KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

حجیت و معنای «فصل‌الخطاب»

گفتاری از علیرضا بهشتی  

 

البته در عمل می توان با استفاده از رسانه‌های انحصاری فراگیر، منتقدان را به قانون شکنی متهم کرد و خواستار پیروی بی چون و چرا از تصمیم مراجع رسمی شد. اما طبیعی است که هر گاه گرایش به «فصل‌الخطاب» بودن مجریان و مسئولان، جایگزین «فصل‌الخطاب» بودن براهین و ادلة مباحثی که از سوی آنان ارایه می‌شود گردد، «حکم» جای خود را به «تحکّم» می‌دهد که صدالبته در نظامهای مردم‌سالار، بویژه آنکه متصف به «دینی» بودن نیز باشند، مورد پذیرش شهروندانشان نخواهد بود.  

 

--------------------------------------------------------------------------------------------------------

این روزها بدنبال مناقشات و مجادلات مربوط به نتایج دهمین دورة انتخابات ریاست جمهوری در ایران، مکررا با استفاده از صفت «فصل‌الخطاب» برای متصف کردن اعمال و گفتار مقامات یا نهادهای بلندپایة نظام مواجه شده ایم. لازم است صرف نظر از هیاهوها و مجادله های لفظی رایج در سیاست روزمره، به معنا و مفهوم و جایگاه این صفت توجه شود تا با کاربرد ناصحیح این اصطلاح، به دام مغلطه و سفسطه نغلتیم.

منظور از «فصل‌الخطاب» نامیدن کلام این است که در سلسلة مناقشات و مباحثات در اثبات درستی و نادرستی یک گزاره، استدلال موردنظر ما به برهان یا براهینی آراسته است که به سبب انسجام در منطق درونی، رفع تضادها و مشکلات موجود در استدلال‌های پیشین، و . . . نسبت به استدلال‌های پیشین برتری دارد و بدین لحاظ پایان بخش منازعات و مباحثات مربوط به موضوع مورد نظر است.

اکنون باید دید که منشأ این حجیت چیست. حجیت فصل‌الخطاب بودن یک کلام می‌تواند یا ناشی از فحوای کلام باشد و یا ناشی از مصدر کلام. دربارة شق اوّل باید گفت بدیهی است که در مورد کلام بشری، اتصاف کلامی مستدل به براهین قابل قبول به «فصل‌الخطاب» بودن، همواره نسبی است. به این معنا که استدلال موردنظر را تا ظهور و بروز استدلالی برتر، پایان‌بخش می‌دانیم. بدین ترتیب، گزارة ب تا زمانی «فصل الخطاب» است که بلحاظ منطقی نسبت به گزارة الف برتری دارد. اما همواره این امکان وجود دارد که گزارة ج از راه برسد و برتری خود را نسبت به گزارة ب به اثبات برساند. در امور بشری، از این نسبیت گریزی نیست و هراسی هم نباید باشد چرا که چنانچه تجربة چندهزار سالة حیات جوامع انسانی نشان داده، با همین حجیت های نسبی است که چرخة زندگی اجتماعی در حرکت باقی مانده.

اما در شق دوّم، مصدر کلام موضوع توجه است. مثلاً می‌گوئیم آیه یا آیاتی از قرآن مجید، یا حدیث یا روایتی منقول از معصوم، «فصل‌الخطاب» فلان مناقشة فقهی یا کلامی بشمار می‌رود. در این صورت، احتجاج ما علاوه بر فحوای کلام، به مصدر کلام نیز بازمی‌گردد. یعنی چون گوینده یا فرستندة کلام را مصون از خطا می‌دانیم، کلام صادر شده را نیز مصون از خطا و کامل ‌می‌دانیم. این همان عصمت از خطاست که در کنار عصمت از گناه، در وجه مهم بحث عصمت پیامبران در نزد موحدین، پیامبر اکرم(ص) در نزد مسلمانان، و امامان دوازده‌گانه در نزد شیعه است.

حال در پرتو فهم مبنای اصطلاح «فصل‌الخطاب»، بیان اینکه قانون فصل‌الخطاب است روشن می‌شود. قانون الهی از آنجا که از مصدری صادر می شود که مصون از خطاست، می تواند فصل الخطاب قرار گیرد. اما حجیت قوانین بشری برای کسانی که آن قانون را بعنوان مرجع اداره و تنظیم زندگی جمعی انتخاب کرده اند بلحاظ فحوا نسبی است و بلحاظ مصدر به عقل جمعی  باز می گردد. به بیان دیگر، آنچه باعث می‌شود قانون بشری فصل‌الخطاب قرار گیرد و پای بندی همگانی نسبت به قانون (به نحوی که هیچ کس در هیچ مقامی خود را برتر از قانون نشمارد) ظهور و بروز یابد، هم به مصدر آن یعنی عقل جمعی باز می گردد و هم به فحوای آن که بطور نسبی بهترین حکم موجود است. در نظام سیاسی که آرمانش تحقق مردم سالاری دینی است نیز قضیه به همین منوال است، با این تفاوت که چون آحاد جامعه یا اکثریت قابل توجهی از آن در کنار حجیت عقل بشری به حجیت وحی نیز باور دارند، این عقلانیت جمعی توحیدی است که شکل دهندة فرایندهای تصمیم گیری بوده و فصل الخطاب قرار می گیرد.

از قضا انتقاداتی که این روزها نسبت به نواقص آشکار قانون انتخابات ریاست جمهوری یا عدم پایبندی شورای نگهبان به بی‌طرفی مصرح در قانون اساسی و قانون انتخابات مطرح می شود و باعث اعتراض اکثریت مردم شده، همین بی‌اعتنایی به «فصل‌الخطاب بودن قانون» است. در واقع، اعتراض معترضین نه تنها غیرقانونی نیست، بلکه عین پافشاری بر اجرای قانون است. بدین ترتیب، این شورای نگهبان است که از پایبندی به قانون عدول کرده و بدین ترتیب، عدالت خود را در معرض پرسش قرار داده است.

البته در عمل می توان با استفاده از رسانه های انحصاری فراگیر، منتقدان را به قانون شکنی متهم کرد و خواستار پیروی بی چون و چرا از تصمیم مراجع رسمی شد. اما طبیعی است که هر گاه گرایش به «فصل‌الخطاب» بودن مجریان و مسئولان، جایگزین «فصل‌الخطاب» بودن براهین و ادلة مباحثی که از سوی آنان ارایه می‌شود گردد، «حکم» جای خود را به «تحکّم» می‌دهد که صدالبته در نظامهای مردم‌سالار، بویژه آنکه متصف به «دینی» بودن نیز باشند، مورد پذیرش شهروندانشان نخواهد بود.

نظرات 4 + ارسال نظر
شوک چهارشنبه 31 تیر 1388 ساعت 13:43 http://www.shouk.blogsky.com/



وبلاگتون رو دیدم .بسیار جالب و پر محتوا بود. میخواستم با همدیگه تبادل لینک کنیم. برای این کار لطفا آدرس وبلاگ من رو در وبلاگتون بزارید سپس به من خبر دهید تا متاقبلا این کار رو انجام دهم . با آرزوی موفقیت. ضمنا با نام زیر 18 ممنوع وبلاگ ایشان رو سیو کنید.

حامد هوافضا چهارشنبه 31 تیر 1388 ساعت 14:04

عالی بود!
معانی همه دارن عوض میشن!

فاطیما چهارشنبه 31 تیر 1388 ساعت 15:51

در ادامه صحبت اقای حامد هوافضا
فردا اقای ا.ن میاد میگه من میر حسین موسویم!!!!!!!!!!!
یا مثلا الان روز نیست و شبه،چون من میگم و این فصل الخطابه!!!!!!!!
بعدشم رهبر ازش دفاع میکنه!!!


دیگه نباید از هیچی تعجب کرد.

سحر بنی سلطان چهارشنبه 31 تیر 1388 ساعت 17:15

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد