KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

KNToosi.in - همکلاســــی

وبلاگ گروهی دانشجویان ِ دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

درباره من

سرویس دهندگان همکلاسی: 1. حمید توکلی - از 30 شهریور 86 تا 15 مرداد 88 - kntu.blog@gmail.com 2. مرتضی قاسم پور - از 16 مرداد 88 تا 2 مهر 89 - kntu.blog2@gmail.com 3. رویا خدابخش - از 3 مهر 89 تا .................... - kntu.blog3@gmail.com ادامه...

آمار : 8092160 بازدید Powered by Blogsky

بهار آمد ولی یارم نیامد

دوباره یه عید دیگه داره از راه میرسه

دوباره باید نو بشم

دوباره باید زنده بشم

توی این حال و هوای عید دلم نیومد براتون شعر یکی از همکلاسی هامون رو که در مورد عید گفته براتون نزارم

من که خیلی از این شعر خوشم اومد

با کسب اجازه از دوست عزیزم فاضل

بــــهار آمــــد ولی یـــارم نــــیامد !

دلم پـــر غـــم که دلـدارم نــــیامد !

بـه ســالـی بس تــحمل کـردم امــا

بـــیامـد سـال و ســالارم نــــیامد !

به صــبر ازهجر او خـــو کرده بودم

تــهی شــد صـبر و دیـدارم نـــیامد !

ســحر گفتم ســپیدی کی زند ســر ؟

نشــانی کــم ز اســــحارم نیـــامد !

به حســرت چشم بر بســـتان فکندم

گــــــلی از سوی گــلزارم نـــیامد !

اســــیر جـــــذبه ی خورشـــید بودم

که حـــــتی پرتـــوی تارم نــــیامد !

غـــم آمد ، غــصـه آمد ، ماتـــم آمد

هــزار افســوس غـــمخوارم نـــیامد !

گشــــودم تشــنه لب ، امّــــید بــاران

کـمـــی از ابـــر ِ آزارم نـــیامد !

بـــبوییـدم شـــمـیـمـت از بــــهاران

دمــی عطـر شــکـر بارم نـــیامد !

فـــتادم بــــی امـــان بیــمار رویت

عــلاجـم را، پـــرستـارم نــــیامد !

هــزاران بارخـوانـدم با بسـی شوق

ولی آخــــر بـه یکـــبارم نــــیامد !

تــو را ((مـهـدی )) به خوابــم گفتم آیی

ز بس اشکــــم پــدیـدارم نـــیامد !

کــنـد (( فاضل )) به سـیـنه درد پنهان

چـه ســــودی محـرم رازم نـــیامد !

امیر رباط سه‌شنبه 27 اسفند 1387 ساعت 16:37

نظرات 12 + ارسال نظر

حوریه جعفری - کامپیوتر سه‌شنبه 27 اسفند 1387 ساعت 17:19

زیبا بود!

ممنون!

حوریه جعفری - کامپیوتر سه‌شنبه 27 اسفند 1387 ساعت 17:20

راستی عکسی هم که گذاشتین خیلی قشنگه!

شقایق انصاری-com سه‌شنبه 27 اسفند 1387 ساعت 17:33

بگو با آنکه می‌گوید به یک گل کی بهار آید

گل نرگس، جهانی را گلستان می‌کند امشب

فاضل سه‌شنبه 27 اسفند 1387 ساعت 17:40

صــنـما بـهار ِآیــد ، رخ خــود به مـا نـشـان ده

همه هِدیه ای دهند و تو به ما هم ارمغان ده

همه حسرتم در آن شد که نهان ز ما نشستی

تـو نـهـان ز مـا نشسته ، بـرکاتــی از نـهـان ده

ان شاء الله دیگه امسال میاد و چشمامونو به نورش روشن می کنیم

شقایق انصاری-com سه‌شنبه 27 اسفند 1387 ساعت 18:27

جان جهان چهره هویدا بکن چاره این عاشق شیدا بکن

عاشق تو جز دل دیوانه نیست جز تو کسی صاحب این خانه نیست

هرکه دمی را به تو اندیشه کرد عشق تو اندر دل او ریشه کرد

ریشه زده عشق تو اندر دلم جز تو کسی حا شا نکند مشکلم

مشکل من موی پریشان توست زین سببم دست به دامان توست

دامن لطفت ز کفم پس نگیر مهررخت از دل بی کس نگیر

ای به فدایت دل بیمار من کی شود آیی تو به تیمار من

خیز و زمین را پر احساس کن جان و جهان پر ز گل یاس کن

بر دل ماتم زده مریم بکار داغ شقایق ز دل او برار

دیدن تو مایه آرامش است دیدن رویت ز خدا خواهش است

برده دل و روی نهان کرده ای در پی خود خلق روان کرده ای

چند نشینیم و کشیم انتظار منتظر و دلشده و بیقرار

خسته شدم بس که به ره دوختم چشم طلب را به خداسوختم

مهدی من دل نگرانم بیا رفته زتن تاب و توانم بیا

زنده ازآنم که ببینم تورا زندگی بی روی تو آخر چرا

پرده برانداز ز مستوریت تارود از خاطر من دوریت
این قطعه زیبا در وصف امام مهدی(عج) تا با آمدنش جهانی دیگر برپا سازد! و خفقان ایجاد شده را سرنگون سازد!

فاضل سه‌شنبه 27 اسفند 1387 ساعت 18:44

بــوی خوب بـهار می آید
گویی از کـوی یـار می آید

همرهـش نکهت صـبا دارد
از سوی یار نـکتـه ها دارد

باز آمـــد بـه بـاغ فروردیـــن
جلوه ای داد ،خاصه روی زمین

آفتــاب بـــهار چــون رخشــید
بر طبیـعت دوباره جان بخشـید

گل که از حمله ی دی و بـهـمن
بـود افسـرده ، تازه شد به چـمن

نیـز بـلـبـل که از فــراغ گـل
ناله می کرد، یافـت بـاغ گـل

بعد هجران دوباره وصلی دید
خـرمی، بعد چـند فصلی دید

گرچه یک مدتی تحمل کرد
عاقبت دیده باز، بر گل کرد

سال بر سال چون بـهار آید
بــلبـل زار بـی قــرار آیــد

هـــر بهاری به انتظارم من
در پـی یــار، بی قرارم من

لیکن از ره ، چون بهار آید
بی رخ یار ، غصـه افـزاید

بنده هستیم ما ، تو اربابی
بنده مشتاق تو ، تو نایابی

گرچه ما نیستیم در شانت
تو کریمی و ما سر خوانت

تو کـجـایی که ما چنــین زاریم ؟
ما به همچون تو دلخوشی داریم

گر که در جستجو نمی یابیم
در طلب کردن تو بشتابیم

در سر ما است فکر دیدارت
تا ببینیم مگر در انظارت

در دل ما ، نهفته دردی هست
چهره ی زار و روی زردی هست

تو طبیبی و درد ما دانی
درد ِ ما را فقط تو درمانی

ای که بیمار تو حزین گشته
از غم روی نازنین گشته

انتظار از تو می کشد بهبود
بی عنایت ِ تو ، چه کس آسود ؟

گوشه ی چشمی ، التفاتی کن
قسمت مرده ای ، حیاتی کن

جان به این جسم ناتوان آور
پیکر زار را روان آور

چون تو امّـید و حاجت مایی
گره ی کار را تو بگشایی

قلب (( فاضل )) به لطف خود مشکن
پــس ز رخســار خود حـجاب افــکــن

این کم هم امید است در نظرش بیفتد که هر چه داریم و آرزو داریم به فدایش باد