به
سال 1338ه.ش در خانواده ای مذهبی ومستضعف در جنوب شهر تهران به دنیا آمد و
دوران تحصیل دبستان را در مدرسهای به نام باغ آذری گذراند. تامقطع
دیپلم،تحصیلات خود را با نمرات عالی به پایان رساند. ایشان در تمام طول
دوران تحصیل از هوش و حافظه ای قوی برخوردار بود. گرایش دینی و علایق
مذهبی از همان کودکی در حرکات و سکنات شهید دستواره به وضوح نمایان بود و
هر روز افزایش می یافت. او به تلاوت قرآن و شرکت در مسابقات قرائت قرآن
علاقه وافری داشت. زمانی که خود هنوز به سن تکلیف نرسیده بود اعضای
خانواده را به انجام تکالیف الهی و رعایت اخلاق اسلامی توصیه می کردو
همسایگان ،او را به عنوان روحانی خانوادهاش میشناختند.
فعالیتهای سیاسی- مذهبی
با
اوج گیری انقلاب اسلامی،همراه با سیل خروشان امت مسلمان در تظاهرات و
فعالیتهای مردمی شرکت فعال داشت و در این زمینه چند بار توسط عوامل رژیم
منحوس پهلوی دستگیر شد. سال 1357زمانی که در سال آخر دبیرستان در س می
خواند نه تنها خود فعالانه در تظاهرات و اعتراضات عمومی علیه طاغوت شرکت
می کرد. بلکه دوستان همکلاسی و برادران کوچکترش را نیز به این امر ترغیب و
تشویق می نمود. زمانی که یکی ار برادرایش گفته بود شاه توپ و تانک دارد و
پیروزی برای او. مشکل استظهار داشته بوده ما خدا را داریم به واسطه حضور
فعال و مستمری که در صحنه های مختلف داشت توسط عوامل رژیم شناسایی و در وز
14 آبان سال 1357در دانشگاه تهران دستگیر و روانه زندان گردید. اما پس از
مدتی از زندان آزاد شد. به هنگام ورود حضرت امام خمینی(قدس سره)فعالانه در
مراسم استقبال از حضرت امام (قدس سره)شرکت کرد و مسئولیت امنیت قسمتی از
میدان آزادی را به عهده گرفت.پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی جهت
پاسداری از دست آوردهای انقلاب به جمع پاسداران کمیته انقلاب اسلامی پیوست
و طی چهار ماه خدمت خود در این نهاد انقلابی ،زحمات زیادی را در جهت انجام
ماموریتهای مختلف و تثبیت حاکمیت انقلاب اسلامی تحمل نمود. سپس به خیل
سپاهیان پاسدار پیوست و بلافاصله داوطلبانه طی ماموریتی عازم کردستان شد.
حضور در کردستان و مبارزه با ضد انقلاب
او
همراه فرماندهان عزیزی چون شهید چراغی و حاج احمد متوسلیان،زحمات زیادی را
در مقابله با ضد انقلاب به جان خرید و بعد از آزادسازی شهر مریوان در معیت
برادر متوسلیان و سایر برادران رزمنده وارد شهر مریوان شد. از آنجا که این
شهر جنگ زده پس از آزادی با مشکلات متعددی مواجه بود . سازمانها و مؤسسات
دولتی تعطیل شده بودند. به دستور برادر متوسلیان،برادران پاسدار در مراکز
و ادارات مختلف از جمله شهرادی،رادیو و تلویزیون مشغول خدمت شدند. شهید
دستواره نیز ماموریت یافت کالاهای ضروری مردم را تهیه کرده و در اختیار
آنان قراردهد. او به نحو احسن این ماموریت را انجام داد و در روزهای
عملیات نیز مانند سایر برادران،سلاح به دست در قلههای مریوان با ضد
انقلاب و با دشمن بعثی جنگید. ایشان مدتی نیز فرماندهی پاسگاه شهدا ،در
محور مریوان را به عهده در مسلخ شب چو شب شکاران رفتند.
شهید و دفاع مقدس
همگامی
که سردار متوسلیان ماموریت یافت تیپ محمد رسول الله(ص)را تشکیل دهد. او
همراه سایر برادران از مریوان به سمت جبهه های جنوب عزیمت کرد و در آنجا
به علت مهارت در جذب نیرو مامور تشکیل واحد پرسنلی تیپ گردند. ایشان با
میل باطنی که به گردانهای رزمی داشت. روحیه اطاعت پذیریاش باعث شد تا
بدون هیچگونه ابهامی مسئولیت محوله را قبول کند. اما از فرماندهان تقاضا
کرد که مجاز به شرکت در عملیاتها باشد. بنابراین در روزهای عملیات وسلاح
به دست در کنار فرماندهان گردان وارد عمل می شد. شهید دستواره به همراه
سرداران لشکر محمد رسول الله(ص)بران یاری رساندن به مردم مسلمان و ستمدیده
لبنان که مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم اشغالگر قدس قرار گرفته بودند. راهی
آن دیار شد. بعد از بازگشت عقیل به فرماندهی تیپ سوم ابوذر منصوب گردید و
تا زمان عملیات خیبر در همین مسئولیت به خدمت صادقانه مشغول بود.در عملیات
خیبر بعد از شهادت فرمانده دلاور لشکر محمد رسول الله(ص) شهید حاج همتو
واگذاری فرماندهی به شهید کریمیسید به عنوان قائم مقام لشکر 27حضرت
رسول(ص)منصوب گردید. پس از شهادت خدمت رزمندگان اسلام علیه کفار جنگید و
در نهایت با انتصاب فرماندهی جدید لشکر،ایشان همچنان به عنوان قائم مقام
لشکر ،در خدمت جنگ و دفاع مقدس انجام وظیفه کرد. مناطق اشغالی کردستان و
صحنههای مختلف جبهههای جنوب کشور به ویژه عملیات والفجر 8 و جاده
امالقصر (در فاو )شاهد دلاوریهای عاشقانه و جانفشانیهای این شهید عزیزاست.
ویژگیهای اخلاقی
از
خصوصیات بارز شهید،خوشرویی،جذابیت،صفای باطن، اخلاص و توکل به خدابود. به
گفته همرزمانش ،جایی که او بود غم و اندوه بیرون می رفت. او در روحیه دادن
به رزمندگان نقش به سزایی داشت. شجاعت بالایی برخوردار بود. تجزیه و تحلیل
حساب شده مسائل جنگ و قدرت تصمیم گیری سریع،یکی از ویژگیهای بود که در
مشکلات ،سید را یاری می کرد. با آنکه از نظر جسمی بدنی نحیف و لاغر
داشت،خستگی ناپذیری و اعتماد به نفس او زبان زد خاص و عام بود. او اکثر
نبردها به جز مواقعی که مجروح شده بود،حضور داشت و در شبهای عملیات تا صبح
درخط اول درگیری با دشمن و در کنار رزمندگان از نزدیک به هدایت عملیات می
پرداخت.آن بزرگوار تا هنگام شهادت 11بار مجروح شده ولی هرگز از پلی ننشست
و با شجاعت کم نظیر با نثار جان عزیزش به دفاع از اسلام و آرمانهای متعالی
حضرت امام خمینی(ره)و حفظ کیان جمهوری اسلامی ادامه داد.
نگاهی به زندگی شهید
به
سال 1338در جنوب شهر تهران متولد شدند.-تا مقطع دیپلم را تا نمرات عالی
پشت سر گذاشتند. قبل از انقلاب به جلسات مذهبی و قرآن مجید علاقه وافری
نشان می داد.-با اوج گیری انقلاب اسلامی،به مبارزه برخواستند و چندین بار
توسط ساواک دستگیر شدند. روز 14آبان سال 1357در دانشگاه تهران دستگیر و
روانه زندان گردید. با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به جمع عزیزان کمیته
پیوست. همراه فرماندهانی چون شهید متوسلیان،چراغی و دیگران عازم کردستان
شد. عزیمت به لبنان برای مبارزه با رژیم صهیونیستی.-قائم مقام لشکر 27
محمد رسول الله (ص)در زمان فرماندهی شهدای عالیقدر همت و عباس کریمی بود.
خوشرویی،جذابیت،صفای باطن،اخلاص و...از صفات برجسته شهید بود. ده روز بعد
از شهادت برادرش حسین دستواره،در عملیات کربلای 1 روز آزادسازی مهران به
شهادت رسید.
برای آنکه مرگ ندارد
به
نام خدای شهیدان که فرمود بیمرگ است و به پاس خون شهیدان که قلب گرمشان
در آسمان شهر جنایت به خون نشست بگذار که همت والایشان را بستائیم و غیرت
و تقوایشان را ،شاید که روز مرگی مان را از تن به زدائیم. بگذار جاودانگی
شهیدان عشق را که در قربانگاهها به شهادت ایستادند،ما نیز شاهد شویم که
شهیدان پیام خویش را سرخ سرخ در سینههای ما نگاشتند،تا که مرگ بیثمر و
بیرنگ را به جاودانگی شهادت بدل کنیم . آنان قلبهای لبریز از عشق .
صداقتشان را کریمان ارزانی کردندو خشماهنگ با بیداد درافتادند تا که عجز و
حقارت را در اندروی تک تک ما فرو شکنند. اگر ایمانشان را برای ابد به ما
هدیه کردند،اگر ایستاده مردن را به ما آموختند،چه ناسپاسی نامردانه ایست
که بییادشان شب داره سر آریم و بینامشان روز را بیاغازیم.چه کسی کربلای
سالارما،حسین(ع) را دوباره بپا کرد؟ لحظههایی که زبان در کام ماندهمان
قادر به اعتراض نبود،و شرافت و تقوی ،شعورو غیرتمان به غارت میرفت،کدامین
تن در ظهر بلوغ عصیان سرخی عاشورا را به چشمان بینورمان تاباند و جز شهید
چه کسی باور کرد،که زندگی در غلظت سیاه شب تنها فریب خویش است؟ برای زیستن
(و نور ،بران رستن از شرک،برای رهائی از مرگ و رسیدن به جاودانگی تنها
شهید راه می نماید. صفیر تیز گلولههایش مشعل پر میشود که خلق خدا را به
صبح روشن نوید میدهد. و به دل ترنم آیات صبح گشته قریب و به منقار ،شاخه
زیتون،با اوج روشن خورشیدها شهید پیمود یکشنبه صد ساله راه را اینکه شهید
با انفجار قلب پر از ایمان-در عمق باور خاموش روحش بذر خجسته آزادگی
نشاند،قلبی به گرمی خورشید در آسمان شهر جنایت نشست در راستای ثابت
فوارههای خون-صد اغنای قامت پژمرده راست شد.از شوق و شور شهادت خنجر دگر
دمید،من مرگ هیچ شهیدی را باور نمیکنم من با شهید همیشه باور کردم که وطن
خالی از اندیشه آزادی نیست من با شهید دوباره باور کردم که تا انتهای این
شب دیجور باقی است فرصت عصیان اینک...مزار شهیدان در سینه های ماست،که
دوست دارم همه هستی ام را ارزانی کنم در پای ایمان و تقوای همه برادران
شهید شهیدان برادر-این گلگون پیکرهای پرفریادی که در برابر اوج
عظمتهایشان شرم دارم وشرم از اینکه هنوز ندایشان را جانانه لبیک نگفته
ام. اینک تو ای به هر محرم شاهد ای به هر عاشورا شهید،ای به هر کربلا
قربانی،بر خویشتن به بال که امروز خون سرخ تو در کوچه ها می جوشد. این قلب
توست. این همه را بنگر و بر خویشتن به بال .اینک در قلب تک تاک ما یک شهید
یک شاهد بیشکست،بیپایان ،بیدار و بیدارتر نشسته است و ما را با شهیدان
پیوندی همیشگی است. ما مرگ هیچ شهیدی را باور نمی کنیمآن فروریخته گلهای
پریشان در باد کز می جام شهادت همه مدهوشانند بارشان زمزمه نیمه شب مستای
باد تا نگویند که از یاد فراموشانند.
نحوه شهادت
در
عملیات کربلای1-که برادرش حسین در خط پدافندی شهیدشد-جهت شرکت در مراسم
تشییع و تدفین او به تهران رفت. ولی بیش از سه روز در تهران نماند و به
منطقه باز گشت. وقتی به وی گفته می شود که خوب بود لااقل تا شب هفت برادرت
میماندی و بعد برمیگشتی، در جواب میگوید به آنها گفتهام کنار قبر حسین
قبری را برای من خالی نگهدارید. بیش از 10 روز از شهات برادرش نگذشته
بودکه در عملیات کربلای 1روز آرادسازی شهرمهران از چنگال دشمن بعثی،روح
بزرگش از کالبدتن رها شد و مظلومانه به شهادت رسید و در جرگه شهیدان کربلا
راه یافت و بر سریرعند ربهم جلوس نمود.
در تاریخ 13/4/1365 درقلاویزان – مهران ( کربلای 1 ) به شهادت رسید
در رثای شهید
امشب
پریشان خاطر و دلتنگ هستم/ دلتنگ بوی جبهه،توی جنگ هستم دلتنگ شور و حال
شبهای غریبی/دلتنگ عطر خیس قرآنهای جیبی/کو لالههایی که سراسر داغ
بودند/حیثیت گل،آبروی باغ بودند/آنانکه دریا وامدار روحشان بود/خورشید
،زخم سینه مجروحشان بود/آنان که اخلاص عمل قدیسشان کرد/آنانکه باران شقایق
خیسشان کرد/ رفتند آنان،لیک تیغی سرخ مانده ست/این تیغ را در دل ،دریغی
سرخ ماندهست/این تیغ،طعم خون و باران را چشیده ست/این تیغ،سرد و گرم
دوران را چشیده ست/این تیغ،فکر ننگ و نام خود نبوده ست/این تیغ یک شب در
نیام خود نبودهست/این تیغ،آب از غیرت عباس خورده/دست حبیب ابن مظاهر را
فشرده/این تیغ ،پیموده ست آداب طلب را/بوسیده دستان حسین تشنه لب را/این
تیغ را باید دوباره آب دادن/از خون سرخ یک ستاره آب دادن/این تیغ که آوازه
خوان خشم رعداست/در انتظار دستهای نسل بعد است/مزار شهیدان در سینه های
ماست،که دوست دارم همه هستی ام را ارزانی کنم در پای ایمان و تقوای همه
برادران شهید شهیدان برادر-این گلگون پیکرهای پر فریادی که در برابر اوج
عظمتهاشان شرم دارم و شرم از اینکه هنوز ندایشان را جانانه لبیک نگفته ام.
سلام خیلی ممنو از مطلب ارزشمند و شعر زیبای پایان متن با اجازه تون این شعر زیبا رو در وبلاگم قرار دادم و البته لینک وبلاگ شما رو هم گذاشتم خوشحال میشم سر بزنید. بازم ممنون
یک شنبه ساعت ۱۶-۱۹ زنجیره سبز انسانی از تجریش تا راه آهن
آقا یا خانم زیر شکنجه و گلوله هم سبزیم عزیز
خبرتون موثقه؟
سلام
خیلی ممنو از مطلب ارزشمند و شعر زیبای پایان متن
با اجازه تون این شعر زیبا رو در وبلاگم قرار دادم و البته لینک وبلاگ شما رو هم گذاشتم
خوشحال میشم سر بزنید.
بازم ممنون