«فرانسیس فورد کاپولا» ی بزرگ با آخرین ساخته اش دنبال جوانی خود میگردد. جوانی که بسیار پربار بوده است ولی هیچ گاه او را راضی نکرده است. فیلمی که او بعد از مدت ها پشت دوربینش نشتسه است به کل با ساختههای قبلی او متفاوت است. همین موضوع هم باعث…
«فرانسیس فورد کاپولا» ی بزرگ با آخرین ساخته اش دنبال جوانی خود میگردد. جوانی که بسیار پربار بوده است ولی هیچ گاه او را راضی نکرده است. فیلمی که او بعد از مدت ها پشت دوربینش نشتسه است به کل با ساختههای قبلی او متفاوت است. همین موضوع هم باعث شده است تا کسانی که فرانسیس فورد کاپولای قدیمی را دوست دارند کاپولای جدید را مورد نکوهش قرار دهند. شاید نتوان «جوانی بدون جوانی» را یک شاهکار و یا حتی یک فیلم با ساختاری مستحکم به حساب آورد ولی از این رو که تجربهی جسورانهی استادی پیر است قابل تقدیر و ستایش است. کاپولا در چنین سن و سالی باز هم نشان می دهد که هنوز هم روحی جوان و ماجراجو دارد و میتواند بدون هیچ گونه ترسی تمام کارهای قبلیش را نادیده به انگارد و اثر کاملا جدید در سبکی کاملا متفاوت خلق کند. هرچند که دوست دارانش او را سرزنش کنند.
«جوانی بدون جوانی» داستان یک استاد زبان شناس است که بعد از هفتاد سال تلاش برای درک موجودیت اصلی زبان نتوانسته است کاری از پیش ببرد و حتی نتوانسته است کتابی را که در دست نگارش داشته است به پایان برساند. و اکنون بعد از هفتاد سال زندگی وقتی به گذشته اش نگاه میکند چیزی پیدا نمیکند که بتواند نامش را زندگی بگذارد. او همه چیز خود را فدای کاری بزرگ کرده است و زمانی این موضوع برای او دردناک میشود که حتی نتوانسته است کار خود را به پایان برساند. در این موقع است که بر اثر معجزه ای جوانی خود را باز مییابد و سرخوش از این اتفاق شروع به انجام کارهایی می کند که آرزوی انجامشان را داشته است. اما باز هم سودای زبان و پی بردن به اسرار آن وجودش را در بر می گیرد و باز هم همان کار قبلی را در پیش میگیرد و دوباره در پایان نه تنها به خواسته ی خود نمی رسد بلکه متوجه می شود که همهی اینها زایدهی ذهن خودش بوده است و در کمال نا امیدی و یاس و در تنهایی همان طور که از آن وحشت داشت میمیرد.
ساختار کلی فیلم قدری گنگ و یا شاید ناهماهنگ از آب در آمده است. تصور خط داستانی مشخصی برای فیلم قدری مشکل است و فیلم هم با فضای سورئال و مغشوش خود اصلا قصد چنین کاری را ندارد. گرچه همه چیز فیلم در سطح متوسط باقی می ماند ولی در کل با اثری مواجه هستیم بسیار چالش برانگیز برای مخاطبش و با ارزش از این رو که تجربه ای متفاوت محسوب میشود. اما نکتهی قابل توجه برای ما ایرانیها، موسیقی متن فیلم است که کاملا با سازهای ایرانی و تم موسیقی سنتی ایرانی کار شده است. این موسیقی با فضای کلی فیلم و داستان آن چنان خوب هماهنگ شده است که شما را حیرت زده خواهد کرد.
اما مسئلهای که داستان فیلم به آن میپردازد هم از لحاظ پیچیدگی و هم از لحاظ گستردگی مانند ساختار فیلم است. این که ریشهی اصلی زبان چیست و آیا زبان چیزی به غیر از مجموعهی اصواتی است که ما هر روز برای بیان احساسات و مقاصد خود از آن استفاده میکنیم موضوع بحثهای فراوان بوده است. زبان را باید بزرگترین و تاثیر گذارترین اختراع بشری دانست. اختراعی که شاید بدون وجود آن بشر هم نمی توانست به چیزی که امروز است تبدیل بشود و به همین دلیل هم مهم ترین وجه تمایز او با حیوانات دیگر در ناطق بودن آن است به گونهای که انسان را حیوان ناطق می نامند. زبان به قدری پیچیده و اسرار امیز است که برخی حتی آن را هدیهای از جانب خدا به انسان میدانند و اختراعی چنین بزرگ را خارج از توان آدمی می دانند. فیلم هم با نگاهی البته متفاوت به این موضوع انسانی را نشان می دهد که تمام عمر و هستی خود را صرف کشف اسرار زبان و یادگیری زبان های مختلف می کند ولی هرگز موفق به چنین کاری نمی شود و شاید خود این موضوع دلیلی بر این باشد که درک کامل زبان از قابلیت انسان بسیار فراتر است.
در پایان اگرچه جوانی بدون جوانی را نمیتوان یک شاهکار به حساب آورد ولی جسارتی که کارگردانی نامی چون کاپولا برای شکستن تمام قواعدی که خود سال ها برای ساختنشان زحمت فراوان کشیده است فقط برای کسب تجربه ای تازه و متفاوت قابل تقدیر است.
منبع: www.movieland.ir
نقد از: هادی علی پناه
قطعا مثل بقیه کارای کوپولا این کار هم باید کار فوق العاده ای باشه حتی با وجود سنت شکنی و تغییر رویه فیلم سازیش. مثل تریلوژی the Godfather ; apocolypce now واجب شد این فیلم رو هم ببینم. ممنون از معرفی