KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

گزارشی از جلسه نقد و بررسی فیلم «درباره الی»



گزارش خبرنگار دانشگاه علامه طباطبایی از جلسه با دانشجویان + گزیده حرف‌های تازه کارگردان "درباره الی"


امروز چهارشنبه 18 آذر 1388 و مصادف با مراسم نقد و بررسی فیلم درباره الی در دانشگاه علامه طباطبایی است. از صبح زود باران می بارد و من مجبور هستم که محیط گرم خانه را ترک کنم و به خیابان ها بیایم.امروز هم رانندگان تاکسی مسافر کشی نمی کنند و باید زیر باران قدم بزنم تا خیس شوم. به خیابان توانیر و دانشکده مدیریت و حسابداری علامه طباطبایی میرسم و هنوز مشغول خیس شدن هستم تا اینکه به دستور مقامات وارد سالن می شوم و کارت مخصوص به خودم را دریافت میکنم . کار من امروز گزارش نویسی لحظه به لحظه مراسم نقد و بررسی درباره الی است. اما از درباره الی جذاب تر عوامل پشت صحنه مراسم هستند که همگی مشغول دویدن و انجام هماهنگی های لازم هستند. و اما به دبیر کانون فیلم و عکس می رسیم که خانم احمدی هستند .او با چهره ای جدی و با استرس بالا مشغول کار کردن است اما بعضی مواقع همکارانشان با پرسیدن سوال های بد موقع باعث عصبانی شدن ایشان می شوند و خدا به دادشان برسد. در همین موقع است که من و دوستم توسط خانم احمدی به گرمی پذیرایی می شویم و یک عدد بیسکوییت ساقه طلایی دریافت می کنیم و به ناکجا آباد شکممان می رسانیم. من کاملا لوازم و کاغذهایم را آماده می کنم و به گوشه ای می نشینم و با عکاس مراسم برای هماهنگی عکس ها و متن صحبت می کنم. همین موقع است که دوستان خوب سن ایچ وارد می شوند و به همراه خود آبمیوه های پالپ دار می آورند و غرفه ی کوچک خود را در گوشه ی سمت راست سالن البته کمی متمایل به مرکز دایر می کنند و لیوان ها و بقیه لوازم خود را روی میز می چینند.

بلیط های مراسم تمام شده است و یکی از دوستان عکاس مقداری بلیط دارد زمزمه ی بازار سیاه است که خانم احمدی میرسد و با نگاهی خشمناک دوست عکاسمان را به راه راست هدایت می کند و عکاس بلیط ها را به همان قیمت 10000 ریال به فروش می رساند . ساعت 05/ 12 دقیقه دانشجویان تحت شرایط سخت امنیتی از مسئولین بررسی بلیط می گذرند. و وارد سالن می شوند و جنگ بر سر دو ردیف اول که عوامل اجرایی سالن با آن ها به گرمی آبمیوه های سن ایچ بر خورد می کنند و آن ها هم از ردیف سه به بعد می نشینند. در زمانی که دانشجویان وارد سالن می شوند بروشور ها و نشریه کانون بین آن ها پخش می شود(البته به قیمت 300تومان) در همین لحضه متوجه می شوم که قرار است خبرگزاری ها و مطبوعات هم بیایند و از مراسم گزارش تهیه کنند. البته کمی احساس نگرانی برای آینده کاری خود در نشریه می کنم که من باید در کنار این همه خبرنگار چه بنویسم؟ مهم نیست یه کاریش می کنم. فعلا ورود دانشجویان خیلی جذاب است و این استقبال خوب قشر دانشگاهی مرا به وجد می آورد و یک لیوان دیگر هم سن ایچ میل میکنم.

خوب این گونه که دوستان خوب اتاق فرمان خبر می رسانند برنامه این گونه که به خدمتتان می رسانم برنامه ریزی شده است: ابتدا پخش فیلم از ساعت 30/12تا 30/14 بعد پذیرایی؛سخنرانی دبیر کانون و نقد و تحلیل فیلم.

و چه اتفاق عجیبی رخ می دهد بالاخره در جایی هم دیدیم مراسم راس ساعت شروع شود و در همین لحظه است که فیلم پخش می شود ، ولی هنوز صدای زمزمه شنیده می شود . یکی از مسئولین اجرایی سالن بدنبال چراغ قوه می گردد و به آن آقایی که خدمتکار سالن است می گوید: چراغ قوه داری؟ او می گوید : نه ، مسئول اجرایی می پرسد؟ سال پیش که داشتید. آن آقا می گوید : اون سال پیش بود ، الان نداریم.در طول نمایش فیلم مسئولین برگزاری در جست و جوی هماهنگی ها و بقیه کار ها بودند.

ساعت 25/14 فیلم به اتمام می رسد و درباره الی در بین تشویق های گرم دانشجویان محو می شود ، خیلی از دانشجویان هم در طول پخش فیلم و احتمالا تا آخر مراسم باید سر پا بایستند . و آن دو ردیف جلویی سالن هم در همین لحظه پر می شود. مسئولین به روی سن می روند و آن جا را برای ادامه مراسم آماده می کنند . در همین موقع که من برای شما زنده گزارش می کنم راس ساعت 35/14 دقیقه اصغر فرهادی با همون شکل و شمایل همیشگی به همراه پیمان معادی و نیما حسنی نسب وارد سالن می شوند و فقط صدای تشویق ها به گوشم می رسد . از یکی از مسئولین نشریه ی کانون فیلم و عکس درباره سوال پیامک(اس ام اس سابق) سوال پرسیدم که نتایج تا الان چگونه بوده؟ ، که نتایج را آخر برنامه به اطلاعتان می رسانم . به سراغ آقای حسنی نسب منتقد خوب سینما می روم و چند سوال از ایشان برای خودم می پرسم و نیما حسنی نسب هم مرا به خوبی راهنمایی می کند و بعد به سراغ کارم میروم. الان ساعت 45/14 دقیقه است که دبیر کانون به روی سن می رود و شروع به تشکر کردن از انواع و اقسام همکارانشان می کند و تشکر اختصاصی از اصغر فرهادی که در مراسم امروز شرکت کرده است.الان وضعیت جغرافیایی من اینگونه که ماهواره ها نشان می دهند کنار دیوار است ، با دعوت مجری مراسم آقایان فرهادی ، معادی و حسنی نسب به روی سن میروند و سر جای خود مستقر می شوند ، من هم رفتم و جای آقای فرهادی در ردیف اول نشستم. و الان آماده نگارش مراسم هستم .

اصغر فرهادی در ابتدا می گوید: واقعا تصور همچنین سالن بزرگی و این استقبال را نمی کردم و از این موضوع خیلی خوشحالم . نوبت به پیمان معادی می رسد و او هم از این استقبال بسیار خوشحال است و نیما حسنی نسب هم می گوید برای دومین بار است که کنار اصغر فرهادی برای نقد درباره الی آمده است و چون در روزهای اکران فیلم به دلیل شرایط جامعه دل و دماغ نوشتن نقد درباره فیلم را نداشته، از این امر بسیار خوشحال است.
جلسه نقد و بررسی با سوالات دانشجویان آغاز می شود . سوال ابتدایی مراسم که یکی از دانشجویان پرسیده است این است که: شهاب کو؟ (شهاب حسینی) پیمان معادی در جواب می گوید : شهاب سر ضبط یک فیلم در قزوین است.

سوال دانشجوی دیگر این است که :صندوق صدقه ی اول فیلم چه پیامی دارد؟ فرهادی در جواب می گوید: کلمه پیام در جلسات دیگری هم مطرح شده بود ، در سینمای مدرن امروز فیلم به خودش اجازه ی دادن پیام به مخاطب را نمی دهد ، فرهادی می گوید که سوال باید اینگونه طرح می شد که : چرا صندوق صدقه باید نمایش داده می شد؟ و در ادامه می گوید : صندوق صدقه نماد رفع خطر و در اصل خطری است که از ابتدای فیلم در ذهن مخاطب جریان دارد . اصغر فرهادی معتقد است که من هر چقدر فیلم را بیشتر توضیح دهم شما کمتر از فیلم لذت می برید . سوال بعدی این است که آیا موضوع فیلم دروغ بود ؟ فرهادی می گوید بگذارید این سوال را آقای حسنی نسب جواب بدهد.

نیما حسنی نسب می گوید: مطرح کردن یک موضوع تخفیف دادن به کیفیت فیلم است ، و فرهادی در همین لحظه می گوید که اگر یک موضوع برای فیلم تعریف شود ، آن فیلم فاقد ابتکار و خلاقیت است و با به کار بردن یک موضوع نمی شود قضاوت کرد، نیما حسنی نسب در همین لحظه می گوید: نکته ی جذاب درباره ی الی این است که خیلی محکم در برابر هر قضاوتی می ایستد . در همین موقع دانشجویان شروع به تشویق می کنند و کمی محیط سالن عوض می شود .

از پیمان معادی درباره ی فیلمنامه سوال می شود که اگر شما می نوشتید چگونه می شد؟ پیمان می گوید که اگر من می نوشتم دیگر این همه دانشجو این جا نبود و این همه جایزه و . . . در کار نبود. او معتقد است که فرهادی به خاطر وسواسی که به خرج می دهد به این اندازه در کارهایش موفق است. در ضمن پیمان معادی متولد نییورک است و البته می گوید در همان بچگی به ایران بازگشته است . قرار گیری فیلم درباره الی در بین 10 فیلم برتر تاریخ سینمای ایران که حسنی نسب معتقد است این فیلم یک استثنا است که به این زودی در این لیست قرار گرفته است و می گوید حالا حالا ها هم در این لیست می ماند .

از فرهادی درباره ی اسکار پرسیده می شود و او می گوید : با توجه به کارهای تبلیغاتی که باید انجام شود و هزینه های مختلفی که باید داده شود من امیدی به اسکار ندارم. اما نیما حسنی نسب بسیار امیدوار است به قرارگیری درباره ی الی در اسکار و می گوید اگر به اسکار نرفت من مسئولیتش را به عهده می گیرم . در همین لحظه است که دوستان خوب واحد انفورماتیک به اطلاع همه می رسانند که همین لحظه از طریق سایت "سینمای ما" خبردار شده‌اند که درباره الی کاندیای اولیه جایزه گلدن گلاب شده است که صدای تشویق ها بلند می شود ، اما آقای فرهادی هنوز قبول نمی کند و می گوید که این ها همه حدس و گمان است. حسنی‌نسب می‌گوید این هم از نتایج رسانه دیجیتال است. خودم این‌جا نشسته‌ام و خبر سایت خودم را این بالا می‌شنوم!

از پیمان معادی سوال می شود که راجع به بازی کردن در این فیلم توضیح دهد، او می گوید: آقای فرهادی با من تماس گرفت و از من خواست تا در این فیلم بازی کنم و من هم بی هیچ مکثی پذیرفتم . و آقای فرهادی به من گفت که پیمان شک نکن که تو می تونی. (زیرا پیمان معادی فیلنامه نویس بوده است).

نکته مهم و خاطره انگیز برای فرهادی مصادف بودن این فیلم با حوادث قبل و بعد از انتخابات است که فرهادی این پیوند را به فال نیک می گیرد. و نیما حسنی نسب می گوید: فیلم های خوب همیشه با یک زمان عالی پیوند خورده است . درباره ی جمله ی معروف " یک پایان تلخ بهتر از یک تلخی بی پایان است" از فرهادی سوال می شود و او می گوید فکر نمی کردم که این جمله این قدر بزرگ شود که همه به این توجه کنند . و درباره ی اتفاقات عجیب و غریبی که برای این فیلم اتفاق افتاده است می گوید : فیلنامه این فیلم در ابتدا به نام مجهول الهویه بوده است و با همین نام هم مجوز گرفته است و در این باره به داستان دیدن سنگ قبری که رویش نوشته شده بود مجهول الهویه اشاره میکند و موسیقی پایانی فیلم که زمانی که اصغر فرهادی از بین آهنگ هایی که داشته است این قطعه را انتخاب می کند بعدا متوجه می شود که اسم آهنگ " ترانه ای برای الی " است که ساخته ی دست یک مرد آلمانی است. از نظر فرهادی معمای ناشناخته ی درباره ی الی این است که هرچقدر که به آخر فیلم می رسیم دانسته هایمان نسبت به الی کم می شود و با خود فکر می کنیم که اول فیلم از الی خیلی بیشتر می دانستیم.

پیمان معادی می گوید اصلا به بازی در نقش های دیگر فکر نمی کرده است و زوجش یعنی مریلا زارعی را بهترین گزینه برای خود می دانست . همچنین در ادامه معادی می گوید: یکی از دلایل موفقیت فیلم بازی یکسان بچه ها در کنار یکدیگر بوده است که همه به یک میزان نقش دارند. از دیدگاه فرهادی بازیگران خردسال هرچقدر بیشتر بدانند کار را خرابتر می کنند و از لجبازی های "آنیتا" بازیگر خردسال فیلم می گوید که هر کاری به او میگفتیم او خلاف آن را انجام می داد. و فرهادی می گوید من سکانس ها را با نقاشی به بچه ها یاد میدادم و به آن ها تفهیم می کردم.

از نیما حسنی نسب دربارهی سوال پیامک پرسیده می شود و نظر او را می خواهند، سوال پیامک این است که : " به نظر شما ستاره ی اصلی فیلم کدامیک از گزینه های زیر است: 1: کارگردان 2:فضای فیلم(لوکیشن) 3: بازیگران 4: تماشاگران . که او می گوید : از نظر من کارگردان است ولی واقعا تمام گزینه ها مهم هستند تا یک فیلم خوب از آب در بیاد. همچنین در ادامه نیما می گوید: مردم به خوبی فیلم را می فهمند و دیگر هیچ فرقی بین کسی در فیلم دیدن نیست و او معتقد است که درباره ی الی طبقه ی متوسط جامه را به تصویر می کشد و در کم تر فیلمی این طبقه نشان داده شده است. اصغر فرهادی درباره ی آینده ی کاری خود می گوید که من به زودی از درباره ی الی جدا می شوم و به کار جدیدی فکر می کنم و البته برای کار جدید اصلا عجله نمی کنم .

خوب در همین لحظه است که مجری نتایج نظر سنجی پیامک مسابقه را اعلام می کند که بیشترین گزینه " کارگردان" بوده است و در آخر مراسم جوایز برندگان به قید قرعه داده می شود.

آقای فرهادی در آخر از همه تشکر می کند و پیمان معادی هم تشکر می کند و آرزوی موفقیت برای دانشجویان و می گوید: شما خیلی باحالید دمتون گرم. و اقای حسنی نسب هم روزهای بهتری را برای همه آرزو می کند و از مسئولین تشکر می کند . و مسئولین کانون فیلم و عکس هم هدایایی را به رسم یادبود به این بزرگواران میدهند. و مراسم به پایان می رسد ، البته تازه کار این آقایان شروع می شود و به محظ این که از روی سن پایین می آیند مرحله ی مهم امضا گرفتن و عکس انداختن شروع می شود . من هم در بین این جمعیت در حال له شدن هستم و تمام عضلاتم به فریاد آمده اند.اما بالاخره نوبت به من هم می رسد و از طرف و برای نشریه ی کانون فیلم و عکس دانشگاه امضایی را از این آقایون بگیرم که در انجام این امر موفق می شوم. خوب تقریبا پس از گذشت 30 دقیقه این 3 عزیز از سالن خارج می شوند و من هم به دنبال آن ها تا حیاط دانشگاه میروم تا در مراسم بدرقه آن ها شرکت داشته باشم؛ تا اینکه آن ها سوار ماشین می شوند و از حیاط دانشگاه خارج می شوند. من هم وسایلم را جمع می کنم و از دانشگاه خارج می شوم، راستی هنوز باران می آید و هوا خیلی سرد است و فکر می کنم باید همان مسیری که پیاده آمده بودم را بازهم پیاده برگردم تا کاملا خیس شوم و البته همین طور که الان می بینم هنوز هم رانندگان تاکسی مسافر کشی نمی کنند.

و این هم امروز که بالاخره در ساعت 40/16 تمام شد.و روزی به یاد ماندنی شد. . . . .

گزیده حرف‌های اصغر فرهادی

- سعی کرده‌ام که خیلی سریع خود را از فیلم قبلی جدا کنم و به سمت فیلم بعدی بروم. فیلم سینمایی «درباره الی...» آخرین ساخته‌ سینمایی اصغر فرهادی در دانشکده مدیریت دانشگاه علامه به نمایش درآمد و پس از مورد نقد و بررسی قرار گرفت.

- اتفاقی که در این چند ماه در جامعه و در مردم اطراف ما رخ داده اتفاقی ویژه و بزرگی بود. من در این ماهها با تصویری جدید و عمیق‌تر از پیش از مردم جامعه‌ام مواجه شدم و اکنون این تصویر جدید برای من چنان بزرگ و ستایش‌انگیز و قابل تامل است که منصفانه نمی‌بینم نوشتن درباره‌ی این جامعه و این مردم را با تصویر کهنه‌ی پیشین ادامه بدهم. صحبت‌ درباره‌ی این مردم با توجه به اتفاقات چند ماهه‌ی اخیر باید با تامل بیشتر و وسواس‌ بیشتر انجام گیرد. به همین دلیل سعی می‌کنم در کار بعدی به فراخور شناخت جدیدی که از مردم پیدا کردم خودم را با این تصویر جدید همسو کنم.

- در کنار شناخت ستایش‌انگیز از مردم که منجر به شور و شوقی برای خلق یک اثر می‌شود، اتفاقات و خبرهای تلخی که شاهد آن هستیم و جفایی که می‌شود غمی را بر دل می‌نشاند که گاهی انگیزه‌ی نوشتن و کار کردن را از نویسنده و فیلم‌ساز می‌گیرد اما باید هر چه زودتر این غم را کنار زد و اجازه نداد به ناامیدی منجر شود.

-  سینمای جدی امروز دنیا، کم‌کم به سمتی می‌رود که به خود اجازه نمی‌دهد پیامی به مخاطبش تحمیل کند. در واقع فیلم جدی و درخور این روزگار بیشتر از اینکه پاسخ به مخاطب تحویل دهد سوال ایجاد می‌کند. فیلم صورت مساله اصلی خود را با مخاطبش به مشورت می‌گذارد تا هر دو به کمک هم به سمت‌وسوی یافتن پاسخ بروند. در سینمای جدی امروز این تصور که فیلمی قرار است مطلبی با عنوان پیام را به مخاطب آموزش دهد تصور سخیف و غلطی محسوب می‌شود که در ذات خود توهین به تماشاگر و دست‌کم گرفتن شعور و قدرت تحلیل او را دارد که این توقع و تصور از سینما و مجموعا از هنر در فرهنگ ما نیازمند تصحیح است.
علاوه بر این من هرچه با خست بیشتری در این‌باره صحبت کنم به نفع مخاطب خواهد بود، چراکه بهتر است لذت کشف سئوالات مختلف پنهان در فیلم را از شما نگیرم، زمانی‌که سئوالی را که فیلم برای شما ایجاد کرده پاسخ می‌دهم درواقع دایره‌ی دریافت شما را محدود کرده‌ام.

- وقتی کلمه دروغ را به کار می‌بریم در آن نوعی قضاوت و اظهارنظر اخلاقی مستتر است.معمولا موضوع فیلم یکی دو کلمه‌ای است که‌ فاقد قضاوت است.علاوه بر این محدود کردن، موضوع فیلم به تنها یک کلمه به دنبال خود مغفول ماندن موضوعات دیگر و و وجوه دیگر فیلم را در پی دارد.

- صحبت‌کردن درباره این موضوع سخت است. در ایران از سر لطف امیدهای زیادی برای حضور موفق فیلم در اسکار ایجاد شده اما واقعیت این است که مسیر اسکار علاوه بر خود فیلم به چگونگی پخش فیلم در آمریکا و تبلیغات پیرامون فیلم بستگی زیادی دارد به همین دلیل واقع‌بینانه این است که این امید را پررنگ‌تر از این نکنیم.

- اکران نشدن فیلم یا علت اکران نشدن فیلم را باید از مسئولان آن دوران جویا شد. که البته آنها هیچ‌گاه مستقیم و شفاف در‌این‌باره پاسخ نداده‌اند و به روش همیشگی صورت مساله را به مسایلی غیرمرتبط ارتباط داده‌اند. این حاصل مدیریتی است که از سر ترس و احتیاط به جای کلاه، سر می‌آورد. با اینهمه می‌توان گفت که عداوت‌هایی که برای اکران این فیلم صورت گرفت در نهایت به نفع فیلم تمام شد. شاید این فیلم اگر در عید نوروز اکران می‌شد تماشاگر بیشتری پیدا می‌کرد و به لحاظ مالی این مساله برای سرمایه‌گذار بهتر بود اما نکته‌ای که برای من مهم و با ارزش است همزمانی اکران فیلم و وقایعی بود که در خیابان‌ها می‌گذشت. این همزمانی یکی از بهترین خاطرات کارنامه‌ی من برای همیشه خواهد بود. مردم بعد از خروج از سینما و تماشای فیلم آرام آرام بحث‌های حاصل از فیلم را با بحث‌های روز جامعه پیوند می‌زدند و این برایم تجربه‌ای شیرین بود.

- مشارکت اغلب افراد برای این فیلم فوق‌العاده بود. اگر کاری خوب می‌شود قطعا آن اثر محصول کار گروهی منسجم است این به معنای آن نیست که به هیچ‌ عنوان و مطلقا مشکلاتی نبوده اما قرار نیست که من به عنوان کارگردان بر سر مخاطب منت بگذارم و از سختی‌ها و مشکلات کار بگویم به هرحال سینما کار سختی است و ما حق نداریم که لذت تماشای فیلم را با بیان این موضوعات از تماشاگر بگیریم. در این فیلم بیشتر اعضاء گروه با وجود سلایق مختلف در یک نکته مشترک بودند و آن هم این‌که همه می‌خواستند بهترین کارشان را انجام داده باشند.تمرین‌های متعدد گروه قبل از فیلم‌برداری و صحبت‌هایی که اغلب روزها پس از فیلم‌برداری صورت می‌گرفت یکی از اتفاقات تاثیرگذاری بود که در زمان ساخت این فیلم رخ داد.

- هنگامی که شروع به نوشتن یک داستان می‌کنم هیچ‌گاه در ذهنم تفکیک جنسیتی انجام نمی‌دهم من شخصیت‌ها را به عنوان یک انسان نگاه می‌کنم و بر این باورم که تفکیک انسان‌ها به زن و مرد و طبقه‌بندی آن‌ها نوعی توهین در درون خود نهفته دارد. اما اگر اکنون به نظر شما این فیلم‌ها تا حدی زن‌محور بوده‌اند شاید دلیلش این باشد که داستان‌ها مرا ملزم می‌کردند. مثلا در «درباره الی...» و «دایره زنگی» نیاز به شخصیت ناشناخته‌ای و کمی رازآلود داشتیم که این رازآلودگی شاید در شخصیت زنان بیشتر قابل باور باشد.

- معمای این فیلم براساس شخصیت ناشناخته‌ای به نام «الی» شکل گرفته است. این شخصیت هنگامی که در دقایق ابتدایی فیلم دیده می‌شود تماشاگر احساس می‌کند که او را به طور کامل شناخته اما زمانی که این شخصیت از قصه بیرون می‌رود. مخاطب آرام آرام در می‌یابد که شناختش از الی اشتباه بوده هرچه فیلم به پایان نزدیک‌تر می‌شود تماشاگر بیشتر به باورهای نادرست خود پی می‌برد و احساس می‌کند که شخصیت الی را کمتر می‌شناخته است. در واقع «درباره ی الی...» برعکس اغلب فیلم‌ها عمل می‌کند چراکه در آ‌ن‌ها معمولا با گذشت زمان شخصیت‌ها برای مخاطب شناخته‌تر می‌شوند اما در این فیلم وضعیت کاملا متفاوتی حاکم است. و شخصیت رفته رفته ناشناخته‌تر و رازآمیزتر به نظر می‌آید.

             

منبع : سینمای ما
نظرات 1 + ارسال نظر
رضا معمار پنج‌شنبه 26 آذر 1388 ساعت 12:55

ممنون....

خواهش می کنم آقا رضا
قابل شما رو نداشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد