KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

چی میشه اگه؟

سیاوش چی میشه اگه؟؟؟ 

 

ادامه مطب...>>>

- سیاوش چی میشه اگه؟؟؟ 

-          - سیاوش ، چی میشه اگه خورشید دیگه در نیاد؟

-        -  چی پیش میاد؟؟ 

اگه خو.رشید نتابه ، تعجب می کنی

 و با چشمای از حدقه در اومده به آسمون خیره میشی

و باد نور چشماتو به آسمون می بره

و خورشید دوباره شروع به تابیدن می کنه. 

-         -  سیاوش ، چی میشه اگه باد نوزه؟

-          - اون وقت چی پیش میاد؟؟  

اگه باد نوزه ، زمین خشک می شه ،

قایقت دیگه حرکت نمی کنه ، عزیزم ،

عطر عشقت دیگه به من نمی رسه و  بادبادکت دیگه پرواز نمی کنه.

اون وقت چمن مشکل تو رو به باد میگه ،

و باد دوباره شروع به وزیدن می کنه. 

-          - سیاوش ، اگه چمن دیگه رشد نکنه چی؟

-          - اون وقت چی میشه؟؟  

اگه چمن رشد نکنه ، اشک هات سرازیر می شه

و زمین با اشک چشم های تو سیراب می شه ،

بعد مثل محبت تو به من ، چمن ها هم بزرگ میشن ،

و دوباره شروع به محبت می کنن ، شروع به رشد کردن. 

-          - سیاوش ، اگه من تو رو دوست نداشته باشم چی؟

-          - اون وقت چی میشه؟؟  

اگه تو دیگه منو دوست نداشته باشی ، اون وقت دیگه چمن رشد نمی کنه ،

خورشید نمی تابه و باد نمی وزه و اون وقت من هم .... سفر می کنم.

اگه می خوای این دنیای قدیمی به کارش ادامه بده ،

باید باز منو دوست داشته باشی ، باز هم ، باز هم ....

باز منو دوست داشته باشی.  

عزیزم؟؟ می شنوی عزیزم؟  

بهتره منو دوست داشته باشی چون دوستت دارم. 

 

تو منو دوست داری ، زندگی؟؟

نظرات 12 + ارسال نظر
من چهارشنبه 17 تیر 1388 ساعت 21:53

دوستت دارم....دوستت ندارم.

حمید توکلی چهارشنبه 17 تیر 1388 ساعت 23:05

اگه تو دیگه منو دوست نداشته باشی ، اون وقت دیگه چمن رشد نمی کنه!

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 18 تیر 1388 ساعت 01:01

سیاوش میشه اینجا رو با وبلاگ شخصی اشتباه نگیری!

سیاوش پنج‌شنبه 18 تیر 1388 ساعت 01:43

دوست عزیز اسم لطفا
و این که متن رو اصلا نفهمیدی.... اینو مطمئنم .. مخصوصا خط آخر

الیار عاصمی زاده پنج‌شنبه 18 تیر 1388 ساعت 02:21

قشنگ بود

سوال کننده پنج‌شنبه 18 تیر 1388 ساعت 10:07

سوال.... آیا جوابی داریم که بتوان به راحتی گفت و به راحتی شنید؟؟؟ نمی دانم....عجب دردی است دور از یار بودن جدایی کردن و ناچار بودن.

امیر پورنصرت پنج‌شنبه 18 تیر 1388 ساعت 20:28

واستا ببینم مردها هم حق نظر دادن دارند ؟
.
.
.
.
.
بله دارن. خدا رو شکر.

قشنگ بود. مرسی.

سیاوش پنج‌شنبه 18 تیر 1388 ساعت 20:51

امیر اینقده تیکه ننداز بچــــــــــــــــــــــــــــــه جــــــــــــــــــــــــــــــون..... مرسی بابت نظرت

امیر پورنصرت پنج‌شنبه 18 تیر 1388 ساعت 21:23

خواهش می کنم بچه خودتی خوشگله. چشم.

سیاوش پنج‌شنبه 18 تیر 1388 ساعت 23:07

به قول یارو جان چه بچه شیرینــــــــــــــــــــــی
دوست دارم امیر...با حالی

امیر پورنصرت جمعه 19 تیر 1388 ساعت 13:31

باحالی از خودته خوشتیپ. می خوامــــــــــــــــــت

کیارش سرسپار پنج‌شنبه 25 تیر 1388 ساعت 17:14

عاشقتم داداش سیاوش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد