در آستانه به بازار اومدن فیلم 6 هری پاتر یه فلاش بک به فیلم 5 میزنم که خالی از لطف نیست.
البته قبلش اعتراف میکنم رو سر خودم هاله نور رو دیدم که این ها رو نوشتم ها!
آمبریج به عنوان بازرس از طرف وزارت سحر و جادوگری به هاگوارتز اومده.دامبلدور همچنان قدرتمند سال های هاگوارتز رو میگذرونه.
در کلاس پیشگویی پروفسور ملانی:
آمبریج در حال بررسی مفید بودن کلاس و ملانی از ترسش دستپاچه شده
صحنه ای از حیاط:
ملانی گریه میکنه و میگه هاگوارتز خونه ی منه (مثل اینکه همه جای ایران سرای من است و اینا)
پروفسور مگ گونگال اونو دلداری میده! امبریج وایساده و بیرحمانه لبخند میزنه و میخواد اخراجش کنه!
دامبلدور میرسه و ملانی رو برمیگردونه
هری هرمیون رون و .... ارتش دامبلدور رو مخفیانه تشکیل دادند و سخت مشغول تمرینند.
مالفوی جاسوسیشو واسه امبریج میکنه و یه روز ارتش لو میره .
از وزارت میان دامبلدور رو دستگیر کنند (به دلیل اغتشاش ارتش دامبلدور)
(با لباس شخصی اتوبوس اتش زدند اما به اسم اغتشاشگران بقیه رو کتک زدند )
هری:ساختن این ارتش کار من بوده
دامبلدور: اگه کار تو بود اسمش رو میزاشتن ارتش هری (حمایت )
دامبلدور ناپدید میشود و امبریج مدیر هاگوارتز شده و کلی داره پز میده.(یک بی لیاقت)
قوانین مسخره هرروز از دیوار اویزون میشن (آخه رئیس جمهور باید کارشناس ارشد باشه)
خفقان و جو سنگین روی هاگوارتزه.
دوربین از راهروهای خالی به فنجان امبریج میرسد
زمان به کندی پیش میرود و امبریج پیروزمندانه (انتصابات! )روی صندلی نشسته و چای میخورد.
ارتش دامبلدور نشسته اند و جریمه مینویسند.همزمان با نوشتن جریمه ها همان جمله ها روی دستشان خراشیده میشود (شکنجه در اوین)
سرو صدایی از بیرون و به یکباره دوقلوهای ویزلی همه چیز را بهم میریزند
(ویزلی های ایران چه کسانی اند؟ )
قوانین روی دیوار فرو میریزد همه از سالن شکنجه بیرون میدوند و پوزه امبریج به خاک مالیده شده و در فیلم بعد (۶ ) میبینید که دامبلدور به هاگوارتز برگشته..
ایا نهضت مخملی ارتش دامبلدور از سوی بیگانگان و انگلیس و کاخ سفید و سقف قرمز و پله آبی واینا به هدف نابودیه هاگوارتز بوده؟
پ.ن: نظرات بی اسم پاک میشن.
حیفه شد که شب استو چهره من خوابه خوابه *** نشستن در وبلاگها گناهه
ولی متن عالیبود تا تش خوندم و خندیدم و ملتی رو بیدار کردم..
خدا نکنه ساعت خواب آدم بهم بریزه اونوقت همه زندگیش مختل میشه:دی
(زندگی بقیه رو هم با خنده ی شبانت مختل کردی :دی )
ممنون
بسیار جالب و زیبا توصیف شده بود
برای هرروز قویتر شدن قلم ات تبریک میگم
فکر کنم خوابت دیر شده :ایکس
ممنون
یک نظر بی اسم پاک شد!
ایول ! البته من خونده بودمش توی وبلاگ شخصیتون
تو ارنواز همیشه زودتر از همکلاسی میشه این چیزا رو خوند!
این استثنا چند دقیقه شد اختلافش:دی
ممنون
جالب بود . ممنون
خواهش میکنم
شما ممنون
با حال بود هانیه!
مرسی حوریه جون
عزیزم بی خواب شده بودی ؟!
خواهر تا صبح خروس خون چشم رو هم نذاشتم!
:)))))))
جالب بود هانیه!
طنز سیاسی مینویسی؟:دی تو قالب داستان هری پاتر:اس اس
در کل قشنگ بود بازم بنویس...
پایان شب سیه سپید است
her her her her khandidam