KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

ای کاش می توانستم(۲)

 

 

چون دلم گرفته دوباره منتشر کردم

من درد در رگان‌ام حسرت در استخوان‌ام
 چیزی نظیر ِ آتش در جان‌ام  
 پیچید.  
سرتاسر ِ وجود ِ مرا  
گویی  
چیزی به هم فشرد
تا قطره‌یی به تفته‌گی ِ خورشید
جوشید از دو چشم‌ام.
از تلخی ِ تمامی ِ دریاها
در اشک ِ ناتوانی ِ خود ساغری زدم.




آنان به آفتاب شیفته بودند
زیرا که آفتاب
تنهاترین حقیقت ِشان بود
احساس ِ واقعیت ِشان بود.
با نور و گرمی‌اش
مفهوم ِ بی‌ریای رفاقت بود
با تابناکی‌اش
مفهوم ِ بی‌فریب ِ صداقت بود.
ای کاش می‌توانستند
از آفتاب یاد بگیرند
که بی‌دریغ باشند
در دردها و شادی‌هاشان
حتا با نان ِ خشک ِشان. ــ  
و کاردهای شان را
جز از برای ِ قسمت کردن
بیرون نیاورند.)
افسوس! آفتاب  
مفهوم ِ بی‌دریغ ِ عدالت بود و
آنان به عدل شیفته بودند و
اکنون
با آفتاب‌گونه‌یی  
آنان را  
این‌گونه  
دل  
فریفته بودند!  
ای کاش می‌توانستم
خون ِ رگان ِ خود را
من  
قطره
قطره
قطره
بگریم
تا باورم کنند.
ای کاش می‌توانستم  
 یک لحظه می‌توانستم ای کاش ــ  
بر شانه‌های خود بنشانم
این خلق ِ بی‌شمار را،
گرد ِ حباب ِ خاک بگردانم
تا با دو چشم ِ خویش ببینند که خورشید ِشان کجاست
و باورم کنند.
ای کاش
می‌توانستم!

  الف.بامداد

نظرات 1 + ارسال نظر
الهه حسین پور جمعه 29 آبان 1388 ساعت 14:26

ای کاش می‌توانستم

ای کاش ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد