KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

حالا من یه آرزو دارم تو سینه که دوباره چشم من تورو ببینه

تذکر آیین نامه ای: از این پست برداشت های نابجا نشود 

همینجوری زدم جو عوض بشه

 

دوباره دل هوای با تو بودن کرده

نگو این دل دوری عشقتو باور کرده

دل من خسته از این دست به دعا ها بردن

همه ی آرزوهام با رفتن تو مردن

 

حالا من یه آرزو دارم تو سینه

که دوباره چشم من تورو ببینه 

واسه پیدا کردنت تن به دل صحرا میدم

آخه تو رنگ چشات قیمت دنیا رو دیدم 

توی  هفتا آسمون تو تک ستاره ی منی

به خدا ناز دو چشماتو به دنیا نمیدم 

 

حالا من یه آرزو دارم توی سینه

که دوباره چشم من تورو ببینه 

 

دوباره دل هوای با تو بودن کرده

نگو این دل دوری عشقتو باور کرده 

دل من خسته از این دست به دعاها بردن

همه آرزوهام با رفتن تو مردن 

 

حالا من یه آرزو دارم تو سینه

که دوباره چشم من تورو ببینه 

 

 

نظرات 13 + ارسال نظر
امیر رباط شنبه 30 خرداد 1388 ساعت 23:59

بابا خسته شدیم از جو انتخابات
بریم تو فاز عشقو عاشقی
بیه دیگه این سیاست بازی ها دیگه

محمدحسین باقری یکشنبه 31 خرداد 1388 ساعت 00:00

خب مبارکه عروسی کی هستش؟

امیر رباط یکشنبه 31 خرداد 1388 ساعت 00:02

بیا بابا تو برو همون ژست سیاسیتو بزن
خوبه زدم برای جو عوض شدنه ها

<فاضل> یکشنبه 31 خرداد 1388 ساعت 00:13

امیر بابا مبارکه

حالا خوبه ملت اعصاب ندارند اینطوریند

اگه اعصاب داشتند چه جوری بودند؟

it---> El یکشنبه 31 خرداد 1388 ساعت 00:18

ghashang bo0d eshgho0lane ham bo0d

محمدحسین باقری یکشنبه 31 خرداد 1388 ساعت 00:21

ای نامرد میخوای دعوت نکنی ها معلومه قشنگ

<فاضل> یکشنبه 31 خرداد 1388 ساعت 00:42



حالا من یه آرزو دارم تو سینه


خدا رو شکر اسم عروس خانوم هم معلوم شد

بعدش آدم محبش تو قلبشه و مه تو سینه که


البته شاید مجاز کل به جز استفاده کرده و یا شاید آرزو استعاره مکنیه هستش تا به کنیه بگی که دیدنش شده آرزوت و یا شایدم

پس جمله کلا دارای ایهام هست چون یک مطلبش اطلاق میشه به اصل آرزو یه دونه هم به آرزو خانوم

مرجانIT یکشنبه 31 خرداد 1388 ساعت 01:09

حالا بعضی برداشتای بدم بد نیستا
ایشالا کی؟

M یکشنبه 31 خرداد 1388 ساعت 01:24

فاضل با خودت درگیری

امیر رباط یکشنبه 31 خرداد 1388 ساعت 09:52

فاضل و محمد حسین
من شما دوتا رو گیر بیارم خفتون میکنم

سابین یکشنبه 31 خرداد 1388 ساعت 11:09

جناب رباط مشکوک می زنی به شدت!!!نگرانتم!!!زود نبود؟ای روزگار...دل مگه سن و سال می شناسه؟

امیر رباط یکشنبه 31 خرداد 1388 ساعت 12:00

سابین سه شنبه ببینمت توی یونی میکشمت

محسن یوسفیان یکشنبه 31 خرداد 1388 ساعت 13:51

مبارکه عزیزم....خوشبخت بشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد