KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

فیروزآبادی دروغ می گوید!!

محضر مبارک و محترم آقای مهدی امام زمان

اینجانب سید ابراهیم نبوی در راستای نامه سرلشگر فیروزآبادی، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح و عضو شورای عالی امنیت ملی مواردی را بعرض می رساند که مبادا آن بزرگوار را فریب دهند.

بخصوص در مورد این فیروزآبادی می خواستم به اطلاع برسانم که ایشان دروغ می گوید واصلا حرف هایشان را باور نکنید، خودتان هم اگر دقت کنید، اول نامه اش این همه از شما و خانواده محترم تعریف کرده و چاپلوسی کرده که گندکاری های دولت احمدی نژاد را بپوشاند، وگرنه یک آدم دویست کیلویی که برای حمل و نقلش تراکتور یا نفربر باید استفاده شود، اصلا کجاش به آدم راستگو می خورد؟


اصلا مهدی جان! شما خودتان بگوئید این آدم می تواند معرفت داشته باشد؟ مگر نمی گویند "اندرون از طعام خالی دار تا در او نور معرفت بینی" این خرس گنده کجایش شبیه مومنان است؟ نصف بودجه نظامی مملکت فقط برای صبحانه و ناهار و شام این فرمانده کل مصرف می شود. البته خودتان بهتر می دانید، این آقا، با آن هیکل، که یک مشت لات و چاقوکش را فرستاده مردم بیگناه را کتک بزنند، اگر یک روده راست توی شکم گنده اش بود، این همه چاپلوسی می کرد اول نامه اش و به پدران شما و اجدادتان و پهلوی شکسته حضرت زهرا قسم می خورد و قضیه مسمومیت امام حسن و تشنگی امام حسین را مطرح می کرد. یک جوری حرف زده انگار مسمومیت امام حسن و تشنگی امام حسین هم به دست ما صورت گرفته.


آقای مهدی!

اگر می خواهید بفهمید این سردار قطور چقدر دروغگوست فقط نگاه کنید به اینکه در نامه اش نوشته است " سلام بر نایب بزرگوارت خمینی بت شکن" و " سلام بر امت مسلمان و امت خاص و آزاده‌ات ایرانیان سرافراز" و سلام بر " مراجع عظام تقلید، روحانیت معزز و خانواده بزرگوار شهیدان و ایثارگران." آقای مهدی! همه این سلام های این خرس گنده دروغ است. شما که از همان بالاها خودتان در جریان هستید، اولا تمام فامیل آقای خمینی را یا رد صلاحیت کردند، یا هر روز در روزنامه هایشان به آنها فحش می دهند و دامادشان را هم گرفتند الآن زندان است، آن وقت این خرس گنده سلام می کند، چه سلامی! چه علیکی! اگر کسی فامیل شما را زندانی کند، بعد به شما سلام کند، شما نمی زنید توی دهنش؟ در مورد مراجع هم دروغ می گوید، اینجوری می گوید که سرتان را گول بمالد، فکر کنید اوضاع خیلی خوب است و بیایید شما را هم مثل آقای منتظری و صانعی و چند نفر دیگر از مراجع تقلید بندازند توی یک خانه و حصرتان کنند و یکهو دیدید از خودتان هم مرتضوی اعتراف گرفت. اصلا حرف این خرس گنده را باور نکنید. در مورد روحانیت هم دروغ می گوید مثل چی! ابطحی بیچاره را که می شناسید، همان که وبلاگ می نوشت، او را گرفتند و زندانی کردند، کلی از روحانیون را زندانی کردند، بعضی ها را خلع لباس هم کردند. تو رو خدا گول اینها را نخورید، من مطمئنم به شما هم گفته اند مهدی بیا مهدی بیا که به محض اینکه آمدید توی همان فرودگاه پاسپورت تان را بگیرند و یا یک راست ببرند زندان. راستی شما که پاسپورت هم ندارید، دردسرتان دوبرابر است.


آقای مهدی جان!

این فیروزآبادی چاپلوس از قول حضرت علی، جد شما برداشته نوشته که " به خدا سوگند که از انتساب هیچ منکری به من خودداری ننمودند و در رفتار میان من و خود رعایت انصاف نکردند ایشان حقی را طلب می‌کنند که خود آن را واگذاشتند و خونی را می‌خواهند که خود آن را ریخته اند " یعنی چی؟ فکر می کنید این سردار دویست کیلویی چه قصدی از این حرف داشته؟ همه اش می خواهد بگوید که نیروهایش مردم مسلمان را نزدند و نکشتند و دستگیر نکردند و شکنجه ندادند. در حالی که فیلم ها و عکس هایش همه موجود است، شما یک سری که تشریف بیاورید به یوتیوب یا فیس بوک و حتی بی بی سی یا هر جای دیگر، همه فیلم های لشگریان اینا هست که چطور مردم را کتک می زنند و جلوی دوربین آنها را می کشند و زندانی می کنند و بیست نفر را کشتند و هزار نفر را زندانی کردند. آقای مهدی! الآن دیگر حتما خودتان در جریان ندا خانوم هستید، آن بیچاره اصلا توی تظاهرات هم نبود. یک پسری به اسم سهراب اعرابی را هم کشتند و تازه جسدش را هم نمی خواستند به خانواده اش بدهند. این مردک خرس گنده برای شما نامه نوشته که یعنی ما این کارها را نکردیم. جرات دارد جلوی ما این حرف ها را بزند تا همه فیلمهایش را نشان بدهیم. همه دنیا دیده اند و تازه اسم مملکت را هم به اسم شما گذاشته اند مملکت امام زمان که آبروی تان را ببرند. خواهشا حرف های اینها را باور نکنید که می دانم عمرا نمی کنید.


آقای مهدی!

این ها توطئه است. برداشته برای شما نامه نوشته که " او خواهد آمد( منظورش شما هستید)، ظلم و ظالمان را درهم می‌کوبد، داد مظلومان را می‌گیرد، عدل و داد بر پا می‌کند و جهان را آباد می‌کند، پس آگاهانه منتظرش باش." یعنی چی؟ غیر از این است که دارد در باغ سبز نشان می دهد که شما بیایید و شما را هم به عنوان عامل اغتشاش بگیرند؟ خودتان بگوئید اگر شما اینجا بودید و رای می دادید به آقای میرحسین موسوی و بعد می دیدید احمدی نژاد انتخاب شده و می دیدید چنان تقلبشان واضح است که انگار اصراری هم نداشته اند مردم باور کنند، ساکت می نشستید؟ البته من نمی خواهم تحریک تان کنم که شما هم وارد درگیری شوید، مردم خودشان حواس شان هست، ولی بخدا اگر شما هم بودید می رفتید توی خیابان و یک شال سبز هم می انداختید دور گردن تان و شعار می دادید. آقای مهدی عزیز! مردم می روند روی پشت بام و می گویند الله اکبر، عرق که نمی خورند، ورق که بازی نمی کنند، الله اکبر می گویند، بعد نیروهای تحت امر همین مردک خرس گنده " اندرون از طعام هی پرکن" اخطار می کنند که نگوئید الله اکبر. الله اکبر گفتن هم جرم است؟ همان کاری که با فامیل خودتان می کردند، اینها هم دارند با مردم می کنند، و بعد نامه هم می نویسند که کی بود کی بود من نبودم. ببخشید شوخی کردم، ولی مردم اینطوری می گویند.

آقای مهدی عزیز!

ببخشید که پسرخاله شدیم و اینجوری صمیمانه خطاب تان می کنم، ولی به هر حال ما یک جورهایی آشنائیت داریم. بخاطر همین هم هست که نگران تان هستم. این سردار فیروزآبادی در نامه اش برای شما نوشته است: " روزگار نوجوانانی و آغاز جوانی‌ام در سپیده روزگار سپری شد، تا آن که انقلاب شد. من و همه کسانم به میدان آمدیم. اگر چه عاشورایی دیگر به پا شد، اما ملت ایران نگذارد حسین تنها بماند. هزینه‌ دادیم. برادران و خواهرانم را به زندان افکندند. پدران و مادران و برادران و خواهرانم را در میدان ژاله کشتند." در این مورد، اگر چه فکر می کنم در جریان باشید، ولی این سردار دروغگو همه این حرف ها را گفته که شما متوجه نشوید که وقتی احمدی نژاد و همین خرس گنده تقلب کردند، مردم دقیقا همان کاری را کردند که این آقا می گوید در انقلاب صورت گرفته، یعنی روز سی خرداد 1388 مردم تهران و همه کسان شان به خیابان آمدند، عاشورایی دیگر بپا شد، منتهی این دفعه شمر و یزیدش همین محمود و سردارش بودند، مردم هزینه دادند، نیروهای ضد شورش هم همین چند روز قبل خواهران و برادران ما را زندانی کردند، و مردم را در میدان توحید و خیابان امیر آباد و میدان آزادی کشتند. لامروت ها لااقل اگر زمان شاه مردم کشته شده بودند، می گفتند مردم در میدان کندی( توحید) و آیزنهاور( آزادی) کشته شدند، اینها به اسم توحید و آزادی مردم را می زنند و می کشند.

آقای مهدی جان!

این آقا در نامه اش به شما نوشته است که " در زمان شاه به فیضیه و دانشگاه حمله کردند." یک جوری حرف زده انگار خودشان دانشگاه را گلباران کردند، به خدای احد و واحد، به دست بریده آقای ابوالفضل همین سردار فیروزآبادی و نیروهای تحت امرش هزار بار بدتر از گارد شاه به کوی دانشگاه حمله کردند و دانشجویان را کشتند و خوابگاه را درب و داغان کردند. شاه اگر حمله کرده بود به دانشگاه حمله کرد، اینها زمان خواب به خوابگاه دانشگاه حمله کردند. اگر هم باور نمی کنید، که می دانم می کنید، همه عکس ها و فیلم ها و اسم دستگیر شده ها و کشته ها موجود است.


آقای مهدی عزیز!

سردار فیروز آبادی از آن شکم گنده اش که مانع دیدن نوک پایش می شود، خجالت نمی کشد که برای شما نوشته است " بسیجی یعنی عاشق و عارف و شاهد. یعنی حسینی، علوی، زهرائی، یعنی آحاد ملت ولایی ایران." بخدا این حرف ها دروغ است، عاشق و عارف کجا بود؟ آخر شما خودتان بگوئید اولا عارف معنی دارد، صد تاشان مثل اویس قرنی، حسن بصری، فضیل عیاض، بایزید بسطامی و دهها عارف دیگر که احتمالا وقتی بیتوته می کردند، آنها را دیدید، طرفدار عرفان و درویش و اهل حق بودند، اولا که اینها هرچی درویش و اهل حق بود زدند و زندانی کردند و مسجدشان را بستند. این یک دروغ، یکی دیگر هم اینکه بسیجی اگر عاشق و عارف و شاهد بود، چماق و گاز اشک آور و قمه و زنجیر دستش می گرفت و زن و بچه مردم را کتک می زد؟ فقط اسم مستعارشان در بازجویی ها حسینی و علوی و زهرائی باشد، ولی اینها دلیل نمی شود که بچه مردم را به اسم سهراب اعرابی(خودتان چک کنید متوجه می شوید) بکشند و یا سعید حجاریان را که مثل جدتان زین العابدین بیمار بود، به اسارت بردند و انداختند سلول انفرادی. جان مادرتان! شمر و یزید با یک بیمار این کارهایی را که اینها با حجاریان کردند، کرده بود؟ تازه! یک چیز دیگر که به نظرم خودتان باید یک جوری تکذیبش کنید، این است که اینها اسم هرچی مامور اطلاعات و کتک بزن و جاسوس است، گذاشتند سربازان گمنام امام زمان، منظورشان شما هستید، شما راضی هستید اینها از اسم شما سوء استفاده کنند. من می دانم فعلا در غیبت هستید و دارید از دست اینها حرص می خورید، ولی خودتان یک کاری بکنید.

آقای مهدی عزیز!

در هر حال این ها حرف هایی بود که باید خدمت تان عرض می کردم. این ها به اسم شما می روند دعا می خوانند در نیویورک که هر سال یک مشت اره و عوره شمسی کوره را ببرند سفر، بعد هم آقای احمدی نژادشان ادعا کرده که هاله نور دور سرش است. یک نفر از معاونانش هم گفته که اگر پیامبری می خواست بیاید، شبیه احمدی نژاد بود. من نمی خواهم دعوا راه بیندازم، ولی خود شما الآن بخواهید تشریف بیاورید، که به نظر من اصلا تا اینها هستند این کار را نکنید، حاضرید شبیه این مردکی که لباس پوشیدنش را بلد نیست، مثل دلقک ها هر جا می رود ادا درمی آورد، کفشش را درست نمی پوشد، کاپشن تنش می کند، مثل لات های چاله میدان حرف می زند، رفتار کنید؟ اصلا کدام پیغمبری در تاریخ 140 کیلو اضافه وزن داشت که این مردک خرس گنده دارد؟ پیغمبر که خودشان گفتند عطر خوب است، این محمود را یک ماه باید بیندازند توی وایتکس و با سیم ظرفشویی و رخشا بشورند که تمیز بشود. پیغمبر این جوری می شود؟ خودتان بگوئید، اگر کسی گفت من هاله نور دور سرم هست، نباید چهار تا زد توی سرش که دیگر چنین غلطی نکند؟


آقای مهدی عزیز!

این سردار عظیم الجثه در نامه اش یک مشت دروغ در مورد درگیری های اخیر نوشته می خواهد شما را سرکار بگذارد، فکر می کند شما هم هر روز فقط شبکه های تلویزیون جمهوری اسلامی نگاه می کنید و می خواهد سرتان را گول بمالد، ایشان نوشته است " در 30 خرداد آشوبگران و منافقان با چهره‌ای جدید که چندان هم بی ارتباط با منافقان سابق نیستند، بر ملت یورش آوردند. زخم ترکش‌های جنگ تحمیلی و جای گلوله‌های منافقان و از خدا بی خبران دیروز را این بار در کوچه و بازار و تن بسیجیان و نیروهای انتظامی - این حافظان امنیت مردم با قمه و ضربات سنگ و شعله‌های آتش، گشودند به پای مصنوعی و سینه خسته جانبازان و حتی بانوان و کودکان رهگذر هم رحم نکردند و منافقانه سلاح اهدایی امریکا و اسرائیل و انگلیس را به سوی مردم شلیک کردند، تا به خیال خام خود با کمک رسانه‌های بیگانه ناجا و بسیج را متهم کنند." ببینید چه دروغی می گویند، تمام عکس هایش هست، تمام فیلم هایش هم هست، خودتان یک سری تشریف بیاورید یوتیوب و فیس بوک تا همه را ببینید، حتی عکس بسیجی که شلیک کرده و مردم را کشته با اسم و مشخصات همه چیز معلوم است. این سردار فکر کرده شما همین نامه را قاب می کنید و می شود نامه اعمالش، بعدا هم صد تا فیلم اعتراف برایتان می خواهد بفرستد که اینها منافق بودند. از سر تا تهش دروغ است. منافقین کجا بودند؟ منافقین که الآن با وزارت اطلاعات دارند حال و حول می کنند و اصلا صداشان درنمی آید، ملت بودند، کلی زن و مرد و بسیجی جبهه رفته بود که کتک خورد، نه بسیجی تقلبی که بیست سالش است و ادعا می کند فرمانده جنگ بوده، حالا جنگ بیست سال است تمام شده. ببینید، تو را به خدا حواس تان باشد، جنگ سال 1368 تمام شد، اگر یکهو یکی آمد و پانزده سالش بود و گفت من جبهه رفته ام باور نکنید ها! اگر یک بچه هفت ساله آوردند و گفتند این فرزند شهید است باور نکنید، مگر می شود یک همسر شهید چهارده سال حامله باشد؟ نه ماه، نه، فوقش ده ماه. سر خدا و شما را که نمی شود کلاه گذاشت.

آقای مهدی عزیز!

من دیگر زیاد وقت تان را نمی گیرم، فقط آخرین نکته که ایشان گفته است که نیروهای حافظ امنیت هیچ سلاحی نداشتند، دروغ به این گندگی می شود، آقای بسیجی با یک مسلسل جلوی دوربین شلیک کرده و یکی را کشته است، اسمش هم معلوم است، حالا ما آدم فروشی نمی کنیم، ولی خودتان اگر از دفتر بپرسید همه مشخصاتش را می دهند، تمام خیابان پر بود از بسیجی و لباس شخصی و لات و چاقوکش تحت امر سردار خرس گنده، همه شان هم کلت و قمه و همه جور اسلحه داشتند. آقای مهدی! من این حرف ها را زدم برای اینکه فردا پانشوید بیایید این طرف ها، این ها به هیچ کس رحم نمی کنند، هی می گویند منتظریم منتظریم و بعد ترانه های مهستی و هایده را تغییر می دهند و برای شما می خوانند، انگار شکوفه نو است نه مهدیه تهران. در هر حال من فقط قصدم رساندن این پیام به شما بود، چون نخواستم توی فامیلی و خانواده بعدا بگویند که نبوی می دانست و نگفت. امیدوارم موفق باشید و اصلا به حرف اینها گوش ندهید، همه شان دروغگو هستند، یکی از یکی بدتر. بقول آن آقا احمدی نژاد از فیروزآبادی بدتر، فیروز آبادی از ثمره بدتر هاشمی از هاشمی بدتر مشائی، و از همه بدتر آن الهام که البته شما کاریش نکنید چون خداوند او را زده و یکی نصیبش کرده که تا زنده هست فقط زجر بکشد. قربتون برم .


والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

سید ابراهیم نبوی

21 تیرماه 1388

نظرات 8 + ارسال نظر
سهند سه‌شنبه 23 تیر 1388 ساعت 21:18

زیبا بود و خواندنی!
این آقا توپوله فکر می کنه غقل کله!

دوست-نرم افزار سه‌شنبه 23 تیر 1388 ساعت 23:19

من مخالفم که به جثه افراد گیر بدهیم.شاید مشکل ژنتیکی یا متابولیسم داشته باشد که اینقدر چاق شده و تنها دلیل چاقی نمی تواند پرخوری باشد.ولی با اینکه فیروزآبادی نامه اش سرشار از دورغ بود موافقم و جواب هایی هم که آقای نبوی داده محکم است ولی یادمان باشد که به شخصیت مخالفین خود توهین نکنیم چون در اینصورت چه فرقی با کیهان و فارس و...داریم؟ جواب نامه آقای فیروزآبادی را خداوند در قرآن داده است:

و مکروا مکرالله والله خیرالماکرین

هیس!!! چهارشنبه 24 تیر 1388 ساعت 01:01 http://jasmine-flower.blogfa.com/

فوق العاده بود، ولی من هم با گیر دادن به جثه افراد و توهین مخالفم ولی جدای از اون به نظر شما برای این حرف ها فیروزآبادی جوابی داره؟

آریا طهوری چهارشنبه 24 تیر 1388 ساعت 03:23

با خوندن اون قسمت «یک آدم دویست کیلویی که برای حمل و نقلش تراکتور یا نفربر باید استفاده شود، اصلا کجاش به آدم راستگو می خورد؟ » خیلی خندیدم . ولی درسته این قسمتش هجو شده . از طنز خارجه
برای اطلاع عزیزان جناب فیروزآبادی تا حدود ۱۱ سال پیش وزنش به ۷۰ کیلو هم نمیرسید اما از حدود ۱۰ سال پیش دچار بیماری تیروئید شد که همین باعث چاقی مفرطش شد. والا اون موقع ها یک سردار لاغر و فعالی بودن.

[ بدون نام ] چهارشنبه 24 تیر 1388 ساعت 09:51

http://tinypic.info/files/sbjc8l5x615ssp5feg74.jpg

این عکس واسه ۲۰ سال پیشه
جونه من این ۷۰ کیلو بیشتر نبود؟؟

مهدی/مکانیک چهارشنبه 24 تیر 1388 ساعت 17:16

این خنده دارترین مطلبی بود که تا حالا خوندم و هیچ ایرادی نداشت.
مرسی
منتظر مطالب بعدیت هستیم

رزا چهارشنبه 24 تیر 1388 ساعت 20:22

تا حالا متنی رو تا آخر نخونده بودم این اولیش بود ممنون

[ بدون نام ] چهارشنبه 6 مرداد 1389 ساعت 15:52

عصر امام خمینی، لیاقت آن را یافتیم که به چشم خود، دو فرهنگ سیاسی متفاوت را به موازات یکدیگر، تجربه و ‏مقایسه کنیم. در یکسو، "سیاستمداران" بوده و خواهند بود که تنها بر مدار سیاست و قدرت و چرتکه اندازیهای عادی و ‏مادی، تحلیل می کنند و تصمیم می گیرند. آنان هیچ وقت و هیچ کجا، دست خدا و مدیریت الهی را نمی بینند و هرگز، ‏حتی هاله ای از نور عنایت خدا را که در عصر خمینی عزیز بر این ملت باریدن گرفت، مشاهده نمی کنند. اصطلاحا ‏مذهبی اند اما نه اهداف و نه طرز محاسبات سیاسیشان، با اهداف و با طرز محاسبات مادیون عالم، تفاوتی ندارد. منکر ‏تدبیر الهی و دست غیب خدا در عرصه انقلابند و درست مثل ماتریالیستهای عالم، حضور خدا و حجت خدا را در ‏تحولات عالم و سیر تاریخ بشر انکار می کنند و ای کاش فقط انکار می کردند، به سخره می گیرند و نیشخند می زنند.‏

اما خط دوم، خط خمینی است که نه "سیاستمدار"، بلکه "حقیقتمدار" بود. او سیاست را هم از منظر معنوی می دید، ‏دست خدا را بالاتر از همه دستها به وضوح می دید، در هیچ مرحله ای از مراحل مبارزه، ماده را مستقل از معنی ندید و ‏هرگز تن به محاسبات صرفاً مادی نداد و هرچه می شد و می کرد به خدا و عالم بالا نسبت می داد. انقلاب را کار خدا ‏می خواند، جمله های او با خدا آغاز می شد، می گفت قلب مردم را خدا منقلب کرد، خرمشهر را خدا آزاد کرد، ‏ابرقدرتها به اذن خدا نابود خواهند شد، فتوحات رزمندگان را فتح الهی می خواند زیرا فتح بدست اوست " و ما رمیت اذ ‏رمیت و لکن الله رمی". در معجزه طبس که طوفان شن، جنگنده های مهاجم آمریکایی را نابود کرد، و دقیقا آنگاه که ‏دوست و دشمن، مشغول تفسیرهای صرفا سیاسی و نظامی از ماجرا بودند او صریحاً اعلام کرد که آن شن ها مأمور خدا ‏بودند. او تحول ملت ایران را تحولی الهی می دانست و می گفت "این یک امر غیر عادی است که حاصل شده" و "از ‏اول انقلاب و پس از پیروزی تاکنون هرچه دیدیم معجزات بوده است". او می گفت "جنود غیبی همانطور که در صدر ‏اسلام بود همان تاییدات غیبی ملایکه الهی امروز هم با ماست" و "بدون توجه خاص حضرت بقیه الله (عج) کاری نمی ‏توانیم بکنیم". او همه جا جنود خداوند را می دید و از همه چیز، تفسیری الهی و ماوراء مادی داشت بی آنکه سلسله ‏عوامل ظاهری و طبیعی را انکار کند. ‏

همه جا نام مبارک ولی خدا، حضرت صاحب الامر (عج) را به عنوان صاحب اصلی انقلاب و آنکه این انقلاب را باید ‏تحویل او بدهیم برزبان می آورد، پیروزی های جبهه را به نام آن حضرت، به ثبت می رساند و پیشرفت انقلاب و اقبال ‏دلها به این نهضت را محصول عنایت ناجی بشریت و برپا کننده عدل جهانی می نامید و انقلاب خود را مقدمه انقلاب ‏جهانی ایشان می دانست.‏

او همه چیز را تحت عنایت الهی و نظارت حجت خدا می دید و همانگونه که آن روز، برخی گروههای سیاسی، این ‏طرزتعبیر را مصداق ارتجاع و خرافه می نامیدند امروز نیز کسانی، دیگر حتی هاله ای از نور هم نمی بینند، خداوند را از ‏محاسبات سیاسی خود، کنار گذاشته اند و می خواهند خود صاحب و مالک انقلاب باشند حال آنکه در منطق خمینی ‏بزرگ، صاحب اصلی انقلاب، حجت خدا و توده های مردم بودند.‏

اینان، همان سیاستمداران و قدرتمدارانی هستند که اگر مذهبی هم باشند، جهانبینی مذهبی ندارند و تنها از ادبیات ‏مذهبی، استفاده می کنند، و الا اگر همچون خمینی کبیر، توحید افعالی را پذیرفته بودند، ولایت تکوینی حضرت ولی ‏عصر (عج) به اذن خدا را مورد تمسخر، قرار نمی دادند و هاله های نور را نه فقط در گوشه ای از عالم انکار نمی کرند، ‏بلکه عالم را سراسر غرق در نور عنایت و تدبیر خداوند می دیدند. امام عارفان به ما آموخت که سیاست را و همه چیز را ‏از چنین چشم اندازی بنگریم و همه جا و در همه چیز و در همه پیروزی ها، دست خدا و عنایت حجت خدا را ببینیم و ‏هیچ حسنه ای را به خود، و هیچ سیئه ای را به خدا نسبت ندهیم و پیروزی ها را اتفاقی ندانیم و نگوییم فلان حادثه، اتفاق ‏افتاد، و هیچ پیروزی را نیز مغرورانه به خود نسبت ندهیم. در منطق امام خمینی، نباید از محاسبات مادی ذره ای غافل ‏شویم، اما هرگز نباید در محاسبات مادی نیز غرق شد. او حتی در فرو ریختن چهارده کنگره کاخ کسری هنگام تولد ‏پیامبر اعظم (ص) علامتی معنوی بر وقوع انقلاب اسلامی ایران در قرن چهاردهم هجری می دید، در هر حادثه ظاهرا ‏طبیعی، یک زمینه ماوراءطبیعی و دست خدا را می دید، و همه پیشرفت ها و پیروزی هایی را که نابینایان خودبین به خود ‏منتسب می کردند، او که نایب مهدی (عج) بود به مهدی (عج ) متعلق می دانست و همه را از برکت او می دید.‏

من امروز نیز فقط و فقط، تحلیل های سیاسی از نوع امام را موفق می دانم و حال که تبدیل جنبش ظاهراً کوچک پانزده ‏خرداد به یک نهضت عظیم و بین المللی از شرق آسیا تا قلب اروپا و از آسیای میانه تا عمق آفریقا را می بینیم، می توانیم ‏آزمون موفق این چشم انداز را حتی با چشم مادی هم ببینیم و هرچه هم قسی القلب باشیم، نمی توانیم هاله های نور خدا ‏را منکر شویم. هرکس نمی بیند به کوری خود اعتراف کرده است.‏

وقتی به چشم دیدیم که "پیشرفت های عظیم علمی و اقتصادی" دهه سوم انقلاب، چگونه نتیجه عملی تحریم ها و ‏محاصره اقتصادی دهه اول و دوم است، در حالی که نتیجه عادی و طبیعی تحریم ها باید به ضعیف شدن ما منجر می شد ‏ولی برعکس صد بار قویترمان کرده است، چگونه می توانیم هاله ها و امواج نور الهی را نبینیم؟! اگر شن های طبس ‏مامور خدا بودند و اگر صاحب اصلی انقلاب دلواپس این انقلاب است، پس چگونه است که کسانی از دعوی مدیریت ‏الهی عالم، تعجب کرده و آن را مورد تمسخر قرار می دهند؟!‏

وقتی محاصره نظامی و حضور اشغالگران در شرق و غرب و شمال و جنوب که طبق محاسبات مادی، باید به ترس و ‏ضعف و تسلیم یا حتی فروپاشی جمهوری اسلامی می انجامید، پس از 5 سال، کاملاً نتیجه عکس داده و جمهوری ‏اسلامی، قدرت اول منطقه و یکی از چند قدرت تأثیرگذار در سطح جهان شده است، آیا این چیزی جز مدیریت الهی ‏است؟ و آیا مصداق بارز عنایت حجت خدا که متولی همه امور از طرف خدا و واسطه فیض و هدایت اوست، نیست؟ ‏آیا این همان دست غیبی و ولایت باطنی حضرت صاحب الامر (عج) نیست که امام بارها می گفت که در حوادث ‏مختلف، می بینیم که گره های فروبسته چگونه به طرز غیر طبیعی و ماوراء طبیعی، گشوده می شود در حالیکه هیچ ‏کاری از ما بر نمی آمده و گاه ما حتی از اصل خطری که مارا تهدید می کرده است، بی اطلاع بوده ایم و مقام معظم ‏رهبری نیز چندین بار این مضمون را از امام عزیز نقل کرده اند.‏

اگر عده ای فریبکارانه تلاش می کنند این حقیقت را به طرز فکر باطل حجتیه نسبت دهند، تحریف بی ثمری است. ‏تفکر حجتیه ای، از مفهوم "مهدویت و انتظار"، فرهنگ تسلیم و سازش و تفکیک دین از سیاست را نتیجه می گرفت و ‏به "نفی تکلیف" می رسید. حال آنکه امام که همواره خود و نهضت را زیر سایه حضرت می دید، فرهنگ انتظار و ‏مهدویت را پشتوانه مبارزه و جهاد و سیاست معنوی و انقلاب الهی خود می خواند و به "اثبات تکلیف" می رسید و این ‏تفاوت بسیار مهمی است.‏

امام که از ولایت تکوینی "انسان کامل" و "ولی خدا" و از مدیریت و هدایت حضرت همچون خورشیدی که از پس ‏ابر، همچنان نور وانرژی می بخشد سخن می گفت و هرگز نه تعیین وقت برای ظهور کرد و نه مشکلات و کمبودها را ‏به پای حضرت نوشت، آیا او ادعای الوهیت یا ربوبیت برای حضرت و یا برای خود کرد؟ آیا اگر صاحب اصلی انقلاب ‏را حضرت ولی عصر می دانست، قصد خرافه پردازی یا عوام فریبی و سلب تکلیف از خود را داشت؟!‏

برای من جالب و در عین حال مایه تأسف بود که چگونه یادآوری همین عقاید واضح شیعی و دیدگاه صریح امام با ‏وسعتی عجیب و تحریف هایی ناجوانمردانه از چپ و راست مورد حمله قرار گرفت! نوشتند که احمدی نژاد در هیئت ‏دولت موقع نهار، یک ظرف غذا هم برای حضرت روی میز می چیند! احمدی نژاد در دوره شهرداری، مسیر حرکت ‏کاروان حضرت از مکه به تهران را پیشاپیش آسفالت کرده است! احمدی نژاد مدعی ارتباط با حضرت شده و گران ‏شدن برنج را، محصول مدیریت حضرت و تصمیم ایشان دانسته است! و این در حالی بود که من چند بار گفته ام که ‏برخی گرانیها، و نه همه آنها، اتفاقاً محصول مدیریت پنهان و ائتلاف مافیائی در بازار با برخی سیاستمداران از همان نوعی ‏که گفتم و کار کسانی است که پس از سه سال، هنوز هم رأی مردم را فصل الخطاب ندانسته و به اراده مردم در ‏انتخابات ریاست جمهوری نهم، تسلیم نشده اند و از مردم و دولت، یکجا انتقام می گیرند. متأسفانه آنانکه مسئول ‏رسیدگی و اجرای عدالت اند نیز ، اصل وجود مفسدین اقتصادی را منکر می شوند و گویا پیام هشت ماده ای رهبری را ‏هم شعاری و عوام فریبی می دانند! مشاهده نور خدا در عالم سیاست، و در فتوحاتی که پیاپی در لبنان فلسطین تا عراق و ‏ایران و حتی در نیویورک، به نفع ارزشهای انقلابی و اسلامی واقع می شود، برای آنان که در دامان فرهنگ توحیدی ‏امام خمینی پرورش یافته اند و برای نسل انقلاب چیز عجیبی نیست بلکه ندیدن این هاله های نور است که عجیب وعیب ‏است. آری، حجت خدا، زنده وحاضر است و ادامه حیات در روی زمین، به اذن خدا، پیوسته به حضور حجت الهی در ‏زمین است و حضرت، این انقلاب را وشیعه و مسلمین را و بلکه مستضعفین عالم را به حال خود، رها نکرده و نخواهد ‏کرد. آری هرگز خداوند خود را کنار نکشیده و امور عالم و آدم را به کسی جز خود واگذار و تفویض نکرده و این ‏تفکر غالیان است اما خداوند از طریق ولی و حجت خود، عالم را مدیریت و تدبیر می کند و مفهوم ولایت تکوینی ‏اولیای الهی، همین است. ما مفتخریم که سیاستمدار به آن معنی که در ابتدا گفته شد نیستیم و ان شاء الله هرگز هم ‏نخواهیم شد. ما باید همچون امام خمینی (ره) باشیم که خود را در محضر خدا و عامل اجرایی دین خدا و در خدمت ‏حجت خدا می دید و نه برای خود، استقلال و منیتی قائل بود و نه برای دشمنان و ابرقدرتها، کمترین حیثیت و قدرتی ‏می دید. و لذا نه می ترسید، نه مأیوس می شد و نه هرگز دچار غرور می گشت.‏

سالگرد 14 و 15 خرداد، فرصتی برای بازگشت به جهانبینی توحیدی و هاله معنوی خمینی بزرگ است و ملت ما هم ‏انتظار فرج از نیمه خرداد می کشد.‏

این دولت در سه سال گذشته کوشیده است با جهان بینی امام راحلمان، به صحنه بنگرد و تفکر معنوی آن مجاهد عارف ‏را خرافه نمی داند. سراسر زیارت جامعه کبیره که امام آن را ترک نمی کرد حاوی همین جهان بینی توحیدی و شیعی ‏است و در عین حال این دولت هرگز ضعف ها و خطاهای احتمالی خود را در عرصه سیاست یا اقتصاد به پای امام و ‏والاتر از او حضرت ولیعصر (عج) ننوشته و امروز که با افتخار وکمال قدرت، سال چهارم خود را نیز از مبدأ 15 خرداد ‏با نشاطی همچون سال اول و روز اول به قصد تحولات بزرگ در عرصه های مهم مدیریت و اقتصاد کشور آغاز می ‏کند، شجاعانه مسئولیت آن را می پذیرد و صادقانه، بر وجود موانع ساختاری و سیاسی و مافیایی نیز تأکید می کند. اما ‏به دور از هر نوع بهانه جویی و عافیت طلبی، اعلام می کند که تا آخرین ساعت و دقیقه این دولت، به وظیفه خود در ‏برابر خدا و مردم، عمل می کنیم و با استفاده از نخبگان همفکر، موانع را به لطف خدا کنار می زنیم زیرا چنانچه پیشتر ‏نیز گفته ام، بدون اصلاح بزرگ در سامانه اقتصادی که ارکان آن عبارتند از "نظام مالیاتی"، "گمرک و واردات و ‏صادرات"، "نظام تأمین اجتماعی"، "نظام پولی و بانکی"، "نظام یارانه ها"، و "سیستم توزیع کالا و تجارت داخلی"، نه ‏توسعه مداران به توسعه خواهند رسید و نه عدالتخواهان به عدالت، نزدیک خواهند شد و این دولت که در پی "توسعه ‏عدالت محور" است با همه قدرت و پشتیبانی ملت و حمایت رهبری و همکاری مجلس به فضل خدا در این یکسال، ‏کلید تحولات بزرگ علمی و حساب شده در این عرصه ها را خواهد زد.‏

اگر دهه چهارم انقلاب، دهه "پیشرفت و عدالت" است، بدون تغییرات بزرگ در این چند عرصه، هیچ کاری نمی توان ‏کرد. هنر بزرگ، آن است که به خداوند، اعتماد کنیم و "مردم" را باور کنیم، هاله های نور را ببینیم و به عنایت حضرت ‏‏(عج)، دلگرم باشیم، و راه خمینی عزیز را نه با زبان، که با ذهن و قلب و دست، ادامه دهیم، نسخه های ترجمه ای را ‏تبدیل به متن مقدس نکنیم و به عقل و تجربه و اندیشه ایرانی و جوانان دانشگاهی خود نیز احترام بگذاریم زیرا چنانکه ‏امام عاشقان و مقتدای عاقلان گفت: "ما می توانیم". ملت ما توانست و به فضل الهی بیش از این ها نیز خواهد توانست.‏



منبع: وبسایت دکتر احمدی نژاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد