KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

روشی متفاوت برای ابراز علاقه...

یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا میتوانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟
برخی ازدانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند.
برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند.
شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها ولذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق می دانند

در آن بین، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد :
یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند
یک ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود.

شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود.

رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند.

ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد.

همان لحظه، مرد زیست شناس فریادزنان فرارکرد و همسرش را تنها گذاشت.
بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید.
ببر رفت و زن زنده ماند.


داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد.

اما پسر پرسید : آیا می دانید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد؟
بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است!
پسرجواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که : عزیزم ، تو بهترین مونسم بودی . از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود...


قطره های اشک، صورت پسر را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان میدانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار میکند.

پدر من در آن لحظه وحشتناک ، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد. این صادقانه ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خودبه مادرم و من بود.


با تشکر از دوست جون بابت این ایمیل

نظرات 10 + ارسال نظر
حوریه جعفری - کامپیوتر دوشنبه 22 تیر 1388 ساعت 13:24

!!!

ممنون از نظرتون.

حمیده احمدی دوشنبه 22 تیر 1388 ساعت 13:25

ممنون از نظرتون

رضا دوشنبه 22 تیر 1388 ساعت 13:35 http://web3nter.com

سلام
خیلی قشنگ بود

سلام علیکم
قابل نداشت

الیار عاصمی زاده دوشنبه 22 تیر 1388 ساعت 13:37

ممنون از نظرتون.
(آخی. چه اشکی!)

محمدحسین باقری دوشنبه 22 تیر 1388 ساعت 13:37

فوق العاده بود!

متاسفانه بعضی آقایون پشه هم بیاد جلوی زنشون کاری براش نمیکنند

یا بعضی ها با هم دوست میشن ادعای عشق میکنند اما سر یک چیز چرت عشق از بین میره!
البته عشق نه هوش و سالی یکبار سراغشون میاد

دقیقا!
امیدوارم همه یاد بگیرن. هم خانوما، هم آقایون.

sbs دوشنبه 22 تیر 1388 ساعت 13:53

بسیار جالب بود.ممنون

خواهش میکنم
ممنون از نظرتون

شقایق جابرانصاری دوشنبه 22 تیر 1388 ساعت 15:22

خیلی غم انگیز ناک بود...!!!

ممنون عزیزم.

اما به نظر من بهترین راه ابراز عشق یادآوری احساس درونی مابین است..!

خواهش میشه

اینم یه راهه خب

البته بسته به موقعیت هم هست

این داستان ادامه دارد!
..........
....................
.......................
.............................
..............................
...................................
درهمان لحظه (بگو پدرت همیشه عاشقت بود...)گروه امدادونجات رسید(اونجاایرانسل تالیا وهمراه اول دوم انتن میده)ومردازمرگ حتمی نجات پیداکردوان دوپس ازبهبودی ازبچه همان ببرانتقام گرفتندوببربه خاطرعلاقه زیاد به فرزندافسرده شدوبه سزای عمل خویش رسید
نویسنده :نویسندگان بالیووددددددددددددددد!
ممنون!

نه
ادامش اینه
وقتی اون اتفاق افتاد "گروه امدادونجات رسید"
ببر رو گرفتن، تربیتش کردن
الان نمک خیلی دوست داره.
بپا نیاد سراغت!

رویا IT دوشنبه 22 تیر 1388 ساعت 15:54

قشنگ بود! !!

ولی ابراز عشق لازم نیست به این سختی ها باشه حالا!

مثلا میتونه اینجوری باشه که یه مرد، زنش رو ببره پیش ببر که خورده شدن توسط ببر رو تجربه کنه! فقط برای ابراز علاقه!! !

امیدوارم از این تجربه ها واست پیش نیاد...

نظرم خیلی لوس بود(اعتراف) !
ایشالادفعه بعدجبران کنیم![

ایشالا ;)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد