KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

هرگز با خودت قهر نکن

به شیوانا خبر دادند که یکی از شاگردان قدیمی‌اش در شهری دور از طریق معرفت دور شده و راه ولگردی را پیشه کرده است. شیوانا چندین هفته سفر کرد تا به شهر آن شاگرد قدیمی رسید. بدون اینکه استراحتی کند مستقیماً سراغ او را گرفت و پس از ساعت‌ها جستجو او را در یک محل نامناسب یافت.

مقابش ایستاد‌؛ سری تکان داد و از او پرسید: تو اینجا چه میکنی دوست قدیمی؟!!

شاگرد لبخند تلخی زد و شانه‌هایش را بالا انداخت و گفت: من لیاقت درس‌های شما را نداشتم استاد! حق من خیلی بدتر از اینهاست! شما این همه راه آمده‌اید تا به من چه بگویید؟

شیوانا تبسمی کرد و گفت: من هنوز هم خودم را استاد تو میدانم. آمده‌ام تا درس امروزت را بدهم و بروم.

شاگردِ مأیوس و ناامید، نگاهش را به چشمان شیوانا دوخت و پرسید: یعنی این همه راه را به خاطر من آمده اید؟!!

شیوانا با اطمینان گفت: البته! لیاقت تو خیلی بیشتر از اینهاست.

درس امروز این است:

هرگز با خودت قهر مکن.

هرگز مگذار دیگران وادارت کنند با خودت قهر کنی.

و هرگز اجازه مده دیگران وادارت کنند خودت، خودت را محکوم کنی.

به محض اینکه خودت با خودت قهر کنی دیگر نسبت به سلامت ذهن و روان و جسم خود بی‌اعتنا می‌شوی و هر نوع بی‌حرمتی به جسم و روح خودت را میپذیری.

همیشه با خودت آشتی باش و همیشه برای جبران خطاها به خودت فرصت بده.

تکرار میکنم: خودت آخرین نفری باش که در این دنیا با خودت قهر میکنی...

درس امروز من همین است.

شیوانا پیشانی شاگردش را بوسید و بلافاصله بدون اینکه استراحتی کند به سمت دهکده‌اش بازگشت. چند هفته بعد به او خبر دادند که شاگرد قدیمی‌اش وارد مدرسه شده و سراغش را میگیرد. شیوانا به استقبالش رفت و او را دید که سالم و سرحال در لباسی تمیز و مرتب مقابلش ایستاده است.

شیوانا تبسمی کرد و او را در آغوش گرفت و آرام در گوشش گفت :اکنون که با خودت آشتی کرده‌ای یاد بگیر که از خودت طرفداری کنی.

به هیچ‌کس اجازه نده تو را با یادآوری گذشته‌ات وادار به سرافکندگی کند .

همیشه از خودت و ذهن و روح و جسم خودت دفاع کن.

هرگز مگذار دیگران وادارت سازند، دفاع از خودت را فراموش کنی و به تو توهین کنند.

خودت اولین نفری باش که در این دنیا از حیثیت خودت دفاع میکنی.

 درس امروزت همین است!

گرچه گذر زمان فرصت عشق ورزیدن را دریغ نمیکند؛ اما مرگ را استثنایی نیست

نظرات 4 + ارسال نظر
سپیده دوشنبه 9 آذر 1388 ساعت 15:59

ممنون !

و نیز ممنون از شما....

امیر A² دوشنبه 9 آذر 1388 ساعت 16:43

ممنون !
آموزنده و مفید بود.

و نیز ممنون از شما....

a.sanaye دوشنبه 9 آذر 1388 ساعت 21:31

marjasho migii?

آیسن

saghar پنج‌شنبه 17 تیر 1389 ساعت 19:22

سلام ممنون خیلی به دردم خورد مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد