده‌بالای انقلاب - که شامل آیت‌الله محمد بهشتی، رئیس جمهور محمد علی رجائی و نخست وزیر محمد جواد باهنر بود - در اثر دو بمب‌گذاری کشته شدند. از دیگر قربانیان این بمب‌گذاری‌ها محمد منتظری بود.

در سال ۱۳۶۴ مجلس خبرگان رهبری با نظر به ادامهٔ رهبریت پس از وفات آیت‌الله خمینی تصمیم گرفت آیت‌الله منتظری را به عنوان قائم‌مقام خمینی معرفی و اعلام کند. ولی پس از بروز اختلافات به دلیل انتقادات منتظری بخصوص از اعدام‌های زندانیان در سال ۱۳۶۷ نظر خمینی از قائم‌مقام خویش برگشت و در آخرین نامه‌ای که به خمینی منسوب‏ ‏شده است او را «ساده‌لوح» خوانده و نوشت: «شما پس از این وکیل من نمی‌باشید.»

پس از بازداشت مهدی هاشمی، برادر داماد منتظری، او به نشانه‌ٔ اعتراض درس‌های خود را تعطیل کرد.[۱] مهدی هاشمی که در افشای قضیهٔ ایران - کنترا نقش مهمی داشت به دلیل یک سری اتهامات مجرم شناخته شده و در سال ۱۳۶۶ اعدام شد. تلاش‌های منتظری برای نجات او، که برادر داماد او بود، بی‌ثمر ماند.

از سوی دیگر مخالفان سیاسی منتظری که توان تحمل انتقادات و برخوردهای‏ ‏او را نداشتند در‏ ‏پی حذف کامل آیت‌الله منتظری از صحنه‌های سیاسی و اجتماعی‏ ‏انقلاب برآمدند.. ‏این برنامه با جوسازی نزد خمینی علیه منتظری شروع گردید، و پس از دو سال ادامه این روند با ارسال نامه‌ای‏ ‏از بیت رهبر در تاریخ ‏۱۳۶۸/۱/۶‏‏ ‏به منتظری وارد مرحلهٔ تازه‌ای شد، و سپس جواب او در‏ ‏جهت واگذاری رهبری به انتخاب مجلس خبرگان به وسیلهٔ نامه‌ای در‏ ‏تاریخ ‏۱۳۶۸/۱/۷‏ و نهایتاً اعلام برکناری آیت‌الله منتظری از قائم‌مقامی‏ ‏رهبری (تحت عنوان استعفای او) توسط رسانه‌های جمعی‏ ‏همزمان با نامهٔ خمینی در تاریخ ‏۱۳۶۸/۱/۸‏ منتشر شد..

‏به دنبال این مسأله بلافاصله ادامهٔ اقدامات به شکل تخریب دیوار و‏ ‏حصار اطراف بیت، محو و حذف نام و عکس‌های منتظری از کتب درسی،‏ ‏ادارات دولتی و معابر عمومی، تغییر نام خیابان‌ها و اماکنی که به نام‏ ‏آیت‌الله منتظری نامگذاری شده بود و جمع‌آوری رساله و تألیفات‏ ‏او و مزاحمت نسبت به بسیاری از شاگردان و علاقه‌مندان‏ ‏او ادامه یافت. علاوه بر فعالیت‌های فیزیکی فوق، تخریب‏ ‏شخصیت آیت‌الله منتظری نیز با نوشتن «رنجنامه» و‏ ‏«خاطرات سیاسی»، مقالات توهین‌آمیز در روزنامه‌ها، سخنرانی‌ها و‏ ‏بیانیه‌های اهانت‌آمیز از طریق رادیو و تلویزیون و در مجالس و‏ ‏خطبه‌های نماز جمعه به طور مکرر صورت می‎گرفت؛ همه این موارد‏ ‏در حالی صورت می‎گرفت که وی مجال دفاع از خود را نداشت‏ ‏و هیچ نشریه‌ای جرأت نمی‌کرد جمله‌ای در حمایت از وی‏ ‏بنویسد.

‏در اواخر سال ۱۳۶۸ با مطرح شدن مسألهٔ استقراض خارجی،‏ ‏منتظری در سخنرانی اعتراضی این مطلب را عنوان کرد که‏ ‏«استقراض خارجی به ضرر مملکت است و به استقلال سیاسی و‏ ‏اجتماعی ما لطمه می‎زند». این انتقاد موجب شد که عده‌ای ‏به سوی بیت او هجوم آورند و پس از دادن شعارهای توهین‌آمیز و‏ ‏کندن تابلوی دفتر منتظری محل را ترک کنند.

‏در ۲۱ بهمن ۱۳۷۱ در سخنرانی به مناسبت سالگرد پیروزی‏ ‏انقلاب اسلامی در اعتراض به جو ارعاب و خفقانی که برای برخی از‏ ‏نیروهای انقلابی پیش آورده و عده‌ای - از جمله فرمانده داوود کریمی - را دستگیر و زندانی نموده بودند، منتظری در‏ ‏دفاع از آنان اظهاراتی را در حدود یک ربع ساعت گفت. دو روز‏ ‏بعد عده‌ای در برابر بیت تجمع کرده و با سنگ‌پرانی و شعار ایجاد اغتشاش نمودند، و سپس صبح روز بعد به محل‏ ‏درس حمله کرده و عده‌ای از شاگردان او را مضروب و دستگیر‏ ‏کردند، و شب هنگام در ساعت ده شب حدود هزار نفر نیروی نظامی با‏ ‏قطع برق و تلفن‌ها و با محاصرهٔ کامل منطقه با کندن درب‌ها به وسیلهٔ‏ ‏جرثقیل و شکستن شیشه‌ها به دفتر و حسینیهٔ وی حمله کرده و پس از‏ ‏این تهاجم آرشیو دفتر و اموال زیادی را به غارت بردند.

‏در سال ۱۳۷۳ (پس از درگذشت آیت‌الله اراکی) بار دیگر مسألهٔ‏ ‏مرجعیت آیت الله منتظری توسط عده‌ای از علمای حوزه عنوان گردید؛‏ ‏پس از سخنرانی رهبر در واکنش به این موضوع، حملهٔ گروه‌های‏ ‏فشار به بیت منتظری صورت گرفت، و فردای آن روز یورش مجدد به محل درس و‏ ‏شکستن تریبون و لوازم حسینیه و تهدید شاگردان انجام شد.

‏‏در روز ۲۳ آبان سال ۱۳۷۶ - به دلیل احساس‏ ‏خطر در رابطه با مسألهٔ مرجعیت شیعه و حکومتی شدن مرجعیت و‏ ‏دخالت ارگان‌های دولتی در آن - او در طی سخنرانی راجع به استقلال کامل قوای سه‌گانه، مسئول بودن کلیهٔ افراد در برابر‏ ‏قانون و رد فراقانونی بودن رهبری و تأکید بر محدود بودن قدرت آن‏ ‏طبق قانون اساسی، آزادی عمل در انتخاب مرجعیت شیعه، و آزادی‏ ‏تشکل‌های حزبی و گروهی مطالبی را بیان کرد. این بار مخالفین با‏ ‏قدرت‌نمایی و اعزام نیروهایی از سپاه، اطلاعات و بسیج ‏ ‏شهرستان‌های مختلف ضمن حمله به حسینیه و تخریب و اشغال آن، به‏ ‏منزل مسکونی و دفتر منتظری نیز یورش برده و با شکستن اثاثیه و پاره کردن اوراق و غارت مدارک خسارت زیادی وارد کردند. در حمله به منزل و محل‏ ‏سکونت وی، تعدادی از مسئولین سپاه پاسداران اصرار داشتند آیت‌الله‏ ‏منتظری را به بهانهٔ حفظ جان به مکان نامعلومی انتقال دهند که با مخالفت وی روبرو شدند. حسینیه پس از چند روز که محل‏ ‏استقرار و مانور دادن اشغالگران بود، در حالی که به شکل مخروبه‌ای‏ ‏درآمده و هنوز هم به همان صورت باقی است به حکم دادگاه ویژهٔ روحانیت پلمب گردید؛ و پس از چند روز در یورشی مجدد و باز بنا به‏ ‏حکم . دادگاه ویژه روحانیت -در زمان دادستانی آقای ری شهری-‏ ‏درب‌های ورودی به منزل منتظری مسدود و جوش داده شد و‏ ‏تنها درب ورودی به قسمت داخلی منزل او را باز گذاشتند که این‏ ‏درب نیز به وسیلهٔ قراردادن کیوسک و گماردن نیروهای سپاه پاسداران‏ ‏در جلوی آن به طور شبانه‌روزی کنترل می‌شد و بیش از پنج سال ایشان‏ ‏جز با فرزندان و خواهر و برادران و نوه‌های خویش با شخص دیگری‏ ‏اجازهٔ ملاقات نداشت.

کیوسک حصر در تاریکی شب پنج‌شنبه ۱۳۸۱/۱۱/۱۰ برداشته شد که از حضور خبرنگاران و تصویربرداران جلوگیری شد. گرچه وی پس از چندی از تداوم مزاحمت ها و شنود از سوی سپاه شکوه کرد.

 

 

 آثار

 

نهایة الاصول (تقریر درس اصول آیت‌الله ‏بروجردی)
البدرالزاهر فی صلاة الجمعة و المسافر (تقریر درس فقه‏آیت‌الله بروجردی)
دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیة در چهار جلد. این کتاب توسط برخی شاگردان او به فارسی ترجمه شده و ترجمه ‏ ‏فارسی آن با نام «مبانی فقهی حکومت اسلامی »منتشر گردیده است، ‏و دو جلد آن هم به اردو ترجمه و چاپ شده است؛ همچنین خلاصه این‏ ‏اثر تحت عنوان «نظام الحکم فی الاسلام » در یک جلد به چاپ‏ ‏رسیده است.
کتاب الزکوة در چهار جلد
کتاب الخمس و الانفال
کتاب الحدود
دراسات فی المکاسب المحرمة در سه جلد
التعلیقة علی العروة الوثقی
مباحث فقهی الصلوة، الغصب، الاجارة و الوصیة (تقریر‏ ‏درسهای آیت‌الله بروجردی)
مباحث استصحاب، تعادل و تراجیح (تقریر درسهای‏ آیت‌الله خمینی)
درسهایی از نهج البلاغه در ده جلد که سه جلد آن تاکنون چاپ‏ ‏شده است
درسهایی از اصول کافی
مناظره مسلمان و بهایی
شرح خطبه فاطمه زهرا(س ) به زبان فارسی و‏ ‏اردو
از آغاز تا انجام (در گفتگوی دو دانشجو) به زبان فارسی و‏ ‏عربی
رساله توضیح المسائل به زبانهای فارسی و عربی و اردو
رساله استفتائات در دو جلد
استفتائات مسائل ضمان
رساله حقوق
احکام پزشکی
معارف و احکام نوجوان
معارف و احکام بانوان
احکام و مناسک حج
اسلام، دین فطرت
کتاب خاطرات در دو جلد
کتاب دیدگاهها در دو جلد
کتاب خاطرات
کتاب واقعیت‌ها و قضاوت‌ها
مجموعه سخنرانی ها، پیام ها، مصاحبه ها، خطبه های نمازجمعه ‏ ‏تهران و قم ، که تاکنون ده جلد آن منتشر شده است.
مجموعه عظیمی از سخنرانی ها که در دیدار با مردم و به‏ ‏مناسبت های مختلف ایراد شده است.

نظرات 13 + ارسال نظر

عجیب ترین عکس انتخاباتی رادراین سایت ببینید.
هرچه میزان شمارش ارا بیشتر شده(طبق شبکه خبر جمهوری اسلامی ایران) اما رای های دکتررضایی( طبق اعلام شبکه خبر جمهوری اسلامی ایران) کمترشده.!!!
این فقظ یکی از سوتی های وزارت کشور وصداوسیمااست.

حمیده احمدی چهارشنبه 27 خرداد 1388 ساعت 14:10

[ بدون نام ] چهارشنبه 27 خرداد 1388 ساعت 15:33

شریعتمداری، منتظری، صانعی؟!



مصباح یزدی؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خودت خوب می دونی سردسته ی کدوم گروهه!!!! (حجت........ )
خودت خوب می دونی چه فکری دارن ...

<فاضل> چهارشنبه 27 خرداد 1388 ساعت 16:01

جناب ( )

اولا که در مورد چیزی که نمی دونید لطفا ..... نزنید

چون من رو اعقادات افراد حساسم

درسته شاید بعضی از ما خوب بدونیم که چه اعتقاداتی دارند ولی مثل اینکه شما اصلا نمی دونید

پس در مرد چیزی که نمی دونید نظر ندید


جناب شریعتموداری بسیار محترمند که دیدگاهشون و نظراتشون که پیامد های یک سری از اعمال و افکار رو بیان می کرد امروز داریم پیامد هاشون رو میبینیم



و باید گفت

که شما واقعا این اشخاص رو نمی شناسید

چون هر کدوم ار یک طیف و دیدگاه خاص می باشند که اطلا ربطی هم به هم ندارند که شما آنها را در کنار هم می آورید


و دیگر اینکه لطفا در مورد آقای مصباح شایعه نکنید چرا که اصلا ایشون رو راه هم در انجمن حجتیه نمی دهند چه برسه به ....

و ایشون از مخالفان انجمن هستند



امان از بی اطلاعی و گنراهی و عوام فریبی

<فاضل> چهارشنبه 27 خرداد 1388 ساعت 16:02

جناب باقری


اون زمان دولتمردان حکومت می کردند و امروز هم از پایه های حکومت هستند

باز هم باید گفت امان از سیاست.......

[ بدون نام ] چهارشنبه 27 خرداد 1388 ساعت 17:48

جناب ( <فاضل> )

فکر کنم اصلا متوجه نظر من نشدی!!!

" شریعتمداری، منتظری، صانعی؟! " نظر دوستتون بود!

من هم گفتم اینان هر قدر هم که محترم باشند، از آقای مصباح یزدی که طرفدار پروپاقرص رئیس جمهور(تون!) هست، محترم تر نیستند!!!!

در ضمن، شما که بازم خودتو دانای کل فرض کردی؟!
چرا فکر می کنی خودت همه چیزو می دونیو هیچ کس دیگه هیچی نمی دونه؟!
عزیز دیگه همه (از جمله خود شما!) می دونن ایشون سر دسته ی اون گروه هستن

می گم، 4 سال دیگه شما کاندید شو! (البته اگه انتخ(ص)اباتی هم در کار باشه!) به سن قانونی که می رسی، دانای کل هم که هستی، ساده هم که نیستی!، از همه چیزم که خبر داری ...
موفق باشی!

<فاضل> چهارشنبه 27 خرداد 1388 ساعت 18:03

این آقای مصباح که شما میگی رهبر و گردوننده گروهی به اسم انصار حزب الله هستش که تفکراتی افراطی دارند و کارشون هم معلومه که آقای الله کرم هم یر دسته انصار هست و خیلی سوابق داره که جای بیانش اینجا نیست

البته اگر بعضی از دوستان به پستشون خورده باشند (انصار حزب الله)متوجه میشند

و ایشون مخالف انجمن حجتیه هستند و جوری که تا حالا همین انصار حزب الله چندین و چند بار به انجمنی ها حمله کرده

پس باز هم میگم در مورد چیزی که نمی دونید صحبت نکنید



به نظر من دانای کل خداست و بیشتر از من شما لایقی چون خوب بلدی بر اساس مدارک نا موجود و بی اساس و بی اطلاعی بحث کنی و رییس جمهوری مگه غیر از اینه؟؟؟

ساده هستم ولی پپه و زود باور نه و تا چیزی رو بهش اعتماد پیدا نکنم ازش بحث نمی کنم و اگر ساده بودن یعنی زود باور پس شما ساده ترید چون هر چیزی که میشنوید رو باور می کنید بدون مدرک و استناد

از همه چیز خبر ندارم ولی از چیز هایی خبر دارم که به دردم می خوره و یا به کارم می آد و یا اینکه خبر موثقی در موردش دارم
ولی شما بیشتر از همه چی خبر دارید و حتی اگر در مورد چیزی هم خبر نداشتید می تونید خبری واسش بسازید

پس خودتون رو آماده کنید برای ریاست جمهوری
ولی بی جنبه نباشید اگر رای نیاوردید بریزید تو خیابون و مملکت رو داغون کنید

سربلند باشد

<فاضل> چهارشنبه 27 خرداد 1388 ساعت 18:04

منظورم از نظر قبلی جناب ( ) بود

<فاضل> چهارشنبه 27 خرداد 1388 ساعت 18:19

راستی گفتید

عزیز دیگه همه (از جمله خود شما!) می دونن ایشون سر دسته ی اون گروه هستن

غلاوه بر کامنت قبل باید بگم که لیدر انجمن حجتیه الان آیتا الله وحید خراسانی و سردسته هم آقای کرباسچیان فرزند علامه کرباسچیان هستند

امیرحسین/فیزیک دوشنبه 30 آذر 1388 ساعت 11:15

مردانه مبارزه کرد، مردانه پیروز شد و مردانه رفت. روحش شاد

۵ دوشنبه 30 آذر 1388 ساعت 17:15

پویا صفری چهارشنبه 2 دی 1388 ساعت 17:31

جرم بزرگ آن فقیه نزیه جز این نبود که رهبری حاضر را شایستهٔ منصب افتا نمی شمرد و ردای مرجعیت را بر قامت او برازنده نمی‌‌دید وآنچه را همه درپس می گفتند او در پیش می گفت.

منتظری رفت. ناباورانه هم رفت. جایش هم در میانه سیر تاریخی به سوی رهایی خالی است. اما راه منتظری نه در میان پیران محافظه کار که در میان فرزندان جوانی همچنان جاری و ساری است.

mahboobeh شنبه 3 بهمن 1388 ساعت 08:13

. آیت‌الله منتظری پدر انقلاب مقدّس  اسلامی فرمودند:
استقلال یعنی زیر یوغ خارجی نباشیم و آزادی یعنی مردم در اظهار عقیده و بیان آزاد باشند. نه این‌که به محض ابراز نظر مخالفی، کار به زندان و حبس
چقدر ناراحت کننده است که اشخاصی‌که سی‌سال پیش فریاد می‌زدند استقلال،آزادی، جمهوری اسلامی  همان اشخاصی‌هستند که استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی را از بین بردند. انشا‌الله خداوند به اینها میفهماند که معانی این  شعارها که دوباره این روزها میشنویم چی‌هست. همین شعار‌هایی‌که انقلاب عزیز اسلامی ما را سی‌ساله پیش به دنیا آورد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد