KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

راهبه و کشیش بروایت مقدس ۱۲۹

راهبه ی مذکوریه روز یه کشیش به یه راهبه پیشنهاد می کنه که با ماشین برسوندش به مقصدش…
راهبه سوار میشه و راه میفتن…
چند دقیقه بعد راهبه پاهاش رو روی هم میندازه و کشیش زیر چشمی یه نگاهی به پای راهبه میندازه…
راهبه میگه: پدر روحانی ، روایت مقدس ۱۲۹ رو به خاطر بیار… !
کشیش قرمز میشه و به جاده خیره میشه...
چند دقیقه بعد بازم شیطون وارد عمل میشه و کشیش موقع عوض کردن دنده ، پایش رو با پای راهبه تماس میده…!
راهبه باز میگه: پدر روحانی! روایت مقدس ۱۲۹ رو به خاطر بیار!!!
کشیش زیر لب یه فحش میده و بیخیال میشه و راهبه رو به مقصدش می رسونه…

بعد از اینکه کشیش به کلیسا بر می گرده سریع میدوه و از توی کتاب روایت مقدس ۱۲۹ رو پیدا می کنه و می بینه که نوشته: به پیش برو و عمل خود را پیگیری کن… کار خود را ادامه بده و بدان که به جلال و شادمانی که می خواهی میرسی !!!


نتیجه اخلاقی اینکه اگه توی شغلت از اطلاعات شغلی خودت کاملا آگاه نباشی، فرصتهای بزرگی رو از دست میدی!!!

نظرات 17 + ارسال نظر
s.k یکشنبه 26 مهر 1388 ساعت 18:53



yes

شقایق-جابرانصاری یکشنبه 26 مهر 1388 ساعت 19:02

...

!!

D:

vahid saeilpour(sanaye87roozane)1 یکشنبه 26 مهر 1388 ساعت 20:26

how rele here is!!!

چو مُگویی؟! D:

امیر A² یکشنبه 26 مهر 1388 ساعت 20:43

مثل همیشه با خوندن پستی از پستهای عموسپهر گشتم
جالب بود سپهر جان

می خوامت در سطح لالیگا - دوست داریم شدیدا غریبا

عاطفه شفیعی یکشنبه 26 مهر 1388 ساعت 21:23

اصل مقدسی بود ها

باید توی بحر قضیه باشه...

محمد رودسرابی یکشنبه 26 مهر 1388 ساعت 21:24

ای ول به سپهر
البته شبیه این اتفاق یه بار واسه خودم پیش اومده
یه بار با یه آتیش پاره یه جا تنها شدم.لابه لای صحبت بهم گفت دوست دارم الان بد باشی!
اون موقع نفهمیدم منظورش چی بوده ولی چند ماه بعد تازه فهمیدم منظورش اون روز چی بوده

همینه دیگه باید بد میشدی ... البته اصلا مُهُم نیستَ ...
دانی شیستَ ؟! از او بِتراش گیرت میاد..
چاکرتم

حمید یکشنبه 26 مهر 1388 ساعت 21:25

هر کسی متناسب با شخصیتش پست میده

الان من اندازه خوبه؟ D:

رضا یکشنبه 26 مهر 1388 ساعت 23:59

با پستهات خیلی حال میکنم

منم با شوما... D:

سعید اسماعیلی فرد دوشنبه 27 مهر 1388 ساعت 01:15 http://liverpoolfc.ir

لعنت بهت خیلی جالب بود ساعت 1:14 صیح کلی لذت بردم.

این لطفی که هی پرتاب میکنی دیگه حالی میدی مـــــــــــــــــــــــــرد

لک لک شانه به سر دوشنبه 27 مهر 1388 ساعت 02:29


سلام گوگوری مگوی
سلام نونو تنوری
سلام کتری و قوری
سلام پری و حوری
تو که سنگ صبوری
کریستال و بلوری
فدات بشم چه جوری ؟

سلامی به گرمی آش رشته که روش با پیاز داغ نشوته مرامت منو کشته ...
(جالب بود.)

نوکرو عشق لاتیم چاکره زیره پاتیم
چروک رو لبتیم لبخند بزن فناشیم... D:

آلاچیق نشین تنها دوشنبه 27 مهر 1388 ساعت 03:01

مرا « دختر خانم » می نامند.

مضمونی که جذابیتش نفسگیر است . دنیای دخترانه من نه با شمع

و عروسک معنی پیدا می کند و نه با

اشک و افسون ٬ اما تمام اینها را هم در بر می گیرد. من نه ضعیفم و نه ناتوان ٬

چرا که خداوند مرا بدون خشونت و

بی زور بازو می پسندد. اشک ریختن ٬

قدرت من نیست قدرت روح من

است. اشک نمی ریزم تا توجهی را به

خواسته ام جلب کنم ٬ با اشک روحم را می شویم

٬ همان وطر که با آب

ظرف ها و رخت های خانه را. خانه

بی من سرد و ساکت است چرا که

شور و هیجان زندگی با صدای بلند ٬

حرف زدن و موسیقی گوش دادن

نیست ٬ زندگی ترنم لالایی آرامش

بخشی را می طلبد که خدا در جادوی

صدای من نهفته است.

همیشه به یاد می سپارم که کمال

دختر بودن ٬ زن شدن نیست. دختر

بودن به تنهایی دنیایی پر از لطافت

و جذب است. اگر روزی مادر

شوم ٬ نیروهای قدرتمند احساس و

فداکاری را به حد کمال به نمایش

گذاشته ام و اگر نشوم نیازمند

احساس و فداکاری کسی نیستم تا

به گمان خود غمی را در قلبم التیام

بخشد ٬ چرا که مادر خفته در وجود

من ٬ بیدار شود یا نه ٬ روحم را به

زیبایی می آراید و مادری اش را در

تمام هستی جاری می سازد.

من آفریده شده ام نه به این دلیل

که مادر باشم یا زن باشم ٬ من دختر

آفریده شده ام تا جمال لطافت و

مهربانی خداوند را به مخلوقات

دیگر نشان بدهم و این ماموریت من

در زمین است.



من تنها با ازدواج و مادر شدن

نیست که معنا می گیرم ٬ من به

تنهایی معنا دارم ٬ معنای عمیقی در

واژه دختر بودن. اگر فرهنگ غلط و

کوتاه نظری ٬ مرا ضعیفه بخواند ٬ باز

هم قوی تر از قبل از پشت همین

واژه سر بلند می کنم و لبخند

می زنم چرا که خداوند مرا

دختر آفریده است و همین برایم

کافیست. ( نویسنده : زمان فشمی )

موافقم ...

سوسو دوشنبه 27 مهر 1388 ساعت 08:58

ای بابا سپهر اصل ۱۲۹ رو به خاطر اوردیو این پستو زدی. حالا حراست اصل ۱۱۰ برات بعدا تشریح میکنه

مرگ بر آمریکا... D:

حسن حساس دوشنبه 27 مهر 1388 ساعت 10:08 http://www.watersky.blogsky.com

من فک میکنم اگه این کشیشه اون ایه رو هم رو دسس راستش خالکوبی میکرد بازم کاری نمیتونس بکنه.تو کار از همه مهمتر اینه که جرات داشته باشی و برا اون کار ساخته شده باشی.اطلاعات خودش میاد.گر پنجه زنی روزی در پنجه رستم زن.

ناز نفست جراتتو بخورم خام خام ...

ارش دوشنبه 27 مهر 1388 ساعت 10:09

این نمکت منو کشته!!!

هلاکتم

من دوشنبه 27 مهر 1388 ساعت 11:27

راحبه مثل ان راحبه تو فرار از زندانه

من دوشنبه 27 مهر 1388 ساعت 11:28

اشتباه تایژی(ان نه اون)

................. سه‌شنبه 28 مهر 1388 ساعت 10:40

خیلی با حال بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد