KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

نهضت مخملی ارتش دامبلدور

در آستانه  به بازار اومدن فیلم 6 هری پاتر یه فلاش بک به فیلم 5 میزنم که خالی از لطف نیست.

البته قبلش اعتراف میکنم رو سر خودم هاله نور رو دیدم که این ها رو نوشتم ها!


آمبریج به عنوان بازرس از طرف وزارت سحر و جادوگری به هاگوارتز اومده.دامبلدور همچنان قدرتمند سال های هاگوارتز رو میگذرونه.

در کلاس پیشگویی پروفسور ملانی:

آمبریج در حال بررسی مفید بودن کلاس و ملانی از ترسش دستپاچه شده

صحنه ای از حیاط:

ملانی گریه میکنه و میگه هاگوارتز خونه ی منه (مثل اینکه همه جای ایران سرای من است و اینا)

پروفسور مگ گونگال اونو دلداری میده! امبریج وایساده و بیرحمانه لبخند میزنه و میخواد اخراجش کنه!

دامبلدور میرسه و ملانی رو برمیگردونه

هری هرمیون رون و .... ارتش دامبلدور رو مخفیانه تشکیل دادند و سخت مشغول تمرینند.

مالفوی جاسوسیشو واسه امبریج میکنه و یه روز ارتش لو میره .

از وزارت میان دامبلدور رو دستگیر کنند (به دلیل اغتشاش ارتش دامبلدور)

(با لباس شخصی اتوبوس اتش زدند اما به اسم اغتشاشگران بقیه رو کتک زدند )

هری:ساختن این ارتش کار من بوده

دامبلدور: اگه کار تو بود اسمش رو میزاشتن ارتش هری  (حمایت )

دامبلدور ناپدید میشود و امبریج مدیر هاگوارتز شده و کلی داره پز میده.(یک بی لیاقت)

قوانین مسخره هرروز از دیوار اویزون میشن (آخه رئیس جمهور باید کارشناس ارشد باشه)

خفقان و جو سنگین روی هاگوارتزه.

دوربین از راهروهای خالی به فنجان امبریج میرسد

زمان به کندی پیش میرود و امبریج پیروزمندانه (انتصابات! )روی صندلی نشسته و چای میخورد.

ارتش دامبلدور نشسته اند و جریمه مینویسند.همزمان با نوشتن جریمه ها همان جمله ها روی دستشان خراشیده میشود (شکنجه در اوین)

سرو صدایی از بیرون و به یکباره دوقلوهای ویزلی همه چیز را بهم میریزند

(ویزلی های ایران چه کسانی اند؟ )

قوانین روی دیوار فرو میریزد همه از سالن شکنجه بیرون میدوند و پوزه امبریج به خاک مالیده شده و در فیلم بعد (۶ ) میبینید که دامبلدور به هاگوارتز برگشته..

ایا نهضت مخملی ارتش دامبلدور از سوی بیگانگان و انگلیس و کاخ سفید و سقف قرمز و پله آبی واینا  به هدف نابودیه هاگوارتز بوده؟

پ.ن: نظرات بی اسم پاک میشن.  

نظرات 9 + ارسال نظر
3pehr چهارشنبه 4 شهریور 1388 ساعت 02:33

حیفه شد که شب استو چهره من خوابه خوابه *** نشستن در وبلاگها گناهه
ولی متن عالیبود تا تش خوندم و خندیدم و ملتی رو بیدار کردم..

خدا نکنه ساعت خواب آدم بهم بریزه اونوقت همه زندگیش مختل میشه:دی

(زندگی بقیه رو هم با خنده ی شبانت مختل کردی :دی )


ممنون

زهرا.م چهارشنبه 4 شهریور 1388 ساعت 02:48

بسیار جالب و زیبا توصیف شده بود
برای هرروز قویتر شدن قلم ات تبریک میگم

فکر کنم خوابت دیر شده :ایکس

ممنون

هانیه کرمی چهارشنبه 4 شهریور 1388 ساعت 02:57

یک نظر بی اسم پاک شد!

حامد هوافضا چهارشنبه 4 شهریور 1388 ساعت 07:01 http://hamedneveshte.blogspot.com

ایول ! البته من خونده بودمش توی وبلاگ شخصیتون

تو ارنواز همیشه زودتر از همکلاسی میشه این چیزا رو خوند!
این استثنا چند دقیقه شد اختلافش:دی

ممنون

مدرس چهارشنبه 4 شهریور 1388 ساعت 14:08

جالب بود . ممنون

خواهش میکنم
شما ممنون

حوریه جعفری - کامپوتر چهارشنبه 4 شهریور 1388 ساعت 16:46

با حال بود هانیه!

مرسی حوریه جون

سوسن sanaye چهارشنبه 4 شهریور 1388 ساعت 17:25

عزیزم بی خواب شده بودی ؟!

خواهر تا صبح خروس خون چشم رو هم نذاشتم!
:)))))))

سبحان پنج‌شنبه 5 شهریور 1388 ساعت 00:22 http://profiles.yahoo.com/sobhan.tahani

جالب بود هانیه!
طنز سیاسی مینویسی؟:دی تو قالب داستان هری پاتر:اس اس
در کل قشنگ بود بازم بنویس...
پایان شب سیه سپید است

media center sharme پنج‌شنبه 5 شهریور 1388 ساعت 14:51

her her her her khandidam

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد