KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

معیار یا ماندن؟

در ابتدا فرا رسیدن ماه مبارک رمضان رو خدمت شما دوستان گرامی تبریک میگم و امیدوارم بیماران رو توی این روزها در هنگام دعا فراموش نکنین.

فکر میکنم بهتر باشه اول بگم که تیتر کامل چیه . تیتر کامل این پست: برای یک عاشق چگونه عاشق شدن مهم است یا ماندن در عشق؟

خوب تا بحث و موضوع به سمت عشق میره همه میگن عشق فقط عشق شیرین و فرهاد یا لیلی و مجنون یا ویس و رامین یا.... و به هر حال اسم اسطوره هایی از عشاق که در شعرهای اشعار بزرگ ما نظیر حافظ و سعدی و .... بیادمون میاد.

من میخوام سمت و سوی فکر شما رو به جهتی دیگر ببرم به سمتی که این عشاق ما چگونه عاشق شدند؟ .

من تا اونجایی که میدونم و توی کتابا خوندم اکثر این عشاق تا معشوقه رو توی خیابون یا مهمونی یا جایی دیدن دامن از دست میدادند و دلشون به حول و ولا و تاپ تاپ میفتاد که بله آقا عاشق شدن بعدش خانواده یا به هر حال یه نفر رو برای خواستگاری میفرستادن و علارغم اینکه عروس خانم از خداشه که با این آقا داماد ازدواج کنه یه مساله پیش میاد که آقا داماد یا باید از خیر عروس خانم بگزره یا دست به کارای عجیب بزنه-مثل کندن کوه- و از اونجایی که این آقا داماد ما  سفت و سخت به معشوقش علاقه داره میگه مرغ من یه پا داره و با کلی زحمت و تلاش کارای عجیب رو انجام میده . حالا مهم نیست که به معشوقه میرسه یا نه .

خوب تا اینجا که همه چی گل و بلبل بود پس مشکل کجاست؟

حالا فکرتون رو به زمان حال بیارین و برین توی قسمت حوادث روزنامه ها اونجاهای که میبینین چنین تیترهایی  زده << فردی در روز خاستگاری دختر را کشت یا مادر زن را کشت یا به علت جواب خیر عروس خانم  آقا داماد اسید پاشیدن سر عروس خانم – گویا توی خانواده آقا داماد این کار رسمه :دی ->> منظورم چنین تیتر هایی بود.

و از سازمان ها و جرائد میشنویم و مبینیم که میگن امسال نسبت به سال قبل فلان درصد رشد خود کشی برای رسیدن به دختر مورد علاقه یا کشتن دختر به خاطر جواب نه به آقا داماد.

خوب ما میگیم پسره حتما مشکل روانی داشته یا چنین چیزی . اگه ما فرض کنیم که در سال 100 نفر چنین کاری کنن لااقل یه فرد سالم توی اینا پیدا میشه خوب این یه نفر چرا اینکارو کرده.

من یه جواب منطقی-از نظر خودم- دارم و اون اینه که تا وقتی که اساتید و بزرگان ادبیات و مردم عادی میگن عشق فقط عشق شیرین و فرهاد این روند ادامه پیدا میکنه. چرا؟ چون همین جوون میره گلستان بوستان یا حافظ یا این جور کتابا میخونه- که بخشی از این کتابا که شاعر محترم در مورد عشق زمینی گفته به طور کامل حذف شده-  که فقط تاکید شده مبادا اگه دلت یکی رو خواست زود کنار بکشی .خوب در اثر تکرار توی ذهن این جوون ساده ما هم میمونه و اگه دلش احساس کنه که یکی رو بخواد- چه نفس اماره باشه چه عشق ناب- میگه بله منم مثل فرهاد عاشق شدم و تا شیرین رو بدست نیارم ول کن ماجرا نیستم و آخرش اگه ندن به تیتر روزنامه ها تبدیل میشه.

هدفم اینه که ما چرا نباید به جوون تاکید کنیم اول برای همسر آیندت یه معیاری تعریف کن و ابتدا با عقل جلو برو بله مخالف این هم نیستیم که دل باید تاپ تاپ کنه ولی تا معیار نداشته باشی از کجا میفهمی که نفس اماره نبود و عشق نابه ؟!!

یادم میاد توی یه کتابی خونده بودم که نوشته بود مرد در خانواده مظهر عقل و زن مظهر عشق و محبته  منظورم این نیست که خانم ها خدایی نکرده عقل ندارند بلکه شایدم عقل خانم ها بهتر از آقایون باشه چون مفهوم عشق مفهوم گسترده تریه و همه میدونن که خانم ها احساساستی ترن برای همینه که در اسلام برای اولین ازدواج دختر اجازه پدر واجبه چون ممکنه دختر از روی احساسات تصمیم بگیره ولی پدر با عقل و خرد و تجربه و آگاهی بیشتر نسبت به آقایون میتونه بهتر جهت گیری کنه مثل یه کشتی توی آب های پرطلاطم که سکان دسته دخترست و پدر نقش باد رو برای دختر ایفا میکنه و تا زمانی که جهت مشخص نشده  باد تاثیری آنچنانی نداره و زمانی که جهت مشخص شد بدون باد امکان حرکت نیست و یا مشکله.

منظوره کلی من از این پست اینه که ما بیاییم برای همسر آیندمون یه معیاری تعریف کنیم و اگه کسی رو احساس کردیم دلمون تاپ تاپ میکنه اول به دل بگیم stop  بزار من با سنگ محکم-همون معیارهام- چک کنم بعد بهت میگم بازم تاپ تاپ کنی یا نه.

فکر کنم این کار ضمانت زندگی خوب رو در آینده بیشتر کنه .به نظرم  آخر این پست رو با کلامی از پیامبر اکرم (ص) در کتاب نهج الفصاحه -که علاقه شدیدی من نسبت به این کتاب دارم-  به پایان ببرم که میفرماید:

<<  زمانی که شخصی برای ازدواج با شما به نزدتان آمد که از اخلاق و دینش رضایت دارید پس با او ازدواج کنید زیرا اگر چنین نکنید در روی زمین فتنه و فساد بسیار واقع میشود  >>

<<  کسی که می خواهد با ازدواج خود را از محرمات الهی نگه دارد یاری دادن او بر خدا واجب است. >>

<<  دختران و پسران خود را به هم شان خودشان تزویج کنید و با هم شان خود ازدواج کنید  >>

<<  بهترین شفاعت و میانجی گری این است که میان دو نفر(دختر و پسر)برای ازدواج شفاعت کنی.(تا آن دو به هم برسند)  >>

<< جوانی که در ابتدای جوانی خود ازدواج کند شیطان فریاد میزند : وای بر او که دینش را از من دور نگه داشت(و از آن محافظت کرد ولی باید مواظب بود که زندگی به خاطر دعواهای خانوادگی تلخ نکند.)  >>

  <<همانا یکی از موارد خوش قدم بودن زن این است که خاستگاریش آسان و مهرش هم آسان باشد. >>

<<  بهترین زنان امت من کسانی هستند که صورتشان روشنتر(زیباتر)و مهرشان کمتر باشد.  >>

 

پ. ن : گفته های این پست کاملا نظر شخصی من میباشد و خوشحال مشم اگه نظر شما دوستان گرامی رو هم بدونم.

نظرات 7 + ارسال نظر
م.ی شنبه 31 مرداد 1388 ساعت 10:31

فکر میکنی وقتی دل تاپ تاپ کرد و یکی رو خواست میتونی جلوش رو بگیری و بگی یه لحظه وایسا تا من ببینم منطق چی میگه؟
منطق با عشق همزمان پیش میره (اگه بخوای که پیش بره و از رو منطق هم تصمیم بگیری)

ممنون بابت نظر ولی فکر کنم هروقت که دل تاپ تاپ کرد که دلیل بر عاشقی نیست من فکر میکنم ما باید در همه کارها منطقی باشیم(البته منطق درست )حتی در عاشق شدن که از مهمترین تصمیمات زندگی ماست . و در مورد اینکه منطق همزمان با عشق پیش نمیره باید بگم که شما به مصداق اون داستان قدیمی بریتانیایی در مورد عشق و عقل اشاره کردین که در سفری که عشق و عقل دارند عشق به بهانه ای عقل رو کور میکونه و از اون زمان به بعد دیوانگی مثل عصا برای عقل شد و رابطه عشق و عقل خراب شد و در برای این موضوع باید بگم که خیر تمامی کارهای اساسی انسان تا زمانی که بدون حضور عقل (منطق) صورت بگیره احتمال کامیابیش کمه و در مورد عاشق شدن این مثال رو باید بگم که عاشقان کسانی هستند در حضور عقل دو قلب به یکدیگر بنگرند.
امیدوارم از حرفام ناراحت نشده باشین و این تنها دیدگاه من در مورد این موضوع هست. بازم ممنون بابت نظر

م.ایتی شنبه 31 مرداد 1388 ساعت 10:32

درسته

عشق واقعی خود خواه نیست

عشق واقعی منطقیه و در کنار منطق و عقل معنی پیدا میکند , و پایدار میمونه

ممنون بابت نظر
بله دوست گرامی عشق ناب خودخواه و مغرور نیست چون عشق هست که باعث میشه من به ما تبدیل بشه

فاطیما شنبه 31 مرداد 1388 ساعت 15:08

«ما بیاییم برای همسر آیندمون یه معیاری تعریف کنیم »

گاهی وقتا میایم معیارهایی رو مشخص میکنیم مثل:تحصیلات،پول،قیافه،میزان علاقش نسبت به خودمون و...
اما اگه همین معیارا مانع ازدواج و خوشبختی فرد بشه چی؟
مثلا من بعد از تاپ تاپ قلبم بهش stop دادم.حالا میخوام با معیارام مقایسش کنم.از نظر خود من شاید همه معیارها رو داشته باشه ولی از نظر اطرافیان(به دلیل تجربه و اینکه ۴تا پیراهن از من بیشتر پاره کردن) این فرد به درد من نمیخوره.
این جوری اعتماد به نفسم رو هم از دست میدم و خودم رو یه فرد شکست خوره میدونم.
شاید از اول نباید عشق بین فرد به وجود بیاد.
من به عشق بعد از ازدواج معتقدم.

ممنون بابت نظر
من نظر شما رو پله به پله (از نظر خودم )تحلیل میکنم
اول اینکه معیار های هر فردی متفاوت هست و کسی نمیتونه به ایده ال کامل برسه(همانند اقتصاد در بازار که به گفته کتاب 10perceent risk بالاترین درصد برای ریسک در یک کار اقتصادی10درصده یعنی تنها 10درصد از معیار(هدف) از تولید یه محصول نباید ایجاد بشه) منظورم اینه که بعد از تاپ تاپ دل آدم باید خیلی خیلی آهسته جلو بره چون اون آقا کوچولوی(خانم کوچولوی)درون ما خیلی عجله داره که کاراشو انجام بده(یعنی سرعت شرکت دل در بحث های عقلانی بالا میره) پس تا میتونیم باید آهسته و دقیق و با اطمینان گام ها رو یکی بعد از دیگری برداریم یعنی تک تک معیار ها رو در بیاریم اول برای خودمون تعریف کنیم این معیار یعنی چی(مثلا وقتی میگیم طرف مقابل من باید تحصیلات داشته باشه باید از خودمون بپرسیم مینیموم این تحصیلات چیه؟و به خودمون جواب بدیم) بعد در مقابل طرف مقابل قرار بدیم و باز هم به خودمون بگیم داره یا نداره .
خوب شاید شما بگین که ممکنه بعضی هارو داشته باشه و بعضی ها رو نه(بر طبق همون فرضیه که ائده آل کامل وجود نداره)
اینجا یه نکته هست که جا مونده
اونم اینکه شما که معیار ایجاد کردین و براش تعریفی هم آوردین یادتون رفته که اولویت بندی کنین یعنی بگین مثلا اولویت شخصیت بالاتر از تحصیلات و اولویت ادب بالاتر از شخصیت.
خوب شاید بگین از این اولویت یه سری از بالا های اولویت و یه سری از پایین های اولویت رو داشت و یه سری دیگه رو نه؟حالا چیکار کنیم؟
اینجاست که باید از تجربه دیگران استفاده کنیم و به فردیکه مورد اعتماد ماست (البته اگر متاهل باشه بهتره)موضوع رو در میون بزاریم و بگیم معیار های من اینه و اولویتشون اینه و فلانی اینها رو داره و اینها رو نداره .
اگر فردی که شما بهش اعتماد دارین فردی واقعا باتجربه باشه هیچ وقت به شما جواب نمیده یعنی نمیگه بگو آره یا نه بلکه به شما راه رو نشون میده و یا تجربه خود در این مورد رو به شما میگه .
یه نکته اینجاست که فکر کنم باید رعایت بشه و اونم اینه که نباید به دیگران اجازه تصمیم گیری از طرف خودمون رو بدیم (البته دیگران باید با تجربشون راه رو نشون ما بدن و قدرت انتخاب رو به خودمون)
خوب شما الان از تجربه دیگران استفاده کردین ولی همچنان دلتون تاپ تاپ میکنه میگه سریع باش دیگه اما شما باید آهسته گام بردراین .
هر چی جولوتر میرین سرعت کار باید پایین بیاد و دقت کار بالا بره.
تصمیم نهای چیزی هست که هر کسی باید بگیره و اینها تنها راهنمایی بود تا مقصد روشن تر باشه .اینجاست که وقتی از نظر شما به جواب نهایی نزدیک شدین باید از دلتون(که مدتی در کنار شما بود و هست ولی تاپ تاپ کردنش به شکل اول فرق کرده و یه جورایی مثل شما با اطلاعات تاپ تاپ میکنه)بپرسین که ای دل نظر تو چیه ؟به نظرت همیشه ازین به بعد مثل الان تاپ تاپ میکنی؟حتی روزای سخت زندگی؟


و اما در مورد اعتماد به نفس و شکست باید بگم که شکست در هر کاری به اندازه ای نزدیک است که مقصد بهش نزدیکه
منظورم اینه که فاصله بین هدف تا شروع کار و شکست در شروع کار یکسانه
مثل این میمونه که شما عدد صفر درجه باشین(در شروع کار)و هدف عدد 180 و شکست عدد -180 پس فاصله از دو طرف برابر و تنها انتخاب بهترین راه میتونه شما رو به 180 نزدیک کنه
البته در هر گام باید به گام قبلی توجه کرد و برای گام بعدی اطلاعات بدست آورد

من هم به عشق بعد از ازدواج تا حدودی معتقدم ولی من اینطوری فرض میکنم که عشق بعد از ازدواج ادامه عشق قبل از ازدواج(که کمی کمرنگ هست)باید بشه بر طبق همون فرضی که ائده آل کامل وجود نداره باید یعد از ازدواج شروع به حرکت برای رسیدن به ائده آل کامل کرد یعنی با تکیه بر طرف مقابل(و طرف مقابل با تکیه بر ما) شروع به حرکت کرد و باز هم آهسته آهسته چون توی راه همون طور که همه میگن فرازونشیب هست و مهم اینه که 2طرف باهم این مسیر رو برن نه تنها!!!

بازم ممنون بابت نظر و امیدوارم از گفته های من دلگیر نشین چون تنها نظریات من پیرامون این موضوع اساسی هست.

جویا یزدانی شنبه 31 مرداد 1388 ساعت 15:19 http://toooska.blogfa.com

نظر من که میدونی...فقط اومدم بگم عشق فقط عشق nezva&kale

عاشقتم جویا
آره میدونم عزیزم
عشق فقط.........

ف شنبه 31 مرداد 1388 ساعت 15:24

دقیقا همین طوره....باید در هر چیزی اول عقل رو معیار قرار داد...
ممنون به خاطر احادیث زیبا

ممنون بابت نظر و سعی میکنم ازین به بعد اگه خدا خواست پیرامون موضوعات که مینویسم با احادیث رنگ نورانی بهشون بدم.

فاطیما یکشنبه 1 شهریور 1388 ساعت 11:05

«عشق بعد از ازدواج ادامه عشق قبل از ازدواج(که کمی کمرنگ هست)است.»


با همه حرفاتون موافقم. یعنی قانع شدم. ولی این یکی رو نه.
به نظر من عشق بعد از ازدواج خیلی پررنگ تر از قبلشه.با اون قسمت ادامه عشق قبل موافقم. ولی با اون قسمتش که میگید بعدا کمرنگتر میشه نه!

ممنون هم به خاطر خوندن جواب نظر و هم بخاطر نظر کنونی

فکر کنم به علت سریع نوشتن این قسمت اشتباه شده منظور من این بود که عشق بعد از ازدواج تکمیل کننده و ادامه دهنده عشق قبل از ازدواج هست و عشق قبل از ازدواج کمرنگ تر از عشق بعد از ازدواج هست عشق قبل وبعد از ازدواج مثل این میمونه که:

یه ماده محلول(یا غیر محلول) در آب رنگی در آب خالص میوفته اگه ماده حلال در آب باشه(تصمیمات ما مبنی بر جواب + بود)این ماده رنگی کم کم کل آب رو رنگی مکنه و خودش هم از غلظت اولیش کاهش پیدا میکنه و بعد از مدتی نه آب به شکل سابقشه و نه اون ماده محلول در آب . به نوعی هر در تغییر میکنند وبه چیزه واحدی تبدیل میشن.
امیدوارم منظورم رو با این مثال فهمیده باشین.
بازم تشکر بابت نظراتی که میدین.

فاطیما یکشنبه 1 شهریور 1388 ساعت 21:10

من تسلیمم
به طور کامل قانعم کردین
خوشحالم

ممنون بابت نظر و خوشحالم که مفهوم حرفامو فهمیدین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد