KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

روز جهانی کوروش


سخن خداوند درباره کوروش هخامنشی
کوروش شبان من است و تمام مسرت من را به غایت خواهد رسانید
تورات
هفتم آبان روز جهانی کوروش کبیر را بهتون تبریک میگم

نظرات 13 + ارسال نظر
خداوند پنج‌شنبه 7 آبان 1388 ساعت 12:58

من یادم نیست چنین حرف بیخودی زده باشم!
چرا از زبون من حرف در میارید؟ شر نمیکنید؟!

یاشار پنج‌شنبه 7 آبان 1388 ساعت 13:43

مگر اینکه در تورات چنین حرفهایی بزنند
یهودی ها اسم کوروش را در عهد عتیق آوردند بخاطر اینکه او آنها را از دست بابلیان آزاد کرد و به اورشلیم رفتند و همه ی جنایاتی که یهود از آن روز تا امروز انجام می دهند
این عضو خود عهد نیست عضو الحاقیات عهد است
مثلا به طرز عجیبی نام مامون خلیفه عباسی نیز در عهد عتیق است
مثلا جعلیات آنقدر بزرگ بود که همچین چیزی هم نوشته:
وقتی موسی مرد بسیار بر او گریستند
این هم از آن چیزهایی است مثل وقتی موسی مرد بر او زیاد گریستند یا نام مامون خلیفه بنی عباس در عهد عتیق که خاخام های یهودی به عهد عتیق اضافه کرده اند

با سلام
با برهانی قاطع جواب شما را خواهم داد

راه سبز امید پنج‌شنبه 7 آبان 1388 ساعت 15:20

آخه این چرت و پرت ها چیه می نویسی؟یعنی خدا تا الان مسرت نداشته؟یا مسرتش به کمال نرسیده بوده حالا می خواهد کوروش غارتگر بیاد مسرت خدا را برای خدا کامل کنه؟
از کی تا حالا کتاب های یهودی ها شده حرف خدا؟لا اقل یک حرفی از تورات می زدی که اینقدر ضایع نباشه نه این چرت و پرتی که کوروش را از خدا بزرگتر دونسته

یک نام سبز رو خراب نکن. دو آیا خداوند از عمل صالح بندگان خود خشنود نمی شود

پس زبان در کش و خاموش باش

سیدحسین هاشمی پنج‌شنبه 7 آبان 1388 ساعت 19:14

سوره کهف آیات 83 تا 98
در مورد ذوالقرنین

این شخصیت انقدر بزرگ است و از سمت دانشمندان دینی و تاریخی تایید شدست که نیازی به تایید چند نفر نداشته باشه

آیات ربوط به ذوالقرنین ، اگر این اسم را در در ویکی پدیا سرچ کنید، قابل رویت است

عکسی از سدی که از آن در قرآن یاد شده
که به دستور کوروش در قفقاز ساخته شد
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/b/be/Derbent_wall.jpg

در برخی احادیث اسلامی ذوالقرنین پیامبر و پادشاه شرق و غرب معرفی شده است. در کتاب نصایح چنین آمده است:

نصایح صفحه ۱۹۸
خداوند هیچ پیغمبرى را پادشاهى نداد به جز چهار تن(بعد از حضرت نوح): ذوالقرنین- که نامش عیاش بود- داود، سلیمان و یوسف؛ ذوالقرنین بر شرق و غرب حکومت کرد...[۳]


برخی از مفسران و تاریخ‌دانان از آن میان ابوالکلام آزاد متفکر هندوستانی در کتاب ذو القرنین یا کوروش کبیر و شماری از مفسرین معاصر مانند مودودی، علامه طباطبایی صاحب المیزان و مکارم شیرازی و سلطان حسین و نورعلی تابنده گنابادی و دکتر مرتضی مطهری حکایت از آن دارد که مشخصاتی که از این فرد در قران و تاریخ‌ها و داستان‌ها آمده‌است با منش تاریخی کوروش بزرگ بسیار همسوست.

مفسران در اینکه ذوالقرنین کیست، اختلاف نظر دارند. اما نظری را که علامه‏طباطبایی و آیت‏اللَّه مکارم‏شیرازی به صحت و حقیقت نزدیک‏تر می‏دانند، این است که ذوالقرنین همان کوروش کبیر، پادشاه هخامنشی است. دلایلی که برای این ادعا بیان می‌شود شامل چهار نکته زیر است :
1- ذوالقرنین شخصیتی است که خداوند به او تمکن در روی زمین و قدرت و اختیار داده‏است و این با شخصیت کوروش که بر بخش عظیمی از آسیا و اروپا دست یافته و نخستین امپراتوری بزرگ تاریخ را تاسیس کرده است، توافق دارد.
2- ذوالقرنین مطرح شده در قرآن، خداشناس و موحد است و کوروش هم خداشناس و یکتاپرست بوده است.
3- ذوالقرنین سفر یا لشکرکشی به غرب یا مغرب خورشید داشته است و این با لشکرکشی کوروش به آسیای صغیر و تسخیر آن سرزمین انطباق دارد.
4- ذوالقرنین سفر یا لشکرکشی به شرق یا مشرق خورشید داشته است و این با لشکرکشی کوروش به جنوب شرقی (مُکران و سیستان) و شمال شرقی (پیرامون بلخ) داشته است
همینطور دلایل موجود تاریخی


همین است که افلاطون گفته :
پارسیان در زمان شاهنشاهی کوروش اندازه میان بردگی و آزادگی را نگاه می داشتند. از این رو نخست خود آزاد شدند و سپس سرور بسیاری از ملت های جهان شدند. در زمان کوروش بزرگ فرمانروایان به زیردستان خود آزادی می دادند و آنان را به رعایت قوانین انسان دوستانه و برابری ها راهنمایی می کردند. مردمان رابطه خوبی با پادشاهان خود داشتند. از این رو در موقع خطر به یاری آنان می شتافتند و در جنگ ها شرکت می کردند و آزادی و مهرورزی و رعایت حقوق اجتماعی به زیبایی انجام می گرفت.


نکته اینجاست که آسون ترین راه تکذیبه بزرگانیست که باعث رشک دیگران هستند که تکذیب بی علم از هر بی سر و پایی بر میاید

درود بر شما که اگر شما ها نبودید نامی از ایران باقی نمی ماند و تارج وطن فروشنان بی هویت میشید که بویی از تمدن نبرده اند

یاشار پنج‌شنبه 7 آبان 1388 ساعت 19:35

آخه کدوم پیامبر بت پرست بوده که کوروش دومیش باشه؟
اینجا بت پرستی کوروش از زبان خودش( مردوک نام بت بابل است):
# مردوک از کردار نیک من خشنود شد.
# خط ۲۷. او بر من، کورش، که ستایشگر او هستم، بر پسر من «کمبوجیه» و همچنین بر همهٔ سپاهیان من

از اینجا متوجه می شویم که ذوالقرنین هر کسی می تواند باشد به غیر از کوروش
بیشتر مفسرین و دانشمندان ذوالقرنین را اسکندر دانسته اند
دانشمند سرشناس ایرنی ابوعلی سینا اسکندر کبیر را به عنوان ذوالقرنین یاد کرده
حتی اگر اسکندر ذوالقرنین نباشد هر فرد دیگری می تواند ذوالقرنین قرآنی باشد مگر کوروش چون کوروش خودش گفته است من ستایشگر مردوک هستم در صورتیکه ذوالقرنین قرآنی فرد موحدی بوده

آقای هاشمی مطالب کاملی گفت که مد نظر من هم بود
یک کوروش پیامبر خداست طبق احادیث و گفته ها بزرگان دین
دو
مردوک به تمام ممالک نظر انداخت در جستوجوی پادشاهی عادل شد که به او نزدیک باشد در این وقت کوروش پادشاه انشان رااسم برد و برای سلطنت عالم طلبید لوحه بابلی با کمی تغیر

منظورت از مفسرین علامه طباطبایی و مکارم هستن که به وضوح از کوروش نام می برند به عنوان ذوالقرنین یا ایت الله صانعی یا مولانا ابوکلام آزاد وزیر سرشناس هند یا گنابادی و یا......

ابوالکلام آزاد مفسر بزرگ قرآن و وزیر فرهنگ هند در زمان گاندی در تفسیرالبیان ( ترجمه تفسیر سوره کهف از باستانی پاریزی) ــ علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ــ آیت‌الله العظمی ناصر مکارم شیرازی و ۱۰ نفر از مفسران بزرگ قرآن در تفسیر نمونه (مانند قرائتی، امامی، آشتیانی،حسنی، شجاعی، عبدالهی و محمدی) ــ تابنده گنابادی در کتاب سه داستان عرفانی از قرآن ــ آیت الله میر محمد کریم علوی در تفسیر کشف الحقایق (با ترجمه عبدالمجید صادق نوبری) ــ حجه الاسلام سید نورالدین ابطحی در کتاب ایرانیان در قرآن و روایات ــ دکتر علی شریعتی در کتاب بازشناسی هویت ایرانی اسلامی ــ سید صدر بلاغی در قصص قرآن ــ جلال رفیع در کتاب بهشت شداد _ دکتر فاروق صفی زاده در کتاب از کورش هخامنشی تا محمد خاتمی ــ دکتر حسنعلی پیشاهنگ در کتاب تاریخ ایران برای نوجوانان ــ منوچهر خدایار در کتاب کورش در ادیان آسیای غربی ــ آیت الله سید محمد فقیه استاد اخلاق، حافظ کل قرآن و عضو مجلس خبرگان دوم ــ استاد محیط طباطبایی ــ حجه الاسلام شهید هاشمی نژاد _ سر احمد خان بنیانگذار دانشگاه اسلامی علیگر هند

شادروان علامه طباطبایی در تفسیر گرانقدر خود می فرمایند:
نظریه تطابق کورش به ذوالقرنین از هر نگرش دیگری خردمندانه تر است.
یعنی آیت اله طباطبایی در یک کلام کورش را ذوالقرنین می دانند و بس.

راه سبز امید پنج‌شنبه 7 آبان 1388 ساعت 21:12

مکارم شیرازی
واقعا عجب شخصیتی من کی گفتم هیچ کس این جلادان را بزرگ نمی کنه مگر بسیجی و سپاهی تا بخوان سرکوب های امروز خودشون را نادیده بگیرند
آره یکی مکارم راست میگه یکی پینوکیو

طبق گفته پیامبر علمای دین اسلام مثل پیامبران یهود هستن
طبق گفته امام محمد باقر این علمای مثل دژ نفوذ ناپذیر اسلام هستن

حال قضاوت با خود توست

راه سبز امید جمعه 8 آبان 1388 ساعت 00:22

آن علمایی که پیامبر فرموده منظورش علمای واقعی است نه این ها که برای توجیه سرکوب خود کوروش را ذوالقرنین می کنند

پسر خوب میدونی آیت الله مکارم شیرازی در سال ۱۳۵۴تفسیر نمونه رو نوشت یا آیت الله طباطبایی تو زمان شاه تفسیر المیزان رو نوشت
حال این دو فرد که یکی تو سال ۱۳۵۹ به رحمت خدارفت چه طوری و چه کسی رو سرکوب کردن و برای توجیه اون از کوروش بزرگ سو استفاده کردن گفتم که علامه سال ۵۹ به رحمت خدا رفت

من خودم ادم پاکی نیستم اما بهت میگم تو گناه کار هستی که این حرف رو زدی

سیدحسین هاشمی جمعه 8 آبان 1388 ساعت 01:30

توجیه سرکوب؟
چرا چرند می گی عزیز

امروز اصلا چیزی از تلویزیون و رادیو و روزنامه ها در اینباره شنیدید و خوندید؟

اصلا کاری که داره صورت می گیره برای حذف کردن این ارزشهاست نه برای ارج گذاشتن

پهلوی با بزرگنمایی حمقت آلود خودش یه جور ضربه زد، متاسفانه سبک ضربه زدن آقایون رو هم که می بینید!

حذف نام پادشاهان ایران از کتب تاریخ

چند سال قبل یکی از دوستانم رفته بود یونان می گفت اونها تورهایی دارند که در یه بخش از گردشش مردم رو می برند به یه صحرای بی آب و علف می گن ما 2200 سال قبل در این مکان ایرانی ها رو شکست دادیم

بعد همینهایی که می گی سرکوب میکنن و اونها رو بزرگ می کنن میان تنگه ی بلاغی که ایرانیها یکی از بزرگترین شکستهای یونانیها رو اونجا رقم زده بود رو با آب گیری یه سد کاملا غرق می کنند به همراه آثار بسیاری که اونجا بود و اکتشاف ناقص که صورت گرفته بود
علاوه بر اون، مقبره ی کوروش رو در خطر رطوبت زدگی قرار می دن که امسال به خاطر خشکسالی نسبی این خطر گذشت

سیدحسین هاشمی جمعه 8 آبان 1388 ساعت 01:31

فکر کردن قبل از حرف زدن هم خوبه بعضی وقتا

فکر کن! علمای دینی یه شخص رو که به روایتی پیامبر هست و به روایتی هم نیست ولی یک فرد نیکو کردار است رو تایید می کنن
بعد یه پسر بیست ساله به قول خودش که با خوندن دو تا و نیم کتاب و مقاله ی جهت دار ، میاد می گه در فلان کتاب اومده رفتار شون با بومیان بصورت ...
جالبه که نمی ره ببینه منبع رو
به قدری مستند صحبت کردن برام اهمیت داشت که این سه چهار روز من دائما در حال مطالعه ی کتب تاریخی بودم و هر کتابی رو هم که نداشتم به کتابخونه ی مرجع مراجعه کردم و مشاهده کردم

ای کاش شما هم اعتبارتون براتون مهم بود و قبل از مطرح کردنش یه سر به کتابی که معرفی می کنید می زدید

مثل این داستانه که یک می گه تو قرآن اومد نماز نخونید
وقتی نگاه می کنیم می بینیم اومده واقعا
اما به اینصورت

نماز نخونید در هنگامی که مست هستید

اگه نری کتاب رو ببینی شخص اول درست گفته ولی فرقی با دروغ نداره

من مدتهاست که فقط به چشمهام اعتماد دارم و بس

سیدحسین هاشمی جمعه 8 آبان 1388 ساعت 01:35

بهتره وقتی می خواید تمدن دیگه ای رو زیر سوال ببرید مشتتون رو هم باز کنید ببینید خودتون چی دارید واقعا!

مثل یه آقایی که از خواب پا می شه و میگه ما از فقر در آمریکا و عدم آزادی بیان در اروپا ناراحت هستیم.
و تو کشور خودش جواب اعتراض رو با صرب داغ در گلو می دن می ندازن گردن یکی دیگه

این کارا دیگه کهنه شده

اینکه بخوای دائما به بقیه اتهام بزنی تا کسی فرصت نکنه ازت بپرسه "تو که اینها رو می گی چی داری در مقابل .می خوای اینها رو مثلا بیاری پایین که همتراز با داشته های تو باشه؟"

ممنون از پاسخ خوبتون بله ما میدونم وقتی در کشوری که انواع خلاف ها انجام میشود مثل کشتن جهانگرد یا ربودن آنهاو هزاران مورد دیگر گشت ارشاد برقرار میکنند تا با ضعیف ترین قشر جامعه برخورد پلیسی کنند وقتی حرف از جنگ میشود چه کسانی به جنگ می روند؟وقتی حرف از تحریم میاد چه کسانی را فقر تهدید میکند؟؟

کیا جمعه 8 آبان 1388 ساعت 03:11

منشور کورش خود پاسخی بر تمام کور ذلان و کور اندیشان و وطن فروشان جدایی طلب مشهور سایت همکلاسی است :

منشور کوروش :

(خط اول و دوم : نقل از اول شخص (کورش))
خط ۱. «کورش» (در متن بابلی : «کو - رَ - آش»)، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه «بـابـِل»(با - بی - لیم)، شاه «سـومـر»(شو- مـِ - ری) و «اَکـَّد»(اَ‌ک - کـ َ- دی - ای)، ...

خط ۲. ... همهٔ جهان.

(خط سوم تا نوزدهم : نقل از سوم شخص (به احتمال فراوان بزرگان بابل))
(از این جا تا پایان سطر نوزدهم، نه از زبان کورش، بلکه به روایت ناظری ناشناخته که می‌تواند نظر اهالی و بزرگان بابل باشد، بازگو می‌شود.)

خط ۳. ... مرد ناشایستی به فرمانروایی کشورش رسیده بود.

خط ۴. او آیین‌های کهن را از میان برد و چیزهای ساختگی به جای آن گذاشت.

خط ۵. معبدی بَدلی از نیایشگاه «اِسَـگیلَـه»(اِ- سَگ - ایلَـه) برای شهر «اور»(او - ریم) و دیگر شهرها ساخت.
(«اِسَـگیـلَـه / اِزاگیلا» نام نیایشگاه بزرگ «مردوک» یا خدای بزرگ است که در زمان پادشاهی آن مرد ناشایست خدای بزرگ جایگزین بت شد و نام مردوک را بر روی بت گذاشتند و مردم به آیین های بت پرستی مجبور گشتند. این نام شباهت فراوانی با نام نیایشگاه ایرانی «اِزَگین» در «اَرَتـَه» دارد که در حماسهٔ سومری «اِنمِـرکار و فرمانروای اَرَته» بازگو شده‌است. آقای «جهانشاه درخشانی» در «آریاییان، مردم کاشی و دیگر ایرانیان»(تهران، ۱۳۸۲، ص ۵۰۷)، «اِزَگین» را به معنای «سنگ لاجورد» می‌داند. از سوی دیگر «کاسیان» نیز رنگ آبی را رنگ خداوند به شمار می‌آوردند و «کاشـّو / کاسـّو»، نام خدای بزرگ آنان به معنای «رنگ آبی» است. امروزه همچنان واژهٔ «کاس» برای رنگ آبی در گویش‌های محلی بکار می‌رود. برای نمونه در گیلان، مردان با چشم آبی را «کاس آقا» خطاب می‌کنند. همچنین برای آگاهی از پیوند اَرَتـَه با نواحی باستانی ِحاشیهٔ هلیل رود در جنوب جیرفت بنگرید به : مجیدزاده، یوسف، جیرفت کهن ترین تمدن شرق، تهران، ۱۳۸۲)

خط ۶. او کار ناشایست قربانی کردن را رواج داد که پیش از آن نبود ... هر روز کارهایی ناپسند می‌کرد، خشونت و بدکرداری.

خط ۷. او کارهای ... روزمره را دشوار ساخت. او با مقررات نامناسب در زنـدگی مـردم دخالت می‌کرد. اندوه و غم را در شهرها پراکند. او از پرستش «مَـردوک»(اَمَـر - اوتو) خدای بزرگ روی برگرداند.

(گمان می‌رود نام «مردوک» با واژهٔ آریایی و اوستایی «اَمِـرِتات» به معنای «جاودانگی / بی مرگی» در پیوند باشد. اما ویژگی‌های دیگر مردوک شباهت‌هایی با «اهورامزدا» دارد و همچون او در سیارهٔ «مشتری» متجلی می‌شده‌است. همان گونه که مردوک را با نام «اَمَـر - اوتو» می‌شناخته اند؛ از او با نام آریایی و کاسی ِ«شوگورو» نیز یاد می‌کرده‌اند که به معنای «بزرگ ترین سرور» بوده و با معنای اهورامزدا (سرور دانا / سرور خردمند) در پیوند است. پس مردوک نیز در آموزه های بابلی خدایی یگانه بوده که سمبل هایی داشته و نه یک بت)

خط ۸. او مردم را به سختی معاش دچار کرد. هر روز به شیوه‌ای ساکنان شهر را آزار می‌داد. او با کارهای خشن ِخود مردم را نابود می‌کرد ... همهٔ مردم را.

خط ۹. از ناله و دادخواهی مردم، «اِنلیل / ایـلـّیل» خدای بزرگ (= مردوک) ناراحت شد ... دیگر ایزدان آن سرزمین را ترک کرده بودند.
(منظور آبادانی و فراوانی و آرامش)

خط ۱۰. مردم از خدای بزرگ می‌خواستند تا به وضع همهٔ باشندگان روی زمین که زندگی و کاشانهٔ شان رو به ویرانی می‌رفت، توجه کند. مردوک خدای بزرگ اراده کرد تا ایزدان به «بابـِل» بازگردند.

خط ۱۱. ساکنان سرزمین «سومِـر» و «اَکـَّد» مانند مردگان شده بودند. مردوک به سوی آنان متوجه شد و بر آنان رحمت آورد.

خط ۱۲. مردوک به دنبال فرمانروایی دادگر در سراسر همهٔ کشورها به جستجو پرداخت. به جستجوی شاهی خوب که او را یاری دهد. آنگاه او نام «کورش» پادشاه «اَنـْشان»(اَن - شـَ - اَن) را برخواند. از او به نام پادشاه جهان یاد کرد.

خط ۱۳. او تمام سرزمین «گوتی»(کو - تی - ای) را به فرمانبرداری کورش درآورد. همچنین همهٔ مردمان «ماد»(اوم - مـان مَـن - دَه) را. کـورش با هر «سیاه سر» (همهٔ انـسان‌ها) دادگرانه رفتار کرد.
(در تداول، نام ِبابلی «اومان منده» را با «ماد» برابر می‌دانند. اما به نظر می‌آید که این نام بر همه یا یکی از اقوام آریایی که در هزارهٔ دوم پیش از میلاد به میان دورود مهاجرت کرده‌ بوده اند؛ اطلاق می‌شده‌است.)

خط ۱۴. کورش با راستی و عدالت کشور را اداره می‌کرد. مردوک، خدای بزرگ، با شادی از کردار نیک و اندیشهٔ نیکِ این پشتیبان ِمردم خرسند بود.

خط ۱۵. او کورش را برانگیخت تا راه بابل را در پیش گیرد؛ در حالی که خودش همچون یاوری راستین دوشادوش او گام برمی داشت.

(ممکن است منظور دیده شدن سیارهٔ مشتری بوده باشد. در باورهای ایرانی، سیارهٔ مشتری نماد آسمانی ِ«اهورامزدا / مردوک» بوده‌است. نک به : بارتل ل. واندروردن، پیدایش دانش نجوم، ترجمهٔ همایون صنعتی زاده، ۱۳۷۲. او حتی منظور از «سپاه پر شمار او» را نیز ستارگان آسمان می‌داند.)

خط ۱۶. لشکر پر شمار او که همچون آب رودخانه‌ای شمارش ناپذیر بود، آراسته به انواع جنگ افزارها در کنار او ره می‌سپردند.

خط ۱۷. مردوک مقدر کرد تا کورش بدون جنگ و خونریزی به شهر بابل وارد شود. او بابل را از هر بلایی ایمن داشت. او «نـَبـونـید»(نـَ - بو - نـ َ- اید) شاه را به دست کورش سپرد.

خط ۱۸. مردم بابل، سراسر سرزمین سومر و اَکـَّد و همهٔ فرمانروایان محلی فرمان کورش را پذیرفتند. از پادشاهی او شادمان شدند و با چهره‌های درخشان او را بوسیدند.

خط ۱۹. مردم سروری را شادباش گفتند که به یاری او از چنگال مرگ و غم رهایی یافتند و به زندگی بازگشتند. همهٔ ایزدان او را ستودند و نامش را گرامی داشتند.

(نقل از اول شخص (کورش))
خط ۲۰. منم «کورش»، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابـِل، شاه سومر و اَکـَّد، شاه چهار گوشهٔ جهان.

(از این جا روایت به صیغهٔ اول شخص و از زبان کورش بازگو می‌شود. استرابو نقل می‌کند که «کورش» نامی است که او پس از پادشاهی و با الهام از رود «کـُر» در جنوب پاسارگاد بر خود نهاد. پیش از این ، نام او «اَگـرَداتوس»(Agradatus) (اَگـرَداد / اَگـراداد) بوده‌است. نک به : جغرافیای استرابو، ترجمهٔ هـ. صنعتی زاده، ۱۳۸۲، ص. ۳۱۹)

خط ۲۱. پسر «کمبوجیه»(کـ َ- اَم - بو - زی - یَه)، شاه بزرگ، شاه «اَنـْشان»، نـوهٔ «کـورش»(کـورش یکم)، شاه بزرگ، شاه اَنشان، نبیرهٔ «چیش پیش» (شی - ایش - بی - ایش)، شاه بزرگ، شاه اَنشان.

خط ۲۲. از دودمانی کـه همیشه شاه بوده‌اند و فرمانروایی اش را «بـِل / بعل» (بـ ِ- لو) (خداوند / = مردوک) و «نـَبـو»(نـ َ- بو) گرامی می‌دارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم؛
(«نـَبو» ایزد نویسندگی و دبیری بوده، و نیایشگاه او به نام «اِزیدَه» خوانده می‌شده‌است. ورود کورش «بدون جنگ و پیکار» به بابل، نه تنها در گزارش او، بلکه در متون بابلی همچون «سالنامهٔ نبونید» و نیز در «تواریخ هرودوت»(کتاب یکم) تایید شده‌است. برای آگاهی از سالنامهٔ نبونید نگاه کنید به : Hinnz, W., Darios und die Perser, I, ۱۹۷۶, p. ۱۰۶.)

خط ۲۳. همهٔ مردم گام‌های مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم. مَردوک دل‌های پاک مردم بابل را متوجه من کرد، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.

(پذیرش کورش توسط مردم، در «کورش نامه / سیروپدی»(Curou Paideia) نوشتهٔ گزنفون نیز تایید شده‌است. گزنفون اظهار می‌دارد که مردمان همهٔ کشورها با رضایت خودشان پادشاهی و اقتدار کورش را پذیرفته بودند (سیروپدی، کتاب یکم))

خط ۲۴. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.

خط ۲۵. وضع داخلی بابل و جایگاه‌های مقدسش قلب مرا تکان داد ... من برای صلح کوشیدم. نـَبونید، مردم درماندهٔ بابل را به بردگی کشیده بود، کاری که در خور شأن آنان نبود.

خط ۲۶. من برده داری را برانداختم. به بدبختی‌های آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همهٔ مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچ کس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مردوک از کردار نیک من خشنود شد.

خط ۲۷. او بر من، کورش، که ستایشگر او هستم، بر پسر من «کمبوجیه» و همچنین بر همهٔ سپاهیان من،

خط ۲۸. برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم. به فرمان مَردوک همهٔ شاهانی که بر اورنگ پادشاهی نشسته اند؛

خط ۲۹. و همهٔ پادشاهان سرزمین‌های جهان، از «دریای بالا» تا «دریای پایین»(دریای مدیترانه تا دریای فارس)، همهٔ مردم سرزمین‌های دوردست، همهٔ پادشاهان «آموری»(اَ - مور - ری - ای)، همهٔ چادرنشینان،

خط ۳۰. مـرا خراج گذاردند و در بابل بر من بوسه زدند. از ... تا «آشـور» (اَش - شور) و «شوش» (شو - شَن)

۳۱. من شهرهای «آگادِه»(اَ - گـَ - دِه)، «اِشنونا»(اِش - نو - نَک)، «زَمبان»(زَ - اَم - بـَ - اَن)، «مِتورنو»(مـِ - تور - نو)، «دیر»(دِ - ایر)، سرزمین «گوتیان» و شهرهای کهن آن سوی «دجله»(ای - دیک - لَت) که ویران شده بود را از نو ساختم.

خط ۳۲. فرمان دادم تمام نیایشگاه‌هایی که بسته شده بود را بگشایند. همهٔ خدایان این نیایشگاه‌ها را به جاهای خود بازگرداندم. همهٔ مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاه‌های خود برگرداندم. خانه‌های ویران آنان را آباد کردم. همهٔ مردم را به همبستگی فرا خواندم.

(با این که هیچ دلیل قاطعی در زرتشتی بودن ِکورش بزرگ در دست نیست؛ اما او همچون زرتشت به این باور کهن ایرانی پایبند بوده‌است که هر کس در پرستش خدای خود و انتخاب دین خود آزاد است. افسوس که موبدان زرتشتی ِعصر ساسانی با سختگیری‌ و خشونت‌های بی شمار و اعمال سلیقه‌های شخصی در تحریف آیین زرتشت، به این دستاورد با ارزش فرهنگ ایرانی آسیب زدند.)

خط ۳۳. هم چنین پیکرهٔ خدایان سومر و اَکـَّد را که نـَبونید بدون واهمه از خدای بزرگ به بابل آورده بود؛ به خشنودی مَردوک به شادی و خرمی،

خط ۳۴. به نیایشگاه‌های خودشان بازگرداندم، بشود که دل‌ها شاد گردد. بشود، خدایانی که آنان را به جایگاه‌های مقدس نخستین شان بازگرداندم،

(گشایش و بازسازی نیایشگاه‌ها به فرمان کورش، دست کم در یک متن دیگر شناخته شده‌است. بر این لوح چهار سطری که از «اَرَخ» در میان دورود کشف شده، آمده‌است : «منم کورش، پسر کمبوجیه، شاه توانمند، آن که «اِسَگیلَه» و «اِزیدَه» را باز ساخت.» برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به صفحهٔ ۱۵۶ مقالهٔ W. Eilers در کتاب شناسی)

خط ۳۵. هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگانی بلند باشند. بشود که سخنان پر برکت و نیک خواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای من مَردوک بگویند: «به کورش شاه، پادشاهی که تو را گرامی می‌دارد و پسرش کمبوجیه جایگاهی در سرای سپند ارزانی دار.»

(در باورهای ایرانی، «سرای سپند» یا «اَنَـغْـرَه رَئـُچَـنـْگـْه» (اَنـَغران / اَنارام) به معنای «روشنایی ِبی پایان و جایگاه خدای بزرگ یا اهورامزدا و بهشت برین است.)

خط ۳۶. بی گمان در روزهای سازندگی، همگی ِمردم بابل، پادشاه را گرامی داشتند و من برای همهٔ مردم جامعه‌ای آرام فراهم ساختم.
صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم...

خط ۳۷. … غاز، دو اردک، ده کبوتر. برای غازها، اردک‌ها و کبوتران …

(از سطر ۳۷ تا ۴۵ بخش نویافته‌ای است که در مقالهٔ «دربارهٔ منشور کورش» به آن اشاره شد. این نُه سطر دنبالهٔ بلافصل سطرهای پیشین نیست.)

خط ۳۸. ... باروی بزرگ شهر بابل بنام «ایمگور - اِنلیل»(ایم - گور - اِن - لیل) را استوار گردانیدم ...

خط ۳۹. ... دیوار آجری خندق شهر را،

خط ۴۰. ... که هیچ یک از شاهان پیشین با بردگان ِبه بیگاری گرفته شده به پایان نرسانیده بودند؛

خط ۴۱. ... به انجام رسانیدم.

خط ۴۲. دروازه‌هایی بزرگ برای آن‌ها گذاشتم با درهایی از چوب «سِدر» و روکشی از مفرغ ...

خط ۴۳. ... کتیبه‌ای از پادشاهی پیش از من بنام «آشور بانیپال»(آش - شور - با - نی - اَپ - لی)

خط ۴۴. ...
خط ۴۵. ... برای همیشه !

منابع :

ویکیپدیای فارسی :

(http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%86%D8%B4%D9%88%D8%B1_%D8%AD%D9%82%D9%88%D9%82_%D8%A8%D8%B4%D8%B1_%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%B4_%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF)

آریابوم:

(http://www.aariaboom.com/content/blogcategory/190/279)

متن انگلیسی منشور کوروش از موزه بریتانیا :

(http://www.britishmuseum.org/explore/highlights/article_index/c/cyrus_cylinder_-_translation.aspx)

منشور کوروش در موزه بریتانیا :

(http://www.britishmuseum.org/explore/highlights/highlight_objects/me/c/cyrus_cylinder.aspx)

کتاب : منشور کوروش هخامنشی، رضا مرادی غیاث آبادی، چاپ هشتم، تهران، ۱۳۸۸.

با درود بر همه عاشقان خاک ایران و شما .من فک میکنم شما مطالب همکلاسی رو کمی اجمالی خودندید چون ما دراین جا جز فکر ایران و کوروش چیزی نداریم . اگر هم مطالب بالا رو خوندید اولا من پاسخ انها رو دادم دوما دوست عزیز با نام یاشار از دانشجویان خواجه نصیر نیست و از دوستان پان ترکیسم است که عقاید و تفکرات انها بر ما پوشیده نیست

در هر صورت از نظر صبورانه شما بسیار ممنونم

کیا جمعه 8 آبان 1388 ساعت 03:28

ترجمه منشور کورش از خط میخی توسط پروفسور ریچارد نیلسون فرای (بدون توضیحات) :

منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهار گوشه جهان.
پسر کمبوجیه، شاه بزرگ، شاه انشان ،نوه کوروش، شاه بزرگ، ...، نبیره چیش پیش، شاه بزرگ ، شاه انشان ... از دودمانی که همیشه شاه بوده اند و فراماروائی اش را « ِ‌بل »و « نبو » گرامی می دارند و [از طیب خاطر، و]با دل خوش پادشاهی او را خواهانند .
آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم مقدم مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم . مردوک خدای بزرگ دل های مردم بابل را به سوی من گردانید، ...، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم . او بر من ، کوروش که ستایشگر او هستم و بر کمبوجیه پسرم ، و همچنین بر کَس و کار [و ، ایل و تبار]، و همه سپاهیان من ، برکت و مهربانی ارزانی داشت . ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم . به فرمان « مردوک » ، همه شاهان بر اورنگ پادشاهی نشسته اند . همه پادشاهان از دریای بالا تا دریای پائین [مدیترانه تا خلیج فارس ؟] ، همه مردم سرزمین های دوردست ، از چهارگوشه جهان ، همه پادشاهان « آموری » و همه چادرنشینان مرا خراج گذاردند و در بابل روی پاهایم افتادند [ پا هایم را بوسیدند] . از... ، تا آشور و شوش من شهرهای « آگاده » ، اشنونا ، زمبان ، متورنو ، دیر ، سرزمین گوتیان و همچنین شهرهای آنسوی دجله که ویران شده بود ــ از نو ساختم . فرمان دادم تمام نیایشگاه هایی را که بسته شده بود، بگشایند. همه خدایان این نیایشگاه ها را به جاهای خود بازگرداندم . همه مردمانی را که پراکنده و آواره شده بودند، به جایگاههای خود برگرداندم و خانه های ویران آنان را آباد کردم . همچنین پیکره خدایان سومر و اکد را که « نبونید » ، بدون هراس از خدای بزرگ، به بابل آورده بود، به خشنودی مردوک «خدای بزرگ» و به شادی و خرمی به نیایشگاه های خودشان بازگرداندم. باشد که دل ها شاد گردد ...
بشود که خدایانی که آنان را به جایگاههای نخستین شان بازگرداندم،... [ قبل از « بل » و « نبو »] هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگی بلند باشند ، چه بسا سخنان پُربرکت و نیکخواهانه برایم بیابند ، و به خدای من « مردوک » بگویند: کوروش شاه ،پادشاهی است که تو را گرامی می دارد و پسرش کمبوجیه [نیز]...
اینک که به یاری «مزدا» تاج سلطنت ایران و بابل و کشورهای چهارگوشه جهان را به سرگذاشته ام اعلام می کنم که تا روزی که زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد دین و آئین و رسوم ملت هائی را که من پادشاه آنها هستم محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت که حکام و زیر دستان من دین و آئین و رسوم ملت هائی که من پادشاه آنها هستم یا ملت های دیگر را مورد تحقیر قرار بدهند یا به آنها توهین نمایند.من از امروز که تاج سلطنت را به سر نهاده ام تا روزی که زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد هرگز سلطنت خود را بر هیچ ملتی تحمیل نخواهم کرد و هر ملتی آزاد است که مرا به سلطنت خود قبول کند یا نکند و هرگاه نخواهد مرا پادشاه خود بداند من برای سلطنت آن ملت مبادرت به جنگ نخواهم کرد. من تا روزی که پادشاه ایران هستم نخواهم گذاشت کسی به دیگری ظلم کند و اگر شخصی مظلوم واقع شد من حق وی را از ظالم خواهم گرفت و به او خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم کرد.من تا روزی که پادشاه هستم نخواهم گذاشت مال غیر منقول یا منقول دیگری را به زور یا به طریق دیگر بدون پرداخت بهای آن و جلب رضایت صاحب مال ، تصرف نماید و من تا روزی که زنده هستم نخواهم گذاشت که شخصی دیگری را به بیگاری بگیرد و بدون پرداخت مزد وی را به کار وا دارد.
من امروز اعلام می کنم که هر کسی آزاد است که هر دینی را که میل دارد بپرستد و در هر نقطه که میل دارد سکونت کند مشروط بر اینکه در آنجا حق کسی را غصب ننماید و هر شغلی را که میل دارد پیش بگیرد و مال خود را به هر نحو که مایل است به مصرف برساند مشروط بر اینکه لطمه به حقوق دیگران نزند. هیچ کس را نباید به مناسبت تقصیری که یکی از خویشاوندانش کرده مجازات کرد .من برده داری را برانداختم. به بدبختی های آنان پایان بخشیدم .
من تا روزی که به یاری مزدا زنده هستم و سلطنت می کنم نخواهم گذاشت که مردان و زنان را به عنوان غلام و کنیز بفروشند و حکام و زیر دستان من مکلف هستند که در حوزه حکومت و ماموریت خود مانع از فروش و خرید مردان و زنان بعنوان غلام و کنیز بشوند و رسم بردگی باید به کلی از جهان برافتد.
از مزدا خواهانم که مرا در راه اجرای تعهّداتی که نسبت به ملت های ایران و بابل و ملل چهار جانب جهان بر عهده گرفته ام موفق گرداند.

(نکته : در زمان نگارش کتاب و مقاله مشهور پروفسور فرای بخش پایانی منشور کوروش با فرض تعلق داشتن به دوره تاریخی دیگری در دانشگاه ییل در آمریکا نگهداری می شد و هنوز به موزه بریتانیا منتقل نشده بود.)

باز هم بنویسید و جان ما را تازه کنید

کیا شنبه 9 آبان 1388 ساعت 00:31

سلام جناب آقای فتاحی

من هم منظورم و جملاتی که در پست اول این قسمت نظرات دادم گروه اندکی از افراد وطن فروش در سایت همکلاسی بود. وگرنه من سالهاست که خواننده سایت همکلاسی هستم و همیشه به دوستان خواجه نصیری ارادت داشتم و قصد توهین به دوستان همیشگی این سایت نبوده و اگر برداشتی بد از سخنان من شده است معذرت خواهی می کنم.

متاسفانه افرادی اندک مانند ویروس به بسیاری از فروم های باسابقه ایرانی همچون سایت همکلاسی افتاده اند تا از وضعیت نابسامان داخلی ایران سو استفاده کرده و بین ایرانیان تفرقه افکنی کنند و فضای خودی و غیر خودی را در فضای مجازی نیز حاکم کنند. وگرنه این گروه اندک جدایی طلب در دنیای واقعی و در تظاهراتی که در همین سال های اخیر در بعضی از کشور های اروپایی انجام دادند به روشنی مشاهده گشت که این نیروی اندک حتی با محاسبه تعداد رهگذران عبوری و پلیس های ضد شورش موجود در هر تظاهراتی به زور به ۵۰ تا ۱۰۰ نفر می رسیدند(عکس ها و فیلم هایش موجود است).

معنای آزادی توهین به مذاهب اعتقادات و فرهنگ های گوناگون موجود در جهان نیست بلکه احترام به تمامی ادیان و مذاهب و فرهنگ های موجود در جهان است.

امیدوارم روزی تمامی کور دلان و بد اندیشان به راه راست هدایت شوند.

خداوند ایران را از دشمنی قحطی و دروغ پاس دارد.

باز هم بر ما منت نهادید پاسخی اندر کار ما کردیدکه جای سپاسگزاری از شما دوست عزیز است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد