KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

خجالت!!!

این هفته بعد از مدت ها باز هم از اینکه تو خواجه نصیر درس میخونم ابراز ناراحتی و بیشتر خجالت کردم. چرا؟؟؟ اوایل هفته بود که نامه ای از دانشگاه اومد درب منزل. نامه ای که در منزل خیلی از آدما میره درب منزل یه سری دیگه هم تا حالا نرفته ولی شتریست که در خونه همه میره(مطمئن باشید). این نامه مبنی بود بر مشروطی اینجانب در ترم قبل اما دلیل خجالت من این نبود بلکه...

دلیل اصلی خجالت من در نزد خانواده مشروطی نبود که آدرس نوشته شده روی پاکت بود. یک آن فکر کردم نامه از مهد کودک مربوط به بچه همسایه بغلیمونه. بعد دیدم نه پاکت از خواجه نصیره از اینجا فهمیدم که پاکت مربوط به کنفرانس پارسال بود که روی قسمت دعوتنامه به کنفرانس رو با ماژیک پوشونده بودن(ازنظر اینجانب بیشتر شبیه های لایت بود تا پوشوندن اونایی که نامه رفته در خونشون میدونن. اما اینم قابل چشم پوشی بود نکته خجالت آور سطح سوادی افراد حاضر در دانشگاه و اطلاعات عمومیشون در زمینه های مختلف از جمله شهر سازیه. چرا؟؟؟؟ چون آدرس منزل اینجانب به این صورت نوشته شده بود.

.....(اسم شهر)-.......(خیابان)-گلبار محمدی

تا چند ساعت چیزی در مخیله اینجانب نمیگنجید که اصلا گلبار چی هست. اگه این آدرس خونه ماست پس من باید اونجا باشم اگه من اونجام پس این که نامه میخونه کیه. بعد به این نتیجه رسیدم در  ساختار شهری هیچ سازه ای به نام گلبار وجود نداره. چیزای مشابه نظیر تیر بار رگبار و حتی انار هم وجود دارن البته در حوزه های دیگه ولی گلبار هنوز کشف نشده. بعد فهمیدم منظور کاتب محترم بلوار بوده. وقتی این موضوع رو کشف کردم عین یکی از بزرگان از حموم با پوشش کامل(جهت رفع ابهام دوستان که من کاملا آدمی هستم که مودب در مجامع حاضر میشم و کار خلاف عرف نمیکنم کلا پسر خوبی هستم به جان خودم) گفتم یافتم یافتم و این کشف اینجانب مورد توجه جشنواره خوارزمی و حتی خارجی قرار گرفت.بعد یه چند ساعتی به هوش و ذکاوت مامور پست منطقمون تبریک گفتم که بنده خدا چجوری این سازه نا موجود رو تونست پیدا کنه. زنگ زدم پست گفتم مامور مذکور رو به مسابقات هوش و این جور چیزا معرفی کنن و حتی بفرستنش دانشگاه های مختلف کار کنه چون با ساز و کار و نوشته های دانشگاه ها آشناست.

خلاصه این موضوع کلی ذهن آشوب زده منو آشوبزده تر از پیش کرد. گفتم تجربیاتم رو در اختیارتون بزارم باشد که آیندگان درس گیرند و ذهن آن ها درگیر چنین مسائلی نگردد که این چیزها در این خواجستان امریست بس طبیعی و به قول فرنگیا روتین.



پ.ن: در همین جا از مدیریت دانشگاه خواجه نصیر طوسی جناب دکتر بطحایی درخواست میکنم برای شادی روح آن مرحوم(خواجه نصیر طوسی) بر سطح سواد کارکنان آن مرکز که ستون هایش همواره مستدام و پای برجا بماند نظارت کنند که حداقل مدرک سوم راهنمایی را داشته باشند که چنین مشکلاتی پیش نیاید که در این صورت دعای افراد زیادی از قبیل کارکنان پست، پستچی نگون بخت،گیرنده نامه و خیل عظیمی از خانواده ها همراه شما خواهد بود.


پ.ن2:از استاد بزرگ دکتر کاویانپور که رابطه خوبی با مسئولین بخش مجازی دارند خواهش میکنم با توجه به شناختی که از توانایی ها و تخصص ایشان در رشته عمران و سازه های شهری دارند. حداقل مسائلی که یک موجود زنده از سازه های شهری باید بدانند را در قالب چند جمله در اختیار دوستان ما قرار دهند تا مانند  پی نوشت بالا دعای یه تیم ملی آدم بدرقشون باشه.


پ.ن3:مثل پست قبلی میپرسم وقتی استاد فیزیک از ماه نوامبر سال گذشته میلادی وارد سایت دانشگاه نشده اند من سوال فیزیکمو از کی بپرسم؟؟؟؟


پ.ن4:مشروط شدن چیز خوبی نیست سعی نکنید مشروط شید این متن رو نوشتم که بدونید چی میشه . در صورت مشروط شدن این حوادث باعث میشه ترم آینده نیز چند روزی ذهنتون درگیر باشه.

پ.ن5:مدرک رو بلافاصله از بین بردم تا نکنه کسی ببینه بگه اینجا خواجه نصیره؟؟؟ وگرنه میزاشتم خودتون و حتی خودشون ببینن.


                                                                                          یا حق

نظرات 11 + ارسال نظر
حسین مالکی پنج‌شنبه 28 آبان 1388 ساعت 00:55

البته لازم به ذکر است که به شما چه سطح سواد کارکنان چیه اصلا برو گمشو بیرون زر اضافه نزن (سو تفاهم نشه این و من نمی گم مسئولین دانشگاه می گن )برای بار دوم لازم به ذکر است که معیار های انتخاب کارکنان به شرح زیر است
۱.خوش تیپی
۲.پیرهن شلور و... مناسب
.
.
.
۱۰۰.سواد خواندن و نوشتن

من که سپردم به امیرالمومنین. خودش میدونه حق با کی بود و .... ولش کن حسین. اینجا.. اینم ولش کن. راستی راحتی؟؟؟

حسین محمدی نصرآبادی پنج‌شنبه 28 آبان 1388 ساعت 01:13

نوشته هات رو میخونم انگار خودت داری برام صحبت میکنی
باحاله
از جمله کسانی هستی که متن های طولانی شون رو میخونم :دی

جدیدا قلت املایی شون ضیاد شده، نمیدونم غزیه چیه =))

از کوزه برون تراود از آنچه دراوست.سعی میکنم جوری بنویسم که خسته نشه کسی و در ثانی حرف دلمه حسین جان. راستی منتظر بقیه خبرات از انجمن علمی هستیم.
میگن آدم به مرور زمان به اصل خودش برمیگرده. تا الان داشتن تظاهر میکردن

سید حسین هاشمی پنج‌شنبه 28 آبان 1388 ساعت 02:04

شترو خوب اومدی

این ترم کلا دفتر آدرسای بچه ها رو دستش گرفته بود
از اون قسمت الف شروع کرد و یکی یکی در خونه بچه ها خوابید!

ولی
عجب هوشی داشت اون آقای پستچی!
احتمالا بجز شما ، بازم از بچه های خواجه نصیر تو منطقه تون هستن

این گلبار بلبار چیه
مام داریم ازینا
پاکتو اسکن کن


تجربه ست دیگه!
این خاطره رو قبلا گفتم ولی عبرت آمیزه

کلاس اول که بودم می خواستم یه تجربه که تا حالا نداشتم رو به تجربیاتم اضافه کنم

نمی دونم چم شده بود که می خواستم 19 بشم که ببینم اونایی که 19 می شن چه حسی پیدا می کنن!
(هر کی یه ایرادی داره خلاصه!)
چند بار تلاش کردم ولی شجاعتش رو نداشتم

یه زنگ که املا داتیم، تمام قدرت و شجاعتم رو جمع کردم و عمدا یه کلمه رو غلط نوشتم

وقتی آقا معلممون دفترمو که با اخم تحویلم داد تو دلم یه غنجی رفتم که نگو ...
واسه همه تعریف کردم این 19 رو
پایه های این نمره های دانشگام از اونجا طرح ریزی شد

این ترم می خواستم ببینم اوناییکه مشروط می شن چه حسی بهشون دست می ده

در عوض با این شیرین کاری هایی که این دانشگاه به ما نشون داده، کلی شاد شدیم


همیشه اینجوری نیستن که
تو نامه ی بعضیا درست نوشتن
بل نسبت آقا این بی سوادی هم مث دیکس کمر می مونه!
همچی میگیره ... ول می کنه میگیره .. ول می کنه

گلاب به روتون
این قضیه ی خواجه نصیر از نظر ما ملقاست آقا


سوال فیزیک هم داشتی از خودم بپرس:D

شتر که قابل شما رو نداشت.
خاطره جالبی بود. فکر کنم منم چنین کاری کردم البته کلاس سوم بودم.
پاکت رو خدا شاهده از بین بردم که بیشتر باعث خجالت نشه

اثسشئ پنج‌شنبه 28 آبان 1388 ساعت 09:52

چه توقعاتی داری
بابا ما که تو خود دانشگاه هستیم روزی 1000 تا اینطوری می بینیم

من هم در کمال ناتوانی خواهش کردم روی سطح سواد افراد کنترل داشته باشند

مقداد پنج‌شنبه 28 آبان 1388 ساعت 10:34 http://www.mosalmaneaghlgara.blogfa.com/

اصلا حرف خواجه نصیر رو نزنید که ناراحت میشم
راستی مگه برای مشروطی نامه می فرستن؟

به دل نگیر عزیز دل. کم کم عادت میکنی. آره نامه میفرستن در حد بنز

ایمان زندیه پنج‌شنبه 28 آبان 1388 ساعت 12:43 http://20.blogsky.com

سلام
سعید جان
پست چی نامه رو میندازه تو خونه یا میده دست آدمو امضا میگیره؟

میندازه تو خونه. البته یهو دیدی هوس کرد بده دست اولیا. تازه بالای نامه نوشته والدین گرامی :دی فکر کن یکی از بچه ها متاهله. نامه زدن بهش که والدین گرامی. اون بنده خدا خودش والد میباشد :دی

hj پنج‌شنبه 28 آبان 1388 ساعت 16:31

bebin aziz tabloe narahatia

اچ جی عزیز. خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است یا اگه نظم دوست نداری نثر دوست داری به قول چارلی چاپلین آنکه میگرید 1 درد دارد آنکه میخندد 1001 درد. تا ناراحتی رو چی بدونی

رضا پنج‌شنبه 28 آبان 1388 ساعت 19:19

چی بگم که نفست حقه
گلبار که سهله اگه رگبار یا آر پی جی هم مینوشتن عجیب نبود (با توجه به این چیز هایی که تا حالا ازشون مشاهده کردیم)
هی تن اون خدا بیامرز (خواجه نصیر ) رو تو قبر می لرزونن ( اسمایلی ویبره )

حق که نه ولی سعی میکنم به حق نزدیک باشه.
خدا املایشان را قوی گرداند.
اسمایلی وای وای چه کار زشتی

رویا IT پنج‌شنبه 28 آبان 1388 ساعت 19:26

طنز تلخ ِ فوق العاده ای بود!! !

تلخیش با زندگیمون عجینه واسه همین به دل میشینه(آرایه سجع)

his!!! جمعه 29 آبان 1388 ساعت 03:33

منابع موثق تائید کردن که خود رئیس دانشگاه نامه رو فرستاده برات ...

دونقطه خط فاصله سوت

الهه حسین پور جمعه 29 آبان 1388 ساعت 14:21

عجب!!!

به جمال شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد