KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

بندگی خدا

<< ما او ( ابراهیم) را به نوجوانى بردبار و صبور بشارت دادیم! هنگامى که با او به مقام سعى و کوشش رسید، گفت: «پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح مى‏کنم، نظر تو چیست؟» گفت‏«پدرم! هر چه دستور دارى اجرا کن، به خواست خدا مرا از صابران خواهى یافت!» هنگامى که هر دو تسلیم شدند و ابراهیم جبین او را بر خاک نهاد... او را ندا دادیم که: «اى ابراهیم! آن رؤیا را تحقق بخشیدى (و به ماموریت خود عمل کردى)!» ما این گونه، نیکوکاران را جزا مى‏دهیم! این مسلما همان امتحان آشکار است! >>  سوره صافات -  آیات ۱۰۱ تا ۱۰۶ 

به نظر من ویژگی مهم عید قربان اینه که دستور خداوند به حضرت ابراهیم (علیه السلام) در این روز با هیچ‌کدام از بندهای منشور حقوق بشر غربی و قوانین وضع‌شده توسط انسان‌های ناقص‌العقل تطابق ندارد. بندگی خدا اونوقتی معنی پیدا میکنه که ما نظر خدا رو بر نظر خودمون ترجیح بدیم حتی اگه عقل ما اون رو درک نکنه؛ نه اینکه با هزار تا توجیه احساسی و به خیال خودمون عقلی، احکام الهی رو مطابق میل خودمون اجرا کنیم!

نظرات 12 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 8 آذر 1388 ساعت 20:32

کاملا درسته ممنون

مجید یکشنبه 8 آذر 1388 ساعت 21:27

فکر کن ( قوانین وضع‌شده توسط انسان‌های ناقص‌العقل ) کشورایی مثل آلمان فرانسه ... ناقصالعقل بعد بسیج و خامنه ای کمال مطلوبن
بسی خندیدیم

قوانین اسلام کاملا عقلانیست. چون خدا عالم مطلقه!

مقداد دوشنبه 9 آذر 1388 ساعت 14:19 http://www.mosalmaneaghlgara.blogfa.com/

دقیقا طبق استدلال خودتون میگم که کار ابراهیم عقلانی نیست
و در دنیای مدرن کاری که عقلانی نیست مطمئنا احمفانه است و هر امر غیر عفلانی خرافه
خداوند انسان را خلیفه زمین قرار داد که با عقل خویش راه را به پیش برد دیگر دستور دادن معنایی ندارد
از آن جا که ما در دنیای مدرن چیری جز عقل نداریم ابراهیم مدرن اگر کشتن فرزندش را عفلانی می داند باید آن را پیش از گفتن خدا انجام دهد در غیر اینصورت آن را رد می کند چون خدا نیز به کار غیر عفلانی حکم نمی کند
در ضمن اومانیست یکی از تثبیت شذه تزین پارادایم هاست توهین شما به انسانیت نادرست است و بندگی خدا نیز در دنیای مدزن معنایی ندارد
از متن تان که باب بحت را باز کرد تشکر می کنم

اتفاقا ما هم میگیم عقل. سر همین موضوع یکی دو سال پیش کلی با بچه‌ها بحث کردیم. من کاملا عقل‌گرا هستم ولی به شرطی که واقعا عقل باشه. همعه چیز با دلیل و منطق. حالا عقلا برات اثبات میکنم که کار حضرت ابراهیم علیه السلام کاملا عقلانی بوده:
فقط مالک هر چیزی حق تصرف در مملوک خود را دارد. انسانها همه مملوک خداوند هستند. پس فقط خدا حق داره در جسم و جان و روح کسی تصرف کنه. و فقط خدا حق داره دستور بده که چنین کاری صورت بگیره. پس وقتی خداوند به مملوک خود دستور میدهد که جان مملوک دیگر را در راه او قربانی کند، کاملا به حق چنین دستوری داده. و کار حضرت ابراهیم هم کاملا عقلانی بوده. اگه دوست داشتی یه بحث راجع به همین موضوعات تو همکلاسی راه بندازیم. به نظر من دنیای مدرن کاملا بر خلاف عقل عمل میکنه.
ممنون از نظرتون

[ بدون نام ] دوشنبه 9 آذر 1388 ساعت 18:32

بندگی خدا نیز در دنیای مدزن معنایی ندارد
واقعا متاسفم جناب مقداد که بندگی رو محدود به زمان و مکان میبینید

ازادیخواه سه‌شنبه 10 آذر 1388 ساعت 11:44

کاملا درسته که قوانین اسلام عقلانیست
اصلا شما چه ربطی به اسلام راستین دارید؟؟
اسلام مصباح یزدی از شیطان پرستی هم بدتره!!

مقایسه حکومت علی با جمهوری اسلامی
http://maghal.com/bank/?p=404=1

خجالت نمی کشید میگید حکومت ما حکومته علی هست

کسی ادعا نکرد که حکومت ما حکومت حضرت علیه! ما تمام تلاشمون اینه که در دامنه‌های اون قله حرکت کنیم.
شما واقعا مسلمون هستید که به دیگران تهمت کفر میزنید؟! تهمت زدن به افراد هم برای شما مثل آب خوردن میمونه؟!

مقداد چهارشنبه 11 آذر 1388 ساعت 00:18 http://www.mosalmaneaghlgara.blogfa.com/

عقلانیتی که من میگم عقلانیت انتقادی مدرنه
عقل مستقل از وحی
چیزی که تنها در دوران مدرن به وجود آمده و در تاریخ اسلام فکر نمیکنم سابقه ای داشته باشد
من چنین عقلی رو میپذیرم
اگر نظر شما نیز چنین است هم عقیده ایم
اما در مورد استدلالتون باید بگم:
اولا انسان "چیز" نیست که مالک داشته باشد
عده ای اعتقاد دارند که خداوند انسان را خلق کرده که آن عده خود در جزییات به گروه های دیگری تقسیم می شوند
ولی باز خداوند حق تصرف در انسان را ندارد
چون اولین نتیجه این امر بروز مشکلات فلسفی در مسئله جبر و اختیار است
دوما اعتقادی به وحی به صورت ندای مستقیم ندارم
ابراهیم خواب می بیند چگونه می توان ثابت کرد این دستور خداوند است؟
در ضمن به عصمت حداکثری نیز اعتقادی ندارم
پس از صدق سخن ابراهیم نیز نمی توانید اثبات کنید
شوما شخصا به نسبی نگری اعتقاد دارمو از محتوم گفتن گزاره هایتان ناخشنود شدم
در نهایت اینکه اگر بنا را براین بگذاریم که همه این ها را بتوان اثبات کرد باز هم صاحب عالم مطلق یک چیز دست به نابودی یک مملوکش نمی زند
==================
همیشه از باز شدن باب بحث مشعوف می شوم
من اعلام آمادگی می کنم چون هر بحثی نتایج مثمرثمر زیادی برای همه دارد
در ضمن علاقه مند به آشنایی بیشتر با شما نیز میباشم

۱- خود عقل حقانیت و صادق بودن وحی رو میپذیره.
۲- منظورتون از «چیز» رو متوجه نشدم.! در ضمن کشته‌شدن حضرت ابراهیم منجر به نابودی او نمیشد. چون جهان پس از مرگ نیز وجود دارد. بعلاوه اینکه نابود کردن مملوک توسط مالک چیز غیر منطقی نیست!
۳- خواب دیدن ابراهیم و راست بودن آن و ... همه توسط قرانی که من بهش یقین دارم ثابت میشه. اگه خواستید باید جداگانه رو وجود خدا و خالق‌بودن او و ... بحث کنیم.
۴- گفتید به نسبی نگری اعتقاد دارید! پس خود همین گزاره هم از نظر شما محتوم نیست. بنابراین معیاری برای تشخیص درست یا غلط بودن حرفاتون ندارید. با این حساب چطور میخواید یک بحث عقلی (با همون تعریفی که خودتون گفتید) ارائه کنید؟!
--------------------------------------------------
مشخصات کلی من تو پروفایلم هست. من هم علاقمند به ادامه بحث هستم ولی به شرطی که اول یک معیار مشترک برای درست یا غلط بودن هر گزاره مشخص کنیم. من عقل رو پیشنهاد میکنم اما مسلما بدون نسبی‌نگری! چون اینجوری یه تناقض ذاتی ایجاد میشه!

مقداد پنج‌شنبه 12 آذر 1388 ساعت 00:49 http://www.mosalmaneaghlgara.blogfa.com/

شما زمین رو مشخص می کنید و به عقل آن هم عقل رام شده فقط اجازه بازی در زمین خودتون رو می دید
من بی شک به نسبی نکری باور دارم!
اما این نسبی نگری رادیکال نیست که باب گفتگو را ببندد
بدین صورت که من پذیرفته ام تمام استدلال هایم برای کسانی که نظام فکری مشابه من دارند برقرار است
مصداقا ممکن است تمام استدلال هایم برای بومیان بدوی یک جزیره چرندیاتی غیر عقلی باشد
من حقانیت آنان را نیز می پذیرم
عقل معیار گزاره های من است ولی عقل مستقل از وحی
اگر شما نیز این را می پذیرید نسبی نگری من برای شما مشکلی ایجاد نمی کند
این عقل می شود معیار درستی یا نادرستی
====================
1-تا آنجا که من می دانم عقل نتوانسته صادق بودن وحی را بفهمد
2-کشته شدن فرزند ابراهیم حداقل منجر به نابودی جسمش که می شود؟
چنین امری نیز پذیرفته نیست
3-یقینا من به هیچ جیز یقین ندارم چون عقلی که مدام در حال تکامل است نمی تواند به هیچ جیز یقین داشته باشد
هر چیز غیر از عقل را نیز کنار نهاده و لفظ خرافه را برایش به کار می برم

شما مدام از یقین‌نداشتن به نظراتتون حرف میزنید ولی خیلی از حرفاتون رو ظاهرا با یقین میزنید. «یقینا من به هیچ جیز یقین ندارم» این جمله تناقض ذاتی داره. شما طبق فرض خودتون هم نباید به این نظرتون یقین داشته باشید! ولی با یقین حرف زدید! «من بی شک به نسبی نکری باور دارم» این حرف هم تناقض ذاتی داره!

مقداد پنج‌شنبه 12 آذر 1388 ساعت 13:15 http://www.mosalmaneaghlgara.blogfa.com/

اگر کسی بگوید من به هیچ چیز یقین ندارم
آنگاه خود این جمله چه؟
پس این مطلب تناقض ذاتی دارد
پس مجبوریم کلمه یقینا را بیاوریم
در مورد دوم نیز همچنین
من با آگاهی این دو کلمه را آوردم
فکر می کنم خواندن کمی اصول منطق مشکلتان را حل کند

فکر میکنم خواندن کمی دستور ادبیات فارسی نیز مشکل شما رو حل کنه شاید! اگه تا حالا متوجه میشدم که چی میخواید بگید ولی دارید اشتباه میگید الان دیگه همونم متوجه نشدم. ۴ خط اول نظرتون رو چندبار خوندم ولی متوجه نشدم. اولشو درست گفتید ولی بعد دوباره گفتید باید یقینا رو بیاریم. خب اینکه تناقضشو بیشتر میکنه! :) نمیدونم شما از چه اصول منطقی حرف میزنید! خیلی برام عجیبه! احتمالا سوادتون خیلی بیشتر از ماست. ببخشید دیگه!

مقداد چهارشنبه 18 آذر 1388 ساعت 01:40 http://www.mosalmaneaghlgara.blogfa.com/

از خواندن یکی دو جمله آخرتان حس بدی به من دست داد
یاد آن بحث های فلسفی گذشته که تنها برای شکست دادن و تحقیر حریف می کردم افتادم
نگاه من به بحث تنها یادگیری و در اختیار قرار دادن دانشم در اختیار بقیه است
در مورد این جمله هم حرف شما نادرست است
من به هیچ چیز یقین ندارم تناقض ذاتی دارد
چون خود این جمله هم مشمول این حکم کلی می شود پس من به خود این جمله هم یقین ندارم
پس من یقین ندارم که من به هیچ چیز یقین نداشته باشم
پس ممکن است چیزی باشد که من به آن یقین داشته باشم
و این همان تناقض است
دقیقا مثل تناقض معروف جمله من دروغ می گویم
یاد جوکی افتادم
که فردی می گوید فقط ا ح م ق ها راست می گویند
می پرسند راست می گویی؟ می گوید بله!
بگذریم
در مورد شما نوشته هایی دیدم متعجب شدم
مطلبی نوشته ام
http://www.kntoosi.com/1388/09/18/post-13045/

علاقه مندم نظرتان را بدانم

خب حالا درست شد. باید از اول واضحتر میگفتید. طرز بیان اون جمله اون تناقض رو ایجاد میکرد که حالا با توضیح شما رفع شد. پس شما فقط به این موضوع یقین دارید که «به هیچ چیز یقین ندارید». اگه لطف کنید برام توضیح بدید که چطور به این نتیجه رسیدید ممنون میشم. چطور این گزاره رو از سایر گزاره‌ها مستثنی کردید. ویژگی این گزاره چی بوده؟
در ضمن بحث تحقیر حریف مطرح نیست. جواب «های»، «هویه». شما جمله‌ای گفتید منم در جواب شما اونو گفتم. دوست ندارم به خاطر این موضوعات از من ناراحت بشی عزیز. فراموشش کن. :)

مقداد جمعه 20 آذر 1388 ساعت 23:40 http://mosalmaneaghlgara.blogfa.com

خوب دو روز اینترنت نداشتم اینترنت خوابگاه هم کم به ما می رسه!
اما باید بگم
ملاک یقینی دانستن گزاره ها چیست؟منطبق بودن با حقیقت عینی یا مطلق
نسبی نگر ها نمی پذیرند چنین حقیقتی وجود داشته باشد و تنها امید انسان ها را مبنی بر کامل شدن دانشان به منظور نزدیک شدن به حقیقت را به باد می دهند
اما فرض کنیم چنین حقیقتی باشد تنها می توان عقل را ملاک داوری بدانم
عقل که هم خود و هم اطلاعات اولیه ای که از حس و تجربه می گیرد مدام در حال تکامل اند پس نمی توانند به انسان یقین بدهند
گروهی از مسلمانان گزاره هایی وحیانی را گزاره های یقینی می دانند
این مطلب را تنها در صورتی می توانم بپذیرم که مقدمه آنها را نیز بپذیرم یعنی اینکه گزاره های وحیانی عین کلام خداوند کامل مطلق است که تاکنون برهانی برای این موضوع نیافته ام

دانش با منطق فرق میکنه. اصول منطق تکامل پیدا نمیکنند. شما کجا سراغ دارید مثلا مردم 4 هزار سال پیش اجتماع نقیضین رو محال ندونند! اصول منطقی با تکامل عقل تغییر نمیکنند. ما هم بر پایه این اصول میخواهیم بحث کنیم نه علوم تجربی!

مقداد شنبه 21 آذر 1388 ساعت 15:15 http://mosalmaneaghlgara.blogfa.com

اصول منطق نیز زاییده عقل هستند
آنها نیز از ابتدای تولد بشریت آشکار نگردیده اند
و در طول زمان تغییر می کنند
می توان آن ها را اصول دستگاه فکری قرار داد می توان هم نه
برای برای اجتماع نقیضین بگذارید مثالی از هندسه بزنم
در هندسه اقلیدسی اصل است که دو خط یا همدیگر را نقض می کنند یا نه
و حالت سومی نیست و همچنین دو خطی نیستند که هم موازی باشند هم یکدیگر را قطع کنند
اقلیدس هم اجتماع نقیضین را می پذیرد هم اصل طرد شق ثالث

اما در هندسه های نااقلیدسی کسانی مثل پوانکاره این ها را نمی پذیرند در هندس هذلولوی ما دو خط داریم که هم همدیگر را قطع می کنند و هم قطع نمی کنند
یا برای نقض اصل طرد شق ثالث مثالی هست در مورد تکرار ۳ عدد ۷ در اعشار عدد پی
نه عدد ۷ سه بار تکرار شده نه نشده
راستی یک سوال شما هنوز در طول تکمیا تحصیلات لیسانس هستین؟
یا تموم کردین

من چیزهایی رو که از هندسه گفتید قبول ندارم. یا اثباتش کنید یا از چیزی مثال بیاورید که ملموستر باشه. یا این مثالهاتون رو بیشتر توضیح بدید تا مغلطه‌ای که توش صورت گرفته رو بهتون بگم.
من فوق لیسانسم دو سه ماهه که تموم شده.

باز هم مقداد شنبه 21 آذر 1388 ساعت 21:41

اگر بخواهم برایتان ملموس تر کنم لازم است الگویی را که روی آن پیاده می شوند را توضیح دهم
مباحث بسیار جالبی است که دیدگاه منطقی انسان را کاملا عوض می کنند
جبر نوین هم این گونه است و در آن هم مثال هایی زیادی پیدا می شوند
یک مثال کافی است تا بگوییم که ممکن است اصول منطق نیز همه جا برقرار نباشند
وای که بحث رام نشدنی است
یکبار از ایتدا مرور کردم از عقلگرایی و نسبی نگری من و عقلانی دیدن کار ابراهیم و خلاف عقل بودن دنیای مدرن شما به کجاها رفتیم
برای همین است که همیشه تمایل به گفتگو با همه را داشته ام
====================
خوب جسارتا می تونم بپرسم الان مشغول چه کاری هستین؟

:)
خوشحال میشم اگه منبعی تو اینترنت معرفی کنید که مطالعه کنم.
------------------------
الان تدریس میکنم. دنبال یه کار ثابت هم هستم! :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد