KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

طلب بخشش به سبک بچه زرنگ ها

  کودکی به مامانش گفت من واسه تولدم دوچرخه می خوام.بابی٬پسر خیلی شیطونی بود.

همیشه اذیت می کرد.مامانش بهش گفت:آیا حقته که این دوچرخه رو برات بگیرم واسه تولدت؟

بابی گفت:آره!!

مامانش گفت برو توی اتاق خودت و یه نامه واسه خدا بنویس و ازش بخواه به خاطر کارای خوبی که کردی بهت یه دوچرخه بده....

نامه ی شماره یک:

سلام خدای عزیز٬اسم من بابی هست.من یک پسر خیلی خوبی بودم و حالا ازت می خوام که یک دوچرخه بهم بدی.

دوستدار تو بابی

 

بابی کمی فکر کرد و دید چون این نامه دروغه ٬کار ساز نیست و دوچرخه ای گیرش نمی یاد.برای همین نامه رو پاره کرد.

نامه ی شماره ی دو:

سلام خدا اسم من بابیه و همیشه سعی کردم پسر خوبی باشم.لطفا واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده.

بابی


اما بابی یک کم فکر کرد و دید این نامه هم جواب نمی ده واسه همین پاره اش کرد.

نامه ی شماره ی سه:

سلام خدا ٬اسم من بابی هست٬درسته که من بچه ی خوبی نبودم ولی اگه واسه تولدم یه دوچرخه بهم بدی قول می دم بچه ی خوبی باشم.

بابی

 

بابی کمی فکر کرد و با خودش گفت که شاید این نامه هم جواب نده.واسه همین پاره اش کرد.تو فکر فرو رفت.رفت به مامانش گفت که می خوام برم کلیسا.مامانش دید که کلکش کار ساز بوده٬بهش گفت خوب برو ولی قبل از شام خونه باش.

بابی رفت کلیسا.یه کمی نشست وقتی دید هیچ کسی اونجا نیست٬پرید و مجسمه ی مریم مقدس رو دزدید و از کلیسا فرار کرد.

بعدش مستقیم رفت تو اتاق و نامه ی جدیدش رو نوشت.

نامه ی شماره ی چهار:

سلام خدا

مامانت پیش منه! اگه می خواهیش ٬واسه تولدم بهم یه دوچرخه بده.

بابی


منبع:3jokes.com



نظرات 15 + ارسال نظر
شبنم دمیرچی کامپیوتر چهارشنبه 29 مهر 1388 ساعت 23:27

چه بچه ای بوده!

صابره.دال چهارشنبه 29 مهر 1388 ساعت 23:27

بابی مشاوره نمیده؟

حمیده احمدی چهارشنبه 29 مهر 1388 ساعت 23:34


میشه آدرس این بابی را بدی؟
شاید بشه باهاش از این دانشگاه حقمونو بگیریم

سیدحسین هاشمی چهارشنبه 29 مهر 1388 ساعت 23:34

خیلی جالب بود

چند وقت پیش یکی از بچه ها یه جمله ی جالب سند تو آل کرد که فکر کنم به اشتباه به دکتر شریعتی نسبت داده بودش

وقتی که بچه بودم هر شب دعا میکردم که خدا یک دوچرخه به من بدهد.
بعد فهمیدم که اینطوری فایده ندارد. پس یک دوچرخه دزدیدم و دعا کردم که خدا مرا ببخشد.

<فاضل> چهارشنبه 29 مهر 1388 ساعت 23:35

دلم هوای نوشتن نامه به خدا رو کرد...........

م.ی چهارشنبه 29 مهر 1388 ساعت 23:54

بچه ها همه نقطه ضعفشون مامانشونن!
اخی!چه شیرین فکر کرده

رویا IT پنج‌شنبه 30 مهر 1388 ساعت 00:01

آخی!! فوق العاده بود! !!

حسین رنجبر پنج‌شنبه 30 مهر 1388 ساعت 00:23

BACHE TANBALASH CHI MISHE OONVAGHT ?
پیام اخلاقی : جلوی پدر و مادر خود سیگار نکشید ! D : !

خیــــــــــــــــــــــــــلی جالب بود!


فکر کردم داره آدم میشه!

ممنونم. جالب بود. مرسی


کلی یاد گرفتیم

رضا پنج‌شنبه 30 مهر 1388 ساعت 10:50

شقایق-جابرانصاری پنج‌شنبه 30 مهر 1388 ساعت 13:05

!!!



!!

ممنـــــــــــــــون!!

حمید توکلی پنج‌شنبه 30 مهر 1388 ساعت 16:57

!

سپیده شیخ الاسلامی پنج‌شنبه 30 مهر 1388 ساعت 17:36

!

سپیده شیخ الاسلامی پنج‌شنبه 30 مهر 1388 ساعت 17:37

راستی یادم رفت بچه زرنگش خوبه
!(عنوان متنت خیلی درست بود!)

حوریه جعفری-کامیوتر پنج‌شنبه 30 مهر 1388 ساعت 18:04

!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد